معرفی عارفان
1.11K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.69K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
DelAhangaan
بنان _ شب شادی
⫸ خواننده: #بنان

شب شادی ...
آهنگ : #مهدی_مفتاح
شعر : #شهرآشوب ؟
دستگاه : #سه_گاه

تو که طعنه به می میزنی از آن شهد شکر ریز
DelAhangaan
پروین _ باغ زیبا
⫸ خواننده : #پروین

باغ زیبا ...
آهنگ : #همایون_خرم
شعر : #شهرآشوب

بر لوحی از خارا مانده ز دورانها
دیدم که بنوشته از عهد بگذشته
شوریده ای شیدا
این قصه دلکش بنوشته بود آنجا
DelAhangaan
دلکش _ وداع جوانی (وداع جدایی)
⫸ خواننده: #دلکش

وداع جوانی ...
شعر #شهرآشوب
آهنگ #نیلوفر
مایه #ابوعطا
ارکستر و تنظیم : #شیرخدایی 

دريغا تا به خود نگه كردم
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

بیار باده که در بارگاه استغنا

چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست

از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل

رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج

بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش

که نیستیست سرانجام هر کمال که هست

شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر

به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی

هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید

که گفته سخنت می‌برند دست به دست

حضرت حافظ
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است

صیدی که دل خلق جهان بود بدامش
المنته لله که امروز بدامست

ازطاق دو ابروی تو ای کعبهٔ مقصود
خلقی بگمانند که محراب کدامست

چشم تو اگر خون دلم ریخت عجب نیست
او را چه توان گفت که او مست مدامست

خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که ترا دید چه پروای سلامست


امیرخسرو دهلوی
فدای پیرهن چاک ماه رویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز ..



[حضرت حافظ لسان الغیب]
نبودی بی وفا تا نبودت خبر از خویش
الهی شَل شود، دستِ مشاطه ی عالم !



[[[جناب بِسمل تبریزی]]]
خواستم این سوخته دل، باز بگیرم از کَفَ اَش
بدیدمش، مست شدم سر بنهادم به کَفَ اَش



[[[جناب بِسمل تبریزی]]]
رمضان آمد و من توبهٔ پارینه شکستم
موسمِ کوزه‌پرستان شد و من کاسه‌پرستم

روزه بودم همهٔ سال چه شعبان و چه شوّال
در شبِ غُرّهٔ ماهِ رمضان توبه شکستم

شیخِ محروم، سحَر خورده و لب بسته به روزه
منِ بی‌باکْ صبوحی‌زدهٔ بیخود و مستم

محتسب کیست که جامِ میَم از دست بگیرد؟
غیرِ ساقی که تواند؟ که هم او داد به دستم

زاهد از نیک و بدِ غیر چه سود و چه زیانت؟
نیستم روزه، تو را چیست؟ همان گیر که هستم

سرگرانیِ تو ای شیخ به سنجر چه رسانَد؟
که به یک جامْ کُلَه‌گوشهٔ جمشید شکستم.

#سنجر_کاشان
بر روی کتیبه محراب شیخ ابوالحسن خرقانی نوشته شده که:

«گفت علی شیخ قدس الله روحه، قبله پنج است:

کعبه، قبله مؤمنان‌ است؛
و بیت المعمور، قبله فرشتگان است؛
و عرش، قبله دعا گویان است؛
و حق، قبله جوانمردان و دوستان است؛

«و اما دل، قبله خاصان»
گل بی‌رخ یار خوش نباشد
بی‌باده بهار خوش نباشد

طرف چمن و طوافِ بستان
بی‌لاله‌عذار خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالت گُل
بی‌صوت هَزار خوش نباشد

با یارِ شکرلبِ گل‌اندام
بی‌بوس و کنار خوش نباشد

هر نقش که دستِ عقل بندد
جز نقش نگار خوش نباشد

جان نقدِ محقّر است حافظ
از بهرِ نثار خوش نباشد.

#حافظ

حافظ به‌سعی سایه
تصحیح: هوشنگ ابتهاج
نشر کارنامه، ۱۳۷۳
غزل ۱۵۶

نگاره: بانویی در حال نواختن تنبک، نقّاش: ناشناس، کم و بیش ۱۲۲۸ خورشیدی، آبرنگ گواش طلا بر روی کاغذ.
تصنیف رندان مست
استاد شجریان
رندان سلامت میکنند
غزل شماره ۵۳۳
دیوان شمس

مولانا
دیوان_شمس
محمدرضاشجریان
آمد بهارِ جان‌ها ای شاخِ تَر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر به رقص آ

#مولانا
همه می‌گویند: "قانع باش"
چرا؟
در این عمر کوتاه، چرا باید قانع بود؟
پرواز کن، هرچه رفیع تر….
دست افشانی کن و برقص،
هرچه دیوانه‌وارتر…

#اشو
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی

#مولانا
بسی نمانده که بُستان چو روی یار شود
زمین چو دیبَهِ رومی پر از نگار شود

به وقت نیمْ شب از باد مُشکبُوی بهار
دهان غنچه پر از نافهٔ تَتار شود

سِپَرغم از لبِ هرجوی سربرون آرد
کنارِ جوی همه جایِ باده خوار شود

به نیکوئی رخِ صحرا زگونه گونه نگار
چو لُعبَتانِ سمرقند وقندهار شود

بهار آید و دانم که چون بهار آید
اگر یکی است غمِ عاشقی هزار شود

اگرچه هست به هر مَوسِمی مرا غم عشق
ولی فزون غم عشقَم به نوبهار شود

چولاله زار ببینم به یادِ چهرهٔ یار
زخونِ دیده کنارم چو لاله زار شود

به اختیار شده دل به هر رهی لیکن
به راهِ عشق نه هرگز به اختیار شود

به موسمِ گل اگر یارِ من کند یاری
به باده کوشد وبا یارِ خویش یار شود

زخود فرو هلد این نازها که درسرِ اوست
مرا به هرغمی از مهر غمگسار شود

وگرنه من زجفایش به شعر یاد کنم
به پیشِ تختِ شهنشه چو وقتِ بار شود....


  ملک‌الشّعراء محمودخان صبای کاشانی  (۱۲۲۸ ه‍. ق - ۱۳۱۱ه‍.ق)
Jashne Golha
Marzieh
تصنیف «جشن گلها»

خواننده: مرضیه
شعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ و تنظیم: پرویز یاحقی
جلوه تا دیدی نهان شد، رنگ تا دیدی شکست
فرصت عرض‌ تماشا این‌قدَر دارد بهار!

#بیدل
اگر آن گل نیامد پارسال، امسال می‌آید

#آزاد_بلگرامی
گرچه به وعدهٔ یار امّیدواریی نیست
در می‌زنند برخیز از جای خود ببین کیست

هرگز چنین نمی‌بُرد، آوازِ در ز هوشم
یا قاصد است یا یار، بیرون ازین دو کس نیست

مشکل فتاده با یار، کارم چو صبح و خورشید
با او نمی‌توان بود، بی او نمی‌توان زیست

#نجیب_کاشانی