ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
به دوستی تو با کائنات کین دارم
زمانه دامن آخر زمان گرفت و هنوز
من از تو دست تظلم در آستین دارم
تو اجتناب ز غیر از نگاه من داری
من اضطراب به بزم از برای این دارم
تو واقف خود و من واقف نگاه رقیب
تو پاس خرمن و من پاس خوشهچین دارم
چنان به عشق تو مستغرقم که همچو توئی
ستاده پیش من و چشم بر زمین دارم
به دور گردی من از غرور میخندد
حریف سخت کمانی که در کمین دارم
هزار تیر نگاهم زد و گذشت اما
هنوز چاشنی تیر اولین دارم
به پیش صورت او ضبط آه خود کردن
گمان به حوصله صورت آفرین دارم
بس است این صله نظم محتشم که رسید
به خاطر تو که من بندهای چنین دارم
#محتشم_کاشانی
به دوستی تو با کائنات کین دارم
زمانه دامن آخر زمان گرفت و هنوز
من از تو دست تظلم در آستین دارم
تو اجتناب ز غیر از نگاه من داری
من اضطراب به بزم از برای این دارم
تو واقف خود و من واقف نگاه رقیب
تو پاس خرمن و من پاس خوشهچین دارم
چنان به عشق تو مستغرقم که همچو توئی
ستاده پیش من و چشم بر زمین دارم
به دور گردی من از غرور میخندد
حریف سخت کمانی که در کمین دارم
هزار تیر نگاهم زد و گذشت اما
هنوز چاشنی تیر اولین دارم
به پیش صورت او ضبط آه خود کردن
گمان به حوصله صورت آفرین دارم
بس است این صله نظم محتشم که رسید
به خاطر تو که من بندهای چنین دارم
#محتشم_کاشانی
هر که میخواهد که انبیا را ببیند مولانا را ببیند، از آن انبیا که با ایشان وحی آمد، نه خواب و الهام. خوی انبیا صفا و اندرون در بندِ رضای مردانِ حق. آری بدان خدا، آری به الله.
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
موقع حرف زدن فقط چیزی را که لازم است بیان کنید. درست مثل اینکه میخواهید یک تلگراف بزنید. فقط اجازه دارید ده کلمه را استفاده کنید
به حرف زدن مردم دقت کنید. حتماً تعجب میکنید. سوء تفاهم همه جا دیده میشود.
شما یک چیز میگویید، بقیه چیز دیگری میفهمند. اگر مردم فقط پنج درصد مقدار فعلی حرف میزدند، دنیا محلی بسیار ساکت تر و صلح آمیزتر میشد.
باور کنید فقط پنج درصد از آنچه میگویید برای بیان خواسته ها و منظورتان کفایت میکند. وقتی تلگرافی حرف میزنید بیاد داشته باشید در بیان و استفاده از کلمات محدودیت دارید.
این مراقبه را انجام دهید و با کمال تعجب مشاهده میکنید که در طول روز چقدر به حرف زدن کمی احتیاج دارید و نود و پنج درصد حرفایی که میزنید بیهوده است.
#اشو
به حرف زدن مردم دقت کنید. حتماً تعجب میکنید. سوء تفاهم همه جا دیده میشود.
شما یک چیز میگویید، بقیه چیز دیگری میفهمند. اگر مردم فقط پنج درصد مقدار فعلی حرف میزدند، دنیا محلی بسیار ساکت تر و صلح آمیزتر میشد.
باور کنید فقط پنج درصد از آنچه میگویید برای بیان خواسته ها و منظورتان کفایت میکند. وقتی تلگرافی حرف میزنید بیاد داشته باشید در بیان و استفاده از کلمات محدودیت دارید.
این مراقبه را انجام دهید و با کمال تعجب مشاهده میکنید که در طول روز چقدر به حرف زدن کمی احتیاج دارید و نود و پنج درصد حرفایی که میزنید بیهوده است.
#اشو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حس خوب 😍
با
بازخوانی تصنيف ابوعطا
#صبا_پاشایی
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
#حافظ
با
بازخوانی تصنيف ابوعطا
#صبا_پاشایی
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
#حافظ
چشم عاشق نتوان دوخت ڪه معشوق نبیند
پاے بلبل نتوان بست ڪه بر گل نسراید
سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیڪن
نظرے گر بربایے دلت از ڪف برباید
#سعدی
پاے بلبل نتوان بست ڪه بر گل نسراید
سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیڪن
نظرے گر بربایے دلت از ڪف برباید
#سعدی
اگر میخواهی ارزش خویش بدانی،
بنگر که به چه چیز
دل بسته ای…
#شیخ_بهایی
ای طالب!
تا تو بر جان ومال خود میلرزی
حقّا که به دو جو نمیارزی.
بنگر که چه میورزی،
همان اَرزی که میورزی.
بندهی آنی که دربند آنی
#خواجه عبدالله انصاری
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هر چیزی که در جستن آنی آنی
#مولانا رباعی
بنگر که به چه چیز
دل بسته ای…
#شیخ_بهایی
ای طالب!
تا تو بر جان ومال خود میلرزی
حقّا که به دو جو نمیارزی.
بنگر که چه میورزی،
همان اَرزی که میورزی.
بندهی آنی که دربند آنی
#خواجه عبدالله انصاری
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هر چیزی که در جستن آنی آنی
#مولانا رباعی
و گفت:
«پرهیز کردن بر عمل، دشوارتر است از عمل. و بسی بُوَد که مرد عملی نیک میکند تا وقتی که آن را در دیوان علانیه نویسند. پس بعد از آن چندان بدآن فخر کند و چندان از آن باز گوید که آن را در دیوانِ ریا نویسند».
#تذکرة_الأولیاء
«پرهیز کردن بر عمل، دشوارتر است از عمل. و بسی بُوَد که مرد عملی نیک میکند تا وقتی که آن را در دیوان علانیه نویسند. پس بعد از آن چندان بدآن فخر کند و چندان از آن باز گوید که آن را در دیوانِ ریا نویسند».
#تذکرة_الأولیاء
هر چه عزت نفس ما بیشتر باشد ارتباطات ما آشکارتر، صادقانهتر و مناسبتر میشود زیرا به این نتیجه میرسیم که افکاری اندیشمند داریم و به همین دلیل از آشکار شدنها هراسی به دل راه نمیدهیم.
هر چه عزت نفس ما کمتر باشد، ارتباطمان تیرهتر و ناآشکارتر میشود. زیرا به اندیشه و احساس خود مطمئن نیستیم و از واکنش مستمع خود میترسیم.
#ناتانیل_براندن
هر چه عزت نفس ما کمتر باشد، ارتباطمان تیرهتر و ناآشکارتر میشود. زیرا به اندیشه و احساس خود مطمئن نیستیم و از واکنش مستمع خود میترسیم.
#ناتانیل_براندن
بس عجب در خواب روشن میشود
دل درون خواب روزن میشود
بسیاری از دقایق و نکات عجیب در عالم خواب آشکار می شود. قلب در هنگام خواب، دریچه ای به عالم ملکوت می شود.
آنک بیدارست و بیند خواب خوش
عارفست او خاک او در دیدهکش
آن کس که در بیداری، خواب های خوش می بیند، یعنی در حال بیداری، احوال شریف عالم غیب را مشاهده می کند، او حقیقتاً عارف است و جا دارد که خاک پای او را مانند سرمه به چشمانت بکشی.
خواب و رویا در میان صوفیان و عارفان اهمیت والایی دارد.
پیش او بنشست و میپرسید حال
یافتش درویش و هم صاحبعیال
بایزید بسطامی نزد آن پیر نشست و احوالش را پُرسید و بایزید متوجّه شد که او تنگدست و عیالوار است.
گفت عزم تو کجا ای بایزید
رخت غربت را کجا خواهی کشید
آن پیر پرسید: ای بایزید تو قصد داری کجا بروی؟ و ساز و برگ کوچ و سفر را به کجا خواهی بُرد؟
گفت قصد کعبه دارم از پگه
گفت هین با خود چه داری زاد ره
بایزید گفت: قصد دارم صبح زود به سوی کعبه رهسپار شوم. پیر گفت: توشه سفر چه داری؟
شرح مثنوی
دل درون خواب روزن میشود
بسیاری از دقایق و نکات عجیب در عالم خواب آشکار می شود. قلب در هنگام خواب، دریچه ای به عالم ملکوت می شود.
آنک بیدارست و بیند خواب خوش
عارفست او خاک او در دیدهکش
آن کس که در بیداری، خواب های خوش می بیند، یعنی در حال بیداری، احوال شریف عالم غیب را مشاهده می کند، او حقیقتاً عارف است و جا دارد که خاک پای او را مانند سرمه به چشمانت بکشی.
خواب و رویا در میان صوفیان و عارفان اهمیت والایی دارد.
پیش او بنشست و میپرسید حال
یافتش درویش و هم صاحبعیال
بایزید بسطامی نزد آن پیر نشست و احوالش را پُرسید و بایزید متوجّه شد که او تنگدست و عیالوار است.
گفت عزم تو کجا ای بایزید
رخت غربت را کجا خواهی کشید
آن پیر پرسید: ای بایزید تو قصد داری کجا بروی؟ و ساز و برگ کوچ و سفر را به کجا خواهی بُرد؟
گفت قصد کعبه دارم از پگه
گفت هین با خود چه داری زاد ره
بایزید گفت: قصد دارم صبح زود به سوی کعبه رهسپار شوم. پیر گفت: توشه سفر چه داری؟
شرح مثنوی
اگر دادگر باشی و پاکْدین
ز هر کس نیابی جز از آفرین
و گر بدنِهان باشی و بدکُنش
ز چرخِ بلند آیدت سرزنش
جهاندار اگر دادگر باشدی
ز فرمان او کی گذر باشدی
کنون گر شدی آگه از روزْگار
روان و خرد بادت آموزْگار
#فردوسی
ز هر کس نیابی جز از آفرین
و گر بدنِهان باشی و بدکُنش
ز چرخِ بلند آیدت سرزنش
جهاندار اگر دادگر باشدی
ز فرمان او کی گذر باشدی
کنون گر شدی آگه از روزْگار
روان و خرد بادت آموزْگار
#فردوسی
آینده یک مفهوم است، وجود ندارد.
چیزی به اسم فردا وجود ندارد، هرگز هم نخواهد داشت.
چون زمان، همیشه اکنون است.
این یکی از چیزهایی است که وقتی ما صحبت کردن با خودمان و فکر کردن راجع گذشته و آینده را متوقف کنیم، کشف خواهیم کرد.
همچنین ما متوجه خواهیم شد که فقط زمان حال وجود دارد، یک اکنون ابدی.
#آلن_واتس
چیزی به اسم فردا وجود ندارد، هرگز هم نخواهد داشت.
چون زمان، همیشه اکنون است.
این یکی از چیزهایی است که وقتی ما صحبت کردن با خودمان و فکر کردن راجع گذشته و آینده را متوقف کنیم، کشف خواهیم کرد.
همچنین ما متوجه خواهیم شد که فقط زمان حال وجود دارد، یک اکنون ابدی.
#آلن_واتس
قیمتِ هَمیان و کیسه ، از زر است ،
بی زر ،،، آن همیان و کیسه ، ابتر است ،
همچنانکه قدرِ تَن ، از جان بُوَد ،
قدرِ جان ،،، از پرتوِ جانان بُوَد ،
گر ، بُدی جان زنده بی پرتو ،،، کنون ،
هیچ گفتی کافرانرا ،،، مَیّتون؟ ،
#میتون = مُردگان
هین ، بگو که ناطقه ، جو میکَنَد ،
تا ، به قرنی بهرِ ما ،،، آبی رسد ،
گرچه ، هرقرنی سخنآری بُوَد ،
لیک ، گفتِ سالفان ،،، یاری کند ،
نی که ، هم تورات و انجیل و زبور؟ ،
شد گواهِ صدقِ قرآن ،،، ای شکور؟ ،
#مولانا
مثنوی دفتر ۳ ص ۴۳۹
بی زر ،،، آن همیان و کیسه ، ابتر است ،
همچنانکه قدرِ تَن ، از جان بُوَد ،
قدرِ جان ،،، از پرتوِ جانان بُوَد ،
گر ، بُدی جان زنده بی پرتو ،،، کنون ،
هیچ گفتی کافرانرا ،،، مَیّتون؟ ،
#میتون = مُردگان
هین ، بگو که ناطقه ، جو میکَنَد ،
تا ، به قرنی بهرِ ما ،،، آبی رسد ،
گرچه ، هرقرنی سخنآری بُوَد ،
لیک ، گفتِ سالفان ،،، یاری کند ،
نی که ، هم تورات و انجیل و زبور؟ ،
شد گواهِ صدقِ قرآن ،،، ای شکور؟ ،
#مولانا
مثنوی دفتر ۳ ص ۴۳۹
ذره ذره از وجودم عاشق خورشید توست
هین که با خورشید دارد ذرهها کار دراز
پیش روزن ذرهها بین خوش معلق میزنند
هر که را خورشید شد قبله چنین باشد نماز
#مولانای_جان
هین که با خورشید دارد ذرهها کار دراز
پیش روزن ذرهها بین خوش معلق میزنند
هر که را خورشید شد قبله چنین باشد نماز
#مولانای_جان
سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز
عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز
خانه خویش آمدی خوش اندرآ شاد آمدی
از در دل اندرآ تا پیشگاه جان بتاز
#مولانای_جان
عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز
خانه خویش آمدی خوش اندرآ شاد آمدی
از در دل اندرآ تا پیشگاه جان بتاز
#مولانای_جان