معرفی عارفان
1.08K subscribers
32.5K photos
11.7K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
دکتر الهی قمشه ای:
فشار #قبر چیست؟





استادالهی قمشه اي، فیلسوف بزرگ جهانی:


#مرگ واقعی چگونه است وفشار قبر چیست؟
آیا فشار قبر واقعیت دارد؟

استادالهی قمشه اي

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است .
با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود، وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .
روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست .
این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .
بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد . بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند .
به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ...
بگذار و بگذر
ببین و دل مبند
چشم بینداز و دل مباز
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت ...
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده...
"صادقانه زندگی کنید"

ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم...
لطفاً این متن رو دقیق بخونید چون ارزش هر کلمه معادل دنیایی فهم و شعور هست.

دکتر الهی قمشه ای
القصّه پیِ شڪست ما بسته صفی

#مرگ از طرفے و #زندگے از طرفی

#ابوسعید_ابوالخیر
چهار مرگ :
اهل الله را چهار مرگ است :

مرگ‌ ابیض (سفید) :
و آن گرسنگی است.

مرگ‌ احمر (سرخ) :و آن مخالفت نفس است در پیروی هواها و هوسهایش .

مرگ اخضر (سبز) :و آن پینه زدن لباس است بعضی روی بعضی دیگر .

مرگ اسود (سیاه) :است و آن تحمل و بردباری در مقابل خلق، و بلکه مطلق اذیت و آزار می باشد .

فتوحات مکیه باب ٤٧
ابن عربی

#مرگ
#صبر
.
این آینه ای روشن است
که شرح حال خود در او بیابی

هر حالی و هر کاری
که در آن حال و کار
#مرگ را دوست داری

آن کار نکوست
پس میان هر دو کاری که متردد باشی

در این #آینه بنگر
که از آن دو کار
با #مرگ

کدام لایق تر است؟

مقالات-ص۸۷

*مولانا درست همین سخن را در مثنوی بیان کرده است:

کار آن کار است ای مشتاق مست
کاندر آن کار ار رسد مرگت خوش است...

مثنوی_ دفتر سوم _ بیت۴۶۰۸
قانون تولد و مرگ
گنجينه كيهانی، دوره سه
🔆🔅

#قانون_تولد_و_مرگ

منظور از "ذلک الكتاب" چيست؟

#ترس از مرگ
#رحيم بودن خداروند

گر #مرگ رسد چرا هراسم؟ کان راه به توست می شناسم
با رفتن کمر جاده نمی‌شکند و با مردن زندگی از زادن باز نمی‌ایستد. با شکست و فروافتادن، قلّه سر خم نمی‌کند و با غریبانه در آسمان عزیمت به تیر ضحّاکان زمان غبار شدن، آسمان از بلندای خویش فرو نمی‌غلتد و به قامت پستان تن در نمی‌دهد.

با خفتن روح چشمان بیداری نمی‌بندد،
و آنگاه که نیستی پرده می‌پیچد
هستی جز برهنه‌رقصیدن نمی‌داند.

همه رفتگان به آهنگ خودند و همه آمدگان؛
پس بر آن که خود آهنگ رفتن کرده گریستن خطاست،
و بر آن که خود ترانه‌ی بازآمدن خوانده شادمانی بی‌اندازه.

حلمی - کتاب اخگران

#مرگ_و_میلاد
#برهنه‌رقصیدن
#آهنگ_خود
Audio
#مرگ لیلی
#مرگ

بدون مرگ، زندگی کردن ممکن نیست. اگر دقیقه به دقیقه، از لحاظ روانی و ذهنی، مرگی نداشته باشی، نمی‌توانی زندگی را تجربه کنی.

این، تناقضی روشنفکرمآبانه نیست. برای اینکه زندگی را در تمامیت آن و هر روز تجربه کنی، چنانکه گویی هر روز #دلربایی تازه‌ای دارد، باید بر دیروز بمیری، در غیر اینصورت یک زندگی #مکانیکی خواهی داشت، و ذهن مکانیکی هرگز نمی‌فهمد عشق چیست و آزادی چیست...


#کریشنا_مورتی
نسان سه گونه می میرد

#مرگ روح
#مرگ وجدان
#مرگ جسم...

#مرگ روح یعنی شکستن وقار و غرور یک انسان به دست دیگری!
#مرگ وجدان یعنی استفاده از انسانها برای مقاصد شخصی بدون هیچ گونه پشیمانی و ترحمی
#مرگ جسم یعنی ایستادن نفس و تپش قلب

دردناکترین مرگ ها، #مرگ روحست...
وحشتناک ترین مرگ ها، #مرگ وجدان،
و آسان ترین مرگ ها #مرگ جسم...
#زندگی را هفت بار بنویس
و هر بار به یک رنگ
آزادی را هرگونه که خواستی
پیروزی را نخست ارغوانی
و آنگاه بنفش
#عشق را اول به رنگ گل لبخند
آخر به رنگ گل زخم

و #مرگ را قهوه‌ای بنویس

#مفتون_امینی
#رنگ_سرایه


یداالله امینی متخلص به مفتون در ۲۱ خرداد ۱۳۰۵ در شهرستان شاهین‌دژ دهستان هولاسو که در کناره زرینه رود و آذربایجان قرارگرفته‌است به دنیا آمد
ما بیشتر دلباخته #اشتیاقیم تا دلباخته آنچه اشتیاق‌ِمان را برانگیخته است!

تا زنده‌ای ، #زندگی کن! اگر زندگی‌ات را به کمال دریابی، وحشت #مرگ از بین خواهد رفت ! وقتی کسی بهنگام زندگی نمی‌کند، نمیتواند بهنگام بمیرد.

از خود بپرس که آیا #زندگی را به کمال دریافته‌ای؟
آیا زندگی خودت را #زیسته‌ای؟ یا با آن زنده بوده‌ای؟
آیا آن را #برگزیده‌ای؟ یا زندگی‌ات تو را برگزیده است؟
آیا آن را #دوست داری؟ یا از آن پشیمانی؟

این است #معنی زندگی را به کمال دریافتن...

📕 وقتی نیچه گریست
#اروین_د_یالوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


۲۶ آذرماه، سالروز وفات مولانا، وصال عاشق به معشوق "روز عرس" تهنیت باد.🎉🎊

تو از آن روزی که در هست آمدی
آتشی یا بادی یا خاکی بُدی

گَر بر آن حالت تو را بودی بقا
کِی رَسیدی مَر تو را این اِرْتقا؟

از مُبَدَّل هستی اَوَّل نَمانْد
هستیِ بهتر به جایِ آن نِشانْد

این بقاها از فناها یافتی
از فَنایش رو چرا برتافتی؟

زان فَناها چه زیان بودت که تا
بر بقا چَفْسیده‌‌‌یی؟ ای نافِقا؟

چون دُوُم از اَوَّلینَت بهتراست
پس فنا جو و مُبَدِّل را پَرَست

صد هزاران حَشْر دیدی ای عَنود
تاکُنون هر لحظه از بَدْوِ وجود

از جَمادی بی‌خَبَر سویِ نَما
وَزْ نَما سویِ حَیات و اِبْتِلا

باز سویِ عقل و تَمییزاتِ خَوش
باز سویِ خارجِ این پنج و شَش

تا لبِ بَحْرْ این نِشان پای‌هاست
پَسْ نشانِ پا درونِ بَحْرْ لاست

در فَناها این بَقاها دیده‌‌یی
بر بَقایِ جسمْ چون چَفْسیده‌یی؟

#مثنوی_مولانا
دفتر پنجم، بخش ۳۷


#مرگ
#فنا
گــر ز حال دل خبر داری، بگو
ور نشانی مختصر داری، بگو

#مرگ را دانم، ولی تا کویِ دوست
راه اگـر نزدیکــتر داری، بگو

#مولوی
هر چیز به اصل خودش باز میگردد، 
باید که به اصل و منبع خودش باز گردد. اگر زنـدگی را درک کنـی، 
آنگـاه مـرگ را نیـز درک خواهی کرد.

#زندگی_یک_فراموشی_از_منبع_اصیل_است.
و
#مرگ_بار_دیگر_به_یـاد_آوردن_آن

زنـدگی دورشـدن از منبـع اصـیل اسـت و مرگ بازگشت به خانه
مرگ زشت نیست، مرگ زیباست

ولی مرگ فقط برای کسانی که یک زنـدگی بـی مـانع و سـرکوب نشـده و 
تمام را زندگی کرده باشند زیباست
مرگ فقط برای کسانی زیباست که زندگی زیبایی را زندگی کرده باشند؛ کسانی کـه از زنـدگی کردن نترسیده اند، کسانی که شهامت زندگی کردن را داشته اند، کسانی که عشق ورزیده اند،  رقصیده اند و جشـن گرفتـه انـد 
اگـر زندگیت یک ضیافت باشد،
مرگ همچون ضیافت غایی است

بگذارید چنین بگویم:

زندگیت هرچه که باشد، مرگ فقط همـان چیز را برملا می کند

اگر در زندگی رنجور بوده ای،
مرگ آن رنج را آشکار می سازد.
مرگ یـک رسـوا کننده بـزرگ اسـت.
اگـر در زندگی شادمان بوده ای، 
مرگ شادمانی را آشکار می کند.
اگر فقط یک زندگی جسمانی راحت را بـا لـذات جسـمانی زنـدگی کـرده باشی، آنگاه البته مرگ بسیار ناراحت کننده و ناخوشایند خواهد بود زیرا باید بدن را ترك کنی
بدن فقط یک منزلگاه موقتی اسـت؛ 
یک اقامتگاه یا سرای، که شب را در آن به سر می بریم و صبح باید آنجا را ترک کنیم
بدن اقامتگاه دائمی نیست، وطن شما نیست
بنابراین اگر فقط یک زندگی بدنی داشته ای و هرگز چیزی را #ورای_بدن نشناخته ای؛ مرگ بسیار بسیار زشت، ناخوشـایند و درد آور خواهد بود. آنگاه مرگ یک تشویش خواهد بود

ولی اگر قدری فراتر از بدن زندگی کرده باشی، اگر عاشق شعر و موسیقی بـوده اي و اگر عشق ورزی کرده ای و اگر به گل ها و ستارگان نگاه کرده باشی و چیزی از جهان غیر مادی در معرفت تو وارد شده باشد، مـرگ چندان بد نخواهد بود و چنان دردناک نخواهد بود

می توانی با بی تفاوتی آن را درک کنی، ولی هنوز نمی تواند برایت یـک ضـیافت باشد
اگر در درونت چیزي از ماورا را زندگی کرده باشی، اگر وارد #هیچ_بودنت در مرکز وجودت شده باشی، جایی که دیگر یـک بـدن نیستی و دیگر یک ذهن نیستی، جایی که لذات جسمانی کاملاً دور هستند و لذات ذهنی نیز وجود ندارنـد؛ تمـام لـذات موسـیقی و شعر و ادبیات و نقاشی همه چیز پشت سر رها شده باشد
و تو فقط یک آگاهی و معرفت خالص باشی
آنگاه مرگ یک ضیافت عظـیم خواهد بود، یک ادراک بزرگ، یک الهام عظیم.
اگر چیزی از ماورا را در درونت شناخته باشـی، مـرگ آن مـاورا را در کائنـات برایـت آشکار خواهد ساخت، آنگاه مرگ دیگر یک مرگ نیست بلکه ملاقاتی با خداوند است
یک وعده دیدار با خداوند.

#اشو
#کتاب_هنر_مرد
  


#مرگ

آفتاب آرام آرام غروب کرد 
و نشانی از ظهر نبود 
برفراز ده به نظاره نشستم 
نیمروز، خانه به خانه پیدا بود 
غروب به آهستگی در تاریکی محو می‌شد 
ردّی از شبنم بر چمن‌ها نبود 
تنها قطره ای بر پیشانی‌ام فروافتاد 
و بر صورتم غلتید 
پاهایم، هنوزغرق خواب بودند 
انگشتانم بیدار 
اما جسمم 
اینچنین کوچک چرا به نظر می‌آمد؟ 

پیشترها، روشنایی را خوب می‌شناختم 
بهتر از این دم، که می‌دیدمش 
این
مرگ است که مرا در بر گرفته 
اما دانستنش بی‌تابم نمی‌کند



#امیلی_دیکنسون