ای دل، قدمی به راه حق ننهادی
شرمت بادا که سخت دور افتادی
صد بار عروس توبه را بستی عقد
نایافته کام از او، طلاقش دادی
#شیخ_بهایی
- رباعی شمارهٔ ۷۹
شرمت بادا که سخت دور افتادی
صد بار عروس توبه را بستی عقد
نایافته کام از او، طلاقش دادی
#شیخ_بهایی
- رباعی شمارهٔ ۷۹
هرچیز که آن خوش است، نهی است مدام
تا مینشود دلیل این مردم عام
ورنه می و چنگ و صورت خوب و سماع
بر خاص حلال گشت و بر عام حرام
• مولانا
تا مینشود دلیل این مردم عام
ورنه می و چنگ و صورت خوب و سماع
بر خاص حلال گشت و بر عام حرام
• مولانا
بس کن که بند عقل شدست این زبان تو
ور نی چو عقل کلی، جمله زبانیی
#غزل_مولانا
📘عقل کل هستی تمام وجودش گویا است و زبان است
ما بواسطه عدم آگاهی کامل از همه چیز هستی، زبانمان سد راه تعقلمان نیز هست
هر چه کمتر از زبانمان استفاده کنیم امکان رشد به عقلمان بیشتر داده ایم
ور نی چو عقل کلی، جمله زبانیی
#غزل_مولانا
📘عقل کل هستی تمام وجودش گویا است و زبان است
ما بواسطه عدم آگاهی کامل از همه چیز هستی، زبانمان سد راه تعقلمان نیز هست
هر چه کمتر از زبانمان استفاده کنیم امکان رشد به عقلمان بیشتر داده ایم
حقّ تعالی با بایزید گفت که:
یا بایزید چه خواهی؟
گفت: خواهم که نخواهم. اُرِیْدُ اَنْ لَا اُرِیْدَ.
#فیه_ما_فیه
#حضرت_مولانا
انسان فرهمند خواهد که نخواهد.
یا بایزید چه خواهی؟
گفت: خواهم که نخواهم. اُرِیْدُ اَنْ لَا اُرِیْدَ.
#فیه_ما_فیه
#حضرت_مولانا
انسان فرهمند خواهد که نخواهد.
نادان را به از خاموشی نیست
وگر این مصلحت بدانستی،
نادان نبودی
یا سخن آرای چو مردم، به هوش
یا بنشین چون حَیَوانان خموش
#سعدی
کس از خم چوگان تو گوئی نبرد
وز وصل تو ره به جستجوئی نبرد
گر یوسف دیده همچو یعقوب کند
از پیرهن حسن تو بوئی نبرد
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۷۹۱
وز وصل تو ره به جستجوئی نبرد
گر یوسف دیده همچو یعقوب کند
از پیرهن حسن تو بوئی نبرد
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۷۹۱
سوختم من! سوخته خواهد کسی؟!
تـا زِ مـن آتــش زنــد انــدر خَـسـی
سـوخـتـه چـون قـابـلِ آتـش بود
سوخته بِستان که آتش کَش بود!
#مثنوی_مولانا
_دفتر_اول
تـا زِ مـن آتــش زنــد انــدر خَـسـی
سـوخـتـه چـون قـابـلِ آتـش بود
سوخته بِستان که آتش کَش بود!
#مثنوی_مولانا
_دفتر_اول
گر کسی وصف او ز من پرسد
بیدل از بی نشان چگوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز
#گلستان_سعدی
_دیباچه
بیدل از بی نشان چگوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز
#گلستان_سعدی
_دیباچه
برخیز سحر، ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا چند، به عیب دیگران درنگری
یکبار به عیب خود نگاهی میکن
#شیخ_بهایی
- رباعی شمارهٔ ۶۶
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا چند، به عیب دیگران درنگری
یکبار به عیب خود نگاهی میکن
#شیخ_بهایی
- رباعی شمارهٔ ۶۶
ای دل تو بهر خیال مغرور مشو
پروانه صفت کشتهٔ هر نور مشو
تا خود بینی تو از خدا مانی دور
نزدیکتر آی و از خدا دور مشو
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۵۴۷
پروانه صفت کشتهٔ هر نور مشو
تا خود بینی تو از خدا مانی دور
نزدیکتر آی و از خدا دور مشو
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۵۴۷
عمیقاً به طبیعت نگاه کنید، سپس همه چیز را بهتر خواهید فهمید.
" آلبرت انیشتین "
" آلبرت انیشتین "
هردم از عمر می رود نفسی
چون نگه می کنی نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
هرکه آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت
نیک و بد چون همی بباید مُرد
خُنُک آن کس که گویِ نیکی برد
#سعدی
در زبانهای مختلف، معمولاً کسی را بهعنوان برترین و شیواترین شخص معرفی میکنند که توانستهاست از ذهنِ خلاقِ نبوغآمیزِ و جادوی سخنش استفاده کند و چیزی بیافریند که در آن زبان بینظیر یا کمنظیر باشد.
به نظر بسیاری از متخصصان زبان و ادبیات فارسی، سعدی برترین سخنورِ زبان فارسیست.
اگر بخواهیم یک نماینده برای زبان فارسی برگزینیم، آن نماینده #سعدی است.
چون نگه می کنی نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
هرکه آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت
نیک و بد چون همی بباید مُرد
خُنُک آن کس که گویِ نیکی برد
#سعدی
در زبانهای مختلف، معمولاً کسی را بهعنوان برترین و شیواترین شخص معرفی میکنند که توانستهاست از ذهنِ خلاقِ نبوغآمیزِ و جادوی سخنش استفاده کند و چیزی بیافریند که در آن زبان بینظیر یا کمنظیر باشد.
به نظر بسیاری از متخصصان زبان و ادبیات فارسی، سعدی برترین سخنورِ زبان فارسیست.
اگر بخواهیم یک نماینده برای زبان فارسی برگزینیم، آن نماینده #سعدی است.
سمع و بصر و زبان و دستم، همه اوست
من نیستم و هستیِ هستم همه اوست
این هستی موهوم، خیالی است صریح
زین هستی موهوم چو رستم، همه اوست
#باباافضل_کاشانی
- رباعی شمارهٔ ۳۳
من نیستم و هستیِ هستم همه اوست
این هستی موهوم، خیالی است صریح
زین هستی موهوم چو رستم، همه اوست
#باباافضل_کاشانی
- رباعی شمارهٔ ۳۳