معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بر آستان میکده خون می‌خورم مدام
روزی ما ز خوان قَدَر این نواله بود

هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید
در رهگذار باد نگهبان لاله بود

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاش می شد گلوی اینو بوسید
#شعر_سه_لختی

جهان را قلم می ستاند به عشق
دو رویید و دشمن تراشید و زشت
مرا روح من می کشاند به عشق

#حسین_محمدی_فرد_۱۵_۶_۱۴۰۱
خدایا ما عازمان آغوش مهربان توایم، دریاب ما را!

به نام خدای همه
پشت خرمن‌های گندم،
لای بازوهای بید
آفتاب زرد، کم‌کم رو نهفت.
بر سر گیسوی گندمزارها
بوسه‌ی بدرود تابستان شکفت...

فریدون_مشیری
سلام همراهان جان

صبحتون بخیر
Shah Beyt ~ Music-Fa.Com
Masih Arash ~ Music-Fa.Com
تو مث شاه بیت یه شعری؛ که نمیاد وسط دفتر
تو مث پرواز زیبایی؛ روی بال باز یه کفتر!
تو مثل یه چشمه آرومی؛ که صداش میپیچه تو گوشم…
تو همون نم نم بارونی؛ که به خاطرش توی کوچه ام
ببار رو سرم تاج سرم؛ چند وقته ازت خیلی بی خبرم…
حواس تو نیست؛ کسی جای تو نیست
از کی به جای تو دل ببرم؟!
ببار رو سرم تاج سرم؛ چند وقته ازت خیلی بی خبرم…
حواس تو نیست؛ کسی جای تو نیست
از کی به جای تو دل ببرم؟!
معصومه اون چشای نازت؛ برا من هنوز مردونه…

من دلم میخواد؛ مثل قدیم باشی پهلوم
محکومه این دل توی زندون چشات! محکومه!
معلومه که تموم اون خیابونا رو بی تو میرم هنوز محرومه…
این دستا دیگه از دست تو محرومه…
ببار رو سرم تاج سرم؛ چند وقته ازت خیلی بی خبرم…
حواس تو نیست؛ کسی جای تو نیست
از کی به جای تو دل ببرم؟!
ببار رو سرم تاج سرم؛ چند وقته ازت خیلی بی خبرم…
حواس تو نیست؛ کسی جای تو نیست
از کی به جای تو دل ببرم؟






تقدیم به تمام عزیزان و دوستان گرامیم
که خدای بزرگ عالم همیشه به یادشان و پشت پناهشان هست
آرزو دارم به یمن برکت آیه
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
خوش و خرم و شاد و پر انرژی روزگارتان مملو از رزق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدایا🙏
یقین داریم آنچه برای ما
رقم خواهد خورد
در دستان قدرت توست
دراین پنجشنبه تابستانی
برای همه لحظات زندگیمان
آنچه را كه خير و صلاح
و موجب خشنودی توست
طلب ميكنیم…🌷🙏
و برای درگذشتگانمان طلب مغفرت داریم
 آمین ای فرمانروای حق و آشکار 🙏
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک حبه نور


بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده رحمتگر

#سوره_اعراف_آیه_۴

وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَآءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ (٤)

چه بسیار شهرها و آبادیها كه آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاك كردیم! و عذاب ما شب‌هنگام، یا در روز هنگامی كه استراحت كرده بودند، به سراغشان آمد.
زندگی پر از زیبایی های کوچک است که تحمل رنج ها را آسان تر می کند.
شاید کمی دیر اما یک روز خواهی فهمید گاهی فلسفه ی رنج کشیدنمان در دیدن و پیدا کردن باارزش ترین چیزهاست.
تمام آنچه که چشم ها قبل از لمس سختی قادر به دیدن و پذیرفتنش نبود.
همین سعی کردن،ادامه دادن و قرارگرفتن در لحظه های نفس گیر و روزهای پرمشقت است که آدمی را وادار میکند با نگاهی بازتر و موشکافانه تر زیبایی های زندگی را ببیند و قدردان ذره ذره داشته هایش باشد.
باید چشم ها را باز کرد و با دلی پُر ازیقین به این باور رسید نه از روی خوش خیالی،اُمیدی واهی از سوی دیگری یا هرچیزی،که درهمین زیبایی های کوچک است که آدمی به امید میرسد،قدردان خودش میشود و سپاسگزارِ تمامی آنچه هست. . .

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد پنجشنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

هر روزخندان‌تر باش! آرام‌تر، مـهربـان‌تر، بخشنده‌تر، صبورتـر و باگذشت‌تر!
صبحت قشنگ
روزت سرشار از عشق 
زيباترین لبخندها بر لبانت 
بالاترين دستها نگهبانت

🌺🌺🌺

شاد باشی
مادرم میگفت:
خوبست پنجشنبه ها در خانه بوی حلوا بپیچد!
کودک که بودم میپرسیدم مگر آنها به ما احتیاج دارند؟
میگفت: ما محتاجیم به دعای خیرشان و یادآوری خوبی هایشان...

روح همه رفتگان شاد🙏🌸
الهی
ظاهری داریم شوریده
باطنی داریم در خواب
سینه ای داریم پر آتش
دیده ای داریم پر آب
الهی
به صلاح آر که نیک بی سامانیم
جمع دار که بد پریشانیم.

#خواجه_عبدالله_انصاری
تا یوسف دل را نکنی از بن چاه

یعقوب خرد ضریر باشد در راه

خواهی که عزیز مصر باشی در جاه

از عشق کمر ببند وز صدق کلاه


#اوحدالدین_کرمانی
من قبله بدل کردم، تا کی بود این کوری؟

جویای لقا گشتم، تا چند ز مهجوری؟

گویند که: نتوان دید آن یار گرامی را

آری نتوان دیدن تا غافل و مغروری

قاسم انوار
ایرج و حمیرا_صدای دل
@Jane_oshaagh
صدای دل
دستگاه شور
حمیرا_ ایرج
شعر:بیژن ترقی
غزل آواز:پژمان بختیاری
ویلون:پرویز یا حقی
تار:فرهنگ شریف


فرهنگ شریف (زادهٔ ۳ فروردین ۱۳۱۰ در آمل – درگذشتهٔ ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ در تهران)، دارای نشان درجه یک هنری معادل دکتری، از چهره‌های ماندگار موسیقی، نوازنده و بداهه نواز تار اهل ایران بود.
تویی تویی به خدا، این که از دریچه ی ماه؛
نگاه می کند از مهر و با منش سخن است
تویی که روی تو مانند نو گلی شاداب، میان چشمهٔ مهتاب بوسه گاه من است
تویی تویی به خدا، این تویی که در دل شب،
مرا به بال محبت به ماه می خوانی،
تویی تویی که مرا سوی عالم ملکوت، گَهی به نام و گَهی با نگاه می خوانی
تویی تویی به خدا، این دگر خیال تو نیست؛
خیال نیست به این روشنی و زیبایی.
تویی که آمده ای تا کنار بستر من،
برای این که نمیرم ز درد تنهایی،
تویی تویی به خدا این حرارت لب توست،
به روی گونهٔ سوزان و دیدهٔ تر من،
گَهی به سینهٔ پُر اضطراب من سر تو،
گَهی به سینهٔ پر التهاب تو سر من !
تویی تویی به خدا، دلنشین چو رویایی،
تویی تویی به خدا، دلربا چو مهتابی،
تویی تویی که ز امواج چشمهٔ مهتاب؛
به آتش دلم از لطف می زنی آبی،
تویی تویی به خدا، عشق و آرزوی منی،
به سینه تا نفسی هست بی قرار توام!
تویی تویی به خدا، جان و عمر و هستی من؛
بیا که جان به لب اینجا در انتظار توام،
منم منم به خدا، این منم که در همه حال،
چو طفل گم شده مادر به جستجوی توام!
منم که سوخته بال و پرم در آتش عشق؛
«در آن نفس بمیرم که در آرزوی تو ام»
منم منم به خدا، اینکه در لباس نسیم،
برای بردن تو باز می کند آغوش،
من آن ستارهٔ صبحم که دیدگان تو را،
به خواب تا نسپارم، نمی شوم خاموش
منم منم به خدا، که شب همه شب،
به بام قصر تو پا می نهم به بیم و امید
اگر ز شوق بمیرد دلم، چه جای غم است؛در این میانه فقط روی دوست باید دید
منم منم به خدا، سایهٔ تو نیست منم؛
نگاه کن، منم ای گل، که با تو همراهم!
منم که گِرد تو پَر می زنم چو مرغ خیال،
ز درد عشق تو تا ماه می رود آهم،
منم منم به خدا، این منم که سینهٔ کوه؛
به تنگ آمده از اشک و آه و زاری من
ز کوه، هر چه بپرسی جواب می گوید؛
گواه نالهٔ شب های بی قراری من
من و توایم که در اشتیاق می سوزیم؛
من و توایم که در انتظار فرداییم
اگر سپیده فردا دمد، دگر آن روز...،
من و تو نیست میان من و تو این : ماییم

#فریدون_مشیری
#تشنه_طوفان
#فردای_ما
گفته بودم پیش از این، « گلخانه ی رنگ » من است
حال می گویم جهان، پیراهن تنگ من است

استخوان های مرا در پنجه، آخر خرد کرد
آنکه می پنداشتم چون موم در چنگ من است

دوستان همدلم ساز مخالف می زنند
مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است

از نبردی نابرابر باز می گردم! دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه ی جنگ من است

مرگ پیروزی است وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزی است اما مایه ی ننگ من است

از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟! کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است

#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#نیرنگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست..
برلبش جام شرابی وسبویی در دست..
گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری!؟
گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به اتش کرده؟
گفتاکه برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!
من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم..
من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری..
عمر زاهد همه طى شد به تمناى بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت...


صائب_تبریزی
شیخ (خرقانی ) را گفتم اوقاتی بر من می‌گذرد که در آن اوقات،
دلم را اندوهی عمیق پُر می‌کند
و در حسرتِ دیدارِ خدای،
شبانگاهان تا به صبحدم،
چشمانم گرداگردِ آسمان می‌چرخد
تا آنجا که در قفایم سفتی و سختی
پدید می‌آید و در پایم فتور و سستی؛
لیک هیچ از وی
بر من ظاهر نمی‌شود.
و او مهربانانه مرا گفت:
دلْ خوش دار و ملول مباش،
که" او خواست که تو خواستی "
تا سر بر آسمان کنی
و چشمانت گرداگردِ آسمانْ
جُستی گری کنند
و او تو را جُست
که تو او را جُستن گرفتی
و او از تو دیدار طلبید
که تو وی را
مطلوبِ دلِ خود یافتی ...
آیا با این همه که تو را هست،
باز اندوه می‌خوری و دل غمگین می‌داری؟!
پریشان باد زلف او که تا پنهان شود رویش

که تا تنها مرا باشد پریشانی ز پنهانش

منم در عشق بی‌برگی که اندر باغ عشق او

چو گل پاره کنم جامه ز سودای گلستانش


#
مولانا