اونی که همیشه میخنده و امیدوار کننده ترین حرفها رو میزنه تهِ تهِ نا امیدی ها رو دیده
و درک کرده در آخر، این خودشه که باید خودش رو نجات بده
اگه منتظرِ دستی هستی که بیاد و از باتلاقِ رنج تو رو بکشه بیرون فقط داری وقتِ ارزشمندت رو پوچ میکنی .
اون کسی که تو رو با تمام زخم ها و دردها و شکستگی ها از روی زمین بلند میکنه خودتی
خودت و دستِ کم نگیر ...
❤️
و درک کرده در آخر، این خودشه که باید خودش رو نجات بده
اگه منتظرِ دستی هستی که بیاد و از باتلاقِ رنج تو رو بکشه بیرون فقط داری وقتِ ارزشمندت رو پوچ میکنی .
اون کسی که تو رو با تمام زخم ها و دردها و شکستگی ها از روی زمین بلند میکنه خودتی
خودت و دستِ کم نگیر ...
❤️
کاسه ی خود را بیش از اندازه پُر کنید،
لبریز می شود.
چاقوی خود را بیش از حد تیز کنید،
کُند می شود.
به دنبال پول و راحتی باشید،
دلتان هرگز آرام نمی گیرد.
به دنبال تایید دیگران باشید،
برده ی آنها خواهید بود.
کار خود را انجام دهید،
سپس رها کنید.
این تنها راه آرامش یافتن است.
آموزش بدون کلام و انجام دادن بدون عمل، شیوه ی فرزانگان است.
لبریز می شود.
چاقوی خود را بیش از حد تیز کنید،
کُند می شود.
به دنبال پول و راحتی باشید،
دلتان هرگز آرام نمی گیرد.
به دنبال تایید دیگران باشید،
برده ی آنها خواهید بود.
کار خود را انجام دهید،
سپس رها کنید.
این تنها راه آرامش یافتن است.
آموزش بدون کلام و انجام دادن بدون عمل، شیوه ی فرزانگان است.
با همه مهر ،و با منش کینست
چکنم؟ حظّ بخت من اینست
شاید ای نفس تا دگر نکنی
پنجه با ساعدی که سیمینست
ننهد پای تا نبیند جای
هر که را چشم مصلحت بینست
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست
دردمند فراق سر ننهد
مگر آن شب که گور بالینست
گریه گو بر هلاک من مکنید
که نه این نوبت نخستینست
لازمست احتمال چندین جور
که محبت هزار چندینست
گر هزارم جواب تلخ دهی
اعتقاد من آن که شیرینست
مرد اگر شیر در کمند آرد
چون کمندش گرفت ،مسکینست
سعدیا !تن به نیستی درده
چاره با سخت بازوان اینست
#سعدى
چکنم؟ حظّ بخت من اینست
شاید ای نفس تا دگر نکنی
پنجه با ساعدی که سیمینست
ننهد پای تا نبیند جای
هر که را چشم مصلحت بینست
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست
دردمند فراق سر ننهد
مگر آن شب که گور بالینست
گریه گو بر هلاک من مکنید
که نه این نوبت نخستینست
لازمست احتمال چندین جور
که محبت هزار چندینست
گر هزارم جواب تلخ دهی
اعتقاد من آن که شیرینست
مرد اگر شیر در کمند آرد
چون کمندش گرفت ،مسکینست
سعدیا !تن به نیستی درده
چاره با سخت بازوان اینست
#سعدى
فتاح :
فتاح کسی است که هر بسته ای به عنایت او باز و هر مشکلی به هدایت او برطرف میشود . گاهی سرزمین ها را برای پیامبران خود فتح نموده و از دست دشمنان خارج میکند که میفرماید انا فتحنا لک فتحا مبینا ، ما برای تو فتحی آشکار کردیم .
و گاه پرده از دلهای دوستانش برمی دارد و درهای به سوی ملکوت آسمانش و جمال کبریایش را به روی آنان میگشاید، که می فرماید :رحمتی را نه خدا برای مردم بگشاید کسی نمی تواند بازی دارد و آنچه را دریغ دارد کس پس از او نمی تواند روانش سازد . و آن کس که کلیدهای غیب و روزی به دست اوست شایسته تر است که فتاح ( گشاینده ) باشد .
فتاح از بندگان کسی است که با زبانش گره مشکلات الهی را گشوده و با کمک وی سختی هایی که از امور دینی و دنیایی بر مردم میرود آسان تر گردد.
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
فتاح کسی است که هر بسته ای به عنایت او باز و هر مشکلی به هدایت او برطرف میشود . گاهی سرزمین ها را برای پیامبران خود فتح نموده و از دست دشمنان خارج میکند که میفرماید انا فتحنا لک فتحا مبینا ، ما برای تو فتحی آشکار کردیم .
و گاه پرده از دلهای دوستانش برمی دارد و درهای به سوی ملکوت آسمانش و جمال کبریایش را به روی آنان میگشاید، که می فرماید :رحمتی را نه خدا برای مردم بگشاید کسی نمی تواند بازی دارد و آنچه را دریغ دارد کس پس از او نمی تواند روانش سازد . و آن کس که کلیدهای غیب و روزی به دست اوست شایسته تر است که فتاح ( گشاینده ) باشد .
فتاح از بندگان کسی است که با زبانش گره مشکلات الهی را گشوده و با کمک وی سختی هایی که از امور دینی و دنیایی بر مردم میرود آسان تر گردد.
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" او تعالی "عالم را در غایت جمال و کمال، از حیث خلق و ابداع پدید آورد، زیرا او تعالی جمال را دوست می دارد و در واقع جمیلی جز او نیست، پس خودش را دوست دارد و سپس دوست دارد که خودش را در غیر خویش مشاهده نماید، لذا عالم را بر صورت جمالش آفرید و بدان نظر افکند و دوستش داشت.
#شیخ_محی_الدین_ابن_عربی
#فتوحات_مکیه
#شیخ_محی_الدین_ابن_عربی
#فتوحات_مکیه
علیم
معنای علیم روشن است و کمال آن در این است که به باطن و ظاهر ، ریز و درشت ، اول و آخر و پایان و آغاز هر چیزی احاطه داشته و علم از نظر وضوح و روشنی به کامل ترین وجه ممکن باشد به گونه ای که مشاهده و کشفی آشکارتر از آن تصور نرود و نیز علمش از معلومات به دست نیامده بلکه معلومات از آن به دست آمده باشد.
بهره بنده از این اسم معنای پوشیده ای نیست ولی علم او با علم خدای متعال در امور سه گانه فوق ( احاطه و فراگیری، وضوح و روشنی، ذاتی و کسب نشدنی بودن ) فرق دارد زیرا معلومات بنده هرچه وسیع باشد در اندکی از علوم محصور است و نیز هرچه روشن باشد بازهم به نهایت روشنی نمی رسد بلکه گویا از پشت پرده نازکی به آنها می نگرد . و نیز علم او به معلومات تابع وجود آنهاست و از طریق آنها حاصل می گردد (ولی علم خدا به معلومات قبل از وجود آنها حاصل است ).
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
معنای علیم روشن است و کمال آن در این است که به باطن و ظاهر ، ریز و درشت ، اول و آخر و پایان و آغاز هر چیزی احاطه داشته و علم از نظر وضوح و روشنی به کامل ترین وجه ممکن باشد به گونه ای که مشاهده و کشفی آشکارتر از آن تصور نرود و نیز علمش از معلومات به دست نیامده بلکه معلومات از آن به دست آمده باشد.
بهره بنده از این اسم معنای پوشیده ای نیست ولی علم او با علم خدای متعال در امور سه گانه فوق ( احاطه و فراگیری، وضوح و روشنی، ذاتی و کسب نشدنی بودن ) فرق دارد زیرا معلومات بنده هرچه وسیع باشد در اندکی از علوم محصور است و نیز هرچه روشن باشد بازهم به نهایت روشنی نمی رسد بلکه گویا از پشت پرده نازکی به آنها می نگرد . و نیز علم او به معلومات تابع وجود آنهاست و از طریق آنها حاصل می گردد (ولی علم خدا به معلومات قبل از وجود آنها حاصل است ).
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
#مولانا
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
#مولانا
چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت
درمانش تحملست و سر پیش انداخت
یا ترک گـــل لعل همی باید گـــفت
یا با الم خار هـــمی باید ساخـــت
#سعـــدی
درمانش تحملست و سر پیش انداخت
یا ترک گـــل لعل همی باید گـــفت
یا با الم خار هـــمی باید ساخـــت
#سعـــدی
ای آنکه تو خون عاشقان آشامی
فریاد ز عاشقی و بیآرامی
ای دوست منم اسیر دشمن کامی
آخر به تو باز گردد این بدنامی
#مولانا
فریاد ز عاشقی و بیآرامی
ای دوست منم اسیر دشمن کامی
آخر به تو باز گردد این بدنامی
#مولانا
عشق بگرفت مرا از من و بنشست بجا
سیئاتم ستدند و حسناتم دادند
چه گشادی که شد از دولت عشقم روزی
شکرلله که در این شیوه ثباتم دادند
فیض کاشانی
سیئاتم ستدند و حسناتم دادند
چه گشادی که شد از دولت عشقم روزی
شکرلله که در این شیوه ثباتم دادند
فیض کاشانی
به آهی میتوان دل را ز مطلبها تهی کردن
که یک قاصد برای بردن صد نامه بس باشد
صائب_تبریزی
که یک قاصد برای بردن صد نامه بس باشد
صائب_تبریزی
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
#سعدی
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
#سعدی
شـــوری دارم که برنتابد گردون
شوریکه به خواب درنبیند مجنون
این کمینه ایست از ســـینهٔ دوست
تا سینهٔ پاک دوست چون باشد چون
#مولانا
شوریکه به خواب درنبیند مجنون
این کمینه ایست از ســـینهٔ دوست
تا سینهٔ پاک دوست چون باشد چون
#مولانا
چشمم به روی ساقی و گوشم به قــول چنگ
فالی به چشم و گوش در این باب میزدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحـــدم
بر کارگاه دیده بیخواب مـــیزدم
#حافظ
فالی به چشم و گوش در این باب میزدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحـــدم
بر کارگاه دیده بیخواب مـــیزدم
#حافظ
یا رب هلاک من مکن الا به دست دوست
تا وقت جان ســـپردنم اندر نظر بود
گر جان دهی و گر سر بیـــچارگی نهی
در پای دوست هر چه کنی مخـــتصر بود
#سعدی
تا وقت جان ســـپردنم اندر نظر بود
گر جان دهی و گر سر بیـــچارگی نهی
در پای دوست هر چه کنی مخـــتصر بود
#سعدی
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#مولانا
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#مولانا