هستند کسانی که از آنچه دارند با شادی میدهند، و پاداشِ آنها همان شادیست.
و هستند کسانی که با درد میدهند، و آن درد تعمیدِ آنهاست.
و هستند کسانی که میدهند و از دَهش دردی نمیکشند، حتی شادی هم نمیخواهند و نظری به ثواب هم ندارند؛
اینها چنان میبخشند که در درههای دوردست، بوتهای عطر خود را در فضا میپراکند.
با دستِ این کسان است که خداوند سخن میگوید، و از پسِ چشمِ این کسان است که او به زمین لبخند میزند.
#پیامبر_و_دیوانه
#جبران_خلیل_جبران
و هستند کسانی که با درد میدهند، و آن درد تعمیدِ آنهاست.
و هستند کسانی که میدهند و از دَهش دردی نمیکشند، حتی شادی هم نمیخواهند و نظری به ثواب هم ندارند؛
اینها چنان میبخشند که در درههای دوردست، بوتهای عطر خود را در فضا میپراکند.
با دستِ این کسان است که خداوند سخن میگوید، و از پسِ چشمِ این کسان است که او به زمین لبخند میزند.
#پیامبر_و_دیوانه
#جبران_خلیل_جبران
mara ashegh
banan
موسیقی روز
گوش جان میسپاریم به
تصنیف "مرا عاشقی شیدا..." با صدای استاد غلامحسین بنان
آهنگساز #علی_تجویدی
گوش جان میسپاریم به
تصنیف "مرا عاشقی شیدا..." با صدای استاد غلامحسین بنان
آهنگساز #علی_تجویدی
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد
#حافظ غزل ۱۴۷
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد
#حافظ غزل ۱۴۷
از بایزیدی بیرون آمدم،
چون مار از پوست.
پس نگه کردم:
عاشق و معشوق را یکی دیدم
که در عالم توحید
همه یکی توان دید.
#بایزید_بسطامی
#تذکره_الاولیا
چون مار از پوست.
پس نگه کردم:
عاشق و معشوق را یکی دیدم
که در عالم توحید
همه یکی توان دید.
#بایزید_بسطامی
#تذکره_الاولیا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا شجریان
رو سر بنه به بالین
تنها مرا رها کن
رو سر بنه به بالین
تنها مرا رها کن
دوشم جنون دوباره به تن تازیانه زد
باز این درخت ریشه دواند و جوانه زد
دیدم درون آینه شوریده منظری
باز از درونم آتش حسرت زبانه زد
نازم به چشم یار که تیر نگاه را
بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم
هر چند عشقم این همه آتش به لانه زد
#مهدی_اخوان_ثالث
باز این درخت ریشه دواند و جوانه زد
دیدم درون آینه شوریده منظری
باز از درونم آتش حسرت زبانه زد
نازم به چشم یار که تیر نگاه را
بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم
هر چند عشقم این همه آتش به لانه زد
#مهدی_اخوان_ثالث
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بی دل خبر دریغ مدار
به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
مکارم تو به آفاق می برد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
چو ذکر خیر طلب می کنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
#حافظ
وز او به عاشق بی دل خبر دریغ مدار
به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
مکارم تو به آفاق می برد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
چو ذکر خیر طلب می کنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
#حافظ
بدبختی ما گناه بیگانه نبود
هایده
#هایده.....صدایی ماندگار...
بدبختی ما
گناه بیگانه نبود
پیوند ِ من و شما
صمیمانه نبود
بودیم به ظاهر
همه مشتاق وطن
در باطن ِ ما
نقشی از آن خانه نبود
بدبختی ما
گناه بیگانه نبود
پیوند ِ من و شما
صمیمانه نبود
بودیم به ظاهر
همه مشتاق وطن
در باطن ِ ما
نقشی از آن خانه نبود
Soghati Hayde
Yasmin Levy
"سوغاتی" بانو هایده
بازخوانی یاسمین لوی
به زبان اسپانیایی
بازخوانی یاسمین لوی
به زبان اسپانیایی
VID-20200118-WA0002.mp4
11.5 MB
«به زمانی که محبت شده افسانه»
#هایده
حیف از خاموش شدنِ صدایِ تو
امروز سیام دی ماه سالگرد درگذشت بانو هایده، هنرمندی که هرگز با غربت کنار نیامدوتا آخرین نفس برایِ عاشقانش خواند
#هایده
حیف از خاموش شدنِ صدایِ تو
امروز سیام دی ماه سالگرد درگذشت بانو هایده، هنرمندی که هرگز با غربت کنار نیامدوتا آخرین نفس برایِ عاشقانش خواند
صبح است و آفتاب پس از بارش سحر
بر يال كوه می روم از بين بوته ها
گويم: ببين پس از چل سال، و بيشتر
باز اين بهار و همان كوه و بازه است
بر شاخسار شور گز پير، مرغكی
گويد: نگاه تازه بياور كه بنگری
در زير آفتاب همه چيز تازه است!
#شفیعی_کدکنی
بر يال كوه می روم از بين بوته ها
گويم: ببين پس از چل سال، و بيشتر
باز اين بهار و همان كوه و بازه است
بر شاخسار شور گز پير، مرغكی
گويد: نگاه تازه بياور كه بنگری
در زير آفتاب همه چيز تازه است!
#شفیعی_کدکنی
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یک سان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادهست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست
هر آنچه بر سر آزادگان رود زیباست
علیالخصوص که از دست یار زیباخوست
دلم ز دست به در برد سروبالایی
خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست
به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیهبوست
چو گوی در همه عالم به جان بگردیدم
ز دست عشقش و چوگان هنوز در پی گوست
جماعتی به همین آب چشم بیرونی
نظر کنند و ندانند کآتشم در توست
ز دوست هر که تو بینی مراد خود خواهد
مراد خاطر سعدی مراد خاطر اوست
#سعدی_دیوان_اشعار
#غزل_۸۹
ای ملکی که ذاتت باقی و قایم است و ملکی و دولتیکه تو بخشی دایم است، ملک توحیدمان تو دادهای بی سابقهٔ خدمت و بی لاحقهٔ طاعت، تاج زرین «ولقدکرمنا» بر فرق ما نهادهای، به ناشکری ما و به تقصیر ما به تاراج قهر از سرما برمگیر..
#مجالس_سبعه_مولانا_مناجات