معرفی عارفان
1.16K subscribers
33K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
جان و دل تن ،

حجابِ رَه بود ،،، کنون ،




تن ، دل شد و ،

دل ، جان شد و ،

جان ، جانان گشت ،





#مولانا
الهی!



زاهد چه جوید؟ ، رَحمِ تو ،،، عاشق چه جوید؟ ، زخم تو ،



آن ، مُردۂ اندر قبا ،،، وین ، زندۂ اندر کفن ،





آن ، در خلاصِ جان دَوَد ،،، وین ، عشق را قربان شود ،


آن ، سر نهد تا جان بَرَد ،،، وین ، خصمِ جانِ خویشتن ،




#مولانا


مولانا می‌فرماید :

#زاهد ، همچون مُرده هست گرچه به‌ظاهر می‌خورد و می‌آشامد و لباس می‌پوشد . « مُردهٔ اندر قُبا»

#عاشق همیشه زنده هست حتی زمانی که به ظاهر می‌میرد و در کفن می‌باشد نیز زنده هست .« زندهٔ اندر کفن »
ره آسمان درون است پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند

#مولانا
قرة‌العینِ منی ای جان؟ ،
بلی ،

ماهِ بدری ، گِردِ ما گَردان؟ ،
بلی ،



صد هزاران آفرین بر رویِ تو ،

می‌فرستد حوری و رضوان؟ ،
بلی ،




ای چراغ و مشعلهٔ هفت آسمان ،

خاکیان را آمدی مهمان؟ ،
بلی ،




از کمالِ رحمت و شاهنشهی ،

گنج ، آید جانبِ ویران؟ ،
بلی ،




سَروِ رحمت ، چون خرامان شد به باغ ،

یابد ابلیسِ لعین ، ایمان؟ ،
بلی ،




چون شکستی شیشهٔ درویش را ،

واجب آید دادنِ تاوان؟ ،
بلی ،




مُلک بخشد مالکِ‌المُلک از کَرَم؟ ،

علم بخشد عَلَّم‌القرآن؟ ،
بلی ،




آفتابی چون ز مشرق سر زَنَد ،

ذرّه‌ها آیَند در جولان؟ ،
بلی ،




جاء ربک وَالملائک چون رسید ،

هر محال اکنون شود امکان؟ ،
بلی ،




در فتوحِ فُتحتِ ابوابها ،

گردَدَت دشوارها آسان؟ ،
بلی ،




امشب ای دلدارِ خواب‌آلودِ من ،

خواب را ، رانی ز نرگسدان؟ ،
بلی ،




چشمِ نرگس ، چون به تَرکِ خواب گفت ،

بر خورَد از فُرجهٔ بُستان؟ ،
بلی ،




مغز خود را ، چون ز غفلت پاک رُوفت ،

بو بَرَد از گُلبُن و ریحان؟ ،
بلی ،




روز تا شب ، مست و ،،، شب تا روز ، مست ،

سخت شیرین باشد این دوران؟ ،
بلی ،




بلبلا ، بر منبرِ گُلبُن بگو ،

هست محسن ، درخورِ احسان؟ ،
بلی ،




چون فزون شد اشتهایِ مستمع ،

سنگ ، آرَد منطقِ لقمان؟ ،
بلی ،




از دیارِ مصر ، مر یعقوب را ،

ریحِ یوسف ، شد سوی کنعان؟ ،
بلی ،




گر خمُش باشی و سِر پنهان کنی ،

سِر شود پیدا از آن سلطان؟ ،
بلی ،




خامُشی ، صبر آمد و ، آثارِ صبر ،

هر فَرَج را می‌کشد از کان؟ ،
بلی ،





#مولانا
#برخیز که ساقی اندر آمد
وان جان هزار دلبر آمد




#مولانا
از چشم عاشقانت
شب خواب شد رمیده

زیرا که بیدلان را
وقت سحر کشیدی


#مولانا
ما را تو ڪجا یابی
          گر موے بہ مو جویی؟!

چون در سر زلف او،گشته‌ست مڪان من


#مولانا
چند نهان داری آن خنده را
آن مه تابنده فرخنده را

بنده کند روی تو صد شاه را
شاه کند خنده تو بنده را

#مولانا
در شهر یکی کس را
   هشیار نمی‌بینم

هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه


#مولانا_جانم
با خیالِ گلستانش ،،، خارزار ،

نرم‌تر از پرنیان ، آید همی ،





هرکه میرد پیشِ حُسنِ رویِ دوست ،

نابمُرده ،،، در جنان آید همی ،




#مولانا



#نابمرده = نمرده - پیش از مردن
ماییم که بی‌قُماش و بی‌سیمْ خوشیم
در رَنجْ مُرَفَّهیم و در بیمْ خوشیم

تا دورِ اَبَد از میِ تسلیمْ خوشیم
تا ظَنّ نبری که ما چو تو نیمْ‌خوشیم


#رباعیات
#مولانا
ای دشمنِ عقلِ من ، وی دارویِ بی‌هوشی ،

من ، خابیه ،،، تو ، در من ، چون باده همی‌جوشی ،




اول تو و آخر تو ، بیرون تو و در سر تو ،

هم شاهی و سلطانی ، هم حاجب و چاووشی ،




خوش‌خویی و بدخویی ، دلسوزی و دلجویی ،

هم ، یوسفِ مه‌رویی ،،، هم ، مانع و روپوشی ،




بس تازه و بس سبزی ، بس شاهد و بس نغزی ،

چون عقل ، در این مغزی ،،، چون حلقه ، در این گوشی ،




هم ، دوری و ،،، هم ، خویشی ، هم ، پیشی و ،،، هم ، بیشی ،

هم ، مارِ بداندیشی ،،، هم ، نیشی و ، هم ، نوشی ،




ای رهزنِ بی‌خویشان ، ای مخزنِ درویشان ،

یا رب چه خوشند ایشان ، آن دم که در آغوشی ،




آن روز که هشیارم ، من عربده‌ها دارم ،

وآن روز که خُمارم ، چه صبر و ، چه خاموشی ،





#مولانا


#خابیه = خُم

#حاجب = پرده‌دار

#چاووش = پیش‌روِ کاروان
در مَن بدَمی مَن زنده شوم
یک جان چه بُوَد صد جانِ منی!


#مولانا