گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه می کنید ؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمینِ پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته ی در آشیانه چه می کنید ؟
گیرم که باد هرزه ی شبگرد
با های و هوی نعره ی مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پُرترانه چه می کنید ؟
گیرم که می زنید
گیرم که می بُرید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟
#شهریار_دادور ـ استکهلم
از کتاب : [ از ارتفاع قله ی نام و ننگ ]
انتشار : ژانویه ی 1990 ـ 1368
#از_خسرو_گلسرخی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_گلسرخی_منتشر_شده
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه می کنید ؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمینِ پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته ی در آشیانه چه می کنید ؟
گیرم که باد هرزه ی شبگرد
با های و هوی نعره ی مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پُرترانه چه می کنید ؟
گیرم که می زنید
گیرم که می بُرید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟
#شهریار_دادور ـ استکهلم
از کتاب : [ از ارتفاع قله ی نام و ننگ ]
انتشار : ژانویه ی 1990 ـ 1368
#از_خسرو_گلسرخی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_گلسرخی_منتشر_شده
حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیق
زندگی کردن به عاشق ها نمی آید رفیق
روحمان آبستن یک قرن تنها بودن است
طفل حسرت نوش ما دنیا نمی آید رفیق
دستهایت را خودت ها کن اگر یخ کرده اند
از لب معشوقه هامان ها نمی آید رفیق
هضم دلتنگی برای موج آسان نیست آه
آب دریا بی سبب بالا نمی آید رفیق
یا شببه این جماعت باش یا تنها بمان
هیچ کس سمت دل زیبا نمی آید رفیق
التیام دردهای ما فقط مرگ است و بس
حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیق
#سجاد_صفری_اعظم
#از_صادق_هدایت_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_اسم_صادق_هدایت_منتشر_شده
زندگی کردن به عاشق ها نمی آید رفیق
روحمان آبستن یک قرن تنها بودن است
طفل حسرت نوش ما دنیا نمی آید رفیق
دستهایت را خودت ها کن اگر یخ کرده اند
از لب معشوقه هامان ها نمی آید رفیق
هضم دلتنگی برای موج آسان نیست آه
آب دریا بی سبب بالا نمی آید رفیق
یا شببه این جماعت باش یا تنها بمان
هیچ کس سمت دل زیبا نمی آید رفیق
التیام دردهای ما فقط مرگ است و بس
حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیق
#سجاد_صفری_اعظم
#از_صادق_هدایت_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_اسم_صادق_هدایت_منتشر_شده
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید در پس این باران
گاه باید خندید بر غمی بی پایان
#منصور_دانش
#از_سهراب_سپهری_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_سهراب_سپهری_منتشر_شده
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید در پس این باران
گاه باید خندید بر غمی بی پایان
#منصور_دانش
#از_سهراب_سپهری_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_سهراب_سپهری_منتشر_شده
دل به هرکس مسپار
گرچه عاشق باشد
حکم دلداری فقط عشق که نیست
او بجز عشق
باید
لایق عمق نگاهت باشد
وکمی هم بیمار
نگه کوته تو مرحم قلب مریضش باشد
دل به هرکس مسپار
گرچه عاشق باشد
#امید_امیدی
#دل_به_هر_کس_مسپار
#دفتر_شعر_نفس
#از_حسین_پناهی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_حسین_پناهی_منتشر_شده
گرچه عاشق باشد
حکم دلداری فقط عشق که نیست
او بجز عشق
باید
لایق عمق نگاهت باشد
وکمی هم بیمار
نگه کوته تو مرحم قلب مریضش باشد
دل به هرکس مسپار
گرچه عاشق باشد
#امید_امیدی
#دل_به_هر_کس_مسپار
#دفتر_شعر_نفس
#از_حسین_پناهی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_حسین_پناهی_منتشر_شده
معرفی عارفان
هر ﻛﻪ ﺑﺎ "ﻋﺸﻖ" ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ، "ﻣﺴﺖ" ﺷﺪ. ﻭﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﺭﺍﻩ "ﺑﯽ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ" ﺷﺪ. ﻫﺮ ﻛﺠﺎ "ﻋﺸﻖ" ﺁﯾﺪ ﻭ ﺳﺎﻛﻦ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮ ﭼﻪ "ﻧﺎﻣﻤﻜﻦ" ﺑﻮَﺩ ، "ﻣﻤﻜﻦ" ﺷﻮﺩ.. ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺮ "ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺏ" ﻭ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽﺳﺖ. "رﺩّﭘﺎﯼ ﻋﺸﻖ"، ﺩﺭ ﺍﻭ ﺩﯾﺪﻧﯽﺳت.. "ﻋﺸﻖ" ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻮﺭ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﻛﻼﻡ "ﻋﺸﻖ" ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻌﺮ ،ﻣﺴﺘﯽ ﻭﺍﻟﺴﻼﻡ #مولانا❌❌❌…
اي كه ميپرسي نشان عشق چيست عشق چيزي جز ظهور مهر نيست
عشق يعني مهر بياما، اگر عشق يعني رفتن با پاي سر
عشق يعني دل تپيدن بهر دوست عشق يعني جان من قربان اوست
عشق يعني مستي از چشمان او بيلب و بيجرعه، بيمي، بيسبو
عشق يعني عاشق بيزحمتي عشق يعني بوسه بيشهوتي
عشق يار مهربان زندگي بادبان و نردبان زندگي
عشق يعني دشت گلكاري شده در كويري چشمهاي جاري شده
يك شقايق در ميان دشت خار باور امكان با يك گل بهار
در خزاني بر گريز و زرد و سخت عشق، تاب آخرين برگ درخت
عشق يعني روح را آراستن بيشمار افتادن و برخاستن
عشق يعني زشتي زيبا شده عشق يعني گنگي گويا شده
عشق يعني ترش را شيرين كني عشق يعني نيش را نوشين كني
عشق يعني اينكه انگوري كني عشق يعني اينكه زنبوري كني
عشق يعني مهرباني درعمل خلق كيفيت به كندوي عسل
عشق، رنج مهرباني داشتن زخم درك آسماني داشتن
عشق يعني گل بجاي خارباش پل بجاي اين همه ديوار باش
عشق يعني يك نگاه آشنا ديدن افتادگان زيرپا
زيرلب با خود ترنم داشتن برلب غمگين تبسم كاشتن
عشق، آزادي، رهايي، ايمني عشق، زيبايي، زلالي، روشني
عشق يعني تنگ بيماهي شده عشق يعني ماهي راهي شده
عشق يعني مرغهاي خوش نفس بردن آنها به بيرون از قفس
عشق يعني برگ روي ساقهها عشق يعني گل به روي شاخهها
عشق يعني جنگل دور از تبر دوري سرسبزي از خوف و خطر
آسمان آبي دور از غبار چشمك يك اختر دنبالهدار
عشق يعني از بديها اجتناب بردن پروانه از لاي كتاب
عشق زندان بدون شهروند عشق زندانبان بدون شهربند
در ميان اين همه غوغا و شر عشق يعني كاهش رنج بشر
اي توانا ناتوان عشق باش پهلوانا، پهلوان عشق باش
پورياي عشق باش اي پهلوان تكيه كمتر كن به زور پهلوان
عشق يعني تشنهاي خود نيز اگر واگذاري آب را بر تشنهتر
عشق يعني ساقي كوثر شدن بيپرو بيپيكر و بيسرشدن
نيمه شب سرمست از جام سروش در به در انبان خرما روي دوش
عشق يعني خدمت بيمنتي عشق يعني طاعت بيجنتي
گاه بر بياحترامي احترام بخشش و مردي به جاي انتقام
عشق را ديدي خودت را خاك كن سينهات را در حضورش چاك كن
عشق آمد خويش را گم كن عزيز قوتت را قوت مردم كن عزيز
عشق يعني مشكلي آسان كني دردي از درماندهاي درمان كني
عشق يعني خويشتن را گم كني عشق يعني خويش را گندم كني
عشق يعني خويشتن را نان كني مهرباني را چنين ارزان كني
عشق يعني نان ده و از دين مپرس در مقام بخشش از آئين مپرس
هركسي او را خدايش جان دهد آدمي بايد كه او را نان دهد
در تنور عاشقي سردي مكن در مقام عشق نامردي مكن
لاف مردي ميزني مردانه باش در مسير عاشقي افسانه باش
دين نداري مردي آزاده شو هرچه بالا ميروي افتاده شو
در پناه دين دكانداري مكن چون به خلوت ميروي كاري مكن
جام انگوري و سرمستي بنوش جامه تقوي به تردستي مپوش
عشق يعني ظاهر باطننما باطني آكنده از نور خدا
عشق يعني عارف بيخرقهاي عشق يعني بنده بيفرقهاي
عشق يعني آن چنان در نيستي تا كه معشوقت نداند كيستي
عشق باباطاهر عريان شده در دوبيتيهاي خود پنهان شده
عاشقي يعني دوبيتيهاي او مختصر، ساده، ولي پرهاي و هو
عشق يعني جسم روحاني شده قلب خورشيدي نوراني شده
عشق يعني ذهن زيباآفرين آسماني كردن روي زمين
هركه با عشق آشنا شد مست شد وارد يك راه بي بنبست شد
هركجا عشق آيد و ساكن شود هرچه ناممكن بود ممكن شود
در جهان هر كار خوب و ماندني است ردپاي عشق در او ديدنيست
«سالك» آري عشق رمزي در دلست شرح و وصف عشق كاري مشكلست
عشق يعني شور هستي دركلام عشق يعني شعر، مستي والسلام
#مجتبی_کاشانی(سالك)
#از_مولانا_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_اسم_مولانا_منتشر_شده
عشق يعني مهر بياما، اگر عشق يعني رفتن با پاي سر
عشق يعني دل تپيدن بهر دوست عشق يعني جان من قربان اوست
عشق يعني مستي از چشمان او بيلب و بيجرعه، بيمي، بيسبو
عشق يعني عاشق بيزحمتي عشق يعني بوسه بيشهوتي
عشق يار مهربان زندگي بادبان و نردبان زندگي
عشق يعني دشت گلكاري شده در كويري چشمهاي جاري شده
يك شقايق در ميان دشت خار باور امكان با يك گل بهار
در خزاني بر گريز و زرد و سخت عشق، تاب آخرين برگ درخت
عشق يعني روح را آراستن بيشمار افتادن و برخاستن
عشق يعني زشتي زيبا شده عشق يعني گنگي گويا شده
عشق يعني ترش را شيرين كني عشق يعني نيش را نوشين كني
عشق يعني اينكه انگوري كني عشق يعني اينكه زنبوري كني
عشق يعني مهرباني درعمل خلق كيفيت به كندوي عسل
عشق، رنج مهرباني داشتن زخم درك آسماني داشتن
عشق يعني گل بجاي خارباش پل بجاي اين همه ديوار باش
عشق يعني يك نگاه آشنا ديدن افتادگان زيرپا
زيرلب با خود ترنم داشتن برلب غمگين تبسم كاشتن
عشق، آزادي، رهايي، ايمني عشق، زيبايي، زلالي، روشني
عشق يعني تنگ بيماهي شده عشق يعني ماهي راهي شده
عشق يعني مرغهاي خوش نفس بردن آنها به بيرون از قفس
عشق يعني برگ روي ساقهها عشق يعني گل به روي شاخهها
عشق يعني جنگل دور از تبر دوري سرسبزي از خوف و خطر
آسمان آبي دور از غبار چشمك يك اختر دنبالهدار
عشق يعني از بديها اجتناب بردن پروانه از لاي كتاب
عشق زندان بدون شهروند عشق زندانبان بدون شهربند
در ميان اين همه غوغا و شر عشق يعني كاهش رنج بشر
اي توانا ناتوان عشق باش پهلوانا، پهلوان عشق باش
پورياي عشق باش اي پهلوان تكيه كمتر كن به زور پهلوان
عشق يعني تشنهاي خود نيز اگر واگذاري آب را بر تشنهتر
عشق يعني ساقي كوثر شدن بيپرو بيپيكر و بيسرشدن
نيمه شب سرمست از جام سروش در به در انبان خرما روي دوش
عشق يعني خدمت بيمنتي عشق يعني طاعت بيجنتي
گاه بر بياحترامي احترام بخشش و مردي به جاي انتقام
عشق را ديدي خودت را خاك كن سينهات را در حضورش چاك كن
عشق آمد خويش را گم كن عزيز قوتت را قوت مردم كن عزيز
عشق يعني مشكلي آسان كني دردي از درماندهاي درمان كني
عشق يعني خويشتن را گم كني عشق يعني خويش را گندم كني
عشق يعني خويشتن را نان كني مهرباني را چنين ارزان كني
عشق يعني نان ده و از دين مپرس در مقام بخشش از آئين مپرس
هركسي او را خدايش جان دهد آدمي بايد كه او را نان دهد
در تنور عاشقي سردي مكن در مقام عشق نامردي مكن
لاف مردي ميزني مردانه باش در مسير عاشقي افسانه باش
دين نداري مردي آزاده شو هرچه بالا ميروي افتاده شو
در پناه دين دكانداري مكن چون به خلوت ميروي كاري مكن
جام انگوري و سرمستي بنوش جامه تقوي به تردستي مپوش
عشق يعني ظاهر باطننما باطني آكنده از نور خدا
عشق يعني عارف بيخرقهاي عشق يعني بنده بيفرقهاي
عشق يعني آن چنان در نيستي تا كه معشوقت نداند كيستي
عشق باباطاهر عريان شده در دوبيتيهاي خود پنهان شده
عاشقي يعني دوبيتيهاي او مختصر، ساده، ولي پرهاي و هو
عشق يعني جسم روحاني شده قلب خورشيدي نوراني شده
عشق يعني ذهن زيباآفرين آسماني كردن روي زمين
هركه با عشق آشنا شد مست شد وارد يك راه بي بنبست شد
هركجا عشق آيد و ساكن شود هرچه ناممكن بود ممكن شود
در جهان هر كار خوب و ماندني است ردپاي عشق در او ديدنيست
«سالك» آري عشق رمزي در دلست شرح و وصف عشق كاري مشكلست
عشق يعني شور هستي دركلام عشق يعني شعر، مستي والسلام
#مجتبی_کاشانی(سالك)
#از_مولانا_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_اسم_مولانا_منتشر_شده
تو مرا...
آنقدر آزردی..
که خودم کوچ کنم از شهرت..
بکنم دل ز دل چون سنگت..
تو خیالت راحت..
می روم از قلبت..
می شوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق ولی..
بر نمی گردم نه!!!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد..
عشق زیباست و حرمت دارد..
تو بمان..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است..
سخت بیمار شده است..
تو بمان در شهرت..
#مولود_مهدی
#تو_بمان
#دفتر_شعر_تمام_ناتمام
#از_سهراب_سپهری_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_سهراب_سپهری_منتشر_شده
آنقدر آزردی..
که خودم کوچ کنم از شهرت..
بکنم دل ز دل چون سنگت..
تو خیالت راحت..
می روم از قلبت..
می شوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق ولی..
بر نمی گردم نه!!!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد..
عشق زیباست و حرمت دارد..
تو بمان..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است..
سخت بیمار شده است..
تو بمان در شهرت..
#مولود_مهدی
#تو_بمان
#دفتر_شعر_تمام_ناتمام
#از_سهراب_سپهری_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_سهراب_سپهری_منتشر_شده
ساده ام مثل کبوتر
که به دیوار تو عادت دارم
تو مرا دانه دهی یا ندهی...
آب دهی یا ندهی...
هرکجا بال بگیرم،به تو بر میگردم!
هرکجا آب ببینم...
هرکجا دانه ببینم....
هرکجا کوچ کنم...آشیانم سرِ این دیوار است
من به دیوار تو عادت دارم
من به این سایه ی دیوار ارادت دارم
نه به من آب بده
نه به من دانه بده
به خدا هیچ نخواهم
تو فقط سنگ نزن
میرنجم!
#محمد_رضا_نظری(لادون پرند)
#از_سهراب_سپهری_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_سهراب_سپهری_منتشر_شده
که به دیوار تو عادت دارم
تو مرا دانه دهی یا ندهی...
آب دهی یا ندهی...
هرکجا بال بگیرم،به تو بر میگردم!
هرکجا آب ببینم...
هرکجا دانه ببینم....
هرکجا کوچ کنم...آشیانم سرِ این دیوار است
من به دیوار تو عادت دارم
من به این سایه ی دیوار ارادت دارم
نه به من آب بده
نه به من دانه بده
به خدا هیچ نخواهم
تو فقط سنگ نزن
میرنجم!
#محمد_رضا_نظری(لادون پرند)
#از_سهراب_سپهری_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_سهراب_سپهری_منتشر_شده
#از_
دفتر شعر علی احمدی
رفت.........؟
رفت.........؟
۱۳۹۱/۳/۳ شماره ثبت ۱۷۶۳۶۶
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
#علی_احمدی
#از_شهریار_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_شهریار_ثبت_شده
دفتر شعر علی احمدی
رفت.........؟
رفت.........؟
۱۳۹۱/۳/۳ شماره ثبت ۱۷۶۳۶۶
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
#علی_احمدی
#از_شهریار_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_شهریار_ثبت_شده
ای که همه نگاه من، خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم، یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو ...
#کمال_جعفری_امامزاده
#از_مولانا_نیست❌
#از_حسین_منزوی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_مولانا_و_حسین_منزوی_منتشر_شده
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم، یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو ...
#کمال_جعفری_امامزاده
#از_مولانا_نیست❌
#از_حسین_منزوی_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_مولانا_و_حسین_منزوی_منتشر_شده
عشق اول می کند دیوانه ات
تا ز ما و من کند بیگانه ات
عشق چون در سینه ات مأوا کند
عقل را سرگشته و رسوا کند
میشوی فارغ ز هر بود و نبود
نیستی در بند اظهار وجود
عشق رامِ مردم اوباش نیست
دام حق ،صیاد هر قلاش نیست
در خور مردان بود این خوان غیب
نیست هر دل، لایق احسان غیب
عشق کِی همگام باشد با هوس
پخته کِی با خام گردد همنفس
عشق را با کفر و با ایمان چه کار
عشق را با دوزخ و رضوان چه کار
عشق سازد پاکبازان را شکار
کِی به دام آرد پلید و نابکار
زنده دلها میشوند از عشق، مست
مرده دل کی عشق را آرد به دست
عشق را با نیستی سودا بود
تا تو هستی، عشق کی پیدا بود
عشق میجوید حریفی سینه چاک
کو ندارد از فنای خویش باک
عشق در بند آورد عقل تو را
تا نماند در دلت چون و چرا
عشق اگر در سینه داری الصلا
پای نِه در وادی فقر و فنا
عاشق و دیوانه و بی خویش باش
در صف آزادگان درویش باش
دکتر #جواد_نوربخش
#از_مولانا_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_اسم_مولانا_منتشر_شده
تا ز ما و من کند بیگانه ات
عشق چون در سینه ات مأوا کند
عقل را سرگشته و رسوا کند
میشوی فارغ ز هر بود و نبود
نیستی در بند اظهار وجود
عشق رامِ مردم اوباش نیست
دام حق ،صیاد هر قلاش نیست
در خور مردان بود این خوان غیب
نیست هر دل، لایق احسان غیب
عشق کِی همگام باشد با هوس
پخته کِی با خام گردد همنفس
عشق را با کفر و با ایمان چه کار
عشق را با دوزخ و رضوان چه کار
عشق سازد پاکبازان را شکار
کِی به دام آرد پلید و نابکار
زنده دلها میشوند از عشق، مست
مرده دل کی عشق را آرد به دست
عشق را با نیستی سودا بود
تا تو هستی، عشق کی پیدا بود
عشق میجوید حریفی سینه چاک
کو ندارد از فنای خویش باک
عشق در بند آورد عقل تو را
تا نماند در دلت چون و چرا
عشق اگر در سینه داری الصلا
پای نِه در وادی فقر و فنا
عاشق و دیوانه و بی خویش باش
در صف آزادگان درویش باش
دکتر #جواد_نوربخش
#از_مولانا_نیست❌
#این_شعر_در_فضای_مجازی_به_اسم_مولانا_منتشر_شده
گوش را ، اکنون ز غفلت پاک کن ،
استماعِ هجرِ آن غمناک ، کن ،
آن ، زکاتی دان که غمگین را دهی ،
گوش را ، چون پیش دستانش نهی ،
#این را ، یک کارِ خیر و زکات بِدان ،،، وقتی که به دردِ دلِ یک آدمِ دردمند گوش میدهی .
بشنوی غمهایِ رنجورانِ دل ،
فاقهٔ جانِ شریف ، از آب و گِل ،
خانهٔ پُر دود دارد ، پُر فنی ،
مر وِرا ، بگشا ز اصغا ، روزنی ،
#اصغا = گوش دادن
#ز اصغا = با گوش دادن
گوشِ تو ، او را چو راهِ دَم شود ،
دودِ تلخ ، از خانهٔ او ، کم شود ،
غمگساری کن تو با ما ، ای رَوی ،
گر ، به سویِ ربّ اعلی ، میروی ،
#مولانا
استماعِ هجرِ آن غمناک ، کن ،
آن ، زکاتی دان که غمگین را دهی ،
گوش را ، چون پیش دستانش نهی ،
#این را ، یک کارِ خیر و زکات بِدان ،،، وقتی که به دردِ دلِ یک آدمِ دردمند گوش میدهی .
بشنوی غمهایِ رنجورانِ دل ،
فاقهٔ جانِ شریف ، از آب و گِل ،
خانهٔ پُر دود دارد ، پُر فنی ،
مر وِرا ، بگشا ز اصغا ، روزنی ،
#اصغا = گوش دادن
#ز اصغا = با گوش دادن
گوشِ تو ، او را چو راهِ دَم شود ،
دودِ تلخ ، از خانهٔ او ، کم شود ،
غمگساری کن تو با ما ، ای رَوی ،
گر ، به سویِ ربّ اعلی ، میروی ،
#مولانا