معرفی عارفان
1.12K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.7K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کم شود صبر از دلم هر روز، چون رحم از دلت

#فیاض لاهیجی
یا رب دانی که من بگاه و بیگاه
جز در تو نکردم ز چپ و راست نگاه

حسن تو چو ماه و شاهدان چون آبند
در آب نظر می کنم و بینم ماه

#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعی شمارهٔ ۲۷۹
از چهرهٔ آفتاب مهوش گردی
وز صحبت کبریت تو آتش گردی

تو جهد کنی که ناخوشی خوش گردد
او خوش نشود ولی تو ناخوش گردی

#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۶۶۹
گر یک ورق از کتاب ما برخوانی
حیران ابد شوی زهی حیرانی

گر یک نفسی به درس دل بنشینی
استادان را به درس خود بنشانی

#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

#سعدی
تلخ کنی دهانِ من ، قند به دیگران دهی
نم ندهی به کشتِ من ، آب به این و آن دهی

جانِ منی و یارِ من ، دولت پایدارِ من
باغِ من و بهارِ من ، باغِ مرا خزان دهی

#مولانا
در ره دیر و حرم، بادیه‌گردیم عبث
آنچه کردیم عبث، آنچه نکردیم عبث

آسمان سخت و نفس بی اثر و بخت ملول
همه آهنگرِ این آهنِ سردیم عبث

درد، جان بخشد و دل پرورَد و غم کاهد
ما به این مرده‌دلی شهره به دردیم عبث

گنج بر باد، چو بوی گل و ما در طلبش
از قدم تا مژه آلودهٔ گَردیم عبث

دهر چون عرصهٔ تصویر و در او ما چو سپاه
کُشته و مردهٔ پیکار و نبردیم عبث

کهربا لعل کند بادهٔ گلگونهٔ فیض
ما و«نوعی»ز چه با چهرهٔ زردیم عبث.

#نوعی_خبوشانی

دیوان ملا نوعی خبوشانی
گردآوری و تصحیح: امیرحسین ذاکرزاده
مست شراب صحبت جانانه‌ام هنوز
بیرون نرفته بوی گل از خانه‌ام هنوز

من مُردم از خمار و به گردش نیامده‌ست
بر چرخِ کاسه‌گر، گِل پیمانه‌ام هنوز

بنیاد دل به آب رسیده‌ست و روزگار
دارد گمانِ گنج به ویرانه‌ام هنوز

جان دادم و تعلّقِ جانان ز دل نرفت
بیرون شدم ز عالم و در خانه‌ام هنوز

خواهم که ترک عشق کنم، بندم ای رفیق!
از پای برمدار که دیوانه‌ام هنوز

با آنکه آشنا شده با گوشهای خلق
خواب کسان گریزد از افسانه‌ام هنوز

«شاپور»، عمر رفت و به قصد عروس دهر
راضی نگشته همّت مردانه‌ام هنوز.

#شاپور_تهرانی
گفت:
عالیجناب افتخاری بالاتر از آن نیست که کسی به خاطر مملکتش بمیرد،
و او لبخند زنان، با دلسوزی پاسخ داد:
حماقت نکن پسر؛
"میهن یعنی زنده ماندن."


#گابریل_گارسیا_مارکز
📚 "پاییز پدرسالار"


‌‌
#امشب_با_حافظ

خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن

غم دل چند توان خورد که ایام نماند
گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن

باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن
ای علم عالم نو پیش تو هر عقل گرو

گاه میا گاه مرو خیز به یک بار بیا

ای دل آغشته به خون چند بود شور و جنون

پخته شد انگور کنون غوره میفشار بیا

ای شب آشفته برو وی غم ناگفته برو

ای خرد خفته برو دولت بیدار بیا

ای دل آواره بیا وی جگر پاره بیا

ور ره در بسته بود از ره دیوار بیا


مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«دل دیگ است و زبان کف‌گیر،
هر چه در دیگ باشد به کف‌گیر همان برآید.
دل دریاست زبان ساحل،
چون دریا موج کند به ساحل
همان اندازد که در دریا بود.»

ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی؛ نورالعلوم
Shadmehr & Ebi MiX
Podcast | @mrRimix
شادمهر
ابی

تاثیر موسیقی بسیار نیرومندتر ‌و نافذتر از دیگر هنر هاست، زیرا هنر های دیگر تنها از سایه سخن می گویند،
اما موسیقی از ذات ..
شوپنهاور
آن رشته که قوت روانست مرا
آرامش جان ناتوانست مرا

بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن
پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا


#ابوسعید_ابوالخیر

 
ای دل نگفتمت ،که به چشمش نظر مکن
کزغم چنان شوی ،که نبینی به خواب،خواب

ای دل نگفتمت ،که مرو در کمند عشق
آخر به قصد خویش ،چرا میکنی شتاب

ای دل نگفتمت، که اگر تشنه مرده‌ئی
سیراب کِی شود، جگر تشنه از شراب

ای دل نگفتمت ،که مریز آبروی خویش
پیش رُخی، کزو برود آبروی آب

#خواجوی_کرمانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باهمه آدم ها نمیشه مث خودشون برخورد کرد...

بگذارترکت کنند… بگذار بخواهی ونشود… بگذار دیگر فرقی بین شب و روزت نباشد… بگذار جای زخمش باقی بماند…بگذار تنها بمانی وبا سکوتی تلخ غروبهایت را بگذرانی… بگذار دنیا هرچه میخواهد سرت بیاورد.. اما تو تحمل کن تو”خدایت” را داری… خدایی که چوبش صدا ندارد…
اینو بدون که اگه مغرور باشی؛ کمتر یاد میگیری.
اگه متعصب باشی، کمتر میبینی.
اگه کم رو باشی، کمتر نه میگی.
اگه ترسو باشی، کمتر ریسک میکنی.
اگه بدبین باشی، کمتر خوشحالی.
اگر خود شیفته باشی، کمتر معاشرت سالمی داری.
اگه شکایت کنی، کمتر تلاش میکنی.
اگه عادت کنی، کمتر تغییر میکنی.
و ممکنه تغییر سخت باشه!
ولی همین تغییرهاست که هویت و شخصیت تورو تعیین میکنه!
او به آزار دل ما
هر چه خواهد آن کند
مولانا
طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب
که نیست شرط محبت جدائی از محبوب

چو هست در ره مقصود قرب روحانی
چه احتیاج بارسال قاصد و مکتوب

چو اتصال حقیقی بود میان دو دوست
کجا ز یوسف مصری جدا بود یعقوب

توقعست که از عاشقان بیدل و دین
نظر دریغ ندارند مالکان قلوب

چگونه گوش توان کرد بر خردمندان
گهی که عشق شود غالب و خرد مغلوب

ز صورت تو کند نور معنوی حاصل
دل شکسته که هم سالکست و هم مجذوب

ترا بتیغ چه حاجت که قتل جانبازان
کنی بساعد سیمین و پنجهٔ مخضوب

بیار جام و مکن نسبتم به زهد و ورع
که من به ساغر و پیمانه گشته‌ام منصوب

ببخش بر من مسکین که از خداوندان
همیشه عفو شود صادر و ز بنده ذنوب

دلا در ابروی خوبان نظر مکن پیوست
ز روی دوست بحاجب چرا شوی محجوب

گهی که جان بلب آرد درین طلب خواجو
کند بدیدهٔ طالب نگاه در مطلوب

خواجوی کرمانی