معرفی عارفان
1.16K subscribers
33K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش
گوی خیری که توانی ببر از میدانش

چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر
حاصل آنست که دایم نبود دورانش

آن خدایست تعالی، ملک الملک قدیم
که تغییر نکند ملکت جاویدانش

جای گریه‌ست برین عمر که چون غنچهٔ گل
پنجروزست بقای دهن خندانش

دهنی شیر به کودک ندهد مادر دهر
که دگرباره به خون در نبرد دندانش

مقبل امروز کند داروی درد دل ریش
که پس از مرگ میسر نشود درمانش

هر که دانه نفشاند به زمستان در خاک
ناامیدی بود از دخل به تابستانش

گر عمارت کنی از بهر نشستن شاید
ورنه از بهر گذشتن مکن آبادانش

دست در دامن مردان زن و اندیشه مدار
هر که با نوح نشیند چه غم از طوفانش

معرفت داری و سرمایهٔ بازرگانی
چه به از دولت باقی بده و بستانش

دولتت باد وگر از روی حقیقت برسی
دولت آنست که محمود بود پایانش

خوی سعدیست نصیحت چه کند گر نکند
مشک دارد نتواند که کند پنهانش

حضرت سعدی
سخن را به مقدار ظرفیت و استعداد شنونده باید گفت

سُخن به قَدرِ آدمی می‌آید.
سُخنِ ما همچون آبی است که میراب، آن را روان می‌کند،
آب چه داند که او را به کدام دشت میراب رَوان کرده است؟
در خیارزاری یا کلم‌زاری یا در پیاززاری یا گلستانی؟
این دانم که چون آب بسیار آید، آن‌جا زمین‌های تشنه بسیار باشد و اگر اَندک آید، دانم که زمین اندک است
باغچه‌ای است یا چاردیواریِ کوچک.
یُلَقِّنُ الْحِکْمَةَ عَلَی لِسَانِ الْوَاعِظِیْنَ بِقَدْرِ هِمَمِ الْمُسْتَمِعِیْنَ
من کفش‌دُوزم، چرم بسیار است، اِلّا به قَدرِ پا بُرَّم و دُوزم


فیه ما فیه
دارم شبی که دوزخ از آن علامت‌ست
از روز من مپرس که آن خود قیامت‌ست

یا رب! ترحمی که ز سنگ جفای چرخ
ما دل‌شکسته‌ایم و ز هر سو ملامت‌ست

بر آستان عشق سر ما بلند شد
وین سربلندی از قد آن سروقامت‌ست

رفتن ز کوی او کرمی بود از رقیب
این هم که رفت و باز نیامد کرامت‌ست

ثابت‌قدم فتاده هلالی به راه عشق
او را درین طریق عجب استقامت‌ست!

هلالی جغتایی 57
آنرا که قضا ز خیل عشاق نوشت
آزاد ز مسجدست و فارغ ز کنشت

دیوانهٔ عشق را چه هجران چه وصال
از خویش گذشته را چه دوزخ چه بهشت

شیخ ابی سعید #ابوالخیر ...
از شيخ بهايی پرسيدند :⚘
سخت ميگذردچه بايدکرد؟؟
گفت :
خودت که ميگويی
سخت ميگذرد سخت که نميماند
پس خداروشکر که
میگذرد و نميماند
ديروزت خوب يا بد گذشت
و امروز روز ديگری است
گل به گل نقل کند نازکی روی ترا
غنچه هرسو که رَوی کوچه دهد بوی ترا

از تماشای گل و لاله تسلّی نشدیم
آفریدند برای دل ما روی ترا

همچو شکل تو گرفتیم که نقّاش کشید
به چه اندام کشد نازکی خوی ترا

می‌فرستند به‌هم شام و سحر عنبر و عود
می‌رسانند به‌هم سوختگان بوی ترا

ما گرفتار رَمِ وحشی این صحراییم
آسمان رام به‌ما گو مکن آهوی ترا

سرکشی را من از این سلسله می‌دارم دوست
گر بگیرم چه کنم حلقۀ گیسوی ترا

ندهد گَردِ رهت را فرج‌الله به باد
همه در چشم کشد خاک سر کوی ترا.

#فرج‌الله_شوشتری
تو رفتی از دل و در سینه آرزوت به جاست
که چون نهال شود کنده، ریشه می‌ماند

#فیاض لاهیجی
به باغ رفتم و گل دیدم وفغان کردم
زیارتِ دلِ مجروحِ بلبلان کردم

متاع مهر ومحبّت به هیچ کس مفروش
که این معامله من کردم و زیان کردم

ملا سالک
Adamak
Ramesh
ترانه‌ی «آدمک»

خواننده: رامش
ترانه‌سرا: شکوه قاسم‌نیا
آهنگ و تنظیم: پرویز مقصدی
دروغ‌است آشنایی روشنایی، هان مکن باور!
سیه شد روزگارم تا نگاه آشنا دیدم

#کلیم
Mast Az Sharabe Nooshin
Marzieh
#مرضیه - مست از شراب نوشین
Sarv
Marzieh
#مرضیه - سرو
DelAhangaan
هایده _ آواز تنهایی
خواننده : هایده

آهنگ و تنظیم و اجرای پیانو :

انوشیروان_روحانی

غمت در نهانخانه دل نشیند

طبیب_اصفهانی

از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی دل سوال بی جواب شد

مهین_عمید

هفت آسمان را بردرم از هفت دریا بگذرم ای شعله ی تابان من
هم رهزنی هم رهبری هم این سری هم آن سری ای نور بی پایان من

شعر با تغییراتی در شعر مولانا




🎼
یکی شیخ را گفت: دل، صافی کن تا با تو سخنی گویم!
شیخ گفت: ۳۰سال است که از حق، صاف دلی می خواهم و هنوز نیافته ام;
به یک ساعت، از برای تو، دل صافی از کجا آرم؟




تذکره_اولیا
عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ره میخانه و مسجد کدامست؟
که هر دو ، بر من مسکین، حرامست

نه در مسجد گذارندم که : رند است
نه در میخانه : کاین خمار ، خام است



جان جانان استاد شجریان
عطار
《 هو 》

ای عزیز ؛

     قرآن
 غمزۀ جمالِ خود
      با دلی زَنَد ، که اهل باشد ...

 
عین القضات همدانی
      
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من

مولانا جانم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همخوانی و دف زنی


شعری از مولانا
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم
یک موی تو را به هر دو عالم ندهم

گفتم جان را بیار محرم ندهم
از گفتهٔ خود بیش دهم کم نده

#مولانای_جان