می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
#لسان_الغیب_حافظ
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
#لسان_الغیب_حافظ
Divane Tari - WwW.Teh-dl.IR
Parvaz Homay | WwW.Teh-dl.IR
پرواز همای
دیوانه تری
دیوانه تری
پیری ز خرابات برون آمد مست
دل رفته ز دست و جام می بر کف دست
گفتا: می نوش، کاندرین عالم پست
جز مست کسی ز خویشتن باز نرست
#عراقی
دل رفته ز دست و جام می بر کف دست
گفتا: می نوش، کاندرین عالم پست
جز مست کسی ز خویشتن باز نرست
#عراقی
باز شیری با شکر آمیختند
عاشقان با همدگر آمیختند
روز و شب را از میان برداشتند
آفتابی با قمر آمیختند
#مولانای_جان
عاشقان با همدگر آمیختند
روز و شب را از میان برداشتند
آفتابی با قمر آمیختند
#مولانای_جان
رنگ معشوقان و رنگ عاشقان
جمله همچون سیم و زر آمیختند
چون بهار سرمدی حق رسید
شاخ خشک و شاخ تر آمیختند
#مولانای_جان
جمله همچون سیم و زر آمیختند
چون بهار سرمدی حق رسید
شاخ خشک و شاخ تر آمیختند
#مولانای_جان
تا این دل من همیشه عشق اندیشست
هر روز مرا تازه بلایی پیش ست
عیبم مکنید اگر دل من ریشست
کز عشق مراد خانه ویران بیشست
#سنایی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
هر روز مرا تازه بلایی پیش ست
عیبم مکنید اگر دل من ریشست
کز عشق مراد خانه ویران بیشست
#سنایی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
با هستی و نیستیم بیگانگی است
وز هر دو بریدیم نه مردانگی است
گر من ز عجایبی که در دل دارم
دیوانه نمیشوم ز دیوانگی است
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۲۳۷
وز هر دو بریدیم نه مردانگی است
گر من ز عجایبی که در دل دارم
دیوانه نمیشوم ز دیوانگی است
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۲۳۷
بیدلان را دلبران جسته بجان
جمله معشوقان شکار عاشقان
هر که عاشق دیدیش معشوق دان
کو به نسبت هست هم این و هم آن
#مولانای_جان
جمله معشوقان شکار عاشقان
هر که عاشق دیدیش معشوق دان
کو به نسبت هست هم این و هم آن
#مولانای_جان
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب جوید هم به عالم تشنگان
چونک عاشق اوست تو خاموش باش
او چو گوشت میکشد تو گوش باش
#مولانای_جان
آب جوید هم به عالم تشنگان
چونک عاشق اوست تو خاموش باش
او چو گوشت میکشد تو گوش باش
#مولانای_جان
خویش را از دست دادم روی او بنموده شد
شد مرا نابوده بوده، بودهام نابوده شد
هم توراهی هم توره روخویش راطی کن برس
آن رسد درحق که او ازخویشتن آسوده شد
#فیض_کاشانی
شد مرا نابوده بوده، بودهام نابوده شد
هم توراهی هم توره روخویش راطی کن برس
آن رسد درحق که او ازخویشتن آسوده شد
#فیض_کاشانی
مجنون اگر احتمال لیلی نکند
شاید که به صدق عشق دعوی نکند
در مذهب عشق هر که جانی دارد
روی دل ازو به هر که دنیی نکند
#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
شاید که به صدق عشق دعوی نکند
در مذهب عشق هر که جانی دارد
روی دل ازو به هر که دنیی نکند
#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۶۳
دل زار وثاق سینه آواره کنم
بر سنگ زنم سبوی خود پاره کنم
گر پاره کنم هزار گوهر ز غمت
روزی او را ز لعل تو چاره کنم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۳۰
بر سنگ زنم سبوی خود پاره کنم
گر پاره کنم هزار گوهر ز غمت
روزی او را ز لعل تو چاره کنم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۳۰
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما توقع نداشتیم این دنیا ما را ناز کند یا گرم در آغوش بگیرد؛فقط توقع بود که انقدر جگرمان را نسوزاند!"
محمد صالح علاء
محمد صالح علاء
عید آمد و عیدانه جمال سلطان
عیدانه که دیده است چنین در دو جهان
عید این بود و هزار عید ای دل و جان
کان گنج جهان برآمد از کنج نهان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۴
عیدانه که دیده است چنین در دو جهان
عید این بود و هزار عید ای دل و جان
کان گنج جهان برآمد از کنج نهان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۴
عید آمد و هرکس قدری مقداری
آراسته خود را ز پی دیداری
ما را چو توئی عید بکن تیماری
ای خلعت گل فکنده بر هر خاری
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۹۰۷
آراسته خود را ز پی دیداری
ما را چو توئی عید بکن تیماری
ای خلعت گل فکنده بر هر خاری
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۹۰۷
دوش از سر مستی بخراشید رخم
آندم که زروش لاله میچید رخم
گفتم مخراشش که از آنروز که زاد
از قبلهٔ روی تو نگردید رخم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۳۳
آندم که زروش لاله میچید رخم
گفتم مخراشش که از آنروز که زاد
از قبلهٔ روی تو نگردید رخم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۳۳