فرار نکن تو باید سختی ها را متحمل شوى
اين سختی ها صيقل توست
مگر تو نمی خواهی اينه شوی
شفاف شوی ...
باید كسى تورا صيقل دهد
تو را با ابریشم که صيقل نمی دهند
تو را باید با جسمى سخت (سنگ و سمباده) صیقل داد
نگران نباش .
نگو من چه کار کرده بودم که گرفتار این مشکلات شدم ...!؟
دلت بايد قرص باشد
تو كه سابقه رحمت مرا (خداوند) ديده اى
من (خداوند)به تو چشم دادم ، گوش دادم
ميبينى كه مسير حركت تو را چه خوب تنظيم كرده ام
حالا اگر چهار روزى چيزى را منع كردم نگران نباش.
با من قهر نكن...
در خانه ی ديگری نرو...
اين تراژدى براى پاك شدن توست
براى پالايش روح تو.
به من اعتماد کن...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو دارم
امروزت پر باشه از
لحظه های خوب
لحظه های پر از آرامش
لحظه های سربلندی وخوشبختی
پر از عشق و مهربانی
پر از لحظات یهویی و ناب
🌺🌺🌺
شاد باشی
اين سختی ها صيقل توست
مگر تو نمی خواهی اينه شوی
شفاف شوی ...
باید كسى تورا صيقل دهد
تو را با ابریشم که صيقل نمی دهند
تو را باید با جسمى سخت (سنگ و سمباده) صیقل داد
نگران نباش .
نگو من چه کار کرده بودم که گرفتار این مشکلات شدم ...!؟
دلت بايد قرص باشد
تو كه سابقه رحمت مرا (خداوند) ديده اى
من (خداوند)به تو چشم دادم ، گوش دادم
ميبينى كه مسير حركت تو را چه خوب تنظيم كرده ام
حالا اگر چهار روزى چيزى را منع كردم نگران نباش.
با من قهر نكن...
در خانه ی ديگری نرو...
اين تراژدى براى پاك شدن توست
براى پالايش روح تو.
به من اعتماد کن...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو دارم
امروزت پر باشه از
لحظه های خوب
لحظه های پر از آرامش
لحظه های سربلندی وخوشبختی
پر از عشق و مهربانی
پر از لحظات یهویی و ناب
🌺🌺🌺
شاد باشی
صبحدم مرغ چمن با
گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ
بسی چون تو شکفت
گل بخندید
که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به
معشوق نگفت
حافظ
گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ
بسی چون تو شکفت
گل بخندید
که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به
معشوق نگفت
حافظ
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزهکند کوزهگری
#خیام
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزهکند کوزهگری
#خیام
تا کی آن نویسم که تو را به کار نیاید؟
اهم مهمات تو و همه آدمیان این است که در این مکتوب نوشتم بلا مسامحه و لا مداهنه، یاد گیر و فراموش مکن! یاد گرفتن آن بود که طلب این کار کنی و فراموش کردن آن بود که کار را مهمل فروگذاری...
تو که خود را فراموش کنی، کسی تو را یاد خواهد کرد؟
عین القضات همدانی
اهم مهمات تو و همه آدمیان این است که در این مکتوب نوشتم بلا مسامحه و لا مداهنه، یاد گیر و فراموش مکن! یاد گرفتن آن بود که طلب این کار کنی و فراموش کردن آن بود که کار را مهمل فروگذاری...
تو که خود را فراموش کنی، کسی تو را یاد خواهد کرد؟
عین القضات همدانی
ای درویش و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین؛
تین عبارت از دوات است که دریای کل و جامع نور و ظلمت است،
زیتون عبارت از عقل اول است که قلم خدای است،
و طور سینین عبارت از فلک اول است،که عرش خدای است.
و هذا البلد الامین عبارت از انسان کامل است که زبده و خلاصه موجودات است،و جامع علوم و مجمع انوار است،بلد از جهت ان میگویند که انسان کامل مصر جامع است،به تمام اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده آراسته است.و امین از جهت ان گویند که انسان کامل خوف آن ندارد که از راه بازگردد و ناقص بماند.انسان کامل به شهری رسیده است که (من دخله کان ءامنا).
#انسان_کامل
#عزیز_نسفی
تین عبارت از دوات است که دریای کل و جامع نور و ظلمت است،
زیتون عبارت از عقل اول است که قلم خدای است،
و طور سینین عبارت از فلک اول است،که عرش خدای است.
و هذا البلد الامین عبارت از انسان کامل است که زبده و خلاصه موجودات است،و جامع علوم و مجمع انوار است،بلد از جهت ان میگویند که انسان کامل مصر جامع است،به تمام اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده آراسته است.و امین از جهت ان گویند که انسان کامل خوف آن ندارد که از راه بازگردد و ناقص بماند.انسان کامل به شهری رسیده است که (من دخله کان ءامنا).
#انسان_کامل
#عزیز_نسفی
آن یکی آمد که معذور دار، چیزی نپختهایم امروز.
گفتم: من چیزِ پختهی تو را چه خواهم کردن؟ تو میباید که پخته شوی.
گفت: چون پخته شوم؟
گفتم: تو چون مرید باشی که اشارات ما را فهم نکنی؟
گفت: که فهم اگر مُتردّد نشدی در اشارات و عبارات، علمایِ اسلام خَلاف نکردندی و از نُصوص یک معنی فهم کردندی.
گفتم: علمایِ اسلام را با هم چگونه دوئی و اختلاف باشد؟ آن دو دیدن و آن تعصب کارِ توست. ابوحنیفه اگر شافعی را دیدی، سَرَکش کنار گرفتی، بر چشمش بوسه دادی. بندگانِ خدا با خدا چگونه خلاف کنند؟ و چگونه خلاف ممکن باشد؟ تو خلاف میبینی. قربان شو تا از دوئی بِرَهی.
گفت: کِی باشد که ازین قصهی قربان برهم؟
گفتم: قربان شو تا از قصهی قربان برهی.
اللهاکبرِ نماز از بهرِ قربان است نفس را، تا کی باشد اکبر؟ تا در تو تکبر و هستی هست، گفتن اللهاکبر لازم است و قصدِ قربان لازم است. اکنون تا کِی بت در بغل گیری، به نماز آیی؟ اللهاکبر میگویی، چون منافقان، بت در بغل گرفتهای.
#مقالات_شمس_تبریزی
#تصحیح_استاد_محمدعلی_موحد
گفت: حق در دل دوستان آتشی پدید کرده است از شوق، که اگر ذرهای بیرون آید، از عرش تا ثری بسوزد و در دلِ دوستان آبی پدید کرده است از محبت، که اگر قطرهای بیرون آید همه عالم پر شود، همچون سبویی.
ابوالحسن خرقانی
ابوالحسن خرقانی
طایفهای از حکماء هندوستان در فضایل بزرجمهر سخن میگفتند، به آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطی است؛ یعنی درنگ بسیار میکند و مستمع را بسی منتظر باید بودن تا تقریرِ سخنی کند. بزرجمهر بشنید و گفت: اندیشهکردن که چه گویم به از پشیمانیخوردن که چرا گفتم.
سخندانِ پرورده، پیرِ کهن
بیندیشد آنگه بگوید سخن
مزن تا توانی به گفتار دم
نکو گوی، گر دیر گویی چه غم؟
به نطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگویی صواب
اول اندیشه، وانگهی گفتار
پایبست آمدهست و پس دیوار
گلستان سعدی
سخندانِ پرورده، پیرِ کهن
بیندیشد آنگه بگوید سخن
مزن تا توانی به گفتار دم
نکو گوی، گر دیر گویی چه غم؟
به نطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگویی صواب
اول اندیشه، وانگهی گفتار
پایبست آمدهست و پس دیوار
گلستان سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو در من مکاشفه
و الهام
و اشراقی.
فلورانس_اسکاول_شین
و الهام
و اشراقی.
فلورانس_اسکاول_شین
صرف تماشا کردنِ یک حیوان از نزدیک
می تواند شما را از ذهنتان خارج کند و به لحظۀ حال بیاورد.
لحظۀ حال جایی است که حیوان در همۀ زمانها در آن زندگی می کند، "در حالت تسلیم شده به زندگی"
اکهارت_تله
بدان که سلوک عبارت است از:
انتقال از منزلی از عبادت به منزل دیگری از روی معنی،
و انتقال از عملی مشروع به عمل مشروع دیگری از روی ظاهر بر طریق قربة الی الله به انجام دادن عمل و ترک کردن آن.
و انتقال از فعلی به فعلی یا از ترک کردن فعلی به ترک کردن فعلی دیگر یا از ترک کردن فعلی به انجام دادن فعلی میباشد.
و انتقال از روی علم از مقامی به مقامی و از اسمی الهی به اسمی الهی و از تجلی به تجلی و از نَفَسی به نفسی.
#شیخ_محی_الدین_ابن_عربی
#فتوحات_مکیه
نه از آشنایان وفا دیده ام
معین
🎧 معین عزیز
این اهنگ باید طلا گرفت
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه ی فرهاد، دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر ،محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق، از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است...
این اهنگ باید طلا گرفت
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه ی فرهاد، دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر ،محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق، از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است...