معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بگذارید آن‌که عشق نمی‌ورزد و خطا نمی‌کند؛
خود را زنده به گور کند!

گوته


هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید


حافظ
ای دل ، ز عبیر عشق کَم گوی ... خود بو بَرَد ، آنکه یار باشد

. مولانا
به ریا وضو گرفتن همه بود شستوشویی
من و دست بی وضویی که نریزد آبرویی

آشفته #پریش
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم

به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم

سعدی
به خدا حافظی تلخ توسوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!

فاضل_نظری

شب برشما عزیزان خوش
حضرت_مولانا

او به آزاردل ما
هرچه خواهد آن کند
ما به فرمان دل او
هرچه گوید آن کنیم
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد!

حافظ
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا

بنیاد مکن تو حیله و دستانرا


تو غره بدان مشو که می مینخوری

صد #لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا

#خیام


 

صوفی شهر بین که چون #لقمه شبهه می‌خورد

پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف


#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی‌

#حافظ
#شجریان
‌‌
جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد
وآوازهٔ جمالت اندر جهان نگنجد

وصلت چگونه جویم کاندر طلب نیاید
وصفت چگونه گویم کاندر زبان نگنجد

#عطار
.


من نیز شدم عاشق و در میکده رفتم
دیدم که بجز یار خداهست و بقا هست

از باده بنوشیدم و گفتم که رضایم
زیرا که به میخانه ی عشاّق خدا هست

#حضرت_مولانا



ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
امروز حالی غرقه‌ام تا با کناری اوفتم
آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی
کان کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را


#حضرت_سعدی
به نام حضرت دوست💚

اگر از کمند
عشقت بـــــروم ٬ کجا گریزم
که خلاص بی تــوبندست و حیات بی تو زندان...!

سعدی

به نام خدای همه
Souvashoun
Homayoun Shajarian, Tahmoures Pournazeri
سووشون

همایون شجریان
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

حافظ

سلام صبح بخیر❤️
هر که از ساقی عشق تو چو من باده گرفت
بی‌خود و بی‌خرد و بی‌خبر و حیران شد
سالک راه تو بی نام و نشان اولیتر
در ره عشق تو با نام و نشان نتوان شد

عطار

‌نفسے ڪہ با نگارے گذرد بہ شادمانے


مفروش لذتش را بہ حیات جاودانے👌


امیرخسرو_دهلوے
و او عــشـــق را آفرید
و زندگی آغـاز شد
پس با نامش شروع میکنم
امروزم را
تابپیچد عطر عاشقی
درهوای زندگی‌ام

به نام خدای همه