معرفی عارفان
1.15K subscribers
32.9K photos
11.9K videos
3.19K files
2.71K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Audio
Shajarian
شوقِ یوسف

#استادهوشنگ‌ابتهاج #ه‌ا‌سایه

از کتاب بانگِ نی
آواز:
#استادمحمدرضاشجریان
نی:
#استادحسن‌ناهید
تاریخِ ضبط : ۱۳۵۸
از آلبوم منتشر نشده‌ی
یوسفِ گمگشته
سرخوش و مست برون تاخته از میکده دوش
می‌گذشتم به درِ صومعه گویا و خموش
مجمعی دیدم از اهلِ ریا مالامال
همه تسبیح به دست و همه سجّاده به دوش
شیخکی معرکه آراسته با یک دف ریش
کَپنَکی پیروِ خود ساخته یک گلّه وحوش

همچو مینای میَم افتان‌و‌خیزان چون دید
با دَمِ سرد در آمد چو خُمِ می در جوش
مَرکبِ طعن برانگیخت که ای دشمنِ دین!
عَلَمِ شِید برافراشت که ای آفتِ هوش!
آخر این ماهِ صیام است نترسی ز خدا؟
آخر این پندِ رسول است نگیری در گوش؟
همه را خشک لب از روزه، تو را تَر دامن
هان! دهان آب کش از باده و در توبه بکوش!

گفتم ای خانقهِ زهد ز تو زَرق‌آباد!
گفتم ای کویِ خموشان ز تو بازارِ خروش!
از تلامیذِ تو ابلیس یکی کُند‌سواد!
وز مریدانِ تو محمود یکی حلقه‌بگوش!
ظاهرت ساده‌نما چون دلِ دیوانهٔ مست،
باطنت توی‌به‌تو چون فلکِ ازرق‌پوش!
بوریاهای ریاباف به هم بافته‌ای
فرش از خشتِ خُم انداخته در زیرِ فروش!
اندر آن خم چه میِ صافیِ صوفی‌سوزی!
که نکردست از آن پیرِ مغان رَشحی نوش!
پای‌کوبانِ سماعش همه افشرده عصیر
سینه‌گرمانِ دعایش همه آورده به جوش!
گر نترسم که به بدمستی مشهور شوم
زود بردارم از ساغرِ عِرضت سرپوش!
بتت از جیب نمایان کنم ای شِید‌شعار!
مستت از کوی برون آورم ای زَرق‌فروش!
نه مرا توبه ز می بلکه تو را سوگند است
ایّهاالشّیخ! که مِن‌بعد در این باب مکوش!

"سنجر" از بختِ دلیرِ تو به مستی چه عجب؟
محتسب پیشِ دهانِ تو اگر گیرد گوش!

#سنجر_کاشی
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز

#حافظ

#صدایی_که_می‌شنوید صدای #علی_موسوی_گرمارودی است.
بانو #هایده
تهران _ اواخر دهه چهل
هایده_تنهای تنها مانده ام
@Jane_oshaagh
ترانه : تنهای تنها مانده ام/پالایش
خواننده : #هایده
آهنگ : #علی_تجویدی
شعر : #معینی_کرمانشاهی
(در زیر سقف آسمان، در گوشه این آشیان)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشقان چون زندگی زاينده‌اند
عاشقان در عاشقان پاینده‌اند
عشق از جانی به جانی می‌رود
داستان از جاودانی می‌رود
جاودان است آن نو ديرينه سال
رفته از جامی به جامی اين زلال
مردن عاشق نمی ميراندش
در چراغی تازه می‌گيراندش

#هوشنگ_ابتهاج
دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!
نَصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

#شیخ_بهایی
Mahasti-Dige Basame
@MousighiGolha
ترانه : دیگه بَسَمه
خواننده : مهستی
آهنگ : بدیعی
شعر : شیرازی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من همدم تو، تو گل نرگسی من شبنم تو⁦⁦☘️
آهنگ شیرازی با سیمابینا⁦♥️
Audio
دختر شیرازی
• شعر و آهنگ : محلی فارس
خوانندگان : #امین_الله_رشیدی
و #فرخنده_عمیمی_نژاد
ارکستر : شماره 3 رادیو ایران
تنظیم کننده و رهبر ارکستر :
زنده یاد استاد #پرویزیاحقی
• سال ضبط / محل ضبط : 1339 تهران
رَستم از این بیت و غزل ای شه و سلطانِ ازل
مُفتَعِلُن مفتعلن مفتعلن کُشت مرا

قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود درخورِ مغزِ شعرا

#مولانا
سنجر در سال 1021 هجری قمری که قصد مراجعت به ایران داشت در بیجاپور دچار بیماری شد و درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.

روحش شاد🌺🙏✌️
شیوهٔ سخن #سنجر در شاعری همان سبک روزگار صفوی است که از اوائل قرن دهم آغاز شد و در قرن یازدهم در روزگار کلیم و صائب به اوج کمال خود رسید و تا نیمهٔ اول سدهٔ دوازدهم در ایران ادامه یافت و به سبک هندی شهرت دارد. برخی از ادیبان و شاعران به آن سبک «سپاهانی» یا «اصفهانی» میگویند.
سنجر در قصیده، به سخن بعضی از استادان متقدم چون: انوری، رشید وطواط،
خاقانی، و در غزل بیشتر به حافظ توجه داشت. در توجه خود به حافظ میگوید:

سنجر از تربت حافظ مددی میطلبد
که هم آوازهٔ شیراز کند کاشان را

سنجر میرمحمد هاشم، فرزند میر رفیع الدین حيدر معمایی، متخلص به #سنجر ، مانند پدر از
شعرای مشهور دو دههٔ نخستین سدهٔ یازدهم هجری است، که دوران شهرت خود را در
هند گذرانید. وی در شعبان سال 981 هجری قمری درکاشان ولادت یافت.
بی نسیمِ عشق ناید برگِ سبزی در سماع
از ادای رقص دانستم که سرو آزاد نیست.

#سنجر_کاشی
امروز به آزادی من رشک برد سرو
آن رفت که چون فاخته طوقم به گلو بود

#سنجر_کاشی
عاشقم و شهره به یکرنگی‌ام
ساده‌ام و منکرِ نیرنگی‌ام

همّت خود را چو به میزان زدم
چرخ نشایست به پاسنگی‌ام

مار مپندار چو من تلخ‌کام
مور نبودست به دلتنگی‌ام

روز‌، سری زیرِ پَر آرَم ولی
مرغ نخسبد ز شب‌آهنگی‌ام

روزم از او تیره و من چون پلنگ
شب‌ها با اخترِ خود جنگی‌ام

هست گلم خارِ مغیلان عشق
قهقهه‌ی کبک زند لنگی‌ام

هندویِ آن تُرکِ ستمکاره‌ام
«سنجر» اگر رومی اگر زنگی‌ام

#سنجر کاشانی
❤️ @Top_Musician2 ❤️
علی زند وکیلی - آتش در آب
سماع
آتش_در_آب
علي زند وكيلي
گفتم که یافت می نشود جسته ایم ما

گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست

#مولانا
شراکت ، بی تدبّر و تحمّل نمی شود.


قعرِ چَه بگزید هر کو عاقل است
زان که در خلوت، صفاهای دل است

ظلمتِ چَه، به که ظلمت های خلق
سر نبرد آن کس که گیرد پای خلق

#مثنوی_معنوی


آمیختن با مردمان و اختلاط و مشارکت با ایشان ، مستلزمِ تدبّر و تحمّل است چرا که در وجود انسان ها شیاطینی از نوعِ ظلمت و تیرگی هاست که موجب آزار و اذیّت ما می شوند ، انسان های عاقل ، در بسیاری موارد ترجیح می دهند که در خلوتِ خود باشند تا از اذیّت دیگران در امان بمانند به تعبیرِ مولانا ، تاریکی و خلوتِ چاه را به تیرگی و ظلمتِ خلایق ترجیح می دهند.

انگلیسی ها ضرب المثلی دارند که می گوید: "شیطان در جزييات است" ، وقتی روابط ما به هر دلیلی با دیگران بیشتر می گردد ناگزیر بیشتر وارد جزییات می شویم و مشکلاتی چون تفاوت و تقابل دیدگاه ها روی می نماید ، تعارض منافع آشکار می گردد و از همه بدتر ، رذایل اخلاقی ما که مولانا ی جان از آن ها با عنوان سگانِ خفته یاد کرده اند ، بیدار می شوند لذا تازمانی که رابطه و آمیزش ما با دیگران از نوع "دوری و دوستی" باشد ، مشکلات چندانی در پی ندارد امّا وای به زمانی که اشتراک منافع همچون مرداری ، سگان خفته یا شیاطین نهفته در وجود ما را بیدار کنند و حرف و فعلِ نسنجیده ی ما مزيد بر علت شوند:

صد هزاران سگ در این تن خفته اند
چون شکاری نیست شان بنهفته اند

چون در آن کوچه خری مردار شد
صد سگ خفته بدان بیدار شد

مو به موی هر سگی دندان شد
وز برای حیله دم جنبان شد