معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
حضرت_مولانــــا


دوش آمده بود از سر لطفی یارم
شب را گفتم فاش مکن اسرارم

شب گفت پس و پیش نگه کن آخر
خورشید تو داری ز کجا صبح آرم
عشق شهی ست چون قمر ، کیسه گشا و سیم بر
سیم بده به سیم بر ، نیست زیان مصادره

مولانا
هفت-عمق-آگاهی.pdf
875 KB
Pdf
ڪتاب ۷ عمق اگاهے
ڪتابے ارزشمند براے انسانهایے ڪه میخواهند به خود شناسے برسند
🎵 ڪتاب صوتی
📚 داستان "هفت عمق آگاهی"
مسعود ریاعی
با صداے سعید پور محمودے
هفت عمق آگاهی_1
<unknown>
تفڪر

هفت عمق آگاهے
مسعود ریاعے
هفت عمق آگاهی_2
<unknown>
رویابینے
هفت عمق آگاهی_3
<unknown>
مشاهده
هفت عمق آگاهی_4
<unknown>
خاموشے
Audio
هفت عمق آگاهی-7
الااله الا هو
حضرت_مولانا

در هر سری سودای تو در هر لبی هیهای تو
بی‌فیض شربت‌های تو عالم تهی پیمانه‌ای
هرخسروی مسکین توصیدکمین شاهین تو
وی سلسله تقلیب تو زنجیر هر دیوانه‌ای
نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد


تو را گر خواب می‌گیرد نه صاحب درد عشاقی

حضرت سعدی
عشق چون کهنه شود محو نگردد به فراق

محتشم کاشانی
Saz & Avaz
Mohammadreza Shajarian
#شجریان
ساز و آواز
دل غافل_مرضیه
@bazmemusighi
"دل غافل"
خواننده: #مرضیه
آهنگساز: #جواد_لشگری
ترانه‌سرا: #معینی_کرمانشاهی
گر نشد قسمتم عیش و شادمانی
سرخوشم با همین رنجِ زندگانی
با من دیوانه، این جهان بیگانه
عمرِ من بیحاصل، عشقِ من افسانه
حسرتم جاودانی
جانم ناتوان، آهم بی‌اثر
قلبم مهربان، اشکم بی‌ثمر
عمرم شد همه باطل
وای از این دلِ غافل
عمرم شد همه باطل
وای از این دلِ غافل
بزمی مستانه خواهم
خلقی دیوانه خواهم
تا کنم شکوه‌ی رنجِ هستی
ای خوش آن بزم و آن شورِ مستی
شمع صبحم، جلوه‌ای ندارم
بهتر سر در خامُشی گذارم
عمرم شد همه باطل
وای از این دلِ غافل
عمرم شد همه باطل
وای از این دلِ غافل
به تماشای نگاهت_همایون شجریان
@bazmemusighi
"به تماشای نگاهت"
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگ: #مهیار_علیزاده
ترانه سرا: #علیرضا_کلیایی
آلبوم: افسانه چشمهایت
گو چه رازی است در این موج مه‌آلود نگاهت
که تو چون باد پریشانی و مستی
دست در دست خزان، خنده‌کنان
در دل این باغ نشستی
قامت عمر مرا خشک‌تر از شاخه بی‌جان
بشکستی، بشکستی
چه بگویم، به که گویم
که دلم گلشن اسرار تو گشته
گل هر یاد در این باغ پریشان
به سرانگشت تو در خاطره خاک نشسته
وای بر من که دلم پُر ز تمنای تو گشته
چه بگویم، به که گویم، که زبانم گره خورده
نتوانم، نتوانم، نتوانم که بگویم :
دل من لیلی‌اش از یاد نبرده
من که عمرم به تماشای نگاهش همه بر باد نشسته
همچو لیلای پریشان تو بر خاک نشستم
خسته‌ام، خسته‌تر از مرغ پر و بال شکسته
خسته‌ام، خسته‌تر از قامت مینای شکسته
جز غم روی رخش در دل ویران چه توان دید
به که گویم، به که گویم که من از عشق غریبش
نگذشتم، نگذشتم
مَقام و مُصَلّیِ ابراهیم در حوالی کعبه جایی است که اهلِ ظاهر می‌گویند آن‌جا دو رَکعت نماز می‌باید گزاردن، این خوب است، ای‌وَالله، اِلّا مقامِ ابراهیم پیشِ مُحقّقان آن است که ابراهیم‌وار خود را در آتش اندازی جهت حق و خود را بدین مقام رسانی به جَهد و سَعی در راهِ حق، یا نزدیکِ آن مقام که او جهتِ حق خود را فدا کرد.
یعنی نَفْس را پیشِ او خَطری نمانْد و بر خود نَلرزید.
در مقامِ ابراهیم دو رَکعت نماز خوب است اِلّا چُنان نمازی که قیام‌اش در این عالَم باشد و رکوع‌اش در آن عالَم.



فیه ما فیه
چون باده می‌کند مست، ما را هوای باران
دریای نشئه خیزد، از قطره‌های باران

مینا به‌پای ساغر چون سر نهد به‌سجده
چیزی دگر نخوانَد غیر از دعای باران

در بزمِ می‌پرستی خارج بوَد ز آهنگ
سازی که آن نباشد کوکِ صدای باران

پیداست عکسِ خوبی، از چارسوی عالَم
آیینه‌خانه‌ای شد دهر از صفای باران

بعد از خرید باده، نقدی که مانده‌باشد
بعضی فدای ابر است، بعضی فدای باران

روزی که نیست چشمم از جوشِ گریه پُر آب
در کارخانهء ابر خالی‌ست جای باران

دارند بر سرِ دست، جان‌های تلخ و شیرین
باران برای ساغر، ساغر برای باران

پس‌ماندن از رفیقان، ننگی‌ست بر سبک‌رو
بی‌جا نمی‌خروشد سیل از قفای باران

«طغرا» مباش غافل زین ابرِ خرقه آبی
پیری‌ست سبحه در کف، از قطره‌های باران.

#طغرای_مشهدی
اعترافِ معصیت از صد عقوبت بدتر است
انتقامِ ما گنهکاران همین اقرار بس

طغرا مشهدی
در اعتراف
در انتقام