#ضرب_المثل
#خر_کریم_را_نعل_کردن
کاربرد ضرب المثل : كنایه از رشوه دادن است
داستان ضرب المثل:
آورده اند كه ...
ناصرالدین شاه زیاد اهل شوخی نبود بلكه كریم را از آن جهت دلقك دربار كرد تا به اقتضای موقعیت و سیاست روز بتواند بعضی رجال و درباریان صاحب نفوذ را با نیش زبان و متلكهایش تحقیر و تخفیف نماید.
كریم شیره ای را به مناسبت شغل اولیه اش كه نایب نقاره خانه بود ، نایب كریم هم می گفتند.
نایب كریم خری داشت كه همیشه بر آن سوار میشد و به دربار یا ملاقات دوستان و آشنایان میرفت. خر كریم به خلاف سایر خرها ، شكل و ریخت مسخره ای داشت ،یعنی كریم طوری جل و پالان بر دوشش میگذاشت كه هر وقت سوار میشد همه از آن شكل و هیبت میخندیدند.
كریم میدانست كه به چه كسانی باید متلك و لیچار بگوید . پیداست به كسانی كه مورد توجه شاه بودند، بیادبی نمیكرد. درباریان و سایر رجال برای آنكه از نیش زبانش در امان باشند هر كدام باج و رشوهای به او میدادند.
آنهایی هم كه از این دلقك بازی خوششان نمیآمد و حاضر نبودند چیزی به كریم بدهند ، شكایت به ناصرالدین شاه میبردند ، ناصرالدین شاه قبلاً جریان متلك كریم را از آنها میپرسید و با صدای بلند قهقه میزد و آنگاه در جواب شاكی میگفت : به جای گله و شكایت "برو خر كریم را نعل كن" و به اینصورت عبارت بالا بعنوان ضرب المثل در آمد
#خر_کریم_را_نعل_کردن
کاربرد ضرب المثل : كنایه از رشوه دادن است
داستان ضرب المثل:
آورده اند كه ...
ناصرالدین شاه زیاد اهل شوخی نبود بلكه كریم را از آن جهت دلقك دربار كرد تا به اقتضای موقعیت و سیاست روز بتواند بعضی رجال و درباریان صاحب نفوذ را با نیش زبان و متلكهایش تحقیر و تخفیف نماید.
كریم شیره ای را به مناسبت شغل اولیه اش كه نایب نقاره خانه بود ، نایب كریم هم می گفتند.
نایب كریم خری داشت كه همیشه بر آن سوار میشد و به دربار یا ملاقات دوستان و آشنایان میرفت. خر كریم به خلاف سایر خرها ، شكل و ریخت مسخره ای داشت ،یعنی كریم طوری جل و پالان بر دوشش میگذاشت كه هر وقت سوار میشد همه از آن شكل و هیبت میخندیدند.
كریم میدانست كه به چه كسانی باید متلك و لیچار بگوید . پیداست به كسانی كه مورد توجه شاه بودند، بیادبی نمیكرد. درباریان و سایر رجال برای آنكه از نیش زبانش در امان باشند هر كدام باج و رشوهای به او میدادند.
آنهایی هم كه از این دلقك بازی خوششان نمیآمد و حاضر نبودند چیزی به كریم بدهند ، شكایت به ناصرالدین شاه میبردند ، ناصرالدین شاه قبلاً جریان متلك كریم را از آنها میپرسید و با صدای بلند قهقه میزد و آنگاه در جواب شاكی میگفت : به جای گله و شكایت "برو خر كریم را نعل كن" و به اینصورت عبارت بالا بعنوان ضرب المثل در آمد
عمر که بی عشق رفت ، هیچ حسابش مگیر ،
آبِ حیات است عشق ، در دل و جانش پذیر ،
هر که بجز عاشقان ، ماهیِ بی آب ، دان ،
مُرده و پژمرده است ،،، گرچه بُوَد او وزیر ،
عشق ، چو بگشاد رَخت ،،، سبز شود هر درخت ،
برگِ جوان بردَمَد ، هرنفس از شاخِ پیر ،
* بردَمَد = بِرُویَد
هر که شود صیدِ عشق ، کی شود او صیدِ مرگ؟ ،
چون سِپَرَش مَه بُوَد ، کی رسدش زخمِ تیر؟ ،
سر ، ز خدا تافتی ، هیچ رهی یافتی؟ ،
جانبِ رَه ، بازگَرد ،،، یاوه مرُو ، خیرخیر ،
#خیرخیر = بیهوده
تُنگِ شِکَر ، خر ، به لاش ،،، ور نَخَری ، سرکه باش ،
عاشقِ این میر ، شو ،،، ور نَشَوی ، رُو ، بمیر ،
#خر = بِخَر
جملۂ جانهایِ پاک ، گشته اسیرانِ خاک ،
عشق ، فرو ریخت زر ،،، تا بِرَهانَد اسیر ،
ای که بهزنبیلِ تو ، هیچ کسی نان نریخت ،
در بُنِ زنبیلِ خود ،،، هم بِطَلَب ای فقیر ،
چُست شو و ، مرد باش ،،، حق ، دِهَدت صد قماش ،
خاکِ سیه ، گشت زر ،،، خونِ سیه ، گشت شیر ،
مَفخَرِ تبریزیان ،،، شمسِ حق و دین ، بیا ،
تا ، بِرَهَد پایِ دل ،،، زآب و گِلِ همچو قیر ،
#مولانا
این هم آخرین پستِ امشبِ بنده
شبِ دوستان خوش - آرام و بخیر
آبِ حیات است عشق ، در دل و جانش پذیر ،
هر که بجز عاشقان ، ماهیِ بی آب ، دان ،
مُرده و پژمرده است ،،، گرچه بُوَد او وزیر ،
عشق ، چو بگشاد رَخت ،،، سبز شود هر درخت ،
برگِ جوان بردَمَد ، هرنفس از شاخِ پیر ،
* بردَمَد = بِرُویَد
هر که شود صیدِ عشق ، کی شود او صیدِ مرگ؟ ،
چون سِپَرَش مَه بُوَد ، کی رسدش زخمِ تیر؟ ،
سر ، ز خدا تافتی ، هیچ رهی یافتی؟ ،
جانبِ رَه ، بازگَرد ،،، یاوه مرُو ، خیرخیر ،
#خیرخیر = بیهوده
تُنگِ شِکَر ، خر ، به لاش ،،، ور نَخَری ، سرکه باش ،
عاشقِ این میر ، شو ،،، ور نَشَوی ، رُو ، بمیر ،
#خر = بِخَر
جملۂ جانهایِ پاک ، گشته اسیرانِ خاک ،
عشق ، فرو ریخت زر ،،، تا بِرَهانَد اسیر ،
ای که بهزنبیلِ تو ، هیچ کسی نان نریخت ،
در بُنِ زنبیلِ خود ،،، هم بِطَلَب ای فقیر ،
چُست شو و ، مرد باش ،،، حق ، دِهَدت صد قماش ،
خاکِ سیه ، گشت زر ،،، خونِ سیه ، گشت شیر ،
مَفخَرِ تبریزیان ،،، شمسِ حق و دین ، بیا ،
تا ، بِرَهَد پایِ دل ،،، زآب و گِلِ همچو قیر ،
#مولانا
این هم آخرین پستِ امشبِ بنده
شبِ دوستان خوش - آرام و بخیر
جوحی درازگوشِ خود را بهزجر و درشتی بهخانه میبرد و او نمیرفت، مردم او را گفتند: همهٔ چارپایان چون رو بهخانهٔ خود نهند بهسرعت و شتاب روند، جهت چیست که درازگوش تو برخلافِ عادت بهخانه بد میرود؟
گفت: برای آن نمیرود که میداند درین خانه نه آبست و نه کاه و نه جو و نه تیمارِ صبحگاه و میشناسد بدی جای بازگشتِ خود را و میداند که رجوع او بهکجاست.
#جوحی #خر
لطائفالطوائف؛ مولانا فخرالدّین علی صفی؛ با مقدمه و تصحیح و تحشیه و تراجمِ اعلام، بهسعی و اهتمام احمد گلچینمعانی؛ اقبال؛ ۱۳۶۷: ۳۲۷_۳۲۸
گفت: برای آن نمیرود که میداند درین خانه نه آبست و نه کاه و نه جو و نه تیمارِ صبحگاه و میشناسد بدی جای بازگشتِ خود را و میداند که رجوع او بهکجاست.
#جوحی #خر
لطائفالطوائف؛ مولانا فخرالدّین علی صفی؛ با مقدمه و تصحیح و تحشیه و تراجمِ اعلام، بهسعی و اهتمام احمد گلچینمعانی؛ اقبال؛ ۱۳۶۷: ۳۲۷_۳۲۸