معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.1K photos
13K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#ضرب_المثل
#خر_کریم_را_نعل_کردن

کاربرد ضرب المثل : كنایه از رشوه دادن است

داستان ضرب المثل:
آورده اند كه ...
ناصرالدین شاه زیاد اهل شوخی نبود بلكه كریم را از آن جهت دلقك دربار كرد تا به اقتضای موقعیت و سیاست روز بتواند بعضی رجال و درباریان صاحب نفوذ را با نیش زبان و متلكهایش تحقیر و تخفیف نماید.
كریم شیره ای را به مناسبت شغل اولیه اش كه نایب نقاره خانه بود ، نایب كریم هم می گفتند.
نایب كریم خری داشت كه همیشه بر آن سوار می‌شد و به دربار یا ملاقات دوستان و آشنایان می‌رفت. خر كریم به خلاف سایر خرها ، شكل و ریخت مسخره ای داشت ،یعنی كریم طوری جل و پالان بر دوشش می‌گذاشت كه هر وقت سوار می‌شد همه از آن شكل و هیبت می‌خندیدند.
كریم می‌دانست كه به چه كسانی باید متلك و لیچار بگوید . پیداست به كسانی كه مورد توجه شاه بودند، بی‌ادبی نمی‌كرد. درباریان و سایر رجال برای آنكه از نیش زبانش در امان باشند هر كدام باج و رشوه‌ای به او می‌دادند.
آنهایی هم كه از این دلقك بازی خوششان نمی‌آمد و حاضر نبودند چیزی به كریم بدهند ، شكایت به ناصرالدین شاه می‌بردند ، ناصرالدین شاه قبلاً جریان متلك كریم را از آنها می‌پرسید و با صدای بلند قهقه می‌زد و آنگاه در جواب شاكی می‌گفت : به جای گله و شكایت "برو خر كریم را نعل كن" و به اینصورت عبارت بالا بعنوان ضرب المثل در آمد
عمر که بی عشق رفت ، هیچ حسابش مگیر ،

آبِ حیات است عشق ، در دل و جانش پذیر ،




هر که بجز عاشقان ، ماهیِ بی آب ، دان ،

مُرده و پژمرده است ،،، گرچه بُوَد او وزیر ،




عشق ، چو بگشاد رَخت ،،، سبز شود هر درخت ،

برگِ جوان بردَمَد ، هرنفس از شاخِ پیر ،


* بردَمَد = بِرُویَد




هر که شود صیدِ عشق ، کی شود او صیدِ مرگ؟ ،

چون سِپَرَش مَه بُوَد ، کی رسدش زخمِ تیر؟ ،




سر ، ز خدا تافتی ، هیچ رهی یافتی؟ ،

جانبِ رَه ، بازگَرد ،،، یاوه مرُو ، خیرخیر ،


#خیرخیر = بیهوده




تُنگِ شِکَر ، خر ، به لاش ،،، ور نَخَری ، سرکه باش ،

عاشقِ این میر ، شو ،،، ور نَشَوی ، رُو ، بمیر ،


#خر = بِخَر




جملۂ جانهایِ پاک ، گشته اسیرانِ خاک ،

عشق ، فرو ریخت زر ،،، تا بِرَهانَد اسیر ،




ای که به‌زنبیلِ تو ، هیچ کسی نان نریخت ،

در بُنِ زنبیلِ خود ،،، هم بِطَلَب ای فقیر ،




چُست شو و ، مرد باش ،،، حق ، دِهَدت صد قماش ،

خاکِ سیه ، گشت زر ،،، خونِ سیه ، گشت شیر ،




مَفخَرِ تبریزیان ،،، شمسِ حق و دین ، بیا ،

تا ، بِرَهَد پایِ دل ،،، زآب و گِلِ همچو قیر ،




#مولانا


این‌ هم آخرین پستِ امشبِ بنده

شبِ دوستان خوش - آرام و بخیر
جوحی درازگوشِ خود را به‌زجر و درشتی به‌خانه می‌برد و او نمی‌رفت، مردم او را گفتند: همهٔ چارپایان چون رو به‌خانهٔ خود نهند به‌سرعت و شتاب روند، جهت چیست که درازگوش تو برخلافِ عادت به‌خانه بد می‌رود؟
گفت: برای آن نمی‌رود که می‌داند درین خانه نه آب‌ست و نه کاه و نه جو و نه تیمارِ صبح‌گاه و می‌شناسد بدی‌ جای بازگشتِ خود را و می‌داند که رجوع او به‌کجاست.


#جوحی #خر

لطائف‌الطوائف؛ مولانا فخرالدّین علی صفی؛ با مقدمه و تصحیح و تحشیه و تراجمِ اعلام، به‌سعی و اهتمام احمد گلچین‌معانی؛ اقبال؛ ۱۳۶۷: ۳۲۷_۳۲۸