۶ خرداد جشن خُردادگان
زمان برگزاری: روز خرداد "ششمین روز" از ماه خرداد "سومین ماه سال".
.
انگیزه برگزاری: فرخندگی همنامی روز و ماه بهنام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.
.
مفهوم امشاسپند خرداد: «خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» بهمعنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو، نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپندبانویی است که نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی برتشنگی یاری میکند. از این روی در سنت، بههنگام نوشیدن آب از او بهنیکی یاد میشود. در گاتها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستاینو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که بهیاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. در یسنا، هات 47، آمده است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را بهکسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
امشاسپند خرداد در متنهای کهن: چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورامزدا یادآور میشود که « ... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید میشود هر آنکس که خرداد را بستاید، همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده است.
در بندهش نیز درباره خرداد آمده است: «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را بهخویش پذیرفت...» «... خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را بهگیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
.
گل ویژه جشن خردادگان: در کتاب بندهش از گل سوسن بهعنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، .. » که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروفترین نمونههای گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum یا سوسن آزاد است که بهنام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته میشود، همچنین یکی دیگر از گونههای نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است ، سوسن چلچراغ (Lilium lederbourii) نام گرفته است. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون « بوی دوستی » توصیف شده است.
.
آیینهای جشن خردادگان: یکی از مهمترین آیینهای روز خرداد که در جشن خردادگان پررنگتر میشود، رفتن بهسرچشمهها یا کنار دریاها و رودها، تنشویی در آب و خواندن نیایشهای ویژه این روز همراه باشادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده است.
نمونهای از سنتهای رایج در این روز را میتوان از سروده «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «فرضیات نامه» برداشت کرد که از آیینهای ویژه خرداد روز به «تنشویی» و «کندن چاه» و «نوکردن کاریز» اشاره میکند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشهروان آذرپاد مهر اسپندان» یادآوری شده که «در خردادروز جویکن».
بر اینپایه، در این روز توجهای ویژه میشده بهنگهداری و نوسازی جایهایی که آب از آنها سرچشمه میگیرد و در آنجا جاری میشود چون چشمهها، چاهها، جویها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر میکنند.
.
پپام جشن خردادگان: بهراستی اگر ما ایرانیان دست کم مفهوم مادی جشنهایی همچون خردادگان را درست درک میکردیم، شاید امروز رودها و تالابها و دریاچهها و کاریزها و دریاهای ما بهخاطر بیآبی و آلودگی و تخریب روز افزون، نفسهای آخر را نمیکشیدند.
زمان برگزاری: روز خرداد "ششمین روز" از ماه خرداد "سومین ماه سال".
.
انگیزه برگزاری: فرخندگی همنامی روز و ماه بهنام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.
.
مفهوم امشاسپند خرداد: «خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» بهمعنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو، نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپندبانویی است که نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی برتشنگی یاری میکند. از این روی در سنت، بههنگام نوشیدن آب از او بهنیکی یاد میشود. در گاتها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستاینو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که بهیاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. در یسنا، هات 47، آمده است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را بهکسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
امشاسپند خرداد در متنهای کهن: چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورامزدا یادآور میشود که « ... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید میشود هر آنکس که خرداد را بستاید، همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده است.
در بندهش نیز درباره خرداد آمده است: «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را بهخویش پذیرفت...» «... خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را بهگیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
.
گل ویژه جشن خردادگان: در کتاب بندهش از گل سوسن بهعنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، .. » که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروفترین نمونههای گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum یا سوسن آزاد است که بهنام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته میشود، همچنین یکی دیگر از گونههای نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است ، سوسن چلچراغ (Lilium lederbourii) نام گرفته است. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون « بوی دوستی » توصیف شده است.
.
آیینهای جشن خردادگان: یکی از مهمترین آیینهای روز خرداد که در جشن خردادگان پررنگتر میشود، رفتن بهسرچشمهها یا کنار دریاها و رودها، تنشویی در آب و خواندن نیایشهای ویژه این روز همراه باشادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده است.
نمونهای از سنتهای رایج در این روز را میتوان از سروده «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «فرضیات نامه» برداشت کرد که از آیینهای ویژه خرداد روز به «تنشویی» و «کندن چاه» و «نوکردن کاریز» اشاره میکند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشهروان آذرپاد مهر اسپندان» یادآوری شده که «در خردادروز جویکن».
بر اینپایه، در این روز توجهای ویژه میشده بهنگهداری و نوسازی جایهایی که آب از آنها سرچشمه میگیرد و در آنجا جاری میشود چون چشمهها، چاهها، جویها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر میکنند.
.
پپام جشن خردادگان: بهراستی اگر ما ایرانیان دست کم مفهوم مادی جشنهایی همچون خردادگان را درست درک میکردیم، شاید امروز رودها و تالابها و دریاچهها و کاریزها و دریاهای ما بهخاطر بیآبی و آلودگی و تخریب روز افزون، نفسهای آخر را نمیکشیدند.
دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست
بر لبش جام شرابی و سبویی در دست
گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری !؟
گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به آتش کرده؟
گفتا که برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!
من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم
من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری
عمر زاهد همه طی شد به تمنای بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
صائب تبریزی
بر لبش جام شرابی و سبویی در دست
گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری !؟
گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به آتش کرده؟
گفتا که برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!
من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم
من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری
عمر زاهد همه طی شد به تمنای بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
صائب تبریزی
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مه وشم
در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استادهام چو شمع مترسان ز آتشم
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهری مفلسم ایرا مشوشم
از بس که چشم مست در این شهر دیدهام
حقا که می نمیخورم اکنون و سرخوشم
شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم
بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم
حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست
آیینهای ندارم از آن آه میکشم
#حضرت_حافظ
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مه وشم
در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استادهام چو شمع مترسان ز آتشم
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهری مفلسم ایرا مشوشم
از بس که چشم مست در این شهر دیدهام
حقا که می نمیخورم اکنون و سرخوشم
شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم
بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم
حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست
آیینهای ندارم از آن آه میکشم
#حضرت_حافظ
جان چو عودست و دل چو مجمر ما
آتش نور عشق دلبر ما
آفتاب سپهر و جان جهان
پرتوی دان ز رای انور ما
نهر آب حیات و عین زلال
قطره ای دان ز حوض کوثر ما
گوهر تیغ مهر روشنزای
ذره ای باشد آن ز خنجر ما
آنکه سلطان خلوت جانست
بنده وار ایستاده بر در ما
عرصهٔ کاینات و ما فیها
خطه ای دان ز ملک و کشور ما
دامن او و دست ما پس از این
چون که آمد به خود فرو سر ما
ما نه مائیم با همه اوئیم
اوئی او شده برابر ما
سیدی از میانه چون برخواست
خواجه و بنده شد یکی بر ما
حضرت شاه نعمتالله ولی
آتش نور عشق دلبر ما
آفتاب سپهر و جان جهان
پرتوی دان ز رای انور ما
نهر آب حیات و عین زلال
قطره ای دان ز حوض کوثر ما
گوهر تیغ مهر روشنزای
ذره ای باشد آن ز خنجر ما
آنکه سلطان خلوت جانست
بنده وار ایستاده بر در ما
عرصهٔ کاینات و ما فیها
خطه ای دان ز ملک و کشور ما
دامن او و دست ما پس از این
چون که آمد به خود فرو سر ما
ما نه مائیم با همه اوئیم
اوئی او شده برابر ما
سیدی از میانه چون برخواست
خواجه و بنده شد یکی بر ما
حضرت شاه نعمتالله ولی
خوابم ببستهای، بگشا ای قمر نقاب
تا سجدههایِ شُکر کند پیشَت آفتاب
دامانِ تو گرفتم و دستم بتافتی
هین دست درکشیدم، روی از وفا متاب
گفتی: مکن شتاب که آن هست فعلِ دیو
دیو او بُوَد که مینکند سویِ تو شتاب
یا رب کنم، ببینم بر درگهِ نیاز
چندین هزار یا رب، مشتاقِ آن جواب
از خاکْ بیشتر دل و جانهایِ آتشین
مُستَسقیانه کوزه گرفته که آب آب
بر خاک رَحم کن که از این چار عنصر او
بی دست و پاتَر آمد در سیر و انقلاب
وقتی که او سبُک شود، آن باد، پایِ اوست
لَنگانه برجهَد دو سه گامی پیِ سحاب
تا خنده گیرد از تکِ آن لَنگ برق را
و اندر شفاعت آید آن رعدِ خوشخطاب
با ساقیانِ ابر بگوید که: برجَهید
کز تشنگانِ خاک بجوشید اضطراب
گیرم که من نگویم، آخر نمیرسد
اندر مشامِ رحمت بویِ دلِ کباب؟
پس ساقیانِ ابر همان دَم روان شوند
با جَرّه و قِنینه و با مَشکِ پُرشراب
خاموش و در خراب همیجوی گنجِ عشق
کاین گنج در بهار برویید از خراب
#دیوان_شمس
تا سجدههایِ شُکر کند پیشَت آفتاب
دامانِ تو گرفتم و دستم بتافتی
هین دست درکشیدم، روی از وفا متاب
گفتی: مکن شتاب که آن هست فعلِ دیو
دیو او بُوَد که مینکند سویِ تو شتاب
یا رب کنم، ببینم بر درگهِ نیاز
چندین هزار یا رب، مشتاقِ آن جواب
از خاکْ بیشتر دل و جانهایِ آتشین
مُستَسقیانه کوزه گرفته که آب آب
بر خاک رَحم کن که از این چار عنصر او
بی دست و پاتَر آمد در سیر و انقلاب
وقتی که او سبُک شود، آن باد، پایِ اوست
لَنگانه برجهَد دو سه گامی پیِ سحاب
تا خنده گیرد از تکِ آن لَنگ برق را
و اندر شفاعت آید آن رعدِ خوشخطاب
با ساقیانِ ابر بگوید که: برجَهید
کز تشنگانِ خاک بجوشید اضطراب
گیرم که من نگویم، آخر نمیرسد
اندر مشامِ رحمت بویِ دلِ کباب؟
پس ساقیانِ ابر همان دَم روان شوند
با جَرّه و قِنینه و با مَشکِ پُرشراب
خاموش و در خراب همیجوی گنجِ عشق
کاین گنج در بهار برویید از خراب
#دیوان_شمس
با مردم
به همان بدی که با شما رفتار کردند
رفتار نکنید...!
به اندازه خوبی خودتان،
با آنها برخورد کنید...!
هميشه خودت را "نقد"بدان
تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند.
سعی كن استاد"تغيير"باشی
نه قربانی"تقدير"
در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان"داری نه"احساس"
هرگز به خاطر مردم "تغيیر"نكن...
#الهی_قمشه_ایی
به همان بدی که با شما رفتار کردند
رفتار نکنید...!
به اندازه خوبی خودتان،
با آنها برخورد کنید...!
هميشه خودت را "نقد"بدان
تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند.
سعی كن استاد"تغيير"باشی
نه قربانی"تقدير"
در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان"داری نه"احساس"
هرگز به خاطر مردم "تغيیر"نكن...
#الهی_قمشه_ایی
#حکایت
کلاغی آواز کبک را شنید و بر دلش نشست.
او تصمیم گرفت که آواز کبک را بیاموزد و از این طریق با کبک ها دوستی گزیند و همنشین آنها شود.
کلاغ بسی کوشید اما به جایی نرسید.
سرانجام نا امید شد و خواست به رفتار خویش باز گردد، اما نتوانست.
زیرا آواز خود را نیز فراموش کرده بود و دیگر زبان کلاغ ها را نمی دانست.
بنابرین از اینجا مانده و از آنجا رانده شد.
به جای اینکه از زندگی دیگران تقلید کنی، بهترین خودت باش...
کلاغی آواز کبک را شنید و بر دلش نشست.
او تصمیم گرفت که آواز کبک را بیاموزد و از این طریق با کبک ها دوستی گزیند و همنشین آنها شود.
کلاغ بسی کوشید اما به جایی نرسید.
سرانجام نا امید شد و خواست به رفتار خویش باز گردد، اما نتوانست.
زیرا آواز خود را نیز فراموش کرده بود و دیگر زبان کلاغ ها را نمی دانست.
بنابرین از اینجا مانده و از آنجا رانده شد.
به جای اینکه از زندگی دیگران تقلید کنی، بهترین خودت باش...
عزت نفس یعنی؛
عزیز شمردن خود ...
یعنی؛
خود را لایق بهترین دانستن ...
یعنی؛
بدون در نظر گرفتن
موفقیتها و عدم موفقیت ها،
و بدون حضور،
و یا عدم حضور دیگران،
برای خود ارزش قائل شدن ...
اما برای داشتن عزت نفس ،
سه نکته را رعایت کنید ...
بیهوده نخواه، تا عزیز بمانى
طمع مدار، تا سربلند باشى
و قانع باش، تا اسیر نگردى
عزیز شمردن خود ...
یعنی؛
خود را لایق بهترین دانستن ...
یعنی؛
بدون در نظر گرفتن
موفقیتها و عدم موفقیت ها،
و بدون حضور،
و یا عدم حضور دیگران،
برای خود ارزش قائل شدن ...
اما برای داشتن عزت نفس ،
سه نکته را رعایت کنید ...
بیهوده نخواه، تا عزیز بمانى
طمع مدار، تا سربلند باشى
و قانع باش، تا اسیر نگردى
۶ خرداد زادروز #شهرداد_روحانی
موسیقیدان، آهنگساز
رهبر ارکستر
وی در تابستان ۱۳۹۵ به عنوان
رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد
و در خرداد ۱۳۹۹ از آن سمت کنارهگیری کرد.
♡
موسیقیدان، آهنگساز
رهبر ارکستر
وی در تابستان ۱۳۹۵ به عنوان
رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد
و در خرداد ۱۳۹۹ از آن سمت کنارهگیری کرد.
♡
.
#شهرداد_روحانی شهرت جهانی کسب کرده است و تبدیل به یکی از موفقترین رهبران و تنظیم کنندگان آهنگ در دنیای موسیقی معاصر شده است. سبک او که می توان آن را #عصرجدید خواند بسیار اصیل و حتی بی همتا است. او استادی بزرگ، ماهر در جنبه های گوناگون موسیقی و قادر به آهنگ سازی در سبک های مختلف است. او همچنین در سراسر دنیا برای رهبری موسیقی فیلم شهرت دارد. او در طول دوران حرفه ای خود دستاوردهای زیادی کسب کرده است اما اکنون بیشتر وقت خود را به عنوان رهبر ارکستر میهمان صرف می کند.
♡
#شهرداد_روحانی شهرت جهانی کسب کرده است و تبدیل به یکی از موفقترین رهبران و تنظیم کنندگان آهنگ در دنیای موسیقی معاصر شده است. سبک او که می توان آن را #عصرجدید خواند بسیار اصیل و حتی بی همتا است. او استادی بزرگ، ماهر در جنبه های گوناگون موسیقی و قادر به آهنگ سازی در سبک های مختلف است. او همچنین در سراسر دنیا برای رهبری موسیقی فیلم شهرت دارد. او در طول دوران حرفه ای خود دستاوردهای زیادی کسب کرده است اما اکنون بیشتر وقت خود را به عنوان رهبر ارکستر میهمان صرف می کند.
♡
Raghs Ozra
Shahrdad Rohani
#بیکلام
رقص عذرا
اثر #شهرداد_روحانی
یکی از زیباترین و مشهورترین آثار شهرداد روحانی، یک شاهکار فوقالعاده و سرشار از احساس.
☑️استاد روحانی این قطعه را برای مادرشان ساختهاند
♡
رقص عذرا
اثر #شهرداد_روحانی
یکی از زیباترین و مشهورترین آثار شهرداد روحانی، یک شاهکار فوقالعاده و سرشار از احساس.
☑️استاد روحانی این قطعه را برای مادرشان ساختهاند
♡
مردم اینجا چقدر مهربانند...
دیدند کفش ندارم
برایم پاپوش دوختند؛؛
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند،،
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد
پس کلاهم را برداشتند
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است
به من وصله چسباندند
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند .
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم
نانم را آجر کردند
گفتند کلبه بساز ...👌
#حسين_پناهي
دیدند کفش ندارم
برایم پاپوش دوختند؛؛
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند،،
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد
پس کلاهم را برداشتند
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است
به من وصله چسباندند
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند .
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم
نانم را آجر کردند
گفتند کلبه بساز ...👌
#حسين_پناهي
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی خبر از هم خوابیدن چه سود؟
برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زنده ام
گریه و زاری و نالیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زنده ام
سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟
"شیخ بهایی"
برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زنده ام
گریه و زاری و نالیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زنده ام
سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟
"شیخ بهایی"
پَر نتابی کَند , رو خلوت گزین
تا نگردی جلمه خَرج آن و این
#مولانا
حال که صلاحیت نداری که از دنیا چشم بپوشی برو گوشه گیری انتخاب کن تا کمتر در معرض نگاه این و آن باشی و باطن خود را در راه خوشایندشان تباه کنی
تا نگردی جلمه خَرج آن و این
#مولانا
حال که صلاحیت نداری که از دنیا چشم بپوشی برو گوشه گیری انتخاب کن تا کمتر در معرض نگاه این و آن باشی و باطن خود را در راه خوشایندشان تباه کنی
شبهای دراز بیشتر بیدارم
نزدیک سحر روی به بالین آرم
میپندارم که دیده بی دیدن دوست
در خواب رود، خیال میپندارم
#سعدی
نزدیک سحر روی به بالین آرم
میپندارم که دیده بی دیدن دوست
در خواب رود، خیال میپندارم
#سعدی
زندگی باید جنبشی دائمی شود.
جنبشی از نورها در سراسرِ سال.
تنها آنگاه می توانی رشد کنی،
شکوفا شوی، که چیزهای کوچک و پیش و پا افتاده
را به جشن مبدل کنی...
اوشو
جنبشی از نورها در سراسرِ سال.
تنها آنگاه می توانی رشد کنی،
شکوفا شوی، که چیزهای کوچک و پیش و پا افتاده
را به جشن مبدل کنی...
اوشو
تدبیر کنم هر شب تا دل ز تو برگیرم
چون روز برآرد سر، مهر تو ز سر گیرم
دل با تو درآمیزم، کآمیختهای با جان
جانی دگرم باید، تا یار دگر گیرم
#نظامی_گنجوی
چون روز برآرد سر، مهر تو ز سر گیرم
دل با تو درآمیزم، کآمیختهای با جان
جانی دگرم باید، تا یار دگر گیرم
#نظامی_گنجوی
ساقی غمِ من بلندآوازه شدهاست،
سرمستیِ من برون ز اندازه شدهاست؛
با مویِ سپیدْ سرخوشم کز میِ تو؛
پیرانهسرم بهارِ دل تازه شدهاست.
#خیام
سرمستیِ من برون ز اندازه شدهاست؛
با مویِ سپیدْ سرخوشم کز میِ تو؛
پیرانهسرم بهارِ دل تازه شدهاست.
#خیام