در درون آدمی یک دل است
اگر به دنیا مشغول سازد
از حق بیبهره مانَد
و اگر متوجه به حق گردد،
از دل او روزنه به سوی حق گشاده شود
اگر دل حاضر باشد،
فیض به وی خواهد رسید
و اگر غافل است،
آن نور از وی در خواهد گذشت...
دوست به هر لحظهای در تو نظر میکند
چون تو ازو غافلی از تو گذر میکند
#رشحات_عين_الحيات
#واعظ_كاشفی
اگر به دنیا مشغول سازد
از حق بیبهره مانَد
و اگر متوجه به حق گردد،
از دل او روزنه به سوی حق گشاده شود
اگر دل حاضر باشد،
فیض به وی خواهد رسید
و اگر غافل است،
آن نور از وی در خواهد گذشت...
دوست به هر لحظهای در تو نظر میکند
چون تو ازو غافلی از تو گذر میکند
#رشحات_عين_الحيات
#واعظ_كاشفی
گر شعر نه مال و ثروتم میبخشد
صد گونه خوشی و لذّتم میبخشد
از شعر همین سود مرا بس، که دمی
از فکر جهان فراغتم میبخشد
#واعظ_قزوینی
صد گونه خوشی و لذّتم میبخشد
از شعر همین سود مرا بس، که دمی
از فکر جهان فراغتم میبخشد
#واعظ_قزوینی
در بیان آن که تاخیر اجابت در دعای مومن به سبب آن است که زاری او پسندیدهء حضرت باری است ؛
ای بسا مخلص که نالد در دعا
تا رود دود خلوصش بر سما
تا رود بالای این سقف برین
بوی مجمر از انین المذنبین
پس ملایک با خدا نالند زار
کای مجیب هر دعا وی مستجار
بندهٔ مؤمن تضرع میکند
او نمیداند به جز تو مستند
تو عطا بیگانگان را میدهی
از تو دارد آرزو هر مشتهی
حق بفرماید که نه از خواری اوست
عین تاخیر عطا یاری اوست
حاجت آوردش ز غفلت سوی من
آن کشیدش مو کشان در کوی من
گر بر آرم حاجتش او وا رود
هم در آن بازیچه مستغرق شود
گرچه مینالد به جان یا مستجار
دل شکسته سینهخسته گو بزار
خوش همیآید مرا آواز او
وآن خدایا گفتن و آن راز او
وانک اندر لابه و در ماجرا
میفریباند بهر نوعی مرا
طوطیان و بلبلان را از پسند
از خوش آوازی قفس در میکنند
زاغ را و چغد را اندر قفس
کی کنند این خود نیامد در قصص
...
#مثنوی_معنوی
#واعظ کاشفی
ای بسا مخلص که نالد در دعا
تا رود دود خلوصش بر سما
تا رود بالای این سقف برین
بوی مجمر از انین المذنبین
پس ملایک با خدا نالند زار
کای مجیب هر دعا وی مستجار
بندهٔ مؤمن تضرع میکند
او نمیداند به جز تو مستند
تو عطا بیگانگان را میدهی
از تو دارد آرزو هر مشتهی
حق بفرماید که نه از خواری اوست
عین تاخیر عطا یاری اوست
حاجت آوردش ز غفلت سوی من
آن کشیدش مو کشان در کوی من
گر بر آرم حاجتش او وا رود
هم در آن بازیچه مستغرق شود
گرچه مینالد به جان یا مستجار
دل شکسته سینهخسته گو بزار
خوش همیآید مرا آواز او
وآن خدایا گفتن و آن راز او
وانک اندر لابه و در ماجرا
میفریباند بهر نوعی مرا
طوطیان و بلبلان را از پسند
از خوش آوازی قفس در میکنند
زاغ را و چغد را اندر قفس
کی کنند این خود نیامد در قصص
...
#مثنوی_معنوی
#واعظ کاشفی
گر شعر نه مال و ثروتم میبخشد
صد گونه خوشی و لذّتم میبخشد
از شعر همین سود مرا بس، که دمی
از فکر جهان فراغتم میبخشد
#واعظ_قزوینی
صد گونه خوشی و لذّتم میبخشد
از شعر همین سود مرا بس، که دمی
از فکر جهان فراغتم میبخشد
#واعظ_قزوینی
حبّذا زور جنون مغلوب زنجیرم نکرد
مرحبا سیل فنا ممنون تعمیرم نکرد
خلق را از بس مزوّر دیدهام، در حیرتم
کزچه بود آیا که مادر آب در شیرم نکرد؟!
#واعظ_قزوینی
مرحبا سیل فنا ممنون تعمیرم نکرد
خلق را از بس مزوّر دیدهام، در حیرتم
کزچه بود آیا که مادر آب در شیرم نکرد؟!
#واعظ_قزوینی
بر درگه خلق، بندگی ما را کُشت
هر سو پی نان دوندگی ما را کُشت
فارغ نشویم یک دم از فکر معاش
ای مرگ! بیا که زندگی ما را کُشت!
#واعظ #قزوینی
دیریاست جدا ز عالم لاهوتم
زندانیِ این کالبدِ ناسوتم
این پیکرِ خشک، تختهبندم کردهست
ای مرگ! بیا که زنده در تابوتم!
#مشتاق #اصفهانی
درد و غم خوبان جوان، پیرم کرد
بد عهدیِ آسمان زمینگیرم کرد
من ماندم و من با همه بدبختیها
ای مرگ! بیا که زندگی سیرم کرد!
#فرخی #یزدی
از زهر# زمان، زنندگی ما را کُشت
وز زخم زبان، گزندگی ما را کُشت
زندان تن است و جان ما زنده به گور
ای مرگ! بیا که زندگی ما را کُشت!
#شهریار
در خدمت خلق بندگی ما را کُشت
وز بهر دو نان دوندگی ما را کُشت
هم محنت روزگار و هم منت خلق !
ای مرگ ! بیا که زندگی ما را کُشت !
#علی #اشتری
هر سو پی نان دوندگی ما را کُشت
فارغ نشویم یک دم از فکر معاش
ای مرگ! بیا که زندگی ما را کُشت!
#واعظ #قزوینی
دیریاست جدا ز عالم لاهوتم
زندانیِ این کالبدِ ناسوتم
این پیکرِ خشک، تختهبندم کردهست
ای مرگ! بیا که زنده در تابوتم!
#مشتاق #اصفهانی
درد و غم خوبان جوان، پیرم کرد
بد عهدیِ آسمان زمینگیرم کرد
من ماندم و من با همه بدبختیها
ای مرگ! بیا که زندگی سیرم کرد!
#فرخی #یزدی
از زهر# زمان، زنندگی ما را کُشت
وز زخم زبان، گزندگی ما را کُشت
زندان تن است و جان ما زنده به گور
ای مرگ! بیا که زندگی ما را کُشت!
#شهریار
در خدمت خلق بندگی ما را کُشت
وز بهر دو نان دوندگی ما را کُشت
هم محنت روزگار و هم منت خلق !
ای مرگ ! بیا که زندگی ما را کُشت !
#علی #اشتری
بالید از رخ تو دل پر ملال ما
از آفتاب به در شد آخر هلال ما
ما ریشه در زمین قناعت دوانده ایم
چون شمع آب میخورد از خود نهال ما
بر چهره شکسته ما رنگ تهمت است
مالیده خون به ما اثر انفعال ما
ما تخم در زمین دیاری فشانده ایم
که ابر بهار نیز نگرید به حال ما
هرگز به ناله دردسر کَس نداده ایم
خاموشی است هم چو قلم قیل و قال ما
از بس به حال واعظ دلخسته ناله کرد
افتاد از زبان قلم هرزه نال ما
#واعظ_قزوینی
#غزل
از آفتاب به در شد آخر هلال ما
ما ریشه در زمین قناعت دوانده ایم
چون شمع آب میخورد از خود نهال ما
بر چهره شکسته ما رنگ تهمت است
مالیده خون به ما اثر انفعال ما
ما تخم در زمین دیاری فشانده ایم
که ابر بهار نیز نگرید به حال ما
هرگز به ناله دردسر کَس نداده ایم
خاموشی است هم چو قلم قیل و قال ما
از بس به حال واعظ دلخسته ناله کرد
افتاد از زبان قلم هرزه نال ما
#واعظ_قزوینی
#غزل
هرکس که در این زمانه عزّت جوید
باید که رهِ دروغگویی پوید
عینک زآنرو دو چشم مردم شده است
کز نیک و بد آنچه بیند افزون گوید
#واعظ_قزوینی
باید که رهِ دروغگویی پوید
عینک زآنرو دو چشم مردم شده است
کز نیک و بد آنچه بیند افزون گوید
#واعظ_قزوینی