معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کو مرغ به این بی‌پر و بالی که منم
کس نیست به این شکسته‌حالی که منم

ای گل! بوَدت بلبل نالان بسیار،
امّا نه به این ضعیف‌نالی که منم.

#مشتاق_اصفهانی


زمزمه‌های روی گردانی از سبک دورهٔ صائب، مقارن عصر فترت پس از صفویان زمانی بالا گرفت که میر سید محمدعلی مشتاق با تأسیس انجمن ادبی اصفهان، کاروان سالاری آن را عهده‌دار شد و با کمک یاران و همفکران خود این نهضتی را به سرانجامی توفیق‌آمیز نزدیک کرد. میر سید محمد علی از طبقهٔ سادات اصفهان بود و در این شیوه تازه، به یک معنی طریقهٔ محتشم را که در آغاز عهد صفویان تا حدی با شیوهٔ پیشنیان هم مربوط می‌شد بازآفرینی کرد. مشتاق با بازگشت به شیوهٔ قدما تا حد معتدلی علاقه به صنایع بدیعی را هم که در عصر صائب از یاد رفته بود، از نو برانگیخت. او در شیوهٔ قدما به طرز گویندگان عراق و فارس توجه داشت. گروه زیادی از شاعران معاصر وی مانند آذر، میرزا نصیر، صباحی، هاتف اصفهانی، عاشق، صهبا با او ارتباط و دوستی و هم قدمی داشتند و مشتاق بر گردن برخی از آن‌ها حق استادی داشت
شبي گريم ، شبي نالم ز هجرت ، داد از اين شب ها
به شب هاي غمت درمانده ام ، فرياد از اين شب ها

بود گر هر شبم زين سان بروز هجري آبستن
مرا بس روزهاي تيره خواهد زاد ازين شب ها

بسم روز از غمت شب شد ، بسم شب روز و من بي تو
بسر بردم غمين زان روزها ، ناشاد از اين شب ها

چنين كز دوريت هر شب در آب و آتشم دانم
كه خاك هستيم آخر رود بر باد از اين شب ها


#مشتاق_اصفهانی
#مشتاق_اصفهانی

کو مرغ به این بی‌پر و بالی که منم
کس نیست به این شکسته‌حالی که منم
ای گل! بوَدت بلبل نالان بسیار،
امّا نه به این ضعیف‌ نالی که منم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
گفتی او‌ راست وفا پیشه، بلی گر می‌بود
اندکی ای دل از این حالِ تو بهتر می‌بود

با من اکنون که به مهر است، مرا حال این است
وه چه می‌کردم اگر یار ستمگر می‌بود

گفتی ار چاره‌ی هجران طلبی، باش صبور
چاره صبر است، بلی کاش میسّر می‌بود

چاره‌ی هجر که آن‌هم نکند می‌کردم
غیرِ مردن اگرم چاره‌ی دیگر می‌بود

می‌گذشت آه چه بر جانِ خلایق مشتاق
روزِ حشر ار به شبِ هجر برابر می‌بود

#مشتاق_اصفهانی


•دیوان مشتاق، به اهتمام و تصحیح حسین ملکی•
گشته‌ام از فیض عشق موی بمو.. دوست دوست
این نبوَد او.. منم وین نه منم.. اوست اوست

کُشتهٔ عشقم چه‌سان شِکوه ز دشمن کنم؟
آن‌که به خونم کشید دوست بوَد.. دوست دوست.

#مشتاق_اصفهانی
مخوان زِ دِيرَم به كعبه زاهد، كه برده از كف، دلِ من آنجا:

به ناله مُطرِب، به عشوه ساقى، به خنده ساغَر، به گريه مينا

#مشتاق_اصفهانی
غم بی حد و درد بی شمار و من فرد
یا رب چه کنم که صبر نتوانم کرد

یا درد باندازه درمان بفرست
یا حوصله ای بده باندازه درد

#مشتاق_اصفهانی
آنى كه گريه را اثرى در دل تو نيست
رحم آشناى چشمِ به‌خون‌مايلِ تو نيست.

#مشتاق_اصفهانی
تو را که چرخ به کامِ من از جفا نگذاشت
به کامِ غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت

میر سیدعلی #مشتاق_اصفهانی
بر درگه خلق، بندگی ما را کُشت
هر سو پی نان دوندگی ما را کُشت
فارغ نشویم یک دم از فکر معاش
ای مرگ! بیا که زندگی ما را کُشت!

#واعظ #قزوینی


دیری‌است جدا ز عالم لاهوتم
زندانیِ این کالبدِ ناسوتم
این پیکرِ خشک، تخته‌بندم کرده‌ست
ای مرگ! بیا که زنده در تابوتم!

#مشتاق #اصفهانی

درد و غم خوبان جوان، پیرم کرد
بد عهدیِ آسمان زمین‌گیرم کرد
من ماندم و من با همه بدبختی‌ها
ای مرگ! بیا که زندگی سیرم کرد!

#فرخی #یزدی

از زهر# زمان، زنندگی ما را کُشت
وز زخم زبان، گزندگی ما را کُشت
زندان تن است و جان ما زنده به گور
ای مرگ! بیا که زندگی ما را کُشت!

#شهریار


در خدمت خلق بندگی ما را کُشت 
وز بهر دو نان دوندگی ما را کُشت 
هم محنت روزگار و هم منت خلق !
ای مرگ !  بیا که زندگی ما را کُشت !
#علی #اشتری
جایت کنون نباشد، جز در کنارِ اغیار
یاد آن# زمان که بی‌ ما جایی نمی‌نشستی...

#مشتاق_اصفهانی
مخوان ز ديرم به كعبه زاهد، كه برده از كف دل من آن‌جا
به ‏ناله مطرب به ‏عشوه ساقى، به ‏خنده ساغر به‏ گريه مينا

به عقل نازى حكيم تا كى، به فكرت اين ره نمی‌‏شود طى
به كنه ذاتش خرد برد پى، اگر رسد خس به قعر دريا

چو نيست بينش به ديده دل، رخ ار نمايد حقت چه حاصل
كه هست يكسان به چشم كوران، چه نقش پنهان چه آشكارا

چو نيست قدرت به عيش و مستى، بساز اى دل به تنگدستى
چو قسمت اين شد ز خوان هستى، دگر چه خيزد ز سعى بي‌جا

ربوده مهرى چو ذره تابم، از آفتابى در اضطرابم
كه گر فروغش به كوه تابد، ز بی‌‏قرارى درآيد از پا

در اين بيابان ز ناتوانى، فتادم از پا چنان‌‏كه دانى
صبا پيامى ز مهربانى، ببر ز مجنون به سوى ليلى

همين نه مشتاقِ آرزويت، مدام گيرد سراغ كويت
تمام عالم به جست‏جويت، به كعبه مؤمن به دير ترسا

#مشتاق_اصفهانی
من کودکِ عاشقْ ستمِ مکتبِ عشقم
دارم هوسِ سیلیِ استاد و دگر هیچ!

#مشتاق_اصفهانی
ما حریف غم و پیمانه کشی پیشۀ ما
دیدۀ ما قدح ما دل ما شیشۀ ما

ما در این بادیه آن خار بن تشنه لبیم
که رهینِ نمی از خاک نشد ریشۀ ما

مشکل عشق به فکرت نشود طی ورنه
رخنه در سنگ کند ناخنِ اندیشۀ ما

منع ما چند کنی این همه مشتاق که هست
عشق بازی فن ما باده کشی پیشۀ ما

غزلی از #مشتاق اصفهانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای واقف از آرامش و گشت همه کس
وی از طلبت ز خود گذشت همه کس
بازم گردان بسوی خویش از ره لطف
ای آنکه به تست باز گشت همه کس

#مشتاق_اصفهانی
#یا_من_له_ذکر_لا_ینسی
در وصلم و از هجر بُود ناله‌ی زارم
آویخته صیاد به گلبن قفسم را

میر سیدعلی #مشتاق_اصفهانی
در وصلم و از هجر بُود ناله‌ی زارم
آویخته صیاد به گلبن قفسم را

میر سیدعلی #مشتاق_اصفهانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گیرم همه آغوش شد چون هاله سر تاپای من
کو طالعی کاید مرا آن ماه تابان در بغل ...
#مشتاق_اصفهانی
آنى كه گريه را اثرى در دل تو نيست
رحم آشناى چشمِ به‌خون‌مايلِ تو نيست.

#مشتاق_اصفهانی