معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram

باطـــلان را چـه رُبایـــد؟ باطـــلی!
عاطلان را چه خوش آید؟ عاطلی!

زآنکـه هر جنسی رُباید جنسِ خود
گاو ســـویِ شیـــرِ نر، کی رُو نَهَد؟!

#مثنوی
#مولانا
#دفتر_دوم
#قانون_سنخیت
#معیت


حکیمی دید لکلک و زاغی در گودالی با هم می دوند تعجب کرد که میان این دو چه قرابت و سنخیتی است؟ از حیرت نزدیکتر شد و دید هر دو لنگ اند!

آن حکیمی گفت: دیدم در تگی
می دویدی زاغ با یک لکــلکی

در عجب ماندم بجُستم حال شان
تا چه قَــدرِ مشتــرک یابــم نشــان

چون شدم نزدیک من حیران و دَنگ
خود بدیــدم هر دُوان بــودند لنــگ!
همراهی و معیّت با دوستان و همراهان سنخیّت می خواهد و اگر سنخیت نباشد دوستی دوامی نخواهد داشت.
قانونِ سنخیت هم در ظاهر و هم در عالم معنا صادق است.
اگر اتفاقی دو نفر را دیدید که سنخیت ندارند و درکنار هم هستند بر اساس قدر مشترک و منافع زودگذری است که یا به دشمنی میان آن دو خواهد انجامید یا بزودی از هم جدا خواهند شد.
قانون سنخیّت و معیّت در حالتی کلی تر گویای مطلبی عمیق تر است و آن اینکه جان شیرانِ اهل حق در وحدت با هم یکی است گرچه فرسنگ ها از هم جدا باشند و جان های سگان و گرگانِ اهلِ کثرت در جدایی و افتراق است گرچه در ظاهر با هم باشند! دوستی های اهل کثرت فقط در دنیا و در عالم کثرت به شکلی ظاهری و موقّت و بر اساس منافعی کوتاه مدت ادامه می یابد در حالی که دوستی و رفاقت اهل حقیقت پس از دنیا هم ادامه می یابد و ابدی است.

*عاطل: بیکار، بیهوده؛ تگ: گودال؛ دنگ: گیج، مات؛