معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم
تا زان لب خندانت یک خنده بیاموزم

ای چشمه آگاهی شاگرد نمی‌خواهی
چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم

باری ز شکاف در برق رخ تو بینم
زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم

یک لحظه بری رختم در راه که عشارم
یک لحظه روی پیشم یعنی که قلاوزم

گه در گنهم رانی گه سوی پشیمانی
کژ کن سر و دنبم را من همزه مهموزم

در حوبه و در توبه چون ماهی بر تابه
این پهلو و آن پهلو بر تابه همی‌سوزم

بر تابه توام گردان این پهلو و آن پهلو
در ظلمت شب با تو براقتر از روزم

بس کن همه تلوینم در پیشه و اندیشه
یک لحظه چو پیروزه یک لحظه چو پیروزم



#مولانا
-
آن‌چنان جای گرفتی تو به چشم و دل من ؛

که به خوبان دو عالم نظری نیست مرا...!

#مولانا
Dordaneh_Khashayar Kakavand
@man_s_hastam
《 هو 》

می زنم حلقه ی در هر خانه‌ای
هست در كوی شما ديوانه‌ای

مرغ جان ديوانه آن دام شد
دام عشق دلبری دردانه‌ای

عقل‌ها نعره زنان كآخر كجاست
در جنون دريادلی مردانه‌ای

اي خدا مجنون آن ليلی كجاست
تا به گوشش دردميم افسانه‌ای

شعر:حضرت #مولانا
خواننده :استاد #خشایار کاکاوند


   
سالها باید ، که تا از آفتاب ،

لعل ،،، یابد رنگ و رخشانی و تاب ،




بهرِ این ، فرمود حق عزّ و جل ،

سورةالانعام در ذکرِ اجل ،




این شنیدی ، موبه‌مویَت ، گوش باد ،

آبِ حیوان است ،،، خوردی ، نوش باد ،




آبِ حیوان خوان ، مخوان این را سخن ،

روحِ نو ، بین در تنِ حرفِ کهن ،




نکتۂ دیگر تو بشنو ای رفیق ،

همچو جان ،،، او سخت پیدا و رقیق ،




در مقامی ، زهر و ،،، در جائی ، دوا ،

در مقامی ، کفر و ،،، در جائی ، روا ،




گرچه ، آنجا او گزندِ جان بُوَد ،

چون بدینجا دررسد ، درمان بُوَد ،




آب ، در غوره تُرُش باشد ، ولیک ،

چون به انگوری رسد ، شیرین و نیک ،




باز ،،، در خُم ، او شود تلخ و حرام ،

در مقامِ سِرکگی ، نعم‌الادام ،




#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیالت چو جامست و عشق تو چون می

زهی می‌ زهی می‌  زهی خوشگواری...

#مولانا
در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟
زهراب چشیده‌ام مرا قند چه سود؟

گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دلست پای در بند چه سود؟

#مولانا

‌‌‎‌‌‌‎‌‌💫🕊┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

#مولانا
آن دل که شد او قابل انوار خدا
پر باشد جان او ز اسرار خدا

زنهار تن مرا چو تنها مشمر
کو جمله نمک شد به نمک‌زار خدا

#مولانا
ماییم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم

گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم


#مولانا
خوب دیدن شرط انسان بودن است

عیب را در این و آن پیدا مکن

#مولانا