معرفی عارفان
1.11K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.69K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توحید نه آن است که او را یگانه دانی؛
بلکه توحید آن است که با او یگانه گردی.

#خواجه_عبدالله_انصاری

توحید آن است که بدانی همه چیزها از آن ِ خداست و به خداست و بازگشت به خداست.

#شمس
.
.
به دور لاله قدح گير و بي ريا مي باش
به بوي گل نفسي همدم صبا مي باش
نگويمت که همه ساله مي پرستي کن
سه ماه مي خور و نه ماه پارسا مي باش
چو پير سالک عشقت به مي حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا مي باش
گرت هواست که چون جم به سر غيب رسي
بيا و همدم جام جهان نما مي باش
چو غنچه گر چه فروبستگيست کار جهان
تو همچو باد بهاري گره گشا مي باش
وفا مجوي ز کس ور سخن نمي شنوي
به هرزه طالب سيمرغ و کيميا مي باش
مريد طاعت بيگانگان مشو حافظ
ولي معاشر رندان پارسا مي باش

تعبیر فال #حافظ  
زندگی آمیخته با سختی و بلندی های زیادی است و مشکلات و شادی ها در هر زندگی وجود دارد. با دوستان خود مهربان باشید و با صداقت رفتار کنید تا زمانی که نیاز دارید به یاری شما بشتابند.

از کینه و دورویی برحذر باشید که انسان های بی ریا موفق تر و آسوده تر هستند. برای آرزوهای دست نیافتنی وقت خود را هدر ندهید. از خداوند کمک بخواهید و همه چیز را به او بسپرید تا به آرامش برسید.
Audio
گل نار
با صدای بیژن بیژنی-
کاری از کامبیز روشن‌روان، آلبوم ایران زمین-
دلربا دل‌نشین شيرين‌ادا نازنين
به كجا رفتى بيا تب و تابم را...


           
دل ز میان جان و دل قصد هوات می‌کند
جان به امید وصل تو عزم وفات می‌کند

گرچه ندید جان و دل از تو وفا به هیچ روی
بر سر صد هزار غم یاد جفات می‌کند

#عطار
دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود
هوا گرفته ی عشق از پی هوس نرود

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود

چنان به داغ غمت خو گرفته مرغ دلم
که یاد باغ بهشتش در این قفس نرود

نثار آه سحر می کنم سرشک نیاز
که دامن تو ام ای گل ز دسترس نرود

دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق
کزین چراغ تو دودی به چشم کس مرود

فغان بلبل طبعم به گلشن تو خوش است
که کار دلبری گل ز خار و خس نرود

دلی که نغمه ی ناقوس معبد تو شنید
چو کودکان ز پی بانگ هر جرس نرود

بر آستان تو چون سایه سر نهم همه عمر
که هر که پیش تو ره یافت بازپس نرود

#هوشنگ_ابتهاج
ای دل شکایت‌ها مکن
تا نشنود دلدار من
ای دل نمی‌ترسی مگر
از یار بی‌زنهار من...

#مولانا
‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌
‎‌
چنان
در قید مهرت پای بندم
که گویی آهوی سر در کمندم

گهی
بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم

#سعدی
مرغان که کنون از قفس خویش جدایید
رخ باز نمایید و بگویید کجایید

کشتی شما ماند بر این آب شکسته
ماهی صفتان یکدم از این خاک بر آیی

#مولانا
از شبنم عشق،خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

صد نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره از آن چکید و نامش دل شد

#مولانا
بایزید بسطامي، مريدی داشت که بيست سال بود از وی جدا نشده بود.
هر روز که شیخ او را می خواند می‌فرمود
ای پسر، گفتی كه نام تو چیست؟
روزی مرید گفت:
ای شیخ، مرا استهزاء(تمسخر)می کنی؟
بيست سال است که در خدمت تو می باشم و هر روز، نام من می پرسی!
شیخ فرمود:
ای پسر، استهزاء نمی کنم.
نام «او» آمده و همه نام ها از دل من برده است.
نام تو یاد می گیرم و باز فراموش می کنم...
کسی است که تدبیرات او بدون راهنمایی مشیر و بیانگر راه درست و ارشاد مرشدی ، در راه درست به اهداف خود رهسپار است و او خدای سبحان است.
رشد هر بنده ای به اندازه برخورداری از هدایتی است که در تدابیری که در مقاصد دین و دنیای خود می اندیشد به شاکله درست دست یابد .

#علم_الیقین
#فیض_کاشانی


از هزاران دل یکی را باشد استعداد عشق
#خواجوی_کرمانی

َ
از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن
کان‌ها به او نماند او چیز دیگرست...
مولانا
نحوه چرخش چاكراها

چاكراي يك : ريشه
مذكر: موافق عقربه ساعت
مؤنث : خلاف عقربه ساعت

چاكراي دو: خاجي ، هارا يا جنسي
مذكر: خلاف عقربه ساعت
مؤنث : موافق عقربه ساعت

چاكراي سه : چاكراي خورشيدي
مذكر : موافق عقربه ساعت
مؤنث : خلاف عقربه ساعت

چاكراي چهار : قلب
مذكر : خلاف عقربه ساعت
مؤنث : موافق عقربه ساعت

چاكراي پنج : گلو
مذكر : موافق عقربه ساعت
مؤنث : خلاف عقربه ساعت

چاكراي شش : چشم سوم يا آجنا
مذكر : خلاف عقربه ساعت
مؤنث : موافق عقربه ساعت

چاكراي هفت : تاجي
مذكر : موافق عقربه ساعت
مؤنث : خلاف عقربه ساعت
انسان در مرزِ بین شک و یقین به جنون می‌رسد. اینجا ما شاهد خیانتی دروغین هستیم. اما می‌خواهم بگویم آنچه که انسان را دیوانه می‌سازد نه یقین از خیانت، بلکه شک است.

قویترین نیروی محرکه برای دیوانه ساختن بشر عدم اطمینان از وجود چیزیست. مهم نیست که حقیقت تا چه حد غیرقابل تحمل و آزاردهنده باشد، این آونگِ معلق بین شک و یقین بسیار تلخ‌تر از به وضوح دیدنِ خودِ حقیقت است.

انسان برای رسیدن به حقیقت و یقینِ حاصل از آن، حاضر است همه نوع رنجی را تاب بیاورد، از آتش هم بگذرد، بسوزد، اما خاکسترش از جنسِ یقین باشد!‌


#نمایشنامه_اتللو
#ویلیام_شکسپیر
🌟

شیطانی اسلم بیدی

ای درویش!
آدمی که عالم صغیر است، مرکّب است از دو عالم، عالم ملک و عالم ملکوت.
عالم ملک صورت است،و عالم ملکوت معنی است. عالم ملک جسم است، و عالم ملکوت جان است. عالم ملک خانه است وعالم ملکوت خداوند خانه است. این خداوند خانه مراتب دارد و در هر مرتبه ای نامی دارد: در مرتبه ای نامش طبیعت است، و در مرتبه ای نامش نفس است، و درمرتبه ای نامش عقل است، و در مرتبه ای نامش نوراللّه است.
چون این مقدّمات معلوم کردی، اکنون بدان که از طبیعت که مرتبۀ اوّل است سه چیز در وجود میآید:

یکی عمارت و آبادانی و فرمان بردن
یکی فساد و خرابی و فرمان نابردن
یکی تکبّر و خودبینی و فرمان نابردن

ازین سبب انبیا این خداوند خانه را سه نام نهاده اند.
و باعتبار آن که عمارت و آبادانی میکند، و فرمان برد نامش ملک نهادند؛ و باعتبار آن که فساد و خرابی میکند و فرمان نمیبرد، نامش شیطان نهادند؛ و باعتبار آن که تکبّر و خودبینی میکند و فرمان نمیبرد نامش ابلیس نهادند و از اینجا گفته اند که هر آدمی که هست، شیطان دارد که با وی همراه است و با وی زندگانی میکند.
و رسول- علیه السلام- فرمود که «اسلم شیطانی علی یدی».
پس ملک، و شیطان و ابلیس یک جوهر باشند و آن یک جوهر را باضافات و اعتبارات مختلفه ذکر کرده اند و اگر هر سه را شیطان گویند هم راست باشد: «والشیاطین کلّ بناء و غواص و آخرین مقرنین فی الاصفاد».
ای درویش! چون معنی ملک و شیطان و ابلیس را دانستی، اکنون بدان که در مردم عوّام کم باشد، در مردم عوامّ ملک و شیطان بود. ابلیس در علماء و مشایخ و حکام بود. ایشان باشند که معجب و خودبین بوندو هیچ کس را بالای خود نتوانند دید، همه را فرود خود بینند. تا سخن دراز نشود و از مقصود باز نمانیم!



#انسان_کامل
#عزیز_الدین_نسفی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آلبرت_انیشتن

دانی که پاسبان حضرت کیست؟
غلام صفت قهراست که قد الف دارد که ابلیس است ....
خلق از ابلیس نام شنیده اند
نمیدانند که اورا چندان ناز در سر است که
پروای هیچکس ندارد...

#عین_القضات_همدانی


حکایت چند از ابلیس و آدم
همه ابلیس گشتند، آدمی کو؟

#سنایی

و چون ابلیس ام را دیدم، او را جدی و کامل و ژرف و باوقار یافتم.او جان سنگینی بود. از راه اوست که همه چیز فرو می افتد.

#فریدریش_نیچه
#چنین_گفت_زرتشت


پرسید ابلیس کیست؟؟
گفتم :  تو
چون غرق در ابلیسی !!!
ما در این ساعت غرق ادریس یم
اگر غرق در ابلیس نیستی چرا غرق در ادریس نیستی؟
سجده همان یکی بود که ابلیس نکرد!....

#شمس_تبریزی


هرکس از ابلیس توحید نیاموزد زندیقی بیش نیست

#احمد_غزالی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه پاسخ گوید و چه سکوت کند،
صدایش کنید –
او را در محراب عبادت‌های پیوسته
همواره فراخوانید.

چه آید و چه نیاید،
باور کنید که هر آن نزدیکتر می‌شود
با هر ندای عشق از دل بر آمده‌
به شما نزدیک‌تر می‌شود

چه پاسخ گوید و چه نگوید،
التماسش کنید.
حتی اگر هیچ نگوید،
آنطور که شما می‌خواهید،
همواره بدانید که او لطیفانه
پاسخ خواهد گفت.


در تاریکی ژرف‌ترین دعاهایتان،
بدانید که او با شما
قائم‌موشک بازی می‌کند.

و در میانه‌ی رقص زندگی،
بیماری و مرگ،
اگر پیوسته فرا بخوانیدش،
و به سکوت ظاهریش اعتنایی نکنید،
پاسخش را دریافت خواهید کرد




#پاراماهانسا_یوگاناندا
صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم
تا به کجا کشد مرا مستی بی‌امان تو

شیر سیاه عشق تو می‌کند استخوان من
نی تو ضمان من بدی پس چه شد این ضمان تو

❤️مولانا
ظالم به ظلم خویش گرفتار می‌شود




از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را

#صائب_تبریزی
کاش کمی حوصله داشتم
این عکس را نصف کنم
طوری که
نه بازوی تو زخم بردارد
نه دست بریده من روی شانه ات جا بماند.

رابرت کریلی
نی صدای بانگ مشتاقی درو
نی صفای جرعهٔ ساقی درو



نه از او بانگ شوقی برمی آید و نه صفا و زلالی جرعهٔ ساقی در او یافت می شود. در
قلب پُر قسوتِ اینان صفای عشق و محبت باده ساقی حقیقت دیده نمی شود. خلاصه دجار
جمود روحی و جسمی هستند.


کو حمیت تا ز تیشه وز کلند
این چنین که را بکلی بر کنند



کجاست آن حمیت و غیرتی که با کلنگ ریاضت و همّت، کوه انائیت و خودبینی را یکسره نابود سازد ؟

بوک بر اجزای او تابد مهی
بوک در وی تاب مه یابد رهی



شاید ماهی تابان، بر فراز ذرّات آن کوه بتابد. شاید که تور ماه، راهی در آن پیدا کند.
شاید فنای نفس حسّی، امکان دهد که قلب، پر توی از شعاع تجليات الهی را بگیرد.


چون قیامت کوهها را برکند
بر سر ما سایه کی می‌افکند



وقتی که قیامت، کوه ها را از بنیاد ويران میکند، بگو ببینم قيامت چه وقت سایه اش
را روی سر ما خواهد افکند؟ مصراع اول، ناظر است به آیاتی که ظهور قیامت را مصادف با
حوادث هولناک طبیعی و متلاشی شدن کوه ها و زیر و رو شدن زمین و تیره شدن ستارگان و. . .
می شمرد نظیر آیه ۶-۴ سوره واقعه: اِذارُجَّتِ الأرضُ رَجَّاً وَبُسَّتِ الجِبألُ بِشا فَكانَت هَباة مُتبتَّا. "آنگاه که زمین، سخت به رفتار آید و کوه ها پاره پاره شوند پس همانند ذرّات گرد و غبار هوا در آیند."و آیه ۳-۱ سورة حجّ و سوره زلزال و جز آن. لیکن مولانا در این بیت وابيات بعدی از قیامت در صورتِ تكویني عالَم، نقبی می زند به قیامت روحی و معنوی و آن اینکه وقتی سالک، کوه تعيّنات و انانیّت و خود بینی را به مدد همت الهی و عبادت و ریاضت از میان برداشت و وجود موهوم و فانی خود را در وجود حقیقی و باقی حضرت حق فانی کرد در او قیامت ظهور می کند. چنانکه در تعابیر سایر محق قين عرفا و صوفیه از اینگونه تعبيرات دیده می شود.

مثنوی شریف