✔️آخر سنگ پرست را بد میگویی
که رو سوی سنگی یا دیوار نقشین کرده است
و تو هم رو به دیواری میکنی.
اخر کعبه در میان عالم است،
چون این کعبه را از میان برداری،
سجده ایشان به سوی دل همدیگر باشد.
سجده آن بردل اين،
سجده اين بر دل آن.
#شمس_تبريزى
همه را در خود بینی...
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
همه را در خود بینی...
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود"...
تو عالم بیکرانی...
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی، همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن، در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای احمق، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست
#شمس تبریزی
@avazasil_irani
موسیقی ایرانی - 254
🎼🎼🎼
پند مرا بشنو
🎙آواز: #شمس
(ای آشنا بشنو)
🔹با همکاری: صمدی
اشعار: معینی کرمانشاهی، فرصت شیرازی
🔹آهنگ: شوشتری
پند مرا بشنو
🎙آواز: #شمس
(ای آشنا بشنو)
🔹با همکاری: صمدی
اشعار: معینی کرمانشاهی، فرصت شیرازی
🔹آهنگ: شوشتری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبور ...
مثل درختی که در آتش میسوزد
و توان گریختن ندارد.
حیرتزده ...
چون گوزنی که شاخهای بلند
در شاخه گرفتارش کردهاند.
همه این روزها اینچنینایم ...
#شمس_لنگرودی
مثل درختی که در آتش میسوزد
و توان گریختن ندارد.
حیرتزده ...
چون گوزنی که شاخهای بلند
در شاخه گرفتارش کردهاند.
همه این روزها اینچنینایم ...
#شمس_لنگرودی
همه طالبِ علم و فایده باشند
تو طالبِ کار نیک باش
تا از یار نیک حاصل کنی
که مغز این است و پوست آن
#شمس_تبریزی
تو طالبِ کار نیک باش
تا از یار نیک حاصل کنی
که مغز این است و پوست آن
#شمس_تبریزی
من شیفتهٔ انسانهایی هستم که تنهاییشان را شناختهاند، با او حرف زدهاند، چای خوردهاند، در آغوشش گرفته و همچون گنجی گرانبها از آن مراقبت کرده و میکنند...
آنها انسانهایی رشد یافتهاند که در آنسویِ وابستگی یعنی استقلال ایستادهاند و اگر روزی به کسی اجازه ورود به حریم تنهاییشان را بدهند،
به این دلیل است که او را همچون تنهاییِ خود ارزشمند یافتهاند.
و این بدان معناست که او نیز انسان رشد یافتهٔ دیگریست...
#شمس_تبریزی
آنها انسانهایی رشد یافتهاند که در آنسویِ وابستگی یعنی استقلال ایستادهاند و اگر روزی به کسی اجازه ورود به حریم تنهاییشان را بدهند،
به این دلیل است که او را همچون تنهاییِ خود ارزشمند یافتهاند.
و این بدان معناست که او نیز انسان رشد یافتهٔ دیگریست...
#شمس_تبریزی
حکایات فیه ما فیه
یک نظر قهر حق بهتر از هزار لطف ظاهری دنیا
حکایت آوردهاند که: عیسی عَلَیْهِ السَّلام در صحرایی میگردید. باران عظیم فرو گرفت، رفت در خانۀ سیَه گوش۱ در کُنجِ غاری پناه گرفت لحظهای، تا باران منقطع گردد.
وحی آمد که: از خانۀ سیَه گوش بیرون رو که بچّگانِ او به سبب تو نمیآسایند.
ندا کرد که: یَا رَبِّ لِابْنِ اَوی مَأوَیً وَ لَیْسَ لِابْنِ مَرْیَمَ مَأْویً. گفت: فرزندِ سیَه گوش را پناه است و جای است و فرزند مریم را نه پناه است و نه جای است و نه خانه است و نه مقام است.
مولانا فرمود: اگر فرزندِ سیَه گوش را خانه است، امّا چنین معشوقی او را از خانهای نمیراند، تو را چنین رانندهای هست، اگر تو را خانه نباشد، چه باک؟ که لُطفِ چنین راننده و لطفِ این خِلعَت که تو مخصوص شدی که تو را میرانَد، صدهزار هزار آسمان و زمین و دنیا و آخرت و عرش و کرسی میارزد و افزون است و درگذشته است.
#فيه_ما_فيه
۱- درندهای از سگ کوچکتر و از گربه بزرگتر با گوشهای سیاه
(هر قصه ای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
#شمس_تبریزی)
یک نظر قهر حق بهتر از هزار لطف ظاهری دنیا
حکایت آوردهاند که: عیسی عَلَیْهِ السَّلام در صحرایی میگردید. باران عظیم فرو گرفت، رفت در خانۀ سیَه گوش۱ در کُنجِ غاری پناه گرفت لحظهای، تا باران منقطع گردد.
وحی آمد که: از خانۀ سیَه گوش بیرون رو که بچّگانِ او به سبب تو نمیآسایند.
ندا کرد که: یَا رَبِّ لِابْنِ اَوی مَأوَیً وَ لَیْسَ لِابْنِ مَرْیَمَ مَأْویً. گفت: فرزندِ سیَه گوش را پناه است و جای است و فرزند مریم را نه پناه است و نه جای است و نه خانه است و نه مقام است.
مولانا فرمود: اگر فرزندِ سیَه گوش را خانه است، امّا چنین معشوقی او را از خانهای نمیراند، تو را چنین رانندهای هست، اگر تو را خانه نباشد، چه باک؟ که لُطفِ چنین راننده و لطفِ این خِلعَت که تو مخصوص شدی که تو را میرانَد، صدهزار هزار آسمان و زمین و دنیا و آخرت و عرش و کرسی میارزد و افزون است و درگذشته است.
#فيه_ما_فيه
۱- درندهای از سگ کوچکتر و از گربه بزرگتر با گوشهای سیاه
(هر قصه ای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
#شمس_تبریزی)
صوفی را گفتند: سر بر آر انظر الی آثار رحمه الله.
گفت: آن آثارِ آثار است، گلها و لالهها اندرون است.
#شمس_تبریزی
گفت: آن آثارِ آثار است، گلها و لالهها اندرون است.
#شمس_تبریزی