معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.1K photos
13K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #زادن_سهراب_از_تهمینه فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۵ ( #قسمت_چهارم )                  ۳۴ نهانی چرا داشتی از من ، این؟ ، نژادی به آیین و ، با آفرین؟ ، ۳۵ کنون ، من ز ترکانِ جنگ‌آوران ، فراز آوَرَم لشکری بی کران ، ۳۶ بِرانم به…
داستان رستم و سهراب
#گزیدن_سهراب_اسب_را
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۶
( #قسمت_اول )


۱

به مادر چنین گفت سهرابِ گو ،

که نیکو شود کارها ، نو به نو ،

۲

چو خواهم شدن سوی ایران‌زمین ،

که بینم من آن بابِ با آفرین ،

۳

یکی اسب باید مرا ،، گام‌زن ،

سُمِ او ز پولاد خاراشِکَن ،

۴

چو پیلان به زور و ،، چو مرغان به پَر ،

چو ماهی به دریا ،، چو آهو به بر ،

۵

که برگیرد این گُرز و کوپالِ من ،

همی پهلوانی بر و یالِ من ،

۶

پیاده نشاید شدن جنگجوی ،

چو با خصم ، روی اندر آرَم به روی ،

۷

چو بشنید مادر چنین از پسر ،

به خورشیدِ تابان ، برآورد سر ،

۸

به چوپان بفرمود تا هر چه بود ،

فسیله بیارَد به کردارِ دود ،

۹

که سهراب ، اسبی به چنگ آوَرَد ،

که بر وی نشیند ، چو جنگ آوَرَد ،

۱۰

همه هر چه بودند اسبان گله ،

که بودی به کوه و به صحرا یله ،

۱۱

به شهر آوریدند و ، سهرابِ شیر ،

کمندی گرفت و ، بیامد دلیر ،

۱۲

هر اسبی که دیدی به نیروی و یال ،

فکندی به گردنش ، خم دوال ،


بخش ۷ : « خبر شد به نزدیک افراسیاب »

بخش ۵ : « چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه »


ادامه دارد 👇👇👇
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #گزیدن_سهراب_اسب_را فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۶ ( #قسمت_اول ) ۱ به مادر چنین گفت سهرابِ گو ، که نیکو شود کارها ، نو به نو ، ۲ چو خواهم شدن سوی ایران‌زمین ، که بینم من آن بابِ با آفرین ، ۳ یکی اسب باید مرا ،، گام‌زن ، سُمِ…
داستان رستم و سهراب
#گزیدن_سهراب_اسب_را
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۶
( #قسمت_دوم )



۱۳

نهادی بر او ، دست را ، آزمون ،

شکم بر زمین برنهادی هیون ،

#نهادی بر او ، دست را ، آزمون = برای امتحان دست بر رویِ اسب ( دست بر پشتِ اسب ) می‌نهاد .

۱۴

به زورش ، بسی اسبِ زیبا ، شکست ،

نیامدش ، شایسته اسبی به‌دست ،

۱۵

نبُد هیچ اسبی ، سزاوارِ اوی ،

ببُد تنگدل ، آن گَوِ نامجوی ،

۱۶

سرانجام ، گُردی از آن انجمن ،

بیامد به نزدیکِ آن پیلتن ،

۱۷

که دارم یکی کُرّه ،، رخشش نژاد ،

به نیرو ، چو شیر و ،، به پویه ، چو باد ،

۱۸

یکی کُرّه ، چون کوه ، وادی‌سپر ،

به صحرا بپویَد ، چو مرغی به پَر ،

۱۹

به زور و به رفتن ، به کردارِ هور ،

ندیدست کس ، همچنان تیز بور ،

۲۰

ز زخمِ سُمَش ، گاو و ماهی ستوه ،

به جَستن ، چو برق و ،، به هیکل ، چو کوه ،

۲۱

به کُه‌بَر ، دَوَنده بسانِ کلاغ ،

به دریا ، به کردارِ ماهی و ماغ ،

۲۲

به صحرا ، رَوَد همچو تیر از کمان ،

رسد ،، چون شود از پیِ بدگمان ،

۲۳

بشد شاد سهراب ، از گفتِ مرد ،

بخندید و ، رخساره شاداب کرد ،

۲۴

ببردند آن چرمهٔ خوب‌رنگ ،

به نزدیکِ سهرابِ یَل ،، بی درنگ ،


بخش ۷ : « خبر شد به نزدیک افراسیاب »

بخش ۵ : « چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه »


ادامه دارد 👇👇👇
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #گزیدن_سهراب_اسب_را فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۶ ( #قسمت_دوم ) ۱۳ نهادی بر او ، دست را ، آزمون ، شکم بر زمین برنهادی هیون ، #نهادی بر او ، دست را ، آزمون = برای امتحان دست بر رویِ اسب ( دست بر پشتِ اسب ) می‌نهاد . ۱۴ به زورش…
داستان رستم و سهراب
#گزیدن_سهراب_اسب_را

فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۶
( #قسمت_سوم )



۲۵

بکردش به‌نیروی خود ، آزمون ،

قوی بود ، شایسته آمد هیون ،

۲۶

نوازید و مالید و ، زین برنهاد ،

برو برنشست آن یلِ نیوزاد ،

۲۷

در آمد به زین ، چون کُهِ بیستون ،

گرفتش یکی نیزه‌ای چون ستون ،

۲۸

چنین گفت سهرابِ با آفرین ،

که چون اسب آمد به‌دست ، این‌چنین ،

۲۹

من اکنون بباید سواری کنم ،

به کاوس‌بر ،، روز ، تاری کنم ،

۳۰

بگفت این و ، آمد سویِ خانه باز ،

همی جنگِ ایرانیان ، کرد ساز ،

۳۱

ز هر سو ، سپه شد برو انجمن ،

که هم باگُهر بود و ، هم تیغ‌زن ،

۳۲

به پیشِ نیا شد به خواهشگری ،

وزو خواست دستوری و یاوری ،

۳۳

چو شاهِ سمنگان چنان دید ، باز ،

ببخشید او را ، ز هر گونه ساز ،

۳۴

ز تاج و ز تخت و کلاه و کمر ،

ز اسب و ز اشتر ،، ز زر و گُهر ،

۳۵

ز خفتانِ رومی و ، سازِ نبَرد ،

شگفتید از آن کودکِ شیر خورد ،

۳۶

به داد و دِهِش ، دست را برگشاد ،

همه ساز و آئینِ شاهان نهاد ،



#پایان_بخش ۶




بخش ۷ : « خبر شد به نزدیک افراسیاب »

بخش ۵ : « چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه »


ادامه دارد 👇👇👇