معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
📎 #برای_یادگیری (۷) 📎

#قواعد_قافیه (الف)

#حداقل_حروف_مشترک_لازم برای #قافیه تابع دو #قاعده است:
قاعدە‌ی ۱: هر یک از مصوت‌های /ا/،/و/ به تنهایی #اساس_قافیه قرار می‌گیرند. مثلا در #شعر زیر واژه‌های ما و تمنّا #هم_قافیه هستند و #حرف_مشترک_قافیه تنها #مصوت /ا/ است:
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

در #بیت زیر:
ای چشم تو دل‌فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو

مصوّت /و/ #حرف_قافیه است.

قاعده‌ی ۲: هر مصوت با یک یا دو #صامت بعدش قافیه قرار می‌گیرد: مصوّت + صامت (+صامت).
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

در این شعر /ین/ (مصوّت + صامت) #حروف_قافیه است،

و در شعر زیر:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته‌ی خویش آمد و هنگام درو

/ ـــُ‌ و/ (مصوّت + صامت) #حرف_قافیه است.

و در شعر زیر:
کسی دانه‌ی نیک‌مردی نکاشت
کزو خرمن کام دل برنداشت

/اشت/ (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است

و در این شعر ـــَ ست:
نکونام و صاحب‌دل و حق‌پرست
خط عارضش خوش تر از خط دست


📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۷) 📎

#قواعد_قافیه (الف)

#حداقل_حروف_مشترک_لازم برای #قافیه تابع دو #قاعده است:
قاعدە‌ی ۱: هر یک از مصوت‌های /ا/،/و/ به تنهایی #اساس_قافیه قرار می‌گیرند. مثلا در #شعر زیر واژه‌های ما و تمنّا #هم_قافیه هستند و #حرف_مشترک_قافیه تنها #مصوت /ا/ است:
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

در #بیت زیر:
ای چشم تو دل‌فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو

مصوّت /و/ #حرف_قافیه است.

قاعده‌ی ۲: هر مصوت با یک یا دو #صامت بعدش قافیه قرار می‌گیرد: مصوّت + صامت (+صامت).
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

در این شعر /ین/ (مصوّت + صامت) #حروف_قافیه است،

و در شعر زیر:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته‌ی خویش آمد و هنگام درو

/ ـــُ‌ و/ (مصوّت + صامت) #حرف_قافیه است.

و در شعر زیر:
کسی دانه‌ی نیک‌مردی نکاشت
کزو خرمن کام دل برنداشت

/اشت/ (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است

و در این شعر ـــَ ست:
نکونام و صاحب‌دل و حق‌پرست
خط عارضش خوش تر از خط دست


📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری ۸ 📎

#قواعد_قافیه (ب) (۱)

دو قاعده‌ی کلی قافیه #استثناهایی دارند که آن‌ها را می‌توان در #هفت_مورد طبقه‌بندی کرد:

تبصره‌ی ۱: به #آخر_واژه_های_قافیه ممکن است یک یا چند #حرف #الحاق شود. حرف یا #حروف_الحاقی نیز جزء #حروف_مشترک_قافیه اند و رعایت آن‌ها لازم است؛ مثلا در شعر زیر به آخر بهار و یار، «ان» الحاق شده است:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
ار + ان، #حروف_قافیه است: ار حروف #اصلی (طبق قاعدهی 2) و ان حروف #الحاقی.

در شعر زیر:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
ا + یی #حرف_قافیه است: ا حرف اصلی (طبق قاعده‌ی 1) و یی حروف الحاقی.


تبصره‌ی ۲: بعضی از واژه‌ها به #مصوت ـــِـ (هـ بیان حرکت) یا مصوت ی ختم می‌شوند. مانند: جامه(=جامِ)، پرده(=پرد ِ)، بازی، سی. این ــِـ و ی گرچه جزء #کلمه_ی_قافیه یعنی حروف اصلی هستند،
امّا از نظر #قافیه، الحاقی به شمار می‌آیند:
کسان شهد نوشند و مرغ و بَر ِ (=بَره)
مرا روی نان می نبیند تَر ِ (=تَره)
ــَـ ر ِ، حروف قافیه است: ــَـ ر، اصلی (طبق قاعده‌ی ۲) و ــِـ در #حکم الحاقی.

یکی مشکلی برد پیش عَلی
مگر مشکلش را کند منجَلی
ــَـ لی حروف قافیه است: ــَـ ل، اصلی (طبق قاعده‌ی ۲) و ی در حکم الحاقی.

#توجه شود که ی در واژه‌های #علی و #منجلی اصلی است اما از نظر قواعد قافیه، شاعران فارسی‌زبان، آن را در حکم الحاقی منظور کرده‌اند، گویی #اصل کلمات عل و منجل بوده است.

📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۱۰) 📎

#قواعد_قافیه (ب)(۳)

تبصرە‌ی ۳: رعایت #قواعد_دوگانه_ی_قافیه #الزامی است. فقط یک #استثناء دارد. اگر در قاعده‌ی ۲ #مصوت #کوتاه باشد و #قافیه، #حروف_الحاقی داشته باشد، این مصوت کوتاه می‌تواند #متفاوت باشد؛ مثلا گَشت (گردید) با کُشت (قتل کرد) #قافیه نمی‌شود؛ زیرا مصوت اولی ضمه و مصوت دومی فتحه است. ولی اگر به #آخر این دو #کلمه حرف یا حروفی؛ مثلا ـــِـــ (هـ بیان حرکت) #الحاق شود، این دو کلمه قافیه می‌شوند:
سراسر همه دشت پر کُشته بود
زمین چون گل ارغوان گَشته بود

همین‌طور منظَر با تصوُّر قافیه نمی‌شود ولی در صورت افزوده‌شدن #حرف_الحاقی مثلا ی قافیه‌شدن آن‌ها اشکال ندارد:
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمی‌شود نظر بس که لطیف منظری

گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
می‌روی و مقابلی، غایب و در تصوری

(#سعدی)

واژه‌ی بنده (=بند ِ) نیز با ژنده (=ژند ِ) قافیه می‌شود؛ چون کسره‌ی آخر در #حکم الحاقی است.

تبصرە‌ی ۴: #پسوند و #پیشوند گرچه #واژه نیستند اما گاهی در قافیه‌ی شعر در حکم #واژه_ی_قافیه قرار گرفته‌اند:
چنان صورتش بسته تمثالگَر
که صورت نبندد از آن خوب‌تَر

«گر» و «تر» پسوند هستند و باید الحاقی به حساب آیند، امّا خود، واژه‌ی قافیه قرار گرفته‌اند.
همچنین در شعر:
گرفتم که خود هستی از عیب پاک
تعنت مکن بر من عیب‌ناک

ناک پسوند است، اما واژه‌‌ی قافیه قرار گرفته و با کلمه‌ی «پاک» قافیه شده است. در شعر زیر:
دلم جز مهر مه‌رویان طریقی بر نمی‌گیرد
زهر در می‌دهم پندش ولیکن در نمی‌گیرد

«بَر» و «دَر» پیشوند هستند اما واژه‌ی قافیه قرار گرفته‌اند.
در صورتی پسوند یا پیشوند، واژه‌ی قافیه #محسوب می‌شود که #تکرار نشود؛ مثلا در این بیت مولوی:
نک بهاران شد، صلا ای لولیان
بانگ نای و سبزه و آب روان

که گرچه #حروف_مشترک تنها حروف الحاقی «ان» است اما پسوند «ان» در واژه‌ی «لولیان» نشانه‌ی #جمع است و در واژه‌ی «روان» نشانه‌ی #صفت_حالیه و قافیه درست است. ولی در این بیت #دقیقی:
شب سیاه بدان زلفکان تو مانَد
سپید روز به پاکی رخان تو مانَد

«ان» در هر دو واژه‌ی «زلفکان» و «رخان» نشانه‌ی جمع است و چون تکرار شده لذا قافیه درست نیست.


📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۱۱) 📎

#قواعد_قافیه (ب)(۴)

تبصرە‌ی ۵: اگر قبل از #حروف_قافیه (در قاعده‌ی ۱ و ۲) #حرف یا #حروف دیگری #مشترک باشد،  آن‌ها #جزء_حروف_قافیه نیستند و #رعایت آن‌ها لازم نیست. مثلا در شعر:
به خردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا

ــَــ‌فا، #حروف_مشترک است اما فقط #مصوت «ا» #حرف_قافیه است و رعایت حروف مشترک دیگر #ضرورت ندارد. به عبارت دیگر «قفا» و «صفا» با واژه‌هایی مثل «ما» و «فضا» #قافیه می‌شود. در شعر زیر:
بشنو این نی چون حکایت می‌کند
وز جدایی‌هـا شکایت می‌کند

ــَــ‌ت، حروف مشترک است اما فقط ــَــ‌ت حروف قافیه است و رعایت حروف مشترک اضافی یعنی «ایـ» ضرورت ندارد. به عبارت دیگر «حکایت» و «شکایت» با واژه‌هایی مثل «نعمَت» و «فرصَت» هم قافیه می‌شود.

تبصره‌ی ۶: اگر #واژه_های_قافیه #لفظاً یکسان ولی در #معنا #متفاوت باشند، #قافیه درست است و #جناس هم دارد:
ز هر ناحیت کاروان‌ها روان (=رونده)
به دیدار آن صورت بی‌روان (=روح)

تبصرە‌ی ۷: گاه حروف قافیه در بیش از یک #واژه قرار می‌گیرد:
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز خال تو با حال خویش پروا، نه

در مصراع دوم، پروا+نه (پروا نیست) با پروانه #قافیه شده که #حروف_قافیه در آن «ا+نه» است.


📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۳)📎

#حرف: شاعر با #واژه به سرودن شعر و آفرینش زیبایی می‌پردازد. واژه خود از واحدهای کوچک‌تری به نام #حرف درست می‌شود. لازم است بدانیم که در #قافیه_و_وزن شعر #صورت_ملفوظ حرف (یا #واج، همان که در آموزش فارسی ابتدایی به آن «#صدا» می‌گویند) مورد نظر است نه #شکل_مکتوب (البته در جای خود به این شکل هم پرداخته می‌شود):
مثلا واژه‌ی «#خواهر» به صورت «خاهَر» تلفظ می‌شود و پنج حرف (=واج) دارد (خـ، ا، ه‍‍، —َ، ر) و واژه‌ی «#نامه» به صورت «نامِ» تلفظ می‌شود و چهار حرف دارد (نـ، ا، مـ، —ِ ).

📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی، صفحه‌ی ۴
هیچ جز یاد تو رویای دلاویزم نیست

هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست

عشق می ورزم و می سوزم و فریادم نه

دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست

نور می بینم و می رویم و می بالم شاد

شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست

تا به گیتی دل از مهر لبریزم هست

کار با هستی از دغدغه لبریزم نیست

بخت آن را که شبی پاک تر از باد سحر

با تو ای غنچه نشکفته بیامیزم نیست

تو به دادم برس ای عشق که با این همه شوق

چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست


#فریدون_مشیری
#حرف_طرب_انگیز
#لحظه_ها_و_احساسها
#حرف_حساب

در بسطام یک مسیحی بود که مسلمان نمی‌شد. مردم هر چه اصرار کردند مسلمان شود تا شهرشان مسیحی نداشته باشد، قبول نمی‌کرد.

او را پیش بایزید آوردند، در پاسخ به بایزید گفت: من دوست دارم چون بایزید مسلمان شوم و گناه نکنم، لیک خود می‌دانم نمی‌توانم از شراب دست بردارم.
ای بایزید ! من بسیار آرزو داشتم که می‌توانستم چون تو مسلمان واقعی شوم، ولی می‌دانم نمی‌توانم و نمی‌خواهم مانند بقیه مردم شهر مسلمان شوم و دروغ بگویم و آبروی تو را ببرم.
حیف نیست به تو هم مسلمان گویند به من هم؟!!

بایزید را اشک در چشم جمع شد و گفت: برو مسلمان واقعی تو هستی که احترام دین مرا نگه می‌داری.

مؤمن آن باشد كه اندر جزر و مد
كافر از ايمان او حسرت خورد
#مثنوی_معنوی
#حرف_حساب

بایزید بسطامی را پرسیدند؛
اگر در روز رستاخیز
خداوند بگوید چه آورده ای،
چه خواهی گفت؛
بایزید گفت؛
وقتی فقیری بر ڪریمی وارد میشود،
به او نمی گویند چه آورده ای،
بلڪه می گویند چه میخواهی!