معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.1K photos
13K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
و گفت به سینۀ ما آوازی دادند که: ای بایزید! خزاینِ ما از طاعتِ مقبول و خدمتِ پسندیده پر است، اگر ما را می‌خواهی چیزی بیاور که ما را نبُوَد.
گفتم: خداوندا! آن چه بود که تو را نباشد؟
گفت: بیچارگی و عجز و نیاز و خواری و شکستگی.

#تذکرة_الاولیا / ذکر #بایزید_بسطامی
گفتند:
از مردم که با صیانت تر است؟

گفت:
آنکه زبان خویشتن را
نگاه‌دارتر است ...

#ادبیات #عطار_نیشابوری #تذکرة_الاولیا
گفتند:
از مردم که با صیانت تر است؟

گفت:
آنکه زبان خویشتن را
نگاه‌دارتر است ...

#عطار_نیشابوری
#تذکرة_الاولیا
و پرسیدند: یا شیخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمی‌کند،چه کنیم؟

گفت:کاش خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار گردد.
دلهای شما مرده است...!


#تذکرة_الاولیا
#عطار

📚
و گفت :

هیچ معصیت

عظیم تر از جهل نیست.


#تذکرة_الاولیا_عطار
#ذکر_سهل_تستری

.
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار
سوخته است...

#تذکرة_الاولیا

#عطار_نیشابوری
آفرینش د‌ل‌ها بر دوستیِ آن کس است که بدو نیکویی کند.

#تذکرة_الاولیا
دل که بیمار حق بُود خوش بُود،
زیرا که شفاش جز حق هیچ نبُود.

#تذکرة_الاولیا
گر بی‌دل و بی‌دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم

در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم

#مولانا

شیخ بایزید گفت :
به چشم یقین در حق نگریستم .
بعد از آنکه مرا از همه موجودات به درجه استغنا رسانید و به نور خود منور گردانید و عجایب اسرار بر من آشکارا کرد و عظمت هویت خویش بر من پدید آورد .
من از حق بر خود نگریستم و در اسرار و صفات خویش تامل کردم .
نور من در جنب نور حق ظلمت بود .
عظمت من در جنب عظمت حق عین حقارت گشت .
عزت من در جنب عزت حق پندار شد .
آنجا همه صفا بود و اینجا همه کدورت ...
باز چون نگاه کردم بود خود به نور او دیدم . عزت خود از عظمت و عزت او دانستم .
هرچه کردم به قدرت او توانستم ....

#تذکرة_الاولیا
‏پرسید چگونه‌ای؟
گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک برتخته‌ای بمانند؟
گفتند: صعب باشد.
گفت: حال من هم چنین است.


#تذکرة_الاولیا
ذکر حسن بصری
روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم. ساکن سرای سکوت شدم.

#تذکرة_الاولیا
شیخ بایزید گفت :
به چشم یقین در حق نگریستم .
بعد از آنکه مرا از همه موجودات به درجه استغنا رسانید و به نور خود منور گردانید و عجایب اسرار بر من آشکارا کرد و عظمت هویت خویش بر من پدید آورد .
من از حق بر خود نگریستم و در اسرار و صفات خویش تامل کردم .
نور من در جنب نور حق ظلمت بود .
عظمت من در جنب عظمت حق عین حقارت گشت .
عزت من در جنب عزت حق پندار شد .
آنجا همه صفا بود و اینجا همه کدورت ...
باز چون نگاه کردم بود خود به نور او دیدم . عزت خود از عظمت و عزت او دانستم .
هرچه کردم به قدرت او توانستم ....

#تذکرة_الاولیا
گفتند: ای شيخ...
دلهای ما خفته است كه سخن تو در وی اثر نمی كند
گفت: كاش خفته بودی كه خفته را بجنبانی بيدار شود
دلهای شما مرده است.

#تذکرة_الاولیا
#عطار
شیخ بایزید گفت :
به چشم یقین در حق نگریستم .
بعد از آنکه مرا از همه موجودات به درجه استغنا رسانید و به نور خود منور گردانید و عجایب اسرار بر من آشکارا کرد و عظمت هویت خویش بر من پدید آورد .
من از حق بر خود نگریستم و در اسرار و صفات خویش تامل کردم .
نور من در جنب نور حق ظلمت بود .
عظمت من در جنب عظمت حق عین حقارت گشت .
عزت من در جنب عزت حق پندار شد .
آنجا همه صفا بود و اینجا همه کدورت ...
باز چون نگاه کردم بود خود به نور او دیدم . عزت خود از عظمت و عزت او دانستم .
هرچه کردم به قدرت او توانستم ....


#تذکرة_الاولیا
‏پرسید چگونه‌ای؟
گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک برتخته‌ای بمانند؟
گفتند: صعب باشد.
گفت: حال من هم چنین است.


#تذکرة_الاولیا
ذکر حسن بصری
روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم. ساکن سرای سکوت شدم.

#تذکرة_الاولیا
روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم. ساکن سرای سکوت شدم.

#تذکرة_الاولیا