بگذار، كه بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم.
آنگاه ، به صد شوق، چو مرغان سبكبال،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور، از آن قله پر برق
آغوش كند باز، همه مهر، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی ست كه – چون من –
از لانه برون آمده، دارد سر پرواز
پرواز به آنجا كه نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا كه سرود است و سرورست.
آنجا كه، سراپای تو، در روشنی صبح
رویای شرابی ست كه در جام بلور است.
#فریدون_مشیری
#سردر_قیصریه در شمال ميدان #نقش_جهان، روبروی مسجد امام اصفهان قرار دارد.
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم.
آنگاه ، به صد شوق، چو مرغان سبكبال،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور، از آن قله پر برق
آغوش كند باز، همه مهر، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی ست كه – چون من –
از لانه برون آمده، دارد سر پرواز
پرواز به آنجا كه نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا كه سرود است و سرورست.
آنجا كه، سراپای تو، در روشنی صبح
رویای شرابی ست كه در جام بلور است.
#فریدون_مشیری
#سردر_قیصریه در شمال ميدان #نقش_جهان، روبروی مسجد امام اصفهان قرار دارد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همخوانی #همایون_شجریان به همراه تكنوازی زنده یاد #محمود_متبسم
روا بود که چنین بیحساب دل ببری
مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
📝 آوازی که در این اجرا میشنوید مشابه آوازیست پیشتر در قطعهی «گناه عشق» از آلبوم #نقش_خیال در گوشهی بیداد دستگاه همایون توسط همایون #شجریان اجرا شده بود.
روا بود که چنین بیحساب دل ببری
مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
📝 آوازی که در این اجرا میشنوید مشابه آوازیست پیشتر در قطعهی «گناه عشق» از آلبوم #نقش_خیال در گوشهی بیداد دستگاه همایون توسط همایون #شجریان اجرا شده بود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همخوانی #همایون_شجریان به همراه تكنوازی زنده یاد #محمود_متبسم
روا بود که چنین بیحساب دل ببری
مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
📝 آوازی که در این اجرا میشنوید مشابه آوازیست پیشتر در قطعهی «گناه عشق» از آلبوم #نقش_خیال در گوشهی بیداد دستگاه همایون توسط همایون #شجریان اجرا شده بود.
روا بود که چنین بیحساب دل ببری
مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
📝 آوازی که در این اجرا میشنوید مشابه آوازیست پیشتر در قطعهی «گناه عشق» از آلبوم #نقش_خیال در گوشهی بیداد دستگاه همایون توسط همایون #شجریان اجرا شده بود.
شعر: #نقش_پرنیان
دفتر: #سیاه_مشق
هزار سال درین آرزو توانم بود
تو هر چه دیر بیایی هنوز باشد زود
تو سخت ساخته می ایی و نمیدانم
که روز آمدنت روزی که خواهد بود
زهی امید شکیب آفرین که در غم تو
ز عمر خستهٔ من هر چه کاست عشق افزود
بدان دو دیده که برخیز و دست خون بگشای
کزین بد آمده راه برون شدی نگشود
برون کشیدم از آن ورطه رخت و سود نداشت
که بر کرانهٔ طوفان نمی توان آسود
دلی به دست تو دادیم و این ندانستیم
که دشنههاست در آن آستین خون آلود
چه نقش میزند این پیر پرنیان اندیش
که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود..
#هوشنگ_ابتهاج
#زادروز
دفتر: #سیاه_مشق
هزار سال درین آرزو توانم بود
تو هر چه دیر بیایی هنوز باشد زود
تو سخت ساخته می ایی و نمیدانم
که روز آمدنت روزی که خواهد بود
زهی امید شکیب آفرین که در غم تو
ز عمر خستهٔ من هر چه کاست عشق افزود
بدان دو دیده که برخیز و دست خون بگشای
کزین بد آمده راه برون شدی نگشود
برون کشیدم از آن ورطه رخت و سود نداشت
که بر کرانهٔ طوفان نمی توان آسود
دلی به دست تو دادیم و این ندانستیم
که دشنههاست در آن آستین خون آلود
چه نقش میزند این پیر پرنیان اندیش
که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود..
#هوشنگ_ابتهاج
#زادروز
#نقش_رستم_هخامنشی_ساسانی
علت نامگذاری این محل به نقش رستم شاید این باشد که چون نقشهایی از نبرد پادشاهان ساسانی با هپتالیان و بیگانگان در اینجا نقش شده، تصور کرده اند قهرمان این پیکارها، رستم پهلوان معروف داستانی ایران است که به ضرب یک نیزه سوار و اسب را بروی هم غلطانیده و از این رو اینجا را نقش رستم نامیده اند.
در این محل یک بنای چهار گوش سنگی برج مانندی از دوران هخامنشی به نام کعبه زرتشت در پایین و مقابل کوه وجود دارد و چهار آرامگاه در سینه کوه مربوط به چهار تن از شاهنشاهان هخامنشی و هفت نقش برجسته در زیر آنها مربوط به شاهنشاهان ساسانی دیده میشود.
دو سنگ نبشته میخی بزرگ و چند کتیبه کوچک از داریوش بزرگ شاهنشاه ایران از سلسله هخامنشی بین سالهای ۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل از میلاد، ( در حدود ۲۵ قرن پیش ) و سه سنگ نبشته پهلوی از اردشیر اول مؤسس سلسله شاهنشاهی ساسانی ( بین سالهای ۲۲۴ الی ۲۴۱ میلادی ) و شاپور اول فرزند او، دومین شاهنشاه از همان سلسله ( بین سالهای ۲۴۱ الی ۲۷۲ میلادی ) و کرتیر موبد موبدان که هر سه مربوط به حدود ۱۷ قرن پیش میباشند به چشم میخورد.
منبع : تخت جمشید علیرضا شاپور شهبازی
علت نامگذاری این محل به نقش رستم شاید این باشد که چون نقشهایی از نبرد پادشاهان ساسانی با هپتالیان و بیگانگان در اینجا نقش شده، تصور کرده اند قهرمان این پیکارها، رستم پهلوان معروف داستانی ایران است که به ضرب یک نیزه سوار و اسب را بروی هم غلطانیده و از این رو اینجا را نقش رستم نامیده اند.
در این محل یک بنای چهار گوش سنگی برج مانندی از دوران هخامنشی به نام کعبه زرتشت در پایین و مقابل کوه وجود دارد و چهار آرامگاه در سینه کوه مربوط به چهار تن از شاهنشاهان هخامنشی و هفت نقش برجسته در زیر آنها مربوط به شاهنشاهان ساسانی دیده میشود.
دو سنگ نبشته میخی بزرگ و چند کتیبه کوچک از داریوش بزرگ شاهنشاه ایران از سلسله هخامنشی بین سالهای ۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل از میلاد، ( در حدود ۲۵ قرن پیش ) و سه سنگ نبشته پهلوی از اردشیر اول مؤسس سلسله شاهنشاهی ساسانی ( بین سالهای ۲۲۴ الی ۲۴۱ میلادی ) و شاپور اول فرزند او، دومین شاهنشاه از همان سلسله ( بین سالهای ۲۴۱ الی ۲۷۲ میلادی ) و کرتیر موبد موبدان که هر سه مربوط به حدود ۱۷ قرن پیش میباشند به چشم میخورد.
منبع : تخت جمشید علیرضا شاپور شهبازی
...و گروهی از محبّان در خیالشان به مثالی از موجودی که محبوبشان در آن مثال ظاهر می شود، نظر می کنند و وجودِ محبوبِ خود را آشکارا می بینند و این همان اتّصال به محبوب در خیالِ اوست و او ( محبوب ) را مشاهده می کنند که بدو اتّصال دارند، اتّصالی لطیف، لطیف تر از وجودی خارجی که در برابر چشمانشان هست و این آن چیزی است که قیس مجنون از عشقِ لیلی بدان مشغول شد.
آن هنگام که لیلی از خارج بر او وارد شد، مجنون بدو گفت: " از من دور شو ! " تا مبادا تراکم و تیرگی محسوس لیلی او را از لطافت این مشاهدهٔ خیالی باز دارد، زیرا لیلی در خیالِ مجنون لطیف تر و زیباتر از وجود خارجیِ او بود، و این لطیف ترین مرتبهٔ محبّت به شمار می آید و صاحبِ این صفت پیوسته برخوردار و متنعم است و از فراق شکایت نمی کند.
و چون او را دوست داریم و دارای این صفت وجودی هستیم _که ظهورِ محبوبمان را در او از محسوسات عالم تراکم دوست داریم_ او را بدینگونه تلطیف می کنیم که از محسوس به عالمِ خیال بالا می بریم تا حُسنی فوقِ حُسنش بر او بپوشانیم و او را در مرتبه ای که امکان هجران با آن و نیز انتقال از آن نیست قرار می دهیم، پس ما پیوسته در اتّصالِ دائم می باشیم و در این مورد سروده ایم:
مالمجنون عامر من هواه
غیر شکوی العباد و الاغتراب
و أنا ضده فان حبیبی
فی خیالی فلم أزل فی اقتراب
فحبیبی منی و فی عندی
فلماذا أقول ما بی و مابی
#ترجمهٔ ابیات:
مجنون عامری را از عشقش غیر از شکایت از دوری و هجران نبود
و من بر عکس اویم، زیرا حبیب من در خیالم است و من پیوسته در نزدیکی هستم
بنابر این محبوب من از من و در من و نزدِ من است، پس چرا شکایت کنم و گویم، چرا این چنینم و آن چنانم؟!...
#نقشِ خیال
# محی الدین ابن عربی
آن هنگام که لیلی از خارج بر او وارد شد، مجنون بدو گفت: " از من دور شو ! " تا مبادا تراکم و تیرگی محسوس لیلی او را از لطافت این مشاهدهٔ خیالی باز دارد، زیرا لیلی در خیالِ مجنون لطیف تر و زیباتر از وجود خارجیِ او بود، و این لطیف ترین مرتبهٔ محبّت به شمار می آید و صاحبِ این صفت پیوسته برخوردار و متنعم است و از فراق شکایت نمی کند.
و چون او را دوست داریم و دارای این صفت وجودی هستیم _که ظهورِ محبوبمان را در او از محسوسات عالم تراکم دوست داریم_ او را بدینگونه تلطیف می کنیم که از محسوس به عالمِ خیال بالا می بریم تا حُسنی فوقِ حُسنش بر او بپوشانیم و او را در مرتبه ای که امکان هجران با آن و نیز انتقال از آن نیست قرار می دهیم، پس ما پیوسته در اتّصالِ دائم می باشیم و در این مورد سروده ایم:
مالمجنون عامر من هواه
غیر شکوی العباد و الاغتراب
و أنا ضده فان حبیبی
فی خیالی فلم أزل فی اقتراب
فحبیبی منی و فی عندی
فلماذا أقول ما بی و مابی
#ترجمهٔ ابیات:
مجنون عامری را از عشقش غیر از شکایت از دوری و هجران نبود
و من بر عکس اویم، زیرا حبیب من در خیالم است و من پیوسته در نزدیکی هستم
بنابر این محبوب من از من و در من و نزدِ من است، پس چرا شکایت کنم و گویم، چرا این چنینم و آن چنانم؟!...
#نقشِ خیال
# محی الدین ابن عربی