ای دوست شاد باش
که شادی سزای توست
این گنج مزد طاقت
رنج آزمای توست
صبح امید و پرتو
دیدار و بزم مهر
ای دل بیا که این
همه اجر وفای توست
#هوشنگ_ابتهاج
که شادی سزای توست
این گنج مزد طاقت
رنج آزمای توست
صبح امید و پرتو
دیدار و بزم مهر
ای دل بیا که این
همه اجر وفای توست
#هوشنگ_ابتهاج
عشق شادی ست، عشق آزادی است
عشق آغاز آدمیزادی است
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت برو گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی درنهفت پرده جان
در بنِ جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آنکه عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد...
#هوشنگ_ابتهاج
عشق آغاز آدمیزادی است
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت برو گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی درنهفت پرده جان
در بنِ جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آنکه عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد...
#هوشنگ_ابتهاج
عشق شادی ست، عشق آزادی است
عشق آغاز آدمیزادی است
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت برو گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی درنهفت پرده جان
در بنِ جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آنکه عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد...
#هوشنگ_ابتهاج
عشق آغاز آدمیزادی است
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت برو گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی درنهفت پرده جان
در بنِ جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آنکه عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد...
#هوشنگ_ابتهاج
#شعر_شب
ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی
ازین سرای کهن راهیِ کجام کنی!
در این جهانِ غریبم از آن رها کردی
که با هزار غم و درد آشنام کنی
بَسَم نوایِ خوش آموختی و آخرِ عمر
صلاحِ کار چه دیدی که بی نوام کنی
چنین عبَث نگهم داشتی به عمرِ دراز
که از ملازمتِ همرهان جدام کنی
دگر هر آینه جز اشک و خون چه خواهی دید
گرفتم آنکه تو جامِ جهاننمام کنی
مرا که گنج دو عالم بهای مویی نیست
به یک پشیز نیرزم اگر بهام کنی
زمانه کرد و نشد، دستِ جور رنجه مکن
به صد جفا نتوانی که بیوفام کنی
هزار نقشِ نُوَم در ضمیر میآمد
تو خواستی که چو سایه غزل سرام کنی
لبِ تو نقطهی پایانِ ماجرای من است
بیا که این غزلِ کهنه را تمام کنی
#هوشنگ_ابتهاج
ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی
ازین سرای کهن راهیِ کجام کنی!
در این جهانِ غریبم از آن رها کردی
که با هزار غم و درد آشنام کنی
بَسَم نوایِ خوش آموختی و آخرِ عمر
صلاحِ کار چه دیدی که بی نوام کنی
چنین عبَث نگهم داشتی به عمرِ دراز
که از ملازمتِ همرهان جدام کنی
دگر هر آینه جز اشک و خون چه خواهی دید
گرفتم آنکه تو جامِ جهاننمام کنی
مرا که گنج دو عالم بهای مویی نیست
به یک پشیز نیرزم اگر بهام کنی
زمانه کرد و نشد، دستِ جور رنجه مکن
به صد جفا نتوانی که بیوفام کنی
هزار نقشِ نُوَم در ضمیر میآمد
تو خواستی که چو سایه غزل سرام کنی
لبِ تو نقطهی پایانِ ماجرای من است
بیا که این غزلِ کهنه را تمام کنی
#هوشنگ_ابتهاج
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابر ها ببارندم
مرا که مستِ تو اَم این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دستِ که میسپارندم
مگر در این شبِ دیرانتظارِ عاشقکُش
به وعده های وصالِ تو زنده دارندم
غم نمیخورد ایّام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بیغم نمیگذارندم
سری به سینه فرو بردهام مگر روزی
چو گنجِ گمشده زین کنجِ غم برآرندم
چه باک اگر به دلِ بیغمان نبردم راه
غمِ شکستهدلانم که میگسارندم
من آن ستارهی شبزندهدارِ امّیدم
که عاشقانِ تو تا روز میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصّلانِ فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
هنوز دست نشستهست غم ز خونِ دلم
چه نقشها که از این دست مینگارندم
کدام مست مِی از خونِ سایه خواهد کرد
که همچو خوشهی انگور میفشارندم؟!
#هوشنگ_ابتهاج
مگر به کوی تو این ابر ها ببارندم
مرا که مستِ تو اَم این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دستِ که میسپارندم
مگر در این شبِ دیرانتظارِ عاشقکُش
به وعده های وصالِ تو زنده دارندم
غم نمیخورد ایّام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بیغم نمیگذارندم
سری به سینه فرو بردهام مگر روزی
چو گنجِ گمشده زین کنجِ غم برآرندم
چه باک اگر به دلِ بیغمان نبردم راه
غمِ شکستهدلانم که میگسارندم
من آن ستارهی شبزندهدارِ امّیدم
که عاشقانِ تو تا روز میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصّلانِ فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
هنوز دست نشستهست غم ز خونِ دلم
چه نقشها که از این دست مینگارندم
کدام مست مِی از خونِ سایه خواهد کرد
که همچو خوشهی انگور میفشارندم؟!
#هوشنگ_ابتهاج
آتش
همایون شجریان ، هوشنگ ابتهاج
" آتش .... "
(عشق وزندگی )
#همایون_شجریان
#هوشنگ_ابتهاج
صنما ....!
گربدی وگرنیکی .....
توشبی .....
بی چراغ .تاریکی ...
(عشق وزندگی )
#همایون_شجریان
#هوشنگ_ابتهاج
صنما ....!
گربدی وگرنیکی .....
توشبی .....
بی چراغ .تاریکی ...