معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
گدا چو سلطنت فقر را رها نکند
که سلطنت کند ای دوست! گر گدا نکند
به سیم و زر نتوانش خرید وقت عزیز
گدای خاک‌نشینی که فکر جا نکند
چو خاک می‌شمرد سیم را اگر که فقیر
ز کیمیای نظر خاک را طلا نکند

#یغمای_خشتمال
#سالمرگ
سرای عشق همیشه به روی ما باز است
به شرط آن که سرابوسِ هر سرا نشویم

#یغمای_خشتمال
شبِ قدر است و درِ میکده‌ی رحمت، باز
#یغمای_جندقی

🔸️"...گلشن رازِ شبستری، کتابی کوچک اما بزرگ است. اگر بخواهیم کتاب را در دو کلمه خلاصه کنیم، عبارت است از: تمثل و تمثیل.
این در صورتی پذیرفته است که سراسر این اثر عظیم را با محوریت «انسان» مطالعه کنی. در آن صورت، همهٔ هستیِ ماسوی‌الله از نظر شبستری «تمثل» است؛ و کل سلوک معرفتی انسان در قوس صعود به سوی حقیقت، «تمثیل» است.
💡از جانب دیگر، «تمثل» ملازم با «تنزل» است؛ چرا که حقیقت هستی، در عین اختفا، میل به ظهور دارد و از این رو، از ستیغ هستی و قلّهٔ غیب، آن جا که تاریکِ تاریک است و دست نگاه و ادراک آدمی، به آن‌جا نمی‌رسد، متنزل می‌شود و رقیق می‌گردد و فرود می‌آید؛ آن قدر که آدمی بتواند او را ببیند و بشناسد..."
نصرالله حکمت، مفتاح فتوحات ، ص۲۸۷
طراح حامد کسائی نسب
شد فاش در آفاقم آوازه‌ی شیدایی
معروف جهان گشتم از دولت رسوایی

خیز ای دل دیوانه کز بهر تو می‌گردند
ویرانه به ویرانه طفلان تماشایی

#یغمای_جندقی
شد فاش در آفاقم آوازه‌ی شیدایی
معروف جهان گشتم از دولت رسوایی

خیز ای دل دیوانه کز بهر تو می‌گردند
ویرانه به ویرانه طفلان تماشایی

#یغمای_جندقی
سینه‌‌ام مجمر و
عشق آتش و
دل چون عود است
این نفس نیست که برمی‌کشم از دل،
دود است


#یغمای_جندقی
دیده‌ام دفتر پیمان تو را فرد به فرد
هر کجا حرف وفا آمده منها زده‌ای

#یغمای_جندقی
به‌جز از تاک که شد محترم از حرمتِ می
زادگان را همه فخر از شرفِ اجداد است

#یغمای_جندقی
یک آیهٔ قرآن که در او حرمت*ِ می کو؟
انکار مکن واعظ اگر اهلِ کتابی

#یغمای_جندقی

*حرام بودن
به‌جز از تاک که شد محترم از حرمتِ می
زادگان را همه فخر از شرفِ اجداد است

#یغمای_جندقی
پاسی گذشت از شب، روزِ طرب نیامد
مه در افق فرو شد، خورشیدِ شب نیامد

نیشم نشست بر دل، نحلِ عسل ندیدم
خارم خلید در پا، نخلِ رطب نیامد

پیمانِ آمدن داد، اما نه از سرِ مهر
یا عهد رفتش از یاد، یا از غضب نیامد

#یغمای_جندقی



به هشیاری خوشم شب‌های می اما چه هشیاری

به قدر آنکه گویم ساقیا پیمانه‌ی دیگر


#یغمای_جندقی
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله‌ی من

آنچه البته بجائی نرسد فریاد است

#یغمای_جندقی
اسرار غمش گفتم
در سینه نگه دارم
رسوای جهانم کرد
این رنگ پریدن ها


#یغمای_جندقی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
فتوحِ مملکتِ دل که صد سپاه نکرد

هجومِ نرگسِ مستت به یک نگاه گرفت...

#یغمای_جندقی
یغمایِ عقل و دین را ،

بیرون خرام ، سرمست ،


بر سر ،، کلاه ، کج نِه ،

در بَر ،، قبا ، بگردان ،




این زلف را ، بر افشان ،

یعنی ، به رسمِ سنبل ،


گِردِ چمن ،، بُخُوری ،

همچو صبا ، بگردان ،




دوران ، چو می‌نویسد ،

بر عارضت ، خطِ خوش ،


یا رب ، نوشتهٔ بد ،

از یارِ ما بگردان ،



#حافظ



#یغمایِ عقل و دین را = برای یغما کردن عقل و دین ، برای غارت کردن عقل و دین