Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
🤴داستان تهمینه در شاهنامه:تَهمینه در شاهنامه،دختر شاه سمنگان،همسر رستم و مادر سهراب است. 🫂ماجرای آشنایی رستم و تهمینه:(تَهَم:قوی+ینه:صفت نسبی:زن قوی جثه):
روزی رستم برای نخجیر به مرز سمنگان رسید،گوری را شکار وکباب کرده و نوش جان می کند،آن گاه رخش را در بیشهزار رها،به خواب و استراحت پرداخت.عدهای از سواران ترک در آن شکارگاه رخش را بیصاحب یافته آن را با خود به سمنگان بردند.رستم که از خواب برخاست به اطراف نظر افکند،رخش را ندید،نگران شد، به ناچار از جای بلند شد،زین را بر پشت گذاشت،در پیِ رخش به شهر سمنگان می رسد...
👸تهمینه را بیشتر بشناسید:
نام: تهمینه
منصب:شاهدخت
نژاد:تازیان
آیین:دیویسنا
زادگاه:سمنگان
ملیت:توران(سمنگان)
👸کارهای مهم:تولد و پرورش سهراب(سهر[سرخ]+آب:پسر سرخ و سفید:زیبا)
🐴نام پدر:افراسیاب:شاه سمنگان
همسر:رستم
👩👦👦فرزندان:سهراب،فرامرز
اولین دیدار رستم و تهمینه:👇
چو نزدیک شهر سمنگان رسید
خبر زو به شاه و بزرگان رسید...
🖍محمد عزیززاده/۳_۱۲_۱۴۰۲
https://t.me/amirnormohamadi1976
🌠
روزی رستم برای نخجیر به مرز سمنگان رسید،گوری را شکار وکباب کرده و نوش جان می کند،آن گاه رخش را در بیشهزار رها،به خواب و استراحت پرداخت.عدهای از سواران ترک در آن شکارگاه رخش را بیصاحب یافته آن را با خود به سمنگان بردند.رستم که از خواب برخاست به اطراف نظر افکند،رخش را ندید،نگران شد، به ناچار از جای بلند شد،زین را بر پشت گذاشت،در پیِ رخش به شهر سمنگان می رسد...
👸تهمینه را بیشتر بشناسید:
نام: تهمینه
منصب:شاهدخت
نژاد:تازیان
آیین:دیویسنا
زادگاه:سمنگان
ملیت:توران(سمنگان)
👸کارهای مهم:تولد و پرورش سهراب(سهر[سرخ]+آب:پسر سرخ و سفید:زیبا)
🐴نام پدر:افراسیاب:شاه سمنگان
همسر:رستم
👩👦👦فرزندان:سهراب،فرامرز
اولین دیدار رستم و تهمینه:👇
چو نزدیک شهر سمنگان رسید
خبر زو به شاه و بزرگان رسید...
🖍محمد عزیززاده/۳_۱۲_۱۴۰۲
https://t.me/amirnormohamadi1976
🌠
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
تهمینه:ق۲🤴به محضِ ورود،مرزداران، ورود رستم را به شاه سمنگان خبر میدهند،شاه،وزیر دربار را با تنی چند از خاصان به استقبال رستم می فرستد.درحال،شاه،دستور می دهد که رستم را با احترام تمام به ارگ دعوت و به افتخار او بزم شایستهای بیارایند.رستم که از نبودِ رخشِ باوفای خود خشمگین و مشوش به نظر می رسد بر سر سمنگانیان فریاد می زند و ضرب العجلی تعیین می کند تا آن بی بدیل را پیدا کنند وگرنه خاک سمنگان را به توبره خواهد کشید.🤨پادشاه سمنگان و اشراف به رستم اطمینان می بخشند که رخش را فوری پیدا نموده و صحیح و سالم به وی بازگردانند.تهمتن تا پاسی از شب به مِیگساری می پردازد.آن گاه در بستری که از پرقو🦢برایش فراهم شده بود،به خواب می رود اما یکهو در سکوت شب مهمان ناخوانده ای بر او وارد میشود! آن ماه شب چهارده کیست؟آن شاه پریان:👰♀️
یکی بنده شمعی مُعَنبَر به دست،
خرامان بیامد به بالین مست
پس پرده اندر یکی ماهروی
چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی
دو ابروکمان و دو گیسو کمند
به بالا به کردار سرو بلند
روانش خرد بود و تن جانِ پاک
تو گفتی که بهره ندارد ز خاک
🖍محمد عزیززاده/۳_۱۲_۱۴۰۲🌄
https://t.me/amirnormohamadi1976
یکی بنده شمعی مُعَنبَر به دست،
خرامان بیامد به بالین مست
پس پرده اندر یکی ماهروی
چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی
دو ابروکمان و دو گیسو کمند
به بالا به کردار سرو بلند
روانش خرد بود و تن جانِ پاک
تو گفتی که بهره ندارد ز خاک
🖍محمد عزیززاده/۳_۱۲_۱۴۰۲🌄
https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
ق:۳👰پاسی از شب گذشت، رستم به خواب عمیقی فرورفت.در خوابگاه به آرامی باز شد.تهمینه با شمعی در دست آهسته بر بالین رستم آمد. رستم از خواب بیدار گشت.خیره خیر به تهمینه می نگریست.نام و دلیل مراجعت ناگهانی وی را در امتداد شب پرسید.و در جواب این گونه شنید که:🌕🕓
من دختِ شاه سمنگان که در جهان جفتی لایق من نیست.از تو افسانههایی باورنکردنی شنیدهام که هیچ ترسی از شیر و نهنگ و پلنگ نداری،شب تیره تنها به مرز توران شدی.آزادانه به هر کشوری که بخواهی پا می گذاری.به هیچ کس از این بابت پاسخگو نیستی.ترس اصلا برایت معنایی ندارد.🦓گوری را درسته به سیخ کشیده و بریان کرده و میخوری.آرزوم بود که تو را از نزدیک ببینم.حالا با افتخار آمده ام تا تو را به آغوش بگیرم و تا صبح در بغلت آرام به صبح برسانم:🫂
چنین داد پاسخ که تهمینه ام
تو گویی که از غم به دو نیمهام💔
یکی دخت شاه سمنگان منم
ز پشت هژبر و پلنگان منم🐅
👰رستم که از زیبایی تهمینه انگشت به دهان مانده بود🤔جهان آفرین را بخواند🤲آن سیم بدنِ سیه چشمِ ماه چهره،تهمینه،آرام در آغوش رستم آرمید.رستم لحظه ای هوس کرد تا بند از بند باغ سبز دختِ سمنگان بگشاید و...فهمید شهوت بر وی غالب گشته.آن پریچهره نیز با ناز و ادا و کرشمه تمامیت ارضی خود را با افتخار بر یل سیستان گشوده بود.
اما رستمِ دست پرورده ی فردوسی شیعه مذهب که دین و آیین وی اجازت هر گونه عمل نامشروعی را از وی گرفته بود،بر دیو شیطان غلبه کرد.فرمان داد تا موبدی(روحانی زردشتی،مغ)حاضر گشته تا مادرِ آینده فرزندان خود را به عقدش درآورد.تهمینه نیز از این عمل بخردانه و جوان مردانه ی همسر آتی خویش شادان گشت،شرح ماوقع از زبان شیرین فردوسی :👇
به گیتی ز شاهان مرا جفت نیست
چو من زیر چرخ کبود اندکیست
کس از پرده بیرون ندیده مرا
نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
🤴و در ادامه چنین می گوید:بیهده نبود که من ندیده عاشق تو گشته بودم.به راستی که جهان،پهلوان چون تو به خود ندیده است! هم اینک هم من عقلم را فدای عشق تو کردهام و از خدای جهان آرزو دارم از تو فرزندی به من ببخشد که به کردارِ تو،دلیر و جوان مرد باشد.راستی،همین الان پیکان و مرزبانان خبر یافتن رخش را به من دادند تا به تو بشارت دهم.تهمتن همان شب تهمینه را به عقد خویش در می آورد و تا صبح در آغوش هم به اهداف خود نایل می شوند.🫂
نـُـه ماه پس از آن زناشویی در امتداد شب،سهرابِ شیراوژن چشم به جهان می گشاید.🤰🤱👨🍼👩🍼🧑🍼
🖍محمد عزیززاده/۳_۱۲_۱۴۰۲🌕
https://t.me/amirnormohamadi1976
🌠
من دختِ شاه سمنگان که در جهان جفتی لایق من نیست.از تو افسانههایی باورنکردنی شنیدهام که هیچ ترسی از شیر و نهنگ و پلنگ نداری،شب تیره تنها به مرز توران شدی.آزادانه به هر کشوری که بخواهی پا می گذاری.به هیچ کس از این بابت پاسخگو نیستی.ترس اصلا برایت معنایی ندارد.🦓گوری را درسته به سیخ کشیده و بریان کرده و میخوری.آرزوم بود که تو را از نزدیک ببینم.حالا با افتخار آمده ام تا تو را به آغوش بگیرم و تا صبح در بغلت آرام به صبح برسانم:🫂
چنین داد پاسخ که تهمینه ام
تو گویی که از غم به دو نیمهام💔
یکی دخت شاه سمنگان منم
ز پشت هژبر و پلنگان منم🐅
👰رستم که از زیبایی تهمینه انگشت به دهان مانده بود🤔جهان آفرین را بخواند🤲آن سیم بدنِ سیه چشمِ ماه چهره،تهمینه،آرام در آغوش رستم آرمید.رستم لحظه ای هوس کرد تا بند از بند باغ سبز دختِ سمنگان بگشاید و...فهمید شهوت بر وی غالب گشته.آن پریچهره نیز با ناز و ادا و کرشمه تمامیت ارضی خود را با افتخار بر یل سیستان گشوده بود.
اما رستمِ دست پرورده ی فردوسی شیعه مذهب که دین و آیین وی اجازت هر گونه عمل نامشروعی را از وی گرفته بود،بر دیو شیطان غلبه کرد.فرمان داد تا موبدی(روحانی زردشتی،مغ)حاضر گشته تا مادرِ آینده فرزندان خود را به عقدش درآورد.تهمینه نیز از این عمل بخردانه و جوان مردانه ی همسر آتی خویش شادان گشت،شرح ماوقع از زبان شیرین فردوسی :👇
به گیتی ز شاهان مرا جفت نیست
چو من زیر چرخ کبود اندکیست
کس از پرده بیرون ندیده مرا
نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
🤴و در ادامه چنین می گوید:بیهده نبود که من ندیده عاشق تو گشته بودم.به راستی که جهان،پهلوان چون تو به خود ندیده است! هم اینک هم من عقلم را فدای عشق تو کردهام و از خدای جهان آرزو دارم از تو فرزندی به من ببخشد که به کردارِ تو،دلیر و جوان مرد باشد.راستی،همین الان پیکان و مرزبانان خبر یافتن رخش را به من دادند تا به تو بشارت دهم.تهمتن همان شب تهمینه را به عقد خویش در می آورد و تا صبح در آغوش هم به اهداف خود نایل می شوند.🫂
نـُـه ماه پس از آن زناشویی در امتداد شب،سهرابِ شیراوژن چشم به جهان می گشاید.🤰🤱👨🍼👩🍼🧑🍼
🖍محمد عزیززاده/۳_۱۲_۱۴۰۲🌕
https://t.me/amirnormohamadi1976
🌠
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
🔚🤱پایانِ کارِ"تهمینه در شاهنامه"!🤴👸
رستم پیش از آن که سهراب پا به عرصه هستی بگذارد،سمنگان را ترک می کند و لحظه ی خداحافظی،مهرهای به تهمینه به عنوان نشان پدر_فرزندی،می دهد و سفارش می کند که:«اگر فرزند ما دختر بود،این مهره را به گیسویش برببند و اگر پسر بود به بازویش...»:🎗
به بازوی رستم یکی مهره بود
که آن مهره اندر جهان شهره بود،
بدو داد و گفتش:کاین را بدار!
اگر دختر آرد تو را روزگار
بگیر و به گیسوی او بر بدوز
به نیکاختر و فال گیتی فروز
ور ایدونک آید ز اختر پسر
ببندش به بازو نشان پدر
به بالای سامِ نریمان بود
به مردی و خوی کریمان بود!
🔖به کوششِ:محمد عزیززاده
🕧۶_۱۲_۱۴۰۲
🎴https://t.me/amirnormohamadi1976
👇👇👇👇
رستم پیش از آن که سهراب پا به عرصه هستی بگذارد،سمنگان را ترک می کند و لحظه ی خداحافظی،مهرهای به تهمینه به عنوان نشان پدر_فرزندی،می دهد و سفارش می کند که:«اگر فرزند ما دختر بود،این مهره را به گیسویش برببند و اگر پسر بود به بازویش...»:🎗
به بازوی رستم یکی مهره بود
که آن مهره اندر جهان شهره بود،
بدو داد و گفتش:کاین را بدار!
اگر دختر آرد تو را روزگار
بگیر و به گیسوی او بر بدوز
به نیکاختر و فال گیتی فروز
ور ایدونک آید ز اختر پسر
ببندش به بازو نشان پدر
به بالای سامِ نریمان بود
به مردی و خوی کریمان بود!
🔖به کوششِ:محمد عزیززاده
🕧۶_۱۲_۱۴۰۲
🎴https://t.me/amirnormohamadi1976
👇👇👇👇
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
🔚👸پایانِ کارِ تهمینه در شاهنامه!
تهمینه،زن پاکدامن و فرهیخته ی شاهنامه است که پیشتر سرشت های مینوی و آسمانی را در خویش پرورش داده و این خصوصیات در رفتارها و کنش های او به خوبی نمایان است.
او از آن دسته مادرانی است که به کمک هوش و یاری غریزۀ مادری پایان شوم یک ماجرای خانوادگی را پیش بینی کرده بود..
تهمینه که خود را در برابر لجاجت سهراب و همچنین سرنوشت شوم خانواده تسلیم و ناکام می بیند،برای تسکین دل پرآشوب خود برادرِ از بخت برگشته اش:《زندرزم》را همراه سهراب به ایران می فرستد.
🥊زندرزم نیز از هیچ تلاشی برای پیشگیری از این حادثه فروگذار نمی کند اما دست سرنوشت بر این است که وی در یک گشت شبانه با مشت آهنین داماد مشت آهنینش یعنی رستم در دم کشته شود و نامش به عنوان سردار🥊🤴《 کشته》در شاهنامه ثبت شود!
وی که ماموریت داشت از طرف خواهرش،تهمینه،
شکّ و شهبه ی احتمالی سهراب را از نشناختن پدر از بین ببرد،ناکام می ماند و خود جانش را در این ماموریت غ.ممکن از دست می دهد.
و تهمینه پس از شنیدن مرگ فرزندجوانش،
سهراب،شدیدأ متالم و پشیمان می شود که چرا خود،او،پسرِ ماجراجویش را در این سفر همراهی نکرده است!🤦♀️مادر به همین دلیل خود را سرزنش می کند و مقصر می داند:
همی گفت مادرت بیچاره کرد
به خنجر جگرگاه تو پاره کرد
مـرا رستـم از دور بـشنـاختی
تـو را بـا مـن ای پور بنواختی!😭
🔚🤱باری،تهمینه زندگی را پس از مرگ سهرابِ جوانش،بی هدف و بی انگیزه می بیند و روی خوش به آن نشان نمی دهد.
به زنی افسرده تبدیل می شود و شب و روز را با موی کَنان و مویه کُنان سپری می کند؛دست به خودکشی می زند،به گونه ای که بیش از✔یک سال دوام نمی آورد و در پی سهراب از این دنیا می رود.
🤱رنج بردن و مصیبت دیدن یکی از ویژگی های زنان اسطوره ای است،رنج از دست دادن فرزند که زنان شاهنامه متحمل می شوند.به سانِ کتایون در داغ دلبندی چون اسفندیار که آن هم به دلیل زیاده خواهی پدری چون گشتاسپ برای در چنگ داشتن زمام قدرت روی می دهد.همین وقایع دردناک است که این مصیبت های عظیم را در شاهنامه به افواه جهانیان رسانده است.
تهمینه هم شبیهِ کتایون،ازجمله زنانی است که پس از مرگ فرزند نوباوۀ خود احساس بیهودگی و پوچی می کند و زندگی را جز در مرگ در چیزی دیگر نمی بیند و خود را آزادانه به کام مرگ می فرستد.
🌙(عزیززاده،محمد،《طعم ادبیات فارسی》
🎴۶_۱۲_۱۴۰۲)
https://t.me/amirnormohamadi1976
🌕
تهمینه،زن پاکدامن و فرهیخته ی شاهنامه است که پیشتر سرشت های مینوی و آسمانی را در خویش پرورش داده و این خصوصیات در رفتارها و کنش های او به خوبی نمایان است.
او از آن دسته مادرانی است که به کمک هوش و یاری غریزۀ مادری پایان شوم یک ماجرای خانوادگی را پیش بینی کرده بود..
تهمینه که خود را در برابر لجاجت سهراب و همچنین سرنوشت شوم خانواده تسلیم و ناکام می بیند،برای تسکین دل پرآشوب خود برادرِ از بخت برگشته اش:《زندرزم》را همراه سهراب به ایران می فرستد.
🥊زندرزم نیز از هیچ تلاشی برای پیشگیری از این حادثه فروگذار نمی کند اما دست سرنوشت بر این است که وی در یک گشت شبانه با مشت آهنین داماد مشت آهنینش یعنی رستم در دم کشته شود و نامش به عنوان سردار🥊🤴《 کشته》در شاهنامه ثبت شود!
وی که ماموریت داشت از طرف خواهرش،تهمینه،
شکّ و شهبه ی احتمالی سهراب را از نشناختن پدر از بین ببرد،ناکام می ماند و خود جانش را در این ماموریت غ.ممکن از دست می دهد.
و تهمینه پس از شنیدن مرگ فرزندجوانش،
سهراب،شدیدأ متالم و پشیمان می شود که چرا خود،او،پسرِ ماجراجویش را در این سفر همراهی نکرده است!🤦♀️مادر به همین دلیل خود را سرزنش می کند و مقصر می داند:
همی گفت مادرت بیچاره کرد
به خنجر جگرگاه تو پاره کرد
مـرا رستـم از دور بـشنـاختی
تـو را بـا مـن ای پور بنواختی!😭
🔚🤱باری،تهمینه زندگی را پس از مرگ سهرابِ جوانش،بی هدف و بی انگیزه می بیند و روی خوش به آن نشان نمی دهد.
به زنی افسرده تبدیل می شود و شب و روز را با موی کَنان و مویه کُنان سپری می کند؛دست به خودکشی می زند،به گونه ای که بیش از✔یک سال دوام نمی آورد و در پی سهراب از این دنیا می رود.
🤱رنج بردن و مصیبت دیدن یکی از ویژگی های زنان اسطوره ای است،رنج از دست دادن فرزند که زنان شاهنامه متحمل می شوند.به سانِ کتایون در داغ دلبندی چون اسفندیار که آن هم به دلیل زیاده خواهی پدری چون گشتاسپ برای در چنگ داشتن زمام قدرت روی می دهد.همین وقایع دردناک است که این مصیبت های عظیم را در شاهنامه به افواه جهانیان رسانده است.
تهمینه هم شبیهِ کتایون،ازجمله زنانی است که پس از مرگ فرزند نوباوۀ خود احساس بیهودگی و پوچی می کند و زندگی را جز در مرگ در چیزی دیگر نمی بیند و خود را آزادانه به کام مرگ می فرستد.
🌙(عزیززاده،محمد،《طعم ادبیات فارسی》
🎴۶_۱۲_۱۴۰۲)
https://t.me/amirnormohamadi1976
🌕
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
چرا شاهنامه می خوانیم؟
۱-شاهنامه اقیانوسی است بی کران.
وخورشید ی است پرنورکه می توان از هرگوشه اش با غواصی اندیشه وگرفتن نور آگاهی به آرمانهای متعالی دست یافت.
۲-شاهنامه دنیایی را به فکرواندیشه ی خود مجذوب کرده است .
دریایی است از حکمت ،رادمردی .
آزادگی ،خرد ورزی ،با نگاهی به جبر واختیار آدمی
فردوسی الهام بخش شاعران بعداز خودبوده است .
سی سال رنج آموختن وسرودن وتحقیق در تاریخ واسطوره پشتوانه ای قوی وعلمی در فردوسی ایجاد کرده است.
۳-شاهنامه شناسنامه ی ملت ایران است
۴-شخصیت های شاهنامه همه زنده اند وامروزهم دلاوری وخردمندی رستم
خردمندی وبرد باری گودرز.
خود رایی وخیره سری ونادانی وخودکامگی کاووس.پاک نهادی سیاوش
وفاداری وپختگی پیران.
نام جویی وگستاخی بیژن.
ناپاکی سودابه.پاک نهادی فرود..بزرگ منشی اسفندیار.ملایمت وپاک دلی گیو
درجهان امروز نمونه های عینی وواقعی دارد.
۵-چه کسی می تواند اینگونه عاشقانه تمام هستی خودرا فدای شاهنامه کند
ودرراه احیای واعتلای زبان مادریش بکوشد وزهرفقروتنهای وتهمت را بنوشد.
۶-درمقایسه ی قهرمانان حماسی شاهنامه با کتابهای ایلیادوادیسه ومها بهارات وزیگفرید .رامایانا ..قهرمانان شاهنامه برای نام وننگ وآزادی واعتلای ایران می جنگند آن هم جوانمردانه ولی قهرمانان سایر حماسه ها بجز دلاوری پیرو امیال وهواهای نفسانی خودهم هستند.
۷-خرد در شاهنامه جایگاه ویژه ای داردوتقدیر در شاهنامه با تقدیر تاریخ بیهقی تفاوت بسیار دارد.
تقدیر بیهقی از اندیشه ی اشعری او مایه می گیرد وتقدیر فردوسی از تشیع.
۸-موسیقی کلام فردوسی ولحن حماسی آن وانتخاب وزن مناسب .وروحیه ی آزادی خواهی شاعر درشاهنامه خودرا نشان می دهد
۹-لحن حماسی فردوسی که درخواننده روحیه حماسی ایجاد می کنندهمین سبب شده است که ایرانیان با خواندن شاهنامه شجاعانه به قلب لشکر دشمن می بتازند وکار دشمن را بسازند.
۱۰-شاهنامه از نظر مردم شناسی .اسطوره شناسی وروانشناسی وتاریخ یکی از بهترین منابع به شمار می رود.
۱۱-درشاهنامه عشق متعالی عشق انسانی چون رودخانه ای زلال موج می زندوتلفیق عشق با حماسه هم کاری است سترگ که از فردوسی برمی اید
بهرامیان
۱-شاهنامه اقیانوسی است بی کران.
وخورشید ی است پرنورکه می توان از هرگوشه اش با غواصی اندیشه وگرفتن نور آگاهی به آرمانهای متعالی دست یافت.
۲-شاهنامه دنیایی را به فکرواندیشه ی خود مجذوب کرده است .
دریایی است از حکمت ،رادمردی .
آزادگی ،خرد ورزی ،با نگاهی به جبر واختیار آدمی
فردوسی الهام بخش شاعران بعداز خودبوده است .
سی سال رنج آموختن وسرودن وتحقیق در تاریخ واسطوره پشتوانه ای قوی وعلمی در فردوسی ایجاد کرده است.
۳-شاهنامه شناسنامه ی ملت ایران است
۴-شخصیت های شاهنامه همه زنده اند وامروزهم دلاوری وخردمندی رستم
خردمندی وبرد باری گودرز.
خود رایی وخیره سری ونادانی وخودکامگی کاووس.پاک نهادی سیاوش
وفاداری وپختگی پیران.
نام جویی وگستاخی بیژن.
ناپاکی سودابه.پاک نهادی فرود..بزرگ منشی اسفندیار.ملایمت وپاک دلی گیو
درجهان امروز نمونه های عینی وواقعی دارد.
۵-چه کسی می تواند اینگونه عاشقانه تمام هستی خودرا فدای شاهنامه کند
ودرراه احیای واعتلای زبان مادریش بکوشد وزهرفقروتنهای وتهمت را بنوشد.
۶-درمقایسه ی قهرمانان حماسی شاهنامه با کتابهای ایلیادوادیسه ومها بهارات وزیگفرید .رامایانا ..قهرمانان شاهنامه برای نام وننگ وآزادی واعتلای ایران می جنگند آن هم جوانمردانه ولی قهرمانان سایر حماسه ها بجز دلاوری پیرو امیال وهواهای نفسانی خودهم هستند.
۷-خرد در شاهنامه جایگاه ویژه ای داردوتقدیر در شاهنامه با تقدیر تاریخ بیهقی تفاوت بسیار دارد.
تقدیر بیهقی از اندیشه ی اشعری او مایه می گیرد وتقدیر فردوسی از تشیع.
۸-موسیقی کلام فردوسی ولحن حماسی آن وانتخاب وزن مناسب .وروحیه ی آزادی خواهی شاعر درشاهنامه خودرا نشان می دهد
۹-لحن حماسی فردوسی که درخواننده روحیه حماسی ایجاد می کنندهمین سبب شده است که ایرانیان با خواندن شاهنامه شجاعانه به قلب لشکر دشمن می بتازند وکار دشمن را بسازند.
۱۰-شاهنامه از نظر مردم شناسی .اسطوره شناسی وروانشناسی وتاریخ یکی از بهترین منابع به شمار می رود.
۱۱-درشاهنامه عشق متعالی عشق انسانی چون رودخانه ای زلال موج می زندوتلفیق عشق با حماسه هم کاری است سترگ که از فردوسی برمی اید
بهرامیان
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۲۶ اردیبهشت سالروز درگذشت لیلا کسری
(زاده ۷ فروردین ۱۳۱۸ تهران -- درگذشته ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۸ لسآنجلس) نویسنده، شاعر و ترانهسرا
او پس از دروس مقدماتی و دبیرستان، برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در رشته کتابداری در دانشگاه کینز کالج تحصیل کرد، سپس به ایران بازگشت و در شرکت پتروشیمی ایران استخدام شد.
از سال ۱۳۵۴ بهپیشنهاد فریدون خشنود آغاز به ترانهسرایی کرد و برای خوانندگان: نوشآفرین، حبیب، نسرین، ستار، مهستی، ابی، ایرج، گلپا، الهه و بعد از انقلاب برای هایده، مهستی، حمیرا، معین، ویگن، داریوش، اندی، سیاوش شمس، فرزین و … ترانه ساخت. با این وجود شاخصترین و بهیادماندنیترین آثار او، کارهایی است که او با هایده انجام دادهاست. چرا که او ترانهسرای اختصاصی هایده بهشمار میآمد و سرودن بیشتر ترانههای این خواننده را برعهده داشت و در طی این مدت با آهنگسازان ایرانی همکاری کرد.
وی در جوانی ازدواج کرد و پس از بهدنیا آمدن دو فرزندش، پاشا و جهانشاه، مجموعهشعر «یک (پاییز)» و «دو (بهار)» را انتشار داد و سپس دوکتاب شعر دیگر با نامهای "فصل مطرح نیست" و جشنواره این سوی پل را در سالهای ۴۸ و ۴۹ از خود بهیادگار گذاشت.
کتاب «فصل مطرح نیست» بهعنوان بهترین کتاب شعرنو سال ۱۳۴۸ انتخاب شد و او بهعنوان شاعر و روزنامهنگار در مجله اطلاعات بانوان نیز فعالیت کرد و هر هفته یکی از کارهایش در مجله منتشر میشد.
در سال ۱۳۵۶ پس از آن که فرزند سومش زاده شد، پس از ۱۱ سال مبارزه با بیماری درگذشت.
https://t.me/amirnormohamadi1976
🆔
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#لیلا_کسری
۲۶ اردیبهشت سالروز درگذشت لیلا کسری
(زاده ۷ فروردین ۱۳۱۸ تهران -- درگذشته ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۸ لسآنجلس) نویسنده، شاعر و ترانهسرا
او پس از دروس مقدماتی و دبیرستان، برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در رشته کتابداری در دانشگاه کینز کالج تحصیل کرد، سپس به ایران بازگشت و در شرکت پتروشیمی ایران استخدام شد.
از سال ۱۳۵۴ بهپیشنهاد فریدون خشنود آغاز به ترانهسرایی کرد و برای خوانندگان: نوشآفرین، حبیب، نسرین، ستار، مهستی، ابی، ایرج، گلپا، الهه و بعد از انقلاب برای هایده، مهستی، حمیرا، معین، ویگن، داریوش، اندی، سیاوش شمس، فرزین و … ترانه ساخت. با این وجود شاخصترین و بهیادماندنیترین آثار او، کارهایی است که او با هایده انجام دادهاست. چرا که او ترانهسرای اختصاصی هایده بهشمار میآمد و سرودن بیشتر ترانههای این خواننده را برعهده داشت و در طی این مدت با آهنگسازان ایرانی همکاری کرد.
وی در جوانی ازدواج کرد و پس از بهدنیا آمدن دو فرزندش، پاشا و جهانشاه، مجموعهشعر «یک (پاییز)» و «دو (بهار)» را انتشار داد و سپس دوکتاب شعر دیگر با نامهای "فصل مطرح نیست" و جشنواره این سوی پل را در سالهای ۴۸ و ۴۹ از خود بهیادگار گذاشت.
کتاب «فصل مطرح نیست» بهعنوان بهترین کتاب شعرنو سال ۱۳۴۸ انتخاب شد و او بهعنوان شاعر و روزنامهنگار در مجله اطلاعات بانوان نیز فعالیت کرد و هر هفته یکی از کارهایش در مجله منتشر میشد.
در سال ۱۳۵۶ پس از آن که فرزند سومش زاده شد، پس از ۱۱ سال مبارزه با بیماری درگذشت.
https://t.me/amirnormohamadi1976
🆔
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#لیلا_کسری
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️
۲۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسن احمدیگیوی
(زاده ۱ بهمن ۱۳۰۶ گیوی -- درگذشته ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ تهران) ادیب، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه
او مدرک دکتری را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران دریافت کرد و سالها در این دانشگاه و دانشگاههای دیگر از جمله علامه طباطبایی، دانشگاه آزاد واحدهای شمال و خلخال تدریس کرد. وی از معروفترین شاگردان بدیعالزمان فروزانفر بود و بیش از چهار دهه با موسسه لغتنامه دهخدا همکاری داشت. از او تاکنون بیش از ۵۰ جلد اثر در حوزه دستور زبان و ادبیات فارسی منتشر شدهاست. وی درسال ۱۳۹۱ در رشته ادبیات، بهعنوان چهره ماندگار انتخاب شد و در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران بهدرجه بازنشستگی نایل آمد.
.
فعالیتهای ادبی و آثار:
مولف بیش از ۵۰ جلد کتاب در زمینه ادبیات فارسی.
آغاز بهکار تالیف کتاب دستور تاریخی فعل در سال ۱۳۴۲ به پیشنهاد دکتر محمد معین.
نگارش دستور زبان ترکی.
انتخاب بهعنوان نویسنده کتاب برتر سال از سوی وزارت ارشاد برای دستور تاریخی فعل.
بیش از چهاردهه فعالیت پژوهشی در مؤسسه لغتنامه دهخدا.
نگارش ۲۴ جلد از ۲۲۲ جلد مجموعه لغتنامه دهخدا.
ویرایش و همکاری در تدوین فرهنگ سخن.
آیین پژوهش و مرجعشناسی
از فن نگارش تا هنر نویسندگی.
دستور تطبیقی زبان ترکی و فارسی
دستور تاریخی فعل.
شوریده و بیقرار
گزیده اشعار و مقالات دهخدا.
دستور زبان فارسی ۱و۲ انتشارات فاطمی
گلستان سعدی مقدمه، شرح و تعلیقات سازمان چاپ و انتشارات وابسته به اوقاف و امور خیریه چاپ اول.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#حسن_احمدی_گیوی
۲۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسن احمدیگیوی
(زاده ۱ بهمن ۱۳۰۶ گیوی -- درگذشته ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ تهران) ادیب، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه
او مدرک دکتری را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران دریافت کرد و سالها در این دانشگاه و دانشگاههای دیگر از جمله علامه طباطبایی، دانشگاه آزاد واحدهای شمال و خلخال تدریس کرد. وی از معروفترین شاگردان بدیعالزمان فروزانفر بود و بیش از چهار دهه با موسسه لغتنامه دهخدا همکاری داشت. از او تاکنون بیش از ۵۰ جلد اثر در حوزه دستور زبان و ادبیات فارسی منتشر شدهاست. وی درسال ۱۳۹۱ در رشته ادبیات، بهعنوان چهره ماندگار انتخاب شد و در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران بهدرجه بازنشستگی نایل آمد.
.
فعالیتهای ادبی و آثار:
مولف بیش از ۵۰ جلد کتاب در زمینه ادبیات فارسی.
آغاز بهکار تالیف کتاب دستور تاریخی فعل در سال ۱۳۴۲ به پیشنهاد دکتر محمد معین.
نگارش دستور زبان ترکی.
انتخاب بهعنوان نویسنده کتاب برتر سال از سوی وزارت ارشاد برای دستور تاریخی فعل.
بیش از چهاردهه فعالیت پژوهشی در مؤسسه لغتنامه دهخدا.
نگارش ۲۴ جلد از ۲۲۲ جلد مجموعه لغتنامه دهخدا.
ویرایش و همکاری در تدوین فرهنگ سخن.
آیین پژوهش و مرجعشناسی
از فن نگارش تا هنر نویسندگی.
دستور تطبیقی زبان ترکی و فارسی
دستور تاریخی فعل.
شوریده و بیقرار
گزیده اشعار و مقالات دهخدا.
دستور زبان فارسی ۱و۲ انتشارات فاطمی
گلستان سعدی مقدمه، شرح و تعلیقات سازمان چاپ و انتشارات وابسته به اوقاف و امور خیریه چاپ اول.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#حسن_احمدی_گیوی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسن رادمرد
(زاده سال ۱۲۸۵ تهران – درگذشته ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۷ تهران) موسیقیدان و آهنگساز
او در سال ۱۲۹۷ به مدرسه موزیک با مدیریت غلامرضا مینباشیان "سالار معزز" راه یافت و به مدت ۷ سال دروس موسیقی از جمله: تئوری موسیقی، هارمونی، فوگ، کنترپوان، سازشناسی و ارکستراسیون را فراگرفت و همچنین با نواختن سازهای قرهنی (کلارینت) فلوت، پیانو و ویلون آشنا شد.
در سال ۱۳۰۵ از مدرسه موزیک "شعبه موزیک دارالفنون" فارغالتحصیل شد و به خدمت ارتش درآمد و به منظور آشنایی با ردیف و موسیقی ایرانی به کلاس «اسماعیل کمانچهکش» و درویش خان راه یافت و ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی را از کمانچه به ویلون منتقل کرد.
او نواختن ویلون را نزد حسین هنگآفرین، سهتار را نزد درویش خان، کمانچه را نزد اسماعیلزاده و تار را نزد علیاکبر شهنازی آموخت.
در سال ۱۳۱۷ به وزارت معارف رفت و به عنوان بازرس سرود و موسیقی مدارس فعالیت میکرد و در سال ۱۳۳۶ رهبری یکی از ارکسترهای وزارت فرهنگ و هنر را عهدهدار شد. در ادامه به عضویت شورای موسیقی اداره کل فعالیتهای هنری وزرات فرهنگ و هنر درآمد و همچنین به تدریس سازشناسی و ارکستراسیون در هنرستان عالی موسیقی مشغول بود.
در سال ۱۳۳۸ پس از ۴۰ سال از خدمات دولتی بازنشسته شد اما دوباره به فعالیتهای موسیقی از جمله تدریس موسیقی که از سال ۱۳۰۵ آغاز کرده بود، ادامه داد.
همچنین از سال ۱۳۲۰ با تئاتر نصر، «تئاتر دهقان» و جامعه باربد همکاری داشت و حدود ۵۰ قطعه موسیقی برای کودکستانها نوشت که قطعه «کلاغه» در آواز دشتی و «عروسک خوشگل» و «توپ سفید» در دستگاه ماهور از مشهورترین این قطعات هستند.
در سال ۱۳۹۵ آلبوم موسیقی کودکان «ترانههای دیروز برای کودکان امروز» منتشر شد. در این آلبوم آثاری از چند آهنگساز ایرانی از جمله حسن رادمرد گنجانده شده که مربوط به ۶۰ تا ۹۰ سال پیش از انتشار آلبوم است.
از وی در مورد ساز قرهنی نقل شده است: «قرهنی نخستین ساز غربی است که توانسته پردههای ایرانی (ربع پرده) را اجرا کند.»
آثار:
«گیلی دختر جان» (بر اساس موسیقی محلی).
«چهار مضراب اصفهان» (برای پیانو).
تنظیم گوشه خسروانی برای پیانو، ویلون و ویولا.
مجموعه تصنیفها.
سرود انقلاب سفید.
سرود تاجگذاری.
نیایش ۲۵ سال سلطنت.
و چند «اُپرت».
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#حسن_رادمرد
۲۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسن رادمرد
(زاده سال ۱۲۸۵ تهران – درگذشته ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۷ تهران) موسیقیدان و آهنگساز
او در سال ۱۲۹۷ به مدرسه موزیک با مدیریت غلامرضا مینباشیان "سالار معزز" راه یافت و به مدت ۷ سال دروس موسیقی از جمله: تئوری موسیقی، هارمونی، فوگ، کنترپوان، سازشناسی و ارکستراسیون را فراگرفت و همچنین با نواختن سازهای قرهنی (کلارینت) فلوت، پیانو و ویلون آشنا شد.
در سال ۱۳۰۵ از مدرسه موزیک "شعبه موزیک دارالفنون" فارغالتحصیل شد و به خدمت ارتش درآمد و به منظور آشنایی با ردیف و موسیقی ایرانی به کلاس «اسماعیل کمانچهکش» و درویش خان راه یافت و ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی را از کمانچه به ویلون منتقل کرد.
او نواختن ویلون را نزد حسین هنگآفرین، سهتار را نزد درویش خان، کمانچه را نزد اسماعیلزاده و تار را نزد علیاکبر شهنازی آموخت.
در سال ۱۳۱۷ به وزارت معارف رفت و به عنوان بازرس سرود و موسیقی مدارس فعالیت میکرد و در سال ۱۳۳۶ رهبری یکی از ارکسترهای وزارت فرهنگ و هنر را عهدهدار شد. در ادامه به عضویت شورای موسیقی اداره کل فعالیتهای هنری وزرات فرهنگ و هنر درآمد و همچنین به تدریس سازشناسی و ارکستراسیون در هنرستان عالی موسیقی مشغول بود.
در سال ۱۳۳۸ پس از ۴۰ سال از خدمات دولتی بازنشسته شد اما دوباره به فعالیتهای موسیقی از جمله تدریس موسیقی که از سال ۱۳۰۵ آغاز کرده بود، ادامه داد.
همچنین از سال ۱۳۲۰ با تئاتر نصر، «تئاتر دهقان» و جامعه باربد همکاری داشت و حدود ۵۰ قطعه موسیقی برای کودکستانها نوشت که قطعه «کلاغه» در آواز دشتی و «عروسک خوشگل» و «توپ سفید» در دستگاه ماهور از مشهورترین این قطعات هستند.
در سال ۱۳۹۵ آلبوم موسیقی کودکان «ترانههای دیروز برای کودکان امروز» منتشر شد. در این آلبوم آثاری از چند آهنگساز ایرانی از جمله حسن رادمرد گنجانده شده که مربوط به ۶۰ تا ۹۰ سال پیش از انتشار آلبوم است.
از وی در مورد ساز قرهنی نقل شده است: «قرهنی نخستین ساز غربی است که توانسته پردههای ایرانی (ربع پرده) را اجرا کند.»
آثار:
«گیلی دختر جان» (بر اساس موسیقی محلی).
«چهار مضراب اصفهان» (برای پیانو).
تنظیم گوشه خسروانی برای پیانو، ویلون و ویولا.
مجموعه تصنیفها.
سرود انقلاب سفید.
سرود تاجگذاری.
نیایش ۲۵ سال سلطنت.
و چند «اُپرت».
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#حسن_رادمرد
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
سیما، سیم، سمیولوژی
(از قرآن تا یونان)
🔸«سیما» واژهای فارسی است یا عربی؟ برای پیدا کردن پاسخ این پرسش، میتوانیم ابتدا به فرهنگهای لغت فارسی مراجعه کنیم. برای نمونه، به دو فرهنگ دهخدا و سخن سری میزنیم و برچسب (ع) و [عر.] را در مقابل این واژه میبینیم، که به معنای عربی بودن آن است.
🔸در فرهنگهای لغت عربی نیز «سیما» مدخل شده. باید به حروف «سوم» مراجعه کنیم تا آن را بیابیم. در عربی و همچنین در متون کهن فارسی به معنای «نشانه و علامت» است. این کلمه شش بار در قرآن به کار رفته است.
🔸اما ریشهٔ اصلی این واژه از کجاست؟ طبق فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر محمد حسندوست، سیما از عربی به فارسی راه یافته و «درنهایت، از یونانی: σῆμα 'نشان، علامت، ویژگی، خصیصه' مأخوذ است» (ذیل مدخل «سیما»). آرتور جفری، در واژگان دخیل قرآن، علاوهبراینکه تبار یونانی این واژه را تأیید میکند، میگوید در انجیل نیز از این ریشهٔ یونانی کلمهای به معنای «علامت و نشانهٔ آسمانی» آمده است (با جستوجو، حدود ۲۰ آیه در انجیل یونانی یافتم که این کلمه در آن آمده).
🔸«سیما»ی یونانی با «سیم» به معنای نقره هم در ارتباط است. واژهٔ یونانیاش از همین ریشه بههمراه پیشوند نفی ساخته شده و به معنای «بیعلامت، بینشان، نامسکوک» است که به فارسی میانه (asēm) و سپس به فارسی نو (sīm) راه یافته.
🔸واژههای semiology («نشانهشناسی» در علوم پزشکی) و semiotics («نشانهشناسی» در علوم انسانی) و semantics («معنیشناسی» در علم زبانشناسی) در جزء اول مشترکاند و از σημεῖον یونانی (sēmeîon) ساخته و گرفته شدهاند.
🔸نهایتاً اینکه تبار و اصالت این واژه نه فارسی و نه عربی بلکه یونانی است، اما این واژه را هم فارسی، هم عربی و هم یونانی قلمداد میکنیم، چون در هر سه زبان با قدمتی دیرینه حضور دارد و سه هویت مستقل و مختلف پیدا کرده است.
📎از سرکار خانم شیدا صفوت بابت طرح پرسش دربارهٔ تبار واژهٔ «سیما» سپاسگزارم.
#واژگان #ساختواژه #معنیشناسی #ریشهشناسی #عربی_در_فارسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
(از قرآن تا یونان)
🔸«سیما» واژهای فارسی است یا عربی؟ برای پیدا کردن پاسخ این پرسش، میتوانیم ابتدا به فرهنگهای لغت فارسی مراجعه کنیم. برای نمونه، به دو فرهنگ دهخدا و سخن سری میزنیم و برچسب (ع) و [عر.] را در مقابل این واژه میبینیم، که به معنای عربی بودن آن است.
🔸در فرهنگهای لغت عربی نیز «سیما» مدخل شده. باید به حروف «سوم» مراجعه کنیم تا آن را بیابیم. در عربی و همچنین در متون کهن فارسی به معنای «نشانه و علامت» است. این کلمه شش بار در قرآن به کار رفته است.
🔸اما ریشهٔ اصلی این واژه از کجاست؟ طبق فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر محمد حسندوست، سیما از عربی به فارسی راه یافته و «درنهایت، از یونانی: σῆμα 'نشان، علامت، ویژگی، خصیصه' مأخوذ است» (ذیل مدخل «سیما»). آرتور جفری، در واژگان دخیل قرآن، علاوهبراینکه تبار یونانی این واژه را تأیید میکند، میگوید در انجیل نیز از این ریشهٔ یونانی کلمهای به معنای «علامت و نشانهٔ آسمانی» آمده است (با جستوجو، حدود ۲۰ آیه در انجیل یونانی یافتم که این کلمه در آن آمده).
🔸«سیما»ی یونانی با «سیم» به معنای نقره هم در ارتباط است. واژهٔ یونانیاش از همین ریشه بههمراه پیشوند نفی ساخته شده و به معنای «بیعلامت، بینشان، نامسکوک» است که به فارسی میانه (asēm) و سپس به فارسی نو (sīm) راه یافته.
🔸واژههای semiology («نشانهشناسی» در علوم پزشکی) و semiotics («نشانهشناسی» در علوم انسانی) و semantics («معنیشناسی» در علم زبانشناسی) در جزء اول مشترکاند و از σημεῖον یونانی (sēmeîon) ساخته و گرفته شدهاند.
🔸نهایتاً اینکه تبار و اصالت این واژه نه فارسی و نه عربی بلکه یونانی است، اما این واژه را هم فارسی، هم عربی و هم یونانی قلمداد میکنیم، چون در هر سه زبان با قدمتی دیرینه حضور دارد و سه هویت مستقل و مختلف پیدا کرده است.
📎از سرکار خانم شیدا صفوت بابت طرح پرسش دربارهٔ تبار واژهٔ «سیما» سپاسگزارم.
#واژگان #ساختواژه #معنیشناسی #ریشهشناسی #عربی_در_فارسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ هفت در ادبیات
❇️ هفت دريا:
1- درياي اخضر 2-درياي عمان 3- درياي قلزم(احمر) 4- درياي بربر 5-درياي اقيانوس 6-درياي قسطنطنيه (بحر روم)7- درياي اسود
در تقسيم ديگر:
1- درياي چين 2- درياي مغرب 3- درياي روم 4- درياي نيطس 5- درياي طبريه 6- درياي جرجان 7- درياي خوارزم
❇️ هفت خوان (خان)
◀️ هفت خوان رستم:
1- حمله ي شير در خواب به رستم نبرد رخش با شير2- بيابان و تشنگي 3- نبرد با اژدها 4- كشتن زن جادوگر 5-كندن گوش هاي مرزبان (اولاد) 6- نبرد با ارژنگ ديو 7- كشتن ديو سپيد ونجات كاووس شاه
◀️ هفت خوان اسفنديار:
1- كشتن دو گرگ 2- كشتن شيران درنده 3- كشتن اژدها 4- كشتن زن جادو 5- كشتن سيمرغ 6- گذر از برف و سرما 7- گذر از رود و كشتن گرگ رو و رفتن به رويين دژ با لباس بازرگانان ونجات خواهرانش
❇️ هفت كشور يا هفت اقليم:
◀️ تقسيم ابوريحان:
1- هندوان 2- عرب وحبشان 3- مصر وشام 4- ايران شهر (مركز زمين) 5- صقلاب و روم 6- ترك ويأجوج 7- چين وماچين
❇️ تقسيم كتب برهمنان هندي:
1-ارزهي (مغرب) 2- سوه (شرق) 3- فردذفش (جنوب شرق) 4- ويدذفش (جنوب غرب) 5- وروبروشت (شمال غرب) 6- وروجروست (شمال شرق) 7- خونيرث (كشور مركزي يا ايران)
❇️ هفت كوكب يا هفت آسمان (نه فلك):
هفت فلك كه جايگاه هفت سياره است به ترتيب از پايين به بالا:
1- فلك قمر (ماه) 2- فلك عطارد(تير) 3- فلك زهره (ناهيد) 4- فلك شمس (آفتاب) 5- فلك مريخ (بهرام) 6- فلك مشتري (برجيس) 7- فلك زحل (كيوان) 8- فلك ثوابت يا كرسي 9- فلك الافلاك يا عرش
❇️ هشت بهشت:
1- خلد 2- دارالسلام 3- دارالقرار 4-جنت عدن 5-جنت المأوي 6-جنت النعيم 7- عليين 8- فردوس
❇️ هفت طبقه ي جهنم:
1- جهنم 2- لظي 3- حطمه 4- سعير 5- سقر 6- جحيم 7- هاويه
❇️ هفت وادي سلوك:
1- طلب 2- عشق 3- معرفت 4- استغنا 5- توحيد 6- حيرت 7- فقر وفنا
❇️ هفت مردان يا مردان خدا:
1- قطب 2- غوث 3- اخيار 4- اوتاد 5- ابدال 6- نقبا 7- نجبا
❇️ هفت خط يا هفت خط جام شراب:(از بالا به پايين جام)
1- جور 2- بغداد 3- بصره 4- ازرق 5- ورشكر (اشك) 6- كاسه گر 7- فرودينه
هفت خط كسي است كه بسيار شراب مي نوشد و دراصطلاح حيله گرو گربز است.
❇️ هفت خط خوشنویسی
1- خط نسخ 2- خط تعلیق 3- خط رُقاع 4- خط ریحانی 5- خط ثُلث 6- خط نستعلیق و ... استاد شدن در هر خط کار سختی بوده و هست و نیاز به تمرین فراوان و گذراندن عمر دارد. از این رو به استاد سرآمد استاد هفت خط نیز گفته شده است.
❇️ هفت وسیله ی آرایش قدیم:
1- وسمه 2- سرخاب 3- حنا 4- سفیداب 5- سرمه 6- زرک 7- غالیه
زَرَک: ریزههای طلا یا ریزههای موادی شبیه طلا، یکی از هفت ماده آرایشی که زنان هنگام آرایش به صورت میزدهاند.
سرمه: گرد نرم شده ي سولفور آهن يا نقره است و در قديم براي سياه كردن پلك ها و
مژه ها به كار مي رفته است (كحل) فرهنگ معين
توتيا: اكسيد طبيعي و ناخالص روي كه محلول آن گندزدايي قوي است. در قديم اين اكسيد را در جوش هاي بهاره و جوش هاي تراخمي به صورت گرد روي پلك ها مي پاشيدند اين ماده ي شفابخش در تعبير شاعرانه وسيله اي است براي روشنايي چشم. توتيا را با سرمه نبايد اشتباه گرفت. فرهنگ معين
سفیداب: گرد سفیدی که زنان برای آرایش و سفید کردن بر پوست صورت خود میمالند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سفیداب).
غالیه: دارویی بسیار خوشبو که در طب قدیم به کار میرفته و از ترکیب مشک و عنبر و چند چیز دیگر میساختند و برای تقویت دماغ و قلب و تسکین سر درد به کار میبردند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل غالیه).
https://t.me/amirnormohamadi1976
❇️ هفت دريا:
1- درياي اخضر 2-درياي عمان 3- درياي قلزم(احمر) 4- درياي بربر 5-درياي اقيانوس 6-درياي قسطنطنيه (بحر روم)7- درياي اسود
در تقسيم ديگر:
1- درياي چين 2- درياي مغرب 3- درياي روم 4- درياي نيطس 5- درياي طبريه 6- درياي جرجان 7- درياي خوارزم
❇️ هفت خوان (خان)
◀️ هفت خوان رستم:
1- حمله ي شير در خواب به رستم نبرد رخش با شير2- بيابان و تشنگي 3- نبرد با اژدها 4- كشتن زن جادوگر 5-كندن گوش هاي مرزبان (اولاد) 6- نبرد با ارژنگ ديو 7- كشتن ديو سپيد ونجات كاووس شاه
◀️ هفت خوان اسفنديار:
1- كشتن دو گرگ 2- كشتن شيران درنده 3- كشتن اژدها 4- كشتن زن جادو 5- كشتن سيمرغ 6- گذر از برف و سرما 7- گذر از رود و كشتن گرگ رو و رفتن به رويين دژ با لباس بازرگانان ونجات خواهرانش
❇️ هفت كشور يا هفت اقليم:
◀️ تقسيم ابوريحان:
1- هندوان 2- عرب وحبشان 3- مصر وشام 4- ايران شهر (مركز زمين) 5- صقلاب و روم 6- ترك ويأجوج 7- چين وماچين
❇️ تقسيم كتب برهمنان هندي:
1-ارزهي (مغرب) 2- سوه (شرق) 3- فردذفش (جنوب شرق) 4- ويدذفش (جنوب غرب) 5- وروبروشت (شمال غرب) 6- وروجروست (شمال شرق) 7- خونيرث (كشور مركزي يا ايران)
❇️ هفت كوكب يا هفت آسمان (نه فلك):
هفت فلك كه جايگاه هفت سياره است به ترتيب از پايين به بالا:
1- فلك قمر (ماه) 2- فلك عطارد(تير) 3- فلك زهره (ناهيد) 4- فلك شمس (آفتاب) 5- فلك مريخ (بهرام) 6- فلك مشتري (برجيس) 7- فلك زحل (كيوان) 8- فلك ثوابت يا كرسي 9- فلك الافلاك يا عرش
❇️ هشت بهشت:
1- خلد 2- دارالسلام 3- دارالقرار 4-جنت عدن 5-جنت المأوي 6-جنت النعيم 7- عليين 8- فردوس
❇️ هفت طبقه ي جهنم:
1- جهنم 2- لظي 3- حطمه 4- سعير 5- سقر 6- جحيم 7- هاويه
❇️ هفت وادي سلوك:
1- طلب 2- عشق 3- معرفت 4- استغنا 5- توحيد 6- حيرت 7- فقر وفنا
❇️ هفت مردان يا مردان خدا:
1- قطب 2- غوث 3- اخيار 4- اوتاد 5- ابدال 6- نقبا 7- نجبا
❇️ هفت خط يا هفت خط جام شراب:(از بالا به پايين جام)
1- جور 2- بغداد 3- بصره 4- ازرق 5- ورشكر (اشك) 6- كاسه گر 7- فرودينه
هفت خط كسي است كه بسيار شراب مي نوشد و دراصطلاح حيله گرو گربز است.
❇️ هفت خط خوشنویسی
1- خط نسخ 2- خط تعلیق 3- خط رُقاع 4- خط ریحانی 5- خط ثُلث 6- خط نستعلیق و ... استاد شدن در هر خط کار سختی بوده و هست و نیاز به تمرین فراوان و گذراندن عمر دارد. از این رو به استاد سرآمد استاد هفت خط نیز گفته شده است.
❇️ هفت وسیله ی آرایش قدیم:
1- وسمه 2- سرخاب 3- حنا 4- سفیداب 5- سرمه 6- زرک 7- غالیه
زَرَک: ریزههای طلا یا ریزههای موادی شبیه طلا، یکی از هفت ماده آرایشی که زنان هنگام آرایش به صورت میزدهاند.
سرمه: گرد نرم شده ي سولفور آهن يا نقره است و در قديم براي سياه كردن پلك ها و
مژه ها به كار مي رفته است (كحل) فرهنگ معين
توتيا: اكسيد طبيعي و ناخالص روي كه محلول آن گندزدايي قوي است. در قديم اين اكسيد را در جوش هاي بهاره و جوش هاي تراخمي به صورت گرد روي پلك ها مي پاشيدند اين ماده ي شفابخش در تعبير شاعرانه وسيله اي است براي روشنايي چشم. توتيا را با سرمه نبايد اشتباه گرفت. فرهنگ معين
سفیداب: گرد سفیدی که زنان برای آرایش و سفید کردن بر پوست صورت خود میمالند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سفیداب).
غالیه: دارویی بسیار خوشبو که در طب قدیم به کار میرفته و از ترکیب مشک و عنبر و چند چیز دیگر میساختند و برای تقویت دماغ و قلب و تسکین سر درد به کار میبردند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل غالیه).
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#ریشه_شناسی_اصطلاح
#هفت_خوان_یا_هفت_خان_؟
✳️ خوان جایگاه و زینهای (=مرحله) است که پهلوانان آیینی، با نیروی شگرف و دلیری بیمانند خویش، میباید از آن بگذرد. بر این پایه، سنجیدهتر آن است که این واژه در ریخت خان نوشته بشود که در معنی خانه است. لیک بر پایهٔ نشانههایی، گذشتگان این واژه را به همان گونه که در بیت¹ آمده است،مینوشتهاند و هم از این روست که پارهای از فرهنگنویسان بر آن رفتهاند که چون پهلوان در هر کدام از آن زینه ها خوانی میگسترده است و به خوردن مینشسته است، واژه چنان ریختی نوشتاری یافته است. نمونه را سخن سالار شروانی، در چامهٔ ترسایی²، آمیغِ «سهخوان» را به کار برده است که به ایهام هم در معنی سه زینهٔ دشوار است: اب و ابن و روحالقدس که خاقانی میباید از آنها بگذرد و راز سر به مُهر و هنگامهساز و چالش خیزشان را از پرده به در اندازد، هم در معنی کسی که خدای یگانه را سهگانه میخواند و میداند:
کنم در پیش طرسیقوس اعظم
ز روحالقدس و ابن و اب مجارا
به یک لفظ آن سه خوان را از چهِ شک
به صحرای یقین آرم، همانا
#میرجلالالدین_کزازی | از: خشم در چشم
1. گر از هفت خوان برشمارم سخُن / همانا چه هرگز نیاید به بن
2. قصیدهٔ ترساییه از #خاقانی با مطلع «فلک کژ رو تر است از خط ترسا / مرا دارد مسلسل راهبآسا»
https://t.me/amirnormohamadi1976
#هفت_خوان_یا_هفت_خان_؟
✳️ خوان جایگاه و زینهای (=مرحله) است که پهلوانان آیینی، با نیروی شگرف و دلیری بیمانند خویش، میباید از آن بگذرد. بر این پایه، سنجیدهتر آن است که این واژه در ریخت خان نوشته بشود که در معنی خانه است. لیک بر پایهٔ نشانههایی، گذشتگان این واژه را به همان گونه که در بیت¹ آمده است،مینوشتهاند و هم از این روست که پارهای از فرهنگنویسان بر آن رفتهاند که چون پهلوان در هر کدام از آن زینه ها خوانی میگسترده است و به خوردن مینشسته است، واژه چنان ریختی نوشتاری یافته است. نمونه را سخن سالار شروانی، در چامهٔ ترسایی²، آمیغِ «سهخوان» را به کار برده است که به ایهام هم در معنی سه زینهٔ دشوار است: اب و ابن و روحالقدس که خاقانی میباید از آنها بگذرد و راز سر به مُهر و هنگامهساز و چالش خیزشان را از پرده به در اندازد، هم در معنی کسی که خدای یگانه را سهگانه میخواند و میداند:
کنم در پیش طرسیقوس اعظم
ز روحالقدس و ابن و اب مجارا
به یک لفظ آن سه خوان را از چهِ شک
به صحرای یقین آرم، همانا
#میرجلالالدین_کزازی | از: خشم در چشم
1. گر از هفت خوان برشمارم سخُن / همانا چه هرگز نیاید به بن
2. قصیدهٔ ترساییه از #خاقانی با مطلع «فلک کژ رو تر است از خط ترسا / مرا دارد مسلسل راهبآسا»
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ واژه آرایی یعنی چه؟
آرایهی تکرار با اهداف گوناگونی در نظم و نثر بهکار رفته است؛یکی از این اهداف،تکرار واژه برای زیبایی کلام است؛واژهآرایی یعنی آرایش سخن از راه کاربرد چندبارهی واژهای یگانه یا همنشینسازی دو یا چند واژهی همگون و هم پایه:
دست خوبت را به دست من بده
دستهای ما پل پیوند ماست
(سهیل محمودی)
اَشکال واژه آرایی در شعر شاعران:
واژهآرایی پیاپی:واژهآرایی پیاپی یعنی از پی آوردن چندبارهی واژه که در برخی از کتابهای بدیع تکرار و مکرّر نامیده شده،چه اگر هنرمندانه و بجا بهکار رود،همنوایی زیبا و گیرایی به سخن میدهد و هم آنرا با تأکید همراه میسازد؛ برسان این بیت مولانا:
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من
برخی تطریز را نوعی تکرار دانستهاند. تکرار در اصطلاح معانی یکی از انواع اطناب است.
(شریفی،فرهنگ ادبیات،1387،ص:35)
آنچه را پارهای از بدیعیان "تطریز" نامیدهاند، گونهی ویژهای از واژهآرایی پیاپی است و به شمارهی واژههای از پی هم آمده که پیش از چند چیز بیاید و هر یک از این واژهها، به یکی از آن چند چیز وابسته باشد گفته میشود؛ مثال:
خیالم در دل و دل در دو زلفت
پریشان در پریشان در پریشان
(ربانی)
(ابداع البدایع،شمس العلما،1377 )
ب)واژهآرایی پراکنده:
واژهآرایی پراکنده یعنی آنجا که واژهی تکرار شده پراکنده در چند جای سخن آمده باشد.
الهی ندانم در جانی یا جان را جانی
نه اینی نه آنی ای جان را زندگانی
(خواجه عبدالله انصاری)
این مدعیان در طلبش بیخبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد
(سعدی)
ای چشم تو دل فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زان چشم همیکنم به هر سو
(سعدی)
(هنر سخن آرایی،راستگو،1382/ 33)
اوج تکرار در سؤال و جواب است که اول مصراعهای اول بهگونهای و اول مصراعهای دوم بهگونهای دیگر تکرار شده است و ردیف هم در آخر شعر به موسیقی تکرار افزوده است؛حافظ:
گفتم غم تو دارم ••• گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو ••• گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که کجرو است او وز راه دیگر آید (حافظ)
( نگاهی تازه به بدیع،شمیسا،1383/ 28)
❇️ نگارش و تدوین : محمّدعزیززاده
https://t.me/amirnormohamadi1976
آرایهی تکرار با اهداف گوناگونی در نظم و نثر بهکار رفته است؛یکی از این اهداف،تکرار واژه برای زیبایی کلام است؛واژهآرایی یعنی آرایش سخن از راه کاربرد چندبارهی واژهای یگانه یا همنشینسازی دو یا چند واژهی همگون و هم پایه:
دست خوبت را به دست من بده
دستهای ما پل پیوند ماست
(سهیل محمودی)
اَشکال واژه آرایی در شعر شاعران:
واژهآرایی پیاپی:واژهآرایی پیاپی یعنی از پی آوردن چندبارهی واژه که در برخی از کتابهای بدیع تکرار و مکرّر نامیده شده،چه اگر هنرمندانه و بجا بهکار رود،همنوایی زیبا و گیرایی به سخن میدهد و هم آنرا با تأکید همراه میسازد؛ برسان این بیت مولانا:
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من
برخی تطریز را نوعی تکرار دانستهاند. تکرار در اصطلاح معانی یکی از انواع اطناب است.
(شریفی،فرهنگ ادبیات،1387،ص:35)
آنچه را پارهای از بدیعیان "تطریز" نامیدهاند، گونهی ویژهای از واژهآرایی پیاپی است و به شمارهی واژههای از پی هم آمده که پیش از چند چیز بیاید و هر یک از این واژهها، به یکی از آن چند چیز وابسته باشد گفته میشود؛ مثال:
خیالم در دل و دل در دو زلفت
پریشان در پریشان در پریشان
(ربانی)
(ابداع البدایع،شمس العلما،1377 )
ب)واژهآرایی پراکنده:
واژهآرایی پراکنده یعنی آنجا که واژهی تکرار شده پراکنده در چند جای سخن آمده باشد.
الهی ندانم در جانی یا جان را جانی
نه اینی نه آنی ای جان را زندگانی
(خواجه عبدالله انصاری)
این مدعیان در طلبش بیخبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد
(سعدی)
ای چشم تو دل فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زان چشم همیکنم به هر سو
(سعدی)
(هنر سخن آرایی،راستگو،1382/ 33)
اوج تکرار در سؤال و جواب است که اول مصراعهای اول بهگونهای و اول مصراعهای دوم بهگونهای دیگر تکرار شده است و ردیف هم در آخر شعر به موسیقی تکرار افزوده است؛حافظ:
گفتم غم تو دارم ••• گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو ••• گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که کجرو است او وز راه دیگر آید (حافظ)
( نگاهی تازه به بدیع،شمیسا،1383/ 28)
❇️ نگارش و تدوین : محمّدعزیززاده
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
✳️ مرغ شباویز (مرغ حق، مرغ شبگیر، مرغ شباهنگ)
◀️ مرغ شباویز (مرغ حق، مرغ شبگیر، مرغ شباهنگ) همهشب خود را از پای، به شاخ درخت میآویزد و حق حق میگوید تا زمانی که قطرهای خون از گلوی او بچکد.
◀️ در یک روایت دیگر، میان برادر و خواهری، بر سر مالی، نزاعی در میگیرد، زیرا برادر دو بهره از مال را میخواسته و خواهر به حالت قهر فرار میکند و برادرش مرغ حق میشود و از آن وقت، به انتظار خواهر میگوید «بیبیجون، دو تا تو، یکی من».
◀️ روایت دیگر این است که مرغ حق یک دانه گندم از مال صغیر خورده و در گلویش گیر کرده است و آنقدر حق حق میگوید تا از گلویش سه قطره خون بچکد.
◀️ مرغ حق یکی از کوچکترین انواع جغد است که اندازهی آن حدود ۱۹ سانتیمتر است. شاخصترین ویژگی این پرنده که از آن طریق شناخته میشود کوچک بودن و داشتن «گوشپر» است.
❇️ منبع: فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی،محمد جعفر یاحقی.
#فرهنگ_عامه
#مرغ_حق
https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ مرغ شباویز (مرغ حق، مرغ شبگیر، مرغ شباهنگ)
◀️ مرغ شباویز (مرغ حق، مرغ شبگیر، مرغ شباهنگ) همهشب خود را از پای، به شاخ درخت میآویزد و حق حق میگوید تا زمانی که قطرهای خون از گلوی او بچکد.
◀️ در یک روایت دیگر، میان برادر و خواهری، بر سر مالی، نزاعی در میگیرد، زیرا برادر دو بهره از مال را میخواسته و خواهر به حالت قهر فرار میکند و برادرش مرغ حق میشود و از آن وقت، به انتظار خواهر میگوید «بیبیجون، دو تا تو، یکی من».
◀️ روایت دیگر این است که مرغ حق یک دانه گندم از مال صغیر خورده و در گلویش گیر کرده است و آنقدر حق حق میگوید تا از گلویش سه قطره خون بچکد.
◀️ مرغ حق یکی از کوچکترین انواع جغد است که اندازهی آن حدود ۱۹ سانتیمتر است. شاخصترین ویژگی این پرنده که از آن طریق شناخته میشود کوچک بودن و داشتن «گوشپر» است.
❇️ منبع: فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی،محمد جعفر یاحقی.
#فرهنگ_عامه
#مرغ_حق
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۲۷ اردیبهشت زادروز عباس معروفی
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ تهران -- درگذشته ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ آلمان) شاعر، رماننویس، نمایشنامهنویس، ناشر و فعال موسیقی
او فعالیت ادبیاش را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و فارغالتحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته ادبیات دراماتیک شد و حدود ۱۱ سال معلم ادبیات دبیرستانهای هدف و خوارزمی بود.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد و پیش و پس از آن نیز داستانهایش در برخی مطبوعات بهچاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش بهعنوان نویسنده تثبیت شد.
در تابستان ۱۳۶۰ که ساختمان کانون نویسندگان ایران توسط دادستانی انقلاب پلمب شد، وی زیر نظر هیئت دبیران کانون "احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلی و محمد مختاری" با شکستن پلمب، اسناد کانون را بهجای امن رساند تا جان اعضای کانون محفوظ بماند.
در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیر اجراهای صحنهای، مدیر ارکستر سمفونیک تهران و مدیر روابط عمومی "سه سال و نیم" بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی از هنرمندان مختلف را کشور به اجرا درآورد. مجله موسیقی «آهنگ» نیز به سردبیری او در همین دوران انتشار یافت و در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را نیز پایهگذاری کرد و بهطور جدی بهکار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال او در این نشریه با انتظارات دولت مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
وی در پی توقیف «گردون» ناگزیر بهترک میهن شد و به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت و یک سال هم بهعنوان مدیر در آن خانه کار کرد. وی «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و بهکار کتابفروشی مشغول شد و کلاسهای داستاننویسیاش را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار شد که بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کرد.
او همچنین بنیانگذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان است.
آثار
رمان:
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد (۱۳۸۱)
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماما مخصوص (۱۳۸۹)
نام تمام مردگان یحیاست (۱۳۹۷)
مجموعه داستان
روبروی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)
شاهزاده برهنه (۱۳۹۷)
چرخ گردون با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
کتاب دوم با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
نمایشنامه:
تاکجا بامنی (۶۲–۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
آن شصت نفر، آن شصت هزار (۱۳۶۱)
و خدا گاو را آفرید (۱۳۹۷)
شعر:
نامههای عاشقانه و منظومه عینالقضات و عشق (۲۰۱۱)
چهل سالهتر از پیامبر (۲۰۱۸)
مقالات:
اینسو و آن سوی متن (تجربهها و تکنیکهای ادبیات داستانی) (۲۰۱۲)
مجله
مجله موسیقی آهنگ
مجله ادبی گردون
مجله ادبی آیینه اندیشه در سال ۱۳۷۱ سه شماره چاپ شد و شماره چهارم توقیف شد.
جوایز:
جایزه هلمن هامت (مشترکاً با هوشنگ گلشیری) ۱۹۹۶
جایزه روزنامهنگار آزاده سال، اتحادیه روزنامهنگاران کانادا ۱۹۹۶
جایزه "بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ" برای رمان سمفونی مردگان ۲۰۰۱
برنده جایزه بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال ۲۰۰۲
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#عباس_معروفی
۲۷ اردیبهشت زادروز عباس معروفی
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ تهران -- درگذشته ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ آلمان) شاعر، رماننویس، نمایشنامهنویس، ناشر و فعال موسیقی
او فعالیت ادبیاش را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و فارغالتحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته ادبیات دراماتیک شد و حدود ۱۱ سال معلم ادبیات دبیرستانهای هدف و خوارزمی بود.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد و پیش و پس از آن نیز داستانهایش در برخی مطبوعات بهچاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش بهعنوان نویسنده تثبیت شد.
در تابستان ۱۳۶۰ که ساختمان کانون نویسندگان ایران توسط دادستانی انقلاب پلمب شد، وی زیر نظر هیئت دبیران کانون "احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلی و محمد مختاری" با شکستن پلمب، اسناد کانون را بهجای امن رساند تا جان اعضای کانون محفوظ بماند.
در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیر اجراهای صحنهای، مدیر ارکستر سمفونیک تهران و مدیر روابط عمومی "سه سال و نیم" بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی از هنرمندان مختلف را کشور به اجرا درآورد. مجله موسیقی «آهنگ» نیز به سردبیری او در همین دوران انتشار یافت و در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را نیز پایهگذاری کرد و بهطور جدی بهکار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال او در این نشریه با انتظارات دولت مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
وی در پی توقیف «گردون» ناگزیر بهترک میهن شد و به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت و یک سال هم بهعنوان مدیر در آن خانه کار کرد. وی «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و بهکار کتابفروشی مشغول شد و کلاسهای داستاننویسیاش را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار شد که بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کرد.
او همچنین بنیانگذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان است.
آثار
رمان:
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد (۱۳۸۱)
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماما مخصوص (۱۳۸۹)
نام تمام مردگان یحیاست (۱۳۹۷)
مجموعه داستان
روبروی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)
شاهزاده برهنه (۱۳۹۷)
چرخ گردون با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
کتاب دوم با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
نمایشنامه:
تاکجا بامنی (۶۲–۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
آن شصت نفر، آن شصت هزار (۱۳۶۱)
و خدا گاو را آفرید (۱۳۹۷)
شعر:
نامههای عاشقانه و منظومه عینالقضات و عشق (۲۰۱۱)
چهل سالهتر از پیامبر (۲۰۱۸)
مقالات:
اینسو و آن سوی متن (تجربهها و تکنیکهای ادبیات داستانی) (۲۰۱۲)
مجله
مجله موسیقی آهنگ
مجله ادبی گردون
مجله ادبی آیینه اندیشه در سال ۱۳۷۱ سه شماره چاپ شد و شماره چهارم توقیف شد.
جوایز:
جایزه هلمن هامت (مشترکاً با هوشنگ گلشیری) ۱۹۹۶
جایزه روزنامهنگار آزاده سال، اتحادیه روزنامهنگاران کانادا ۱۹۹۶
جایزه "بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ" برای رمان سمفونی مردگان ۲۰۰۱
برنده جایزه بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال ۲۰۰۲
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#عباس_معروفی
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۷ اردیبهشت زادروز پرویز رجبی
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۸ قوچان -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران) مورخ، مترجم و محقق تاریخ ایران باستان
او در سال ۱۳۴۲ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در سال ۱۳۴۹ از دانشگاه گوتینگن آلمان دکترا دریافت کرد و در بازگشت نخست به استخدام دانشگاه اصفهان درآمد و در سال ۱۳۵۳ مرکز تحقیقات ایرانشناسی را تأسیس کرد.
وی در ۱۳۶۷ دوباره به آلمان رفت و مدت ۶ سال بهتحقیق و تدریس در دانشگاههای ماربورگ و گوتینگن مشغول بود و در ۱۳۷۳ به ایران بازگشت و ریاست بخش ایرانشناسی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را عهدهدار شد.
در سال۱۳۷۹ براثر سکته مغزی و فلج شدن نیمی از بدن، خانهنشین شد اما همچنان بهکار تحقیق و ترجمه اشتغال داشت. در این مدت بیش از ۲۰۰ مقاله علمی تالیف و حدود ۹۰ مقاله نیز برای مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی ویرایش کرد.
تالیفات:
کریمخان زند و زمان او ۱۳۵۲، ۱۵۵۴، ۱۳۵۶، ۱۳۷۵.
• معماری ایران در عصر پهلوی ۱۳۵۶.
• جندق و ترود دو بندر فراموش شده کویر بزرگ نمک ۱۳۵۳، ۱۳۵۶، ۱۳۸۴.
• جشنهای ایرانی ۱۳۵۸، ۱۳۷۵ ، ۱۳۸۵.
• تاریخ خط میخی فارسی باستان ۱۳۵۹.
• مهر ایران ۱۳۷۷.
• تخت جمشید بارگاه تاریخ ۱۳۷۷.
• ارجنامه شهریاری ۱۳۸۰
• ایرانشناسی، فرازها و فرودها ۱۳۸۱.
• هزارههای گمشده: اهورامزدا، زرتشت، اوستا، جلد ۱، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳.
• هزارههای گمشده: هخامنشیان بهروایت، جلد ۲، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳.
• هزارههای گمشده: از خشایارشا تا فروپاشی هخامنشیان، جلد ۳، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزارههای گمشده: اشکانیان، جلد ۴، ۱۳۸۱ ، ۱۳۸۳.
• هزارههای گمشده: ساسانیان، جلد ۵، ۱۳۸۲ ، ۱۳۸۳.
• ترازوی هزارکفه ۱۳۸۳.
• شما در این خانه حقی ندارید ۱۳۸۳.
• ایران ۱۳۸۴.
• سدههای گمشده، مجلد ۱ از فتح ایران بهدست اعراب تا برآمدن صفاریان (۱۳۸۵).
• سدههای گمشده، مجلد ۲ صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان (۱۳۸۵)
• سدههای گمشده، مجلد۳ علویان، دیلمیان، آل زیار و آل بویه (۱۳۸۵).
• سده های گمشده، مجلد۴ سلجوقیان (۱۳۸۷).
• فرمایشهای شاهان، آماده چاپ در سال ۱۳۸۵.
• سفرنامه اونور آب ۱۳۸۴-۱۳۸۵.
• خوشا شیراز...، زیر چاپ ۱۳۸۵.
• تاریخ جامع کاشان، برای بنیاد کاشان.
• تاریخ ایران در دوره ایلامی، مادی و هخامنشی (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴.
• تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴.
ترجمه:
سون هدین، کویرهای ایران ۱۳۵۴.
آلفونس گابریل، مارکوپولو در ایران ۱۳۵۴ و ۱۳۸۱.
کارستن نیبور، سفرنامه نیبور ۱۳۵۵.
ویلهم لیتن، ماه عسل ایرانی ۱۳۵۵و۱۳۸۵.
هایدماری کخ، از زبان داریوش ۱۰ چاپ ۱۳۸۳-۱۳۷۵.
والتر هینتس، یافتههاینو ۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۱،۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۲، ۱۳۸۵.
نامنامه ایران باستان ۱۳۸۰ آماده چاپ
والتر هینتس، شهریاری ایلام ۱۳۸۹
ارنست گروبه، هنر جهان اسلام
از زبان داریوش که ۱۸ بار تجدید چاپ شده است.
داستان ها:
• شهرما (مجموعه قصه) ۱۳۵۲، ۱۳۸۴.
• ماهی قرمز حوض همسایه (مجموعه قصه) ۱۳۵۷.
• دشنه و سیب گمشده (رمان) ۱۳۷۹.
• لاهوت (رمان).
• سیمرغ (رمان) ۱۳۸۵.
🆔https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#پرویز_رجبی
۲۷ اردیبهشت زادروز پرویز رجبی
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۸ قوچان -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران) مورخ، مترجم و محقق تاریخ ایران باستان
او در سال ۱۳۴۲ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در سال ۱۳۴۹ از دانشگاه گوتینگن آلمان دکترا دریافت کرد و در بازگشت نخست به استخدام دانشگاه اصفهان درآمد و در سال ۱۳۵۳ مرکز تحقیقات ایرانشناسی را تأسیس کرد.
وی در ۱۳۶۷ دوباره به آلمان رفت و مدت ۶ سال بهتحقیق و تدریس در دانشگاههای ماربورگ و گوتینگن مشغول بود و در ۱۳۷۳ به ایران بازگشت و ریاست بخش ایرانشناسی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را عهدهدار شد.
در سال۱۳۷۹ براثر سکته مغزی و فلج شدن نیمی از بدن، خانهنشین شد اما همچنان بهکار تحقیق و ترجمه اشتغال داشت. در این مدت بیش از ۲۰۰ مقاله علمی تالیف و حدود ۹۰ مقاله نیز برای مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی ویرایش کرد.
تالیفات:
کریمخان زند و زمان او ۱۳۵۲، ۱۵۵۴، ۱۳۵۶، ۱۳۷۵.
• معماری ایران در عصر پهلوی ۱۳۵۶.
• جندق و ترود دو بندر فراموش شده کویر بزرگ نمک ۱۳۵۳، ۱۳۵۶، ۱۳۸۴.
• جشنهای ایرانی ۱۳۵۸، ۱۳۷۵ ، ۱۳۸۵.
• تاریخ خط میخی فارسی باستان ۱۳۵۹.
• مهر ایران ۱۳۷۷.
• تخت جمشید بارگاه تاریخ ۱۳۷۷.
• ارجنامه شهریاری ۱۳۸۰
• ایرانشناسی، فرازها و فرودها ۱۳۸۱.
• هزارههای گمشده: اهورامزدا، زرتشت، اوستا، جلد ۱، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳.
• هزارههای گمشده: هخامنشیان بهروایت، جلد ۲، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳.
• هزارههای گمشده: از خشایارشا تا فروپاشی هخامنشیان، جلد ۳، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزارههای گمشده: اشکانیان، جلد ۴، ۱۳۸۱ ، ۱۳۸۳.
• هزارههای گمشده: ساسانیان، جلد ۵، ۱۳۸۲ ، ۱۳۸۳.
• ترازوی هزارکفه ۱۳۸۳.
• شما در این خانه حقی ندارید ۱۳۸۳.
• ایران ۱۳۸۴.
• سدههای گمشده، مجلد ۱ از فتح ایران بهدست اعراب تا برآمدن صفاریان (۱۳۸۵).
• سدههای گمشده، مجلد ۲ صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان (۱۳۸۵)
• سدههای گمشده، مجلد۳ علویان، دیلمیان، آل زیار و آل بویه (۱۳۸۵).
• سده های گمشده، مجلد۴ سلجوقیان (۱۳۸۷).
• فرمایشهای شاهان، آماده چاپ در سال ۱۳۸۵.
• سفرنامه اونور آب ۱۳۸۴-۱۳۸۵.
• خوشا شیراز...، زیر چاپ ۱۳۸۵.
• تاریخ جامع کاشان، برای بنیاد کاشان.
• تاریخ ایران در دوره ایلامی، مادی و هخامنشی (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴.
• تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴.
ترجمه:
سون هدین، کویرهای ایران ۱۳۵۴.
آلفونس گابریل، مارکوپولو در ایران ۱۳۵۴ و ۱۳۸۱.
کارستن نیبور، سفرنامه نیبور ۱۳۵۵.
ویلهم لیتن، ماه عسل ایرانی ۱۳۵۵و۱۳۸۵.
هایدماری کخ، از زبان داریوش ۱۰ چاپ ۱۳۸۳-۱۳۷۵.
والتر هینتس، یافتههاینو ۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۱،۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۲، ۱۳۸۵.
نامنامه ایران باستان ۱۳۸۰ آماده چاپ
والتر هینتس، شهریاری ایلام ۱۳۸۹
ارنست گروبه، هنر جهان اسلام
از زبان داریوش که ۱۸ بار تجدید چاپ شده است.
داستان ها:
• شهرما (مجموعه قصه) ۱۳۵۲، ۱۳۸۴.
• ماهی قرمز حوض همسایه (مجموعه قصه) ۱۳۵۷.
• دشنه و سیب گمشده (رمان) ۱۳۷۹.
• لاهوت (رمان).
• سیمرغ (رمان) ۱۳۸۵.
🆔https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#پرویز_رجبی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۷ اردیبهشت زادروز لیلی آهی "معروف به لیلا اَیمَن"
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ شیکاگو) از مؤسسان شورای کتاب کودک
او از هنگام آغاز به کار شورای کتاب کودک تا سال ۱۳۵۹ که به آمریکا رفت، دبیر هیئت مدیره بود و با توران میرهادی از دوستان و همکاران بسیار نزدیک بودند.
وی مشاور فنی اداره کل مطالعات و برنامههای وزارت فرهنگ، آموزگار ادبیات کودک به مربیان کودکستان، پایهگذار بخش انتشار کتابهای کودکان به زبان فارسی به دعوت بنگاه ترجمه و نشر کتاب و عضو گروه بررسی کتابهای درسی دبستان به دعوت مؤسسه انتشارات فرانکلین بود. او پس از دوره ویژهای که در آمریکا گذراند، دبیرفنی و مشاور فنی وزارت آموزش و پرورش، بنیانگذار، عضو و دبیر هیئت مدیره شورای کتاب کودک از آغاز پیدایش در ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۹ شد.
آغاز همکاری با توران میرهادی در مجله سپیده فردا در سال ۱۳۳۲ بود که این همکاری به برگزاری نخستین نمایشگاه کتاب کودک در سال ۱۳۳۵ انجامید و استقبال از این نمایشگاه به جایی رسید که در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۹ نیز برگزار شد.
در هنگام برگزاری نمایشگاههای کتاب کودک، او و ۳۷ نفر از دیگر همکاران و همفکرانش به کمبود ادبیات کودک پِی بردند؛ بنابراین نهادی را برای ساماندهی به ادبیات کودک پایه گذاشتند که اساسنامه این نهاد در مدرسه فرهاد نوشته شد و در ۱۳۴۱ آن را «شورای کتاب کودک» نامیدند. از همان زمان برای افزایش کیفیت و وضعیت ادبیات کودک، با همه توان تلاش کردند. کار عمده این شورا بررسی ادبیات کودک و انتخاب کتاب سال کودک بود.
لیلی آهی دو دوره به عنوان عضو هیئت مدیره دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) برگزیده شد و از سوی این هیئت در کنگره برزیل و چند سال پس از آن در آلمان شرکت کرد.
کتابهای "پالتو قرمز"، "هرکه پیدا کرد مال خودش" و نوشتارهای "نقدها و نظرها: شورای کتاب کودک" و "کتابهای خوب کدامند؟" از جمله آثار اوست.
او همسر دکتر ایرج ایمن و مادر «سبا» «رویا» و «راما» ایمن بود.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#لیلی_آهی
۲۷ اردیبهشت زادروز لیلی آهی "معروف به لیلا اَیمَن"
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ شیکاگو) از مؤسسان شورای کتاب کودک
او از هنگام آغاز به کار شورای کتاب کودک تا سال ۱۳۵۹ که به آمریکا رفت، دبیر هیئت مدیره بود و با توران میرهادی از دوستان و همکاران بسیار نزدیک بودند.
وی مشاور فنی اداره کل مطالعات و برنامههای وزارت فرهنگ، آموزگار ادبیات کودک به مربیان کودکستان، پایهگذار بخش انتشار کتابهای کودکان به زبان فارسی به دعوت بنگاه ترجمه و نشر کتاب و عضو گروه بررسی کتابهای درسی دبستان به دعوت مؤسسه انتشارات فرانکلین بود. او پس از دوره ویژهای که در آمریکا گذراند، دبیرفنی و مشاور فنی وزارت آموزش و پرورش، بنیانگذار، عضو و دبیر هیئت مدیره شورای کتاب کودک از آغاز پیدایش در ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۹ شد.
آغاز همکاری با توران میرهادی در مجله سپیده فردا در سال ۱۳۳۲ بود که این همکاری به برگزاری نخستین نمایشگاه کتاب کودک در سال ۱۳۳۵ انجامید و استقبال از این نمایشگاه به جایی رسید که در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۹ نیز برگزار شد.
در هنگام برگزاری نمایشگاههای کتاب کودک، او و ۳۷ نفر از دیگر همکاران و همفکرانش به کمبود ادبیات کودک پِی بردند؛ بنابراین نهادی را برای ساماندهی به ادبیات کودک پایه گذاشتند که اساسنامه این نهاد در مدرسه فرهاد نوشته شد و در ۱۳۴۱ آن را «شورای کتاب کودک» نامیدند. از همان زمان برای افزایش کیفیت و وضعیت ادبیات کودک، با همه توان تلاش کردند. کار عمده این شورا بررسی ادبیات کودک و انتخاب کتاب سال کودک بود.
لیلی آهی دو دوره به عنوان عضو هیئت مدیره دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) برگزیده شد و از سوی این هیئت در کنگره برزیل و چند سال پس از آن در آلمان شرکت کرد.
کتابهای "پالتو قرمز"، "هرکه پیدا کرد مال خودش" و نوشتارهای "نقدها و نظرها: شورای کتاب کودک" و "کتابهای خوب کدامند؟" از جمله آثار اوست.
او همسر دکتر ایرج ایمن و مادر «سبا» «رویا» و «راما» ایمن بود.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#لیلی_آهی
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۲۷ اردیبهشت زادروز پرویز خطیبی
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۲ تهران – درگذشته ۱۰ امرداد ۱۳۷۲ آمریکا) روزنامهنگار، فیلمساز، شاعر، ترانهسرا و طنزنویس
او از نوجوانی شعرهایش را در نشریات منتشر میکرد و با روزنامه توفیق نیز همکاری داشت و مدتی نیز سردبیر آن بود. در دهه ۱۳۲۰ گروه تئاتری «هنر» را تشکیل داد و چند نمایشنامه را روی صحنه برد و سالها از نویسندگان پیشپرده بود. از ۱۳۲۸ در رادیو، برنامهها و نمایشنامههای رادیویی طنز و فکاهی مینوشت و در همان سال نخستین فیلمش بهنام واریته بهاری را ساخت و چند ترانه نیز سرود، که از آن میان ترانه «بردی از یادم» با صدای دلکش بود.
وی پس از انقلاب، به آمریکا رفت و چند نمایشنامه را روی صحنه برد.
روزنامهنگاری:
وی در آغاز فعالیتهای مطبوعاتی، نشریات بهرام، علیبابا و حاجیبابا را منتشر کرد که بهخاطر انتقادهای سیاسی بارها توقیف و سرانجام برای همیشه تعطیل شدند. نشریه «حاجیبابا» که از سال ۱۳۲۸ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منتشر میشد، از پرطرفدارترین نشریات فکاهی سیاسی آن زمان بود.
فیلم شناسی
کارگردان:
کمربند زرین (۱۳۴۹)
تهران میرقصد (۱۳۴۸)
جنجال پول (۱۳۴۷)
گربه وحشی (۱۳۴۱)
انسان پرنده (۱۳۴۰)
دختر همسایه (۱۳۴۰)
دشمن زن (۱۳۳۷)
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشهوری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
نقلعلی (۱۳۳۳)
حاکم یکروزه (۱۳۳۱)
زندهباد خاله (۱۳۳۱)
عمر دوباره (۱۳۳۱)
دستکش سفید (۱۳۳۰)
واریته بهاری (۱۳۲۸)
نویسنده:
شادیهای زندگی (۱۳۵۵)
دختر نگو، بلا بگو (۱۳۵۴)
اوستاکریم نوکرتیم (۱۳۵۳)
بزن بریم دزدی (۱۳۵۳)
خوشگلا عوضی گرفتین (۱۳۵۳)
مرغ همسایه (۱۳۵۳)
مرغ تخمطلا (۱۳۵۱)
ماه پیشونی (۱۳۵۰)
کمربند زرین (۱۳۴۹)
تهران میرقصد (۱۳۴۸)
جنجال پول (۱۳۴۷)
گربه وحشی (۱۳۴۱)
انسان پرنده (۱۳۴۰)
دختر همسایه (۱۳۴۰)
دشمن زن (۱۳۳۷)
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشهوری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
حاکم یکروزه (۱۳۳۱)
زنده باد خاله (۱۳۳۱)
عمر دوباره (۱۳۳۱)
دستکش سفید (۱۳۳۰)
واریته بهاری (۱۳۲۸)
تهیهکننده:
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشهوری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
زندهباد خاله (۱۳۳۱)
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#پرویز_خطیبی
۲۷ اردیبهشت زادروز پرویز خطیبی
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۲ تهران – درگذشته ۱۰ امرداد ۱۳۷۲ آمریکا) روزنامهنگار، فیلمساز، شاعر، ترانهسرا و طنزنویس
او از نوجوانی شعرهایش را در نشریات منتشر میکرد و با روزنامه توفیق نیز همکاری داشت و مدتی نیز سردبیر آن بود. در دهه ۱۳۲۰ گروه تئاتری «هنر» را تشکیل داد و چند نمایشنامه را روی صحنه برد و سالها از نویسندگان پیشپرده بود. از ۱۳۲۸ در رادیو، برنامهها و نمایشنامههای رادیویی طنز و فکاهی مینوشت و در همان سال نخستین فیلمش بهنام واریته بهاری را ساخت و چند ترانه نیز سرود، که از آن میان ترانه «بردی از یادم» با صدای دلکش بود.
وی پس از انقلاب، به آمریکا رفت و چند نمایشنامه را روی صحنه برد.
روزنامهنگاری:
وی در آغاز فعالیتهای مطبوعاتی، نشریات بهرام، علیبابا و حاجیبابا را منتشر کرد که بهخاطر انتقادهای سیاسی بارها توقیف و سرانجام برای همیشه تعطیل شدند. نشریه «حاجیبابا» که از سال ۱۳۲۸ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منتشر میشد، از پرطرفدارترین نشریات فکاهی سیاسی آن زمان بود.
فیلم شناسی
کارگردان:
کمربند زرین (۱۳۴۹)
تهران میرقصد (۱۳۴۸)
جنجال پول (۱۳۴۷)
گربه وحشی (۱۳۴۱)
انسان پرنده (۱۳۴۰)
دختر همسایه (۱۳۴۰)
دشمن زن (۱۳۳۷)
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشهوری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
نقلعلی (۱۳۳۳)
حاکم یکروزه (۱۳۳۱)
زندهباد خاله (۱۳۳۱)
عمر دوباره (۱۳۳۱)
دستکش سفید (۱۳۳۰)
واریته بهاری (۱۳۲۸)
نویسنده:
شادیهای زندگی (۱۳۵۵)
دختر نگو، بلا بگو (۱۳۵۴)
اوستاکریم نوکرتیم (۱۳۵۳)
بزن بریم دزدی (۱۳۵۳)
خوشگلا عوضی گرفتین (۱۳۵۳)
مرغ همسایه (۱۳۵۳)
مرغ تخمطلا (۱۳۵۱)
ماه پیشونی (۱۳۵۰)
کمربند زرین (۱۳۴۹)
تهران میرقصد (۱۳۴۸)
جنجال پول (۱۳۴۷)
گربه وحشی (۱۳۴۱)
انسان پرنده (۱۳۴۰)
دختر همسایه (۱۳۴۰)
دشمن زن (۱۳۳۷)
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشهوری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
حاکم یکروزه (۱۳۳۱)
زنده باد خاله (۱۳۳۱)
عمر دوباره (۱۳۳۱)
دستکش سفید (۱۳۳۰)
واریته بهاری (۱۳۲۸)
تهیهکننده:
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشهوری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
زندهباد خاله (۱۳۳۱)
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#پرویز_خطیبی
Telegram
attach 📎