🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
204 subscribers
1.59K photos
326 videos
7 files
1.91K links
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj
Download Telegram
بعضی #ﭼﻚﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﺗﺎ #ﺍﻣﻀﺎی ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ #نقد نمیﺷﻮﻧﺪ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻭﻡ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﻣﻀﺎ ﻛﻨﻨﺪ، ﻫﻴﭻ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻣﻀﺎ ﺭﺍ میﺷﻨﺎﺳﺪ.

ﺣﺎﻝ، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ بیفتد، ﻣﺜﻞ ﭼﻚ دﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ!!
ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ خدﺍﺳﺖ…
ﺗﺎ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﻴﭻ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ.
‏«اگر تیغ عالم بجنبد زجای»
«نبرّد رگی تا نخواهد خدای»


ﭘﺲ ﺍﮔﺮ کسی ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﺑﺮﻭﻳﺖ ﺭﺍ میﺭﻳﺰﻡ، #سکه ﻳﻚ ﭘﻮﻟﺖ میﻛﻨﻢ،
ﻛﺎﺭﯼ میﻛﻨﻢ ﻛﻪ #ﺳﻨﮓ ﺭﻭی #ﻳﺦ ﺷﻮﯼ، ﺑﻼﻳﯽ ﺳﺮﺕ میﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﺮﻍﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ #ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﻨﺪ…
ﻫﻴﭻ #ﻧﺘﺮﺱ!
ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﭼﻚ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻣﻀﺎی ﺩﻭﻡ ﻣﺎﻝ #ﺧﺪﺍﺳﺖ؛
ﻳﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﺗﻮ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺷﻮﺩ،
ﻭ ﺍﻭ ﻳﺎ نمیﺧﻮﺍﻫﺪ، ﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ، ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺗﻮﺳﺖ...

‏«ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻥ ﺧﺴﺮﻭ ﻛﻨﺪ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺑﻮﺩ‏»

🌾🌸🍀🎄🍃🪴🦚🪴🍃🎄🍀🌸🌾

این 15 عمل را رها کن تا #شاد باشی:

1 – همیشه #حق با تو بودن را رها کن
2 – نیاز به #کنترل کردن را رها کن
3 - #سرزنش کردن را رها کن

4 - افکار #مبارزه گرانه خود را رها کن
5 – #باورهای محدود کننده خود را رها کن
6 – شکوه و #شکایت را رها کن

7 – #قضاوت کردن را رها کن
8 – #نیاز به تحت تاثیر قرار دادن دیگران را رها کن
9 - #مقاومت در مقابل تغییر را رها کن
10 – #برچسب زدن ها را رها کن

11 – #ترسهایت را رها کن
12 – #بهانه هایت را رها کن
13 – #گذشته را رها کن

14 – #وابستگی هایت را رها کن
15 – #زندگی کردن بر طبق خواسته های دیگران را رها کن.

دیپاک_چوپرا

🌾https://t.me/khatamajabshir
#معجزه

سارا هشت ساله بود که از صحبت پدرمادرش فهميد برادر کوچکش سخت مريض است و پولي هم براي مداواي آن ندارند.

پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نميتوانست هزينهء جراحي پر خرج برادرش را بپردازد.

سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد سارا با ناراحتي به اتاقش رفت و از زير تخت قلک کوچکش را درآورد.

قلک را شکست. سکه ها رو رو تخت ريخت و آنها رو شمرد .فقط پنج دلار.

بعد آهسته از در عقبي خارج شد و چند کوچه رفت بالاتر به داروخانه رفت.

جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش به مشتريان گرم بود بالاخره سارا حوصلش سر
رفت و سکه ها رو محکم رو شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جاخورد و گفت چه ميخواهي؟

دخترک جواب داد برادرم خيلي مريضِ
مي خوام معجزه بخرم قيمتش چقدر است؟

دارو ساز با تعجب پرسيد چي بخري عزيزم!!؟

دخترک توضيح داد برادر کوچکش چيزي در سرش رفته و بابام مي گويد فقط معجزه ميتواند او را نجات دهد من هم مي خواهم
معجزه بخرم قيمتش چقدر است..؟!

داروساز گفت:
متاسفم دختر جان ولي ما اينجا معجزه
نمي فروشيم.

چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت شما رو به خدا برادرم خيلي مريض ِو بابام پول ندارد و اين همهء پول من است. من از
کـــــجــا مي توانم معجزه بخرم؟؟؟؟

مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت از دخترک پرسيد:
چقدر پول داري؟

دخترک پولها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخندي زد و گفت:

آه چه جالب!!!
فکر ميکنم اين پول براي خريد معجزه کافي باشه.
بعد به آرامي دست اورا گرفت و گفت من ميخوام برادر و والدينت را ببينم فکر ميکنم معجزهء برادرت پيش من باشه آن مرد دکتر #آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.

فرداي
آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحي پدر نزد دکتر رفت و گفت از شما متشکرم نجات پسرم يک معجزه واقعي بود،

مي خواهم بدانم بابت هزينهء عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟

دکتر لبخندي زد و گفت فقط 5 دلار...


🌹👇🪷👆🪷👇🪷👆🪷👇🪷👆🌹


🤲#خدایا........

سجاده ام را به سمت قبله #نیاز می گشایم

تا ذره ذره وجودم را به #معراج نگاهت، پرواز دهم

می ایستم به #قامت در برابرت تا عظمتت را سپاس گویم

به #رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم

و به #سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر #عشق بزنم…

چه #آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست

چه لحظه های مهرافروزی در #ذکر یادت…

🤲#پروردگارا!

دستان #دعایم را

به #عرش الهیت برسان ،

دلم را به حلاوت دوستیت

و چشمان باران زده ام را به دیدارت

نورانی گردان...


👇👇👇👇👇👇👇👇
🌹https://t.me/khatamajabshir