kaveh farhadi کاوه فرهادی
1.8K subscribers
2.15K photos
444 videos
445 files
2.35K links
جستارهایی در:
- جامعه شناسی
-انسانشناسی
-انسانشناسی یاریگری
-توسعه پایدار بومی
-ایرانشناسی
-کارآفرینی فتوتی
-زیست‌بوم
- روانشناسی
- اقتصادنهادگرا
- فلسفه
-اخلاق
-فیزیک/نسبیت
- ادبیات
-شعر
- سینما
-تئاتر
👇 ارتباط با من👇
💠https://yek.link/kavehfarhadi
Download Telegram
ساختن یک دنیا(1)

🔺فیلم «نام گل سرخ» در سال 1986 از روی رمانی ساخته شد به همین نام. موضوع کتاب یک داستان جنایی تاریخی است که در صومعه ای در ایتالیای سال ۱۳۲۷ میلادی می‌گذرد؛ معمایی روشنفکرانه که نشانه‌شناسی در داستان را با تحلیل انجیل، مطالعات مذهبی قرون وسطی و نظریات ادبی تلفیق می‌کند.
#اومبرتو_اکو نویسنده ایتالیایی رمان موفق و نامدار «نام گل سرخ» درباره تجربه نویسندگی خود چنین میگوید:
در طی سالهای بارداری ادبی چه میکنم؟ مدارک جمع میکنم، به دیدن اماکن میروم، به طرح ساختمانها یا ای بسا کشتی ها با دقت نگاه میکنم. برای نام گل سرخ پرتره همه راهبانی که درباره شان می نوشتم ترسیم کردم. هیچ کس نمیداند چه میکنم حتی اعضای خانواده، همه فکر میکنند به کارهای مختلف مشغولم ولی همیشه روی صید ایده ها، تصاویر و کلمات تمرکز کرده ام.
پس از انتشار نام گل سرخ، اولین کارگردانی که پیشنهاد داد از روی آن فیلمی بسازد #مارکو_فرری بود. گفت: « کتاب تو انگار عمدا برای فیلمنامه تهیه شده، چون طول دیالوگها درست به اندازه است.»

#رمان
#سینما
#ادبیات
#تحلیل_متن
#نام_گل_سرخ
#مینا_حسنی

#the_name_of_the_rose
#minahasani
@hemenotic
ساختن یک دنیا(2)

🔺روش تبدیل ایده به متن
از درسهای #اومبرتو_اکو:
سوالی به کرات از من میشود این است که وقتی شروع به نوشتن میکنی کدام ایده ی خام یا #طرح تفصیلی را در ذهن داری؟
تنها پس از سومین رمانم بود که دریافتم هر یک از رمانهایم از یک ایده ی نطفه ای، که مختصری بیشتر از یک تصویر است، پا گرفته. در تاملاتی در باب #نام_گل_سرخ گفته ام به این دلیل شروع به نوشتن #رمان کردم "که می خواستم راهبی را زهر بخورانم." در واقع هیچ اشتیاقی برای زهر خور کردن راهبان نداشتم- منظورم این است که من نمی خواستم هیچکس را مسموم کنم، خواه راهب یا خواه آدم غیر مذهبی. فقط تصویر راهبی که در حال خواندن کتاب مسموم میشود به ذهنم رسیده بود. شاید تجربه ای که در شانزده سالگی داشتم به یاد می آوردم: هنگام دیدار از صومعه ای #بندیکتی از رواقهای قرون وسطی ای گذشتم و وارد کتابخانه ای تاریک شدم و روی یکی از میزهای مخصوص قرائت کتاب اعمال قدیسان را باز کردم. تورق آن مجلد عظیم در آن سکوت سنگین و در آن حال که چند شعاع نور از صافی شیشه بند منقش گذشته بود، احتمالا لرز به تنم نشاند. چهل و چند سال بعد این لرز از #ناخودآگاهم سربرآورد.
#مینا_حسنی
@hemenotic