#تصویر_سازی زیبای حسن روح الامین از تشابه صحنه شهادت شهید #مدافع_حرم محسن حججی و کربلای اباعبدالله
از یادشان نمی کاهیم...
@kaveh_farhadi
از یادشان نمی کاهیم...
@kaveh_farhadi
kaveh farhadi کاوه فرهادی
📷 تصویر روی جلد پنجمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی: #آینده از آن که خواهد بود؟ #عدن در انتظار ما نشسته است یا #دوزخ؟ سروران بعدی زمین ماییم، یا رباتها، یا...👇 از: ترجمان @kaveh_farhadi
👆👆
#تصویر روی جلد پنجمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی:
#آینده از آن که خواهد بود؟ #عدن در انتظار ما نشسته است یا #دوزخ؟ سروران بعدی زمین ماییم، یا رباتها، یا حیوانات، یا ترکیبی از این سه؟ شاید آینده شبیه همین میمون باشد که با آرامش از پشت محفظهای شیشهای به ما مینگرد. روزی را تصور کنید که
یک #سیستم_هوش_مصنوعی که بسیار قدرتمندتر از ماست بر مصدر امور بنشیند و، بهجای ما، حیوانات را برای خدمت به حکومتش برگزیند. هر چه باشد، دلیلهای خوبی برای این کار خواهد داشت. شاید اینها خیالات است، درست مثلِ همین عکس، مثلِ همین میمونی که وجود ندارد، بلکه حاصل کار یک طراحی سهبعدی در نرمافزاری مخصوص ساختِ مجسمههای دیجیتالی است. شاید اصلاً آینده سرگرمی است. کسی چه میداند؟
🇧🇪 میمون فضانورد، طراحیشده بهدست هنرمند بلژیکی، مارتین ورهوون.
اطلاعات بیشتر دربارۀ فصلنامه را در وبسایت ترجمان ببینید👇:
http://goo.gl/5HjLYo
از: ترجمان
@kaveh_farhadi
#تصویر روی جلد پنجمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی:
#آینده از آن که خواهد بود؟ #عدن در انتظار ما نشسته است یا #دوزخ؟ سروران بعدی زمین ماییم، یا رباتها، یا حیوانات، یا ترکیبی از این سه؟ شاید آینده شبیه همین میمون باشد که با آرامش از پشت محفظهای شیشهای به ما مینگرد. روزی را تصور کنید که
یک #سیستم_هوش_مصنوعی که بسیار قدرتمندتر از ماست بر مصدر امور بنشیند و، بهجای ما، حیوانات را برای خدمت به حکومتش برگزیند. هر چه باشد، دلیلهای خوبی برای این کار خواهد داشت. شاید اینها خیالات است، درست مثلِ همین عکس، مثلِ همین میمونی که وجود ندارد، بلکه حاصل کار یک طراحی سهبعدی در نرمافزاری مخصوص ساختِ مجسمههای دیجیتالی است. شاید اصلاً آینده سرگرمی است. کسی چه میداند؟
🇧🇪 میمون فضانورد، طراحیشده بهدست هنرمند بلژیکی، مارتین ورهوون.
اطلاعات بیشتر دربارۀ فصلنامه را در وبسایت ترجمان ببینید👇:
http://goo.gl/5HjLYo
از: ترجمان
@kaveh_farhadi
ترجمان | علوم انسانی و ترجمه
پنجمین فصلنامۀ ترجمان منتشر شد
شمارۀ پنجم فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی، نوبت پاییز ۱۳۹۶، در ۳۶۶ صفحه منتشر شد و از امروز در کتابفروشیها و روزنامهفروشیها قابل خریداری است. این شماره، علاوهبر ۱۰ مطلب جدید، شامل گزیدهای از بهترین مطالبی است که تابستان سال جاری در وبسایت ترجمان منتشر…
kaveh farhadi کاوه فرهادی
pdf (1).pdf
#تصویر گزارش روزنامه اعتماد از
سخنراني #دكتر_مرتضي_فرهادي
www.mortezafarhadi.ir
در #نشست_بحران_آب_در_ايران
اگر برایتان قابل توجه بود ، لطفا به اشتراک بگذارید!
@kaveh_farhadi
سخنراني #دكتر_مرتضي_فرهادي
www.mortezafarhadi.ir
در #نشست_بحران_آب_در_ايران
اگر برایتان قابل توجه بود ، لطفا به اشتراک بگذارید!
@kaveh_farhadi
kaveh farhadi کاوه فرهادی
آنچه در تصویر تلسکوپ افق رویداد از سیاهچالهی مرکزی کهکشان M87 دیده میشود. #EHTblackhole منبع: نیچر #فیزیک #فیزیک_نجوم #فیزیک_کهکشان #سیاهچاله @kaveh_farhadi
🔺این تصویر حاصل همکاری دانشمندان ۴۰کشور دنیا است. تصویر یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای طبیعت که دقايقى پیش منتشر شد.
🔺چگونه میتوان از یک سیاهچاله عکس گرفت؟ مگر نه آنکه سیاهچاله همهچیز از جمله نور را به درون خود میبلعد؟
👇🏼در این مطلب بابك سلطانى
توضیح داده که در این تصویر چه میبینیم و چگونه تولید شده است.
📌http://medn.me/bgemjf
#فیزیک
#فیزیک_نجوم
#فیزیک_کهکشان
#سیاهچاله
#تصویر_سیاهچاله
@kaveh_farhadi
🔺چگونه میتوان از یک سیاهچاله عکس گرفت؟ مگر نه آنکه سیاهچاله همهچیز از جمله نور را به درون خود میبلعد؟
👇🏼در این مطلب بابك سلطانى
توضیح داده که در این تصویر چه میبینیم و چگونه تولید شده است.
📌http://medn.me/bgemjf
#فیزیک
#فیزیک_نجوم
#فیزیک_کهکشان
#سیاهچاله
#تصویر_سیاهچاله
@kaveh_farhadi
میدان
خیره به یک سیاهچاله
این روزی تاریخی است. یازده رصدخانهی مختلف در نقاط مختلف سیاره در یک همکاری بینالمللی، تلسکوپی به ابعاد زمین ایجاد کردهاند تا نخستین تصویر تاریخ را از یک سیاهچاله ثبت کنند. در روزها و سالهای آینده بسیاری برای مورد آزمون قرار دادن نظریهی نسبیتعام به…
kaveh farhadi کاوه فرهادی
نگاهی #جامعهشناسانه به #سینمای_ایران 🎞 رونمایی از کتاب " سینما و بازتولید ارزش ها" 🕓 زمان :چهارشنبه 27 آذرماه ساعت 16 📝اثر خانم مینا حسنی از فارغ التحصیلان رشته کارگردانی دارالفنون مکان: میدان انقلاب ابتدای خیابان آزادی خیابان جمالزاده جنوبی خیابان کلهر…
🔻 "روشان" #چراغ را #روشن_کرد!🔻
https://www.instagram.com/p/B6gYrmgJFt7/?igshid=cbs7v9f2xaz1
@kaveh_farhadi
#تصویر_اول_و_دوم: کریسمس ابتدای سال ۲۰۲۰ است.. هواپیما دارد به فرودگاه مهرآباد تهران نزدیک میشود، همه چراغها خاموش بودند، و من چقدر دلم میخواست کتابی را که هفتهی پیش رونماییاش در #آموزشگاه_سینمایی_دارالفنون_تهران برگزار شد، یک بار دیگر مطالعه میکردم، اما اکثر چراغها همچنان خاموش بودند، دوست کنار من هم چشمانش را بسته بود و فکر کردم شاید مثل بسیار دیگر از مسافران، خواب باشد، چند صندلی جلوتر کودکی زیبا ناگهان از جای بلند شد و بیدرنگ، چراغ بالای سرش را روشن کرد! زیبایی نگاهش در زیر نور چراغ همه را آنچنان به وجد آورد که حتی دوست مسافر کناری هم لبخند زنان چشمانش را گشود و نگاهم کرد و به آرامی گفت: "کریسمس شما مبارک!" .. لحظاتی بعد فهمیدم، این دوست مهربان از هموطنان خوب مسیحیمان است که از خواب برخاسته است.
#تصویر_سوم: درحالیکه به آن دخترکِ زیبا، زیر نور چراغ نگاه میکردم ، کتاب پیش رویم را گشودم.. براستی اثر #سینما_و_بازتولید_ارزشها کار عمیق و شجاعانهای است که چراغ فهم و بازاندیشی دوبارهی #ارزشها را با نگاهی #جامعهشناسانه در دریای خروشان تغییرات رویکردهای سینمایی جهان و ایران، فراروی همهی آنانی که به ادراک #متن در امواج خروشانِ #تولید_محتوا میاندیشند، میگشاید.. نویسنده اثر، #مینا_حسنی آنچنان متن را روشن و روان نوشته بود که من هم مانند #روشان، (بعدا دانستم نام آن دخترک، "روشان" بود.) چراغ بالای سرم را روشن کردم. و برداشتهای نویسنده را در بسط مفهوم ارزش #خردجمعیِ در تولید آثار سینمای معاصر ایران بویژه دهههای اخیر، دنبال کردم.
#تصویر_چهارم : خلبان از درون کابین بیرون آمد و با مسافران خوش و بشی کوتاه کرد، شاید چراغی که "روشان" روشن کرده بود او را هم به درون مسافران کشاند! وقتی نگاهم به مکالمهی کوتاه خلبان و "روشان" افتاد، صحنههایی از #شازده_کوچولو اثر:#اگزوپری و دیالوگاش با خلبان و نقشی را که در کودکی بازی کردم و تصویر سال گذشته، زمانی که کنار مجسمهاش ایستاده بودم، همه به خاطرم آمد..
#تصویر_پنجم: هواپیما در فرودگاه مهرآباد آرام گرفت اما دریای افکارم همچنان خروشان مانده بود و به باز تولید ارزشها در روزگاری میاندیشیدم که "روشان" در آن بزرگ خواهد شد و سالهایی که نو میشود.. و به لبخند آن دوست و هموطن مسیحی که با هم از یک هواپیما پیاده شدیم و شاید او هم مثل من، به چراغی میاندیشید که "روشان" ، روشن کرد! (#یادداشتی از:
#کاوه_فرهادی/ کریسمس سال ۲۰۲۰)
#سینما_و_بازتولید_ارزشها
#کتاب/ #جامعه_شناسی_سینما/#مینا_حسنی
@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/B6gYrmgJFt7/?igshid=cbs7v9f2xaz1
@kaveh_farhadi
#تصویر_اول_و_دوم: کریسمس ابتدای سال ۲۰۲۰ است.. هواپیما دارد به فرودگاه مهرآباد تهران نزدیک میشود، همه چراغها خاموش بودند، و من چقدر دلم میخواست کتابی را که هفتهی پیش رونماییاش در #آموزشگاه_سینمایی_دارالفنون_تهران برگزار شد، یک بار دیگر مطالعه میکردم، اما اکثر چراغها همچنان خاموش بودند، دوست کنار من هم چشمانش را بسته بود و فکر کردم شاید مثل بسیار دیگر از مسافران، خواب باشد، چند صندلی جلوتر کودکی زیبا ناگهان از جای بلند شد و بیدرنگ، چراغ بالای سرش را روشن کرد! زیبایی نگاهش در زیر نور چراغ همه را آنچنان به وجد آورد که حتی دوست مسافر کناری هم لبخند زنان چشمانش را گشود و نگاهم کرد و به آرامی گفت: "کریسمس شما مبارک!" .. لحظاتی بعد فهمیدم، این دوست مهربان از هموطنان خوب مسیحیمان است که از خواب برخاسته است.
#تصویر_سوم: درحالیکه به آن دخترکِ زیبا، زیر نور چراغ نگاه میکردم ، کتاب پیش رویم را گشودم.. براستی اثر #سینما_و_بازتولید_ارزشها کار عمیق و شجاعانهای است که چراغ فهم و بازاندیشی دوبارهی #ارزشها را با نگاهی #جامعهشناسانه در دریای خروشان تغییرات رویکردهای سینمایی جهان و ایران، فراروی همهی آنانی که به ادراک #متن در امواج خروشانِ #تولید_محتوا میاندیشند، میگشاید.. نویسنده اثر، #مینا_حسنی آنچنان متن را روشن و روان نوشته بود که من هم مانند #روشان، (بعدا دانستم نام آن دخترک، "روشان" بود.) چراغ بالای سرم را روشن کردم. و برداشتهای نویسنده را در بسط مفهوم ارزش #خردجمعیِ در تولید آثار سینمای معاصر ایران بویژه دهههای اخیر، دنبال کردم.
#تصویر_چهارم : خلبان از درون کابین بیرون آمد و با مسافران خوش و بشی کوتاه کرد، شاید چراغی که "روشان" روشن کرده بود او را هم به درون مسافران کشاند! وقتی نگاهم به مکالمهی کوتاه خلبان و "روشان" افتاد، صحنههایی از #شازده_کوچولو اثر:#اگزوپری و دیالوگاش با خلبان و نقشی را که در کودکی بازی کردم و تصویر سال گذشته، زمانی که کنار مجسمهاش ایستاده بودم، همه به خاطرم آمد..
#تصویر_پنجم: هواپیما در فرودگاه مهرآباد آرام گرفت اما دریای افکارم همچنان خروشان مانده بود و به باز تولید ارزشها در روزگاری میاندیشیدم که "روشان" در آن بزرگ خواهد شد و سالهایی که نو میشود.. و به لبخند آن دوست و هموطن مسیحی که با هم از یک هواپیما پیاده شدیم و شاید او هم مثل من، به چراغی میاندیشید که "روشان" ، روشن کرد! (#یادداشتی از:
#کاوه_فرهادی/ کریسمس سال ۲۰۲۰)
#سینما_و_بازتولید_ارزشها
#کتاب/ #جامعه_شناسی_سینما/#مینا_حسنی
@kaveh_farhadi
Instagram
Kaveh Farhadi |کاوه فرهادی
#"روشان" #چراغ را #روشن_کرد! #تصویر_اول_و_دوم: کریسمس ابتدای سال ۲۰۲۰ است.. هواپیما دارد به فرودگاه مهرآباد تهران نزدیک میشود، همه چراغها خاموش بودند، و من چقدر دلم میخواست کتابی را که هفتهی پیش رونماییاش در #آموزشگاه_سینمایی_دارالفنون_تهران برگزار شد،…
✅ دل خوش سیری چند؟
🌷 دوست داشتنیتر از #لبخند_ژکوند !
( ورق بزنید! )
1️⃣ امشب میهمان ( نه چندان طبق برنامه) خبرنگاران مهربانِ زیستبوم دوست و جوانِ خبرگزاری مهر بودم. -گزارش این گفتو گوی تصویری را در آیندهای نزدیک به امید پروردگار خواهید دید. - اما قبل از آن..
وقتی در هوای دود گرفتهی تهران درون ماشین نشستم تا مرا به دفتر خبرگزاری برساند، درون ترافیک به چهرههای عابران و مسافران و.. هرچه نگاه میکردم، طرح لبخندی بر لبها نمیدیدم.. و آقای راننده جوان نیز بر این مدعا، استثنا نبود!
2️⃣ پشت چراغ قرمز اما پیرمردی سیستانی ( یا شاید هم از عزیزان افغانی) دستش را بالا برد و بطری خالیاش را لحظهای به من نشان داد، از اشاره ی دستش فهمیدم که میپرسد آب داری؟ ناخودآگاه اطرافم را نگاه کردم و با تاسف پاسخ دادم:
نه شرمندهام!
اما او دست دیگرش را به نشانهی سپاس بالا برد و بیهیچ درنگی به من لبخند زد! دندانهای قهوهایاش زیر نور آفتابِ غروبِ تهران همچنان مو و محاسنِ سپیدش میدرخشید. لبخند پیرمرد عجیب به دلم نشسته بود! لبخندی شبیه لبخند نیاکان.. عمیق، پرمعنا و صدالبته تنها لبخندی در ترافیک تهران که در غروب چهاردهم شهریور قرنِ نو به چشمم آمد..
( او همچنان بطری آبِ خالی در دست دور میشد و در ذهن من میآمد:
" آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست...
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب #مولانا )
3️⃣ از پلههای خبرگزاری آمدم پایین، ناگهان جلویِ تصویر آویخته بر دیوار، خشکم زد!
باورم نمیشد، باورتان نمیشود! روی تابلوی لبخندهای آویخته بر دیوار، انگار همان پیرمرد، خیره در چشمان من داشت نگاه میکرد و با همان دندانهای قهوهای و لبان احتمالا تشنه و بطری آبِ خالی، به خاطر من و اهالیِ شهر غبار گرفته میآورد که:
🌱 دلِ خوش سیری چند؟🌱
4️⃣ حالا نگاهِ آن پیرمرد و همهی آنانی که در این سرزمین سرشار ، با بطریهای پرآب یا حتی خالی، هنوز لبخند بر لب دارند را بیشتر از هرچیزی در جهان، بیشتر از حتی لبخند ژکوند ، دوست میدارم !
- کاوه فرهادی. ( چهاردهم شهریور ۱۴۰۱- دفتر خبرگزاری مهر )
#لبخند #لطفا_لبخند_بزنید
#شعر #دل_خوش #دل_خوش_سیری_چند #سهراب_سپهری #هشت_کتاب #مولوی #آب #آب_کم_جو_تشنگی_آور_به_دست
#عکس #تصویر #چهره #خاطره #آینه #شهر #تشنگی #انسان
#مهر #خبرگزاری_مهر #ایران #تهران #غروب_تهران
#یادداشت #کاوه_فرهادی
#smile
#iran
#picture
https://www.instagram.com/p/CiI1DOpNqua/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@kaveh_farhadi
🌷 دوست داشتنیتر از #لبخند_ژکوند !
( ورق بزنید! )
1️⃣ امشب میهمان ( نه چندان طبق برنامه) خبرنگاران مهربانِ زیستبوم دوست و جوانِ خبرگزاری مهر بودم. -گزارش این گفتو گوی تصویری را در آیندهای نزدیک به امید پروردگار خواهید دید. - اما قبل از آن..
وقتی در هوای دود گرفتهی تهران درون ماشین نشستم تا مرا به دفتر خبرگزاری برساند، درون ترافیک به چهرههای عابران و مسافران و.. هرچه نگاه میکردم، طرح لبخندی بر لبها نمیدیدم.. و آقای راننده جوان نیز بر این مدعا، استثنا نبود!
2️⃣ پشت چراغ قرمز اما پیرمردی سیستانی ( یا شاید هم از عزیزان افغانی) دستش را بالا برد و بطری خالیاش را لحظهای به من نشان داد، از اشاره ی دستش فهمیدم که میپرسد آب داری؟ ناخودآگاه اطرافم را نگاه کردم و با تاسف پاسخ دادم:
نه شرمندهام!
اما او دست دیگرش را به نشانهی سپاس بالا برد و بیهیچ درنگی به من لبخند زد! دندانهای قهوهایاش زیر نور آفتابِ غروبِ تهران همچنان مو و محاسنِ سپیدش میدرخشید. لبخند پیرمرد عجیب به دلم نشسته بود! لبخندی شبیه لبخند نیاکان.. عمیق، پرمعنا و صدالبته تنها لبخندی در ترافیک تهران که در غروب چهاردهم شهریور قرنِ نو به چشمم آمد..
( او همچنان بطری آبِ خالی در دست دور میشد و در ذهن من میآمد:
" آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست...
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب #مولانا )
3️⃣ از پلههای خبرگزاری آمدم پایین، ناگهان جلویِ تصویر آویخته بر دیوار، خشکم زد!
باورم نمیشد، باورتان نمیشود! روی تابلوی لبخندهای آویخته بر دیوار، انگار همان پیرمرد، خیره در چشمان من داشت نگاه میکرد و با همان دندانهای قهوهای و لبان احتمالا تشنه و بطری آبِ خالی، به خاطر من و اهالیِ شهر غبار گرفته میآورد که:
🌱 دلِ خوش سیری چند؟🌱
4️⃣ حالا نگاهِ آن پیرمرد و همهی آنانی که در این سرزمین سرشار ، با بطریهای پرآب یا حتی خالی، هنوز لبخند بر لب دارند را بیشتر از هرچیزی در جهان، بیشتر از حتی لبخند ژکوند ، دوست میدارم !
- کاوه فرهادی. ( چهاردهم شهریور ۱۴۰۱- دفتر خبرگزاری مهر )
#لبخند #لطفا_لبخند_بزنید
#شعر #دل_خوش #دل_خوش_سیری_چند #سهراب_سپهری #هشت_کتاب #مولوی #آب #آب_کم_جو_تشنگی_آور_به_دست
#عکس #تصویر #چهره #خاطره #آینه #شهر #تشنگی #انسان
#مهر #خبرگزاری_مهر #ایران #تهران #غروب_تهران
#یادداشت #کاوه_فرهادی
#smile
#iran
#picture
https://www.instagram.com/p/CiI1DOpNqua/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@kaveh_farhadi
Instagram
Instagram
kaveh farhadi کاوه فرهادی
✅گفتگو با دکتر #مرتضی_فرهادی (بخارا.- بیست و پنجم اسفند ۴۰۱) قسمت نخست: به ترتیب: 1️⃣ #آرین_طاهری (آغاز از دقیقه نخست) 2️⃣ #کاوه_فرهادی ( آغاز از دقیقه ۱۲) 3️⃣ #دکتر_مرتضی_فرهادی ( آغاز از دقیقه ۲۱) ❗یادآوری مجدد: صحبت کوتاه من و گفتگو دکتر…
عکسهای مراسم #گفتگو_با_مرتضی_فرهادی ( بیست و پنجم اسفند ۴۰۱) از منظر شرکت کنندگان محترم این گفتگو
#تصویر
#مراسم_گفتگو
#دکتر_مرتضی_فرهادی
#استاد_مرتضی_فرهادی
@kaveh_farhadi
@bukharamag
#تصویر
#مراسم_گفتگو
#دکتر_مرتضی_فرهادی
#استاد_مرتضی_فرهادی
@kaveh_farhadi
@bukharamag