رد خون، کانال رسمی کمند(مریم روحپرور)
22.9K subscribers
63 photos
7 videos
36 links
رمان‌های #ماهی #حامی #ترنج #طعم‌جنون #رخپاک #زمردسیاه #عشق‌خاموش #معجزه‌دریا #تاونهان #آغوش‌آتش #متهوش #چتر_بی_باران #گرگم_به_هوا
پارت گذاری رمان های #متهوش و #رد_خون یک شب در میون از یک رمان، به جز تعطیلات رسمی
کپی حتی با ذکر نام پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
#رد_خون
#پارت_صد_ده

یکدفعه سکوت کرد چشم ریز کرد، آلا به نیم رخش نگاه کرد و شهاب گیج و آرام گفت:
-چه مساله ی خصوصی با این جنجال پخش شده که من نمی دونم؟!
آلا سریع نگاه گرفت و شهاب نگاهش کرد و گفت:
-قضیه چیه؟!
-چیزی نیست...من منظورم همینا بود...یعنی خانجونم خیلی حساسه
-نه نه، تو الان گفتی یه مساله خصوصی، اسم هامینم اوردی!
آلا عصبی از دست خودش چشم بست و شهاب ماشین را نگه داشت و گفت:
-می شنوم
-چیزی واسه شنیدن نیست، من می خوام برم
تا خواست در را باز کند، مچ دستش در دست شهاب گیر افتاد و شهاب از لای دندان های کلید شده اش گفت:
-حالا که همه چیز بهم گره خورده پس بهم مربوطه، هر چی نباشه مقصرش من بودم، مگه خودت نگفتی، پس باید بدونم، موضوع دومی که تو داری ازش حرف می زنی چیه؟
-ولم کن
-ول کردنی نیست، حرف بزن
آلا رو چرخاند و گفت:
-کسی از هامین خبر نداره
یک ابروی شهاب بالا رفت و گفت:
-چی؟!
-کسی نمی دونه من بچه دارم
دست شهاب شل شد و آلا خجالت زده نگاه به زیر برد و گفت:
-منو...منو بابای هامین عاشق هم بودیم...بابام راضی نمی شد، فرار کردیم، کسی نفهمید چرا فرار کردم، چون خبر نداشتن من عاشق شدم، بابامم به کسی حرفی نزد، من...من زود حامله شدم، بابای هامینم که مرد، نه من نه خانوادم به کسی حرفی نزدن که من با یه پسره فرار کردم ازدواج کردم و بچه دارم شدم، پیش خانجون هم تنها می رفتم، گفتم بابام زیاد گیر میده تو خوابگاه زندگی می کنم راحت تر هستم، خانجون هم گفت اگر اذیت میشی اشکال نداره تو خوابگاه بمون
-یعنی الان فهمیدن تو یه پسر داری
آلا با بغض سر تکان داد و گفت:
-آره
-اون وقت تو می خواستی با هامین عکس بگیری وپ...
-اون...اون لحظه انگار تو از طرف خدا بودی که نذاشتی عکس بگیرم
نیش خند زد و گفت:
-اما بعدش...
شهاب صاف نشست و گفت:
-بابای هامین چقدر از قبل مریض بوده دو ماه از حامله بودنت نگذشته مرده؟
آلا کلافه گفت:
-سرطان داشت خبر نداشت، سرطان معده، فکر می کرد درداش از عصبانیته، وقتی هم فهمید که دیر شده بود و زود مرد
-خب الان چی میشه؟
-نمی دونم، هیچ کس برام مهم نبود اما خانجون...اون فرق داشت الان نمی دونم چی باید بگم
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@shaahrzaadznd
@Mehrnoosh0489
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@shaahrzaadznd
@Mehrnoosh0489
#رد_خون
#پارت_صد_یازده

شهاب دوباره ماشین را به حرکت در آورد و گفت:
-همه چیزم مقصرش من نیستم
-اگر تو باعث نمی شدی دشمنات یا خاطر خواهات یا هر کسی ازمون عکس بگیرن این جوری نمی شد
شهاب دو طرف لبش را پایین داد و همان جور که سرش را کمی تکان می داد ادای او را در اورد، چشمان آلا درشت شد و شهاب نیش خند زد و گفت:
-پررو پررو از دیشب تا حالا مخ منو تیلیت کرده، خب به من چه به ننه بزرگت و کل فامیلت نگفتی چه غلطی کردی
آلا با حرص چرخید و غرید:
-بیشعور
-همچینم حق به جانب خونه ی شکری داشت سخنرانی می کرد، دل شهاب که نمی سوزه داشت می سوخت تو ذهنش می گفت، پسر تو چی کار کردی با این دختر!
آلا چپ چپ نگاهش کرد و مثل او دو طرف لبش را پایین داد ادایش را در آورد، دستانش را کمی از هم باز کرد و گفت:
-ببخشید که من نزدیکت شدم باعث شدم عکس بگیرن شهاب خان
-خب نمی شدی
آلا دندان روی هم سایید غرید:
-رورو برم!
شهاب نگاهش کرد چشمکی زد و گفت:
-اما راحت شدی
-از چی؟
-استرس تموم شد یهو همه با هم فهمیدن چند سال پیش چی کار کردی
نفسش را با حرص بیرون داد و گفت:
-پس ممنون که راحتم کردی
-خواهش می کنم، من گاهی کمک می کنم به اطرافیان، حالا اینم کمک من به تو، دندون لقی که بالاخره باید کنده بشه رو یهو برات کندم انداختم جلوی سگ
آلا نیش خند زد و چرخید زیر لب گفت:
-با تو بحث کردن بیخوده
-دندون لق نبود، آلا خانم؟
-اوه خوبه از آقا رسیدم به خانم!
-هی میگم باید ازم تشکر کنی نمی کنی که، این فامیلایی که میگی بالاخره یکی یکی می دیدنت، بعد چی می شد؟
-چی می شد؟
-هر کدوم می خواستند یه جوری خودی نشون بدن که من فهمیدم، یه جوری وسط این بازار شام رقاصی می کردند
سر دو انگشتش را به هم چسباند جلوی آلا گرفت و گفت:
-ماه درخشان چو پنهان شود، شب پره بازیگر میدان شود
آلا سر تکان داد و گفت:
-عجب!
-راحتت کردم
-آره راحتم کردی، دستت درد نکنه، آبروم رو به کل بردی اینم دستت در نکنه، یه وقت کم نیاری آقای صدر
-آبرو! خلاف شرع کردی؟ فرار کردی ازدواج کردی، بابات خیلی نگران آبروش بود باید رضایت می داد دو تا جوون ازدواج کنن که کارشون به فرار نرسه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رد_خون
#پارت_صد_دوازده

آلا کلافه رو چرخاند و شهاب شانه بالا انداخت و گفت:
-حالا هم عین یه مرد میری جلو میگی ازدواج کردم شوهرمم مُرد اینم بچمه، نه گناه کردم نه خلاف
-تو خانجون رو نمی شناسی
-خب این که صد در صد، تو رو هم نمی شناسم وای به حال خانجونت
-اون وقت منو نشناخته قضاوت کردی و پیشنهاد بی شرمانه دادی؟
-همه چیو قاطی نکن، من آدم شناسم
-یعنی از رو آدم شناسیت گفتی من یه دختر بد کاره ام؟
شهاب نگاهش کرد و آلا ادامه داد:
-طبیعیه انقدر عادی ازش حرف می زنی؟ وقتی این کاره نباشی طبیعیه، جوابمو بده، آدم شناسی کردی، در مورد من؟ چون تیپ بچم مارکه؟ چون کلاس میره؟! تو قانون آدم شناسیت نوشته شده اگر زنی شغلش کارگر پمپ بنزینه نمی تونه واسه بچش لباس مارک بخره و کلاس بفرستش، واسه همین تن فروشی می کنه؟
شهاب نگاهش کرد آلا نیش خند زد و گفت:
-نه تو آدم شناس نیستی، یه خودخواهی که دوست داری چیزی که تو تصور می کنی باشه، نمی ذاری خلافش بهت ثابت بشه، من هیچ کارتم، نه دوستم نه دشمن اما بازم میگم تو یه بیماری، منظورم توهین نیست، نه اشتباه نکن، مادر نداشتم اما خب تربیت بدی نداشتم، حداقلش یاد گرفتم با تحقیر کردن دیگران خودمو بزرگ نکنم، الانم میگم مریضی نه اینکه بهت توهین کنم، اینکه بهت بگم خودتو درمان کن، اول واسه خودت دوم واسه اطرافیانت که هر بار به خاطر حرفای تو میشکنن
شهاب خشمگین نگاهش می کرد، آلا نگاه به زیر برد و گفت:
-تو آدم شناس نیستی آقای صدر
-همه اینارو گفتی که فقط بگی تو هرزه نیستی؟
-نیازه من خودمو به شما ثابت کنم؟ معلومه که نه، اینارو گفتم بدونی تو حتی راجع به خودتم اشتباه می کنی وای به حال دیگران، وگرنه سالم بودن یا نبودن من به تو مربوط نیست، اینکه چطور زندگی می کنم هم به تو مربوط نیست
تلفنش زنگ خورد با دیدن اسم آرون کلافه گفت:
-صداتو نشنون بهتره
نگاهش کرد و گفت:
-لطفا
تماس را وصل کرد و گوشی را دم گوشش گذاشت:
-بله
-از چیزی که می ترسیدیم سرمون اومد، خانجون زنگ زد
دست آلا روی دهانش نشست، آرون با زاری گفت:
-چی جوابشو بدیم آلا، میگه من هنوز باور نکردم آلا بچه داره، اما این پسره کیه تو عکس
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@shaahrzaadznd
@Mehrnoosh0489
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@shaahrzaadznd
@Mehrnoosh0489
#رد_خون
#پارت_صد_سیزده

آلا چشمانش را با درد بست و آرون گفت:
-اگر همه چیز رو بفهمه، زنده نمی مونه آلا، اون وقت همه میان رو سرمون که خانجون رو شما کشتید
-خدا نکنه
-خدا نکنه؟ باید می شنیدی صداش چطور می لرزید، عمه رباب زنگ زد گفت، فشارش مدام بالاس انقدر قرص بهش دادن بالا میاره
عصبی پشت سرش را به صندلی کوبید و نالید:
-چه غلطی کنم آرون
-بابا حالش خوب نیست، نشسته لب حوض یه گوشه زل زده، نگرانی خانجون بهمش ریخته، همش میگه آلا باید درستش کنه
-عمه ها عمه زاده ها، عمو ها عمو زاده ها بهش میگن اون بچه واقعا بچه ی آلاست؟
-تا همین حالا هم نگفتن خیلیه، اما یه کاری کن آلا یه فکری کن
-میرم طالقان
-بری چی کار؟
-نمی دونم میرم ببینم می تونم آرومش کنم، هر چند تا برسم اونجا ممکنه بگن هامین واقعا بچه ی منه، اما بازم باید برم، شاید با حقیقت کنار بیاد
آرون به یک باره فریاد زد:
-چی میگی آلا، خانجون سکته می کنه جابجا میمیره، حقیقت بابارو کرده یه پیرمرد، کمرشو شکونده با اون زن پیر چی کار می کنه!
شهاب به نیم رخ آلا نگاه کرد، صدای آرون که فریاد زد را او هم شنیده بود، دید آلا چطور چشمانش را با درد بسته است با بغض گفت:
-اول آخر که بهش میگن، نرم که چیزی درست نمیشه، برم شاید بتونم از خودم دفاع کنم که حداقل اونو هم از دست ندم
-هامین
-با خودم می برمش
-الان همه اون جا هستن آلا، با هامین بری ک...
-باید برم، می دونی هامین رو هم این همه زمان پیش کسی نمی ذارم، مژگان این چند روزم به خاطر من مدام مرخصی گرفته
-کی میری؟
-امروز که دیگه نه، فردا هامین عکاسی داره، بعد عکاسی یه ماشین کرایه می کنم میرم
-منم که سر کارم
-نمی خوام کسی بیاد، به بابا هم بگو هر کاری می کنم که خانجون چیزیش نشه...یعنی امیدوارم
آرون سکوت کرد و آلا گفت:
-اما کاش کسی اون جا نبود، دوست ندارم بعد این همه سال باهاشون روبه رو بشم
-تا فردا که بری همه برگشتن، امروز جمعس که اون جا هستن، فردا روز کاریه امشب همه بر می گردن
-این جوری خوبه تنهایی راحت ترم
-کجایی تو؟
سر چرخاند به شهاب نگاه کرد و گفت:
-از کار اخراج شدم دارم بر می گردم خوابگاه
-اخراج!
-آره
-چرا؟!
-بی خیال آرون این سوالا مسخرس وقتی خودمون جوابشو می دونیم، با اخراج شدن و کار نداشتنم مجبورم قرار داد با خانم شکری امضا کنم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رد_خون
#پارت_صد_چهارده

-اوه بابا تهدید کرده دور این کارو خط بکشی
-مجبورم آرون
آرون باز هم سکوت کرد و کلافه گغت:
-لیلی زنگ زد
آلا نیش خند زد و شهاب نگاهش کرد اما آلا غرید:
-اسم اون عوضیو نیار
-تعجب کردم از دستت عصبی بود یعنی گفت دختری که اطراف همچین مردیه باید آبروشم بره، گفتم یعنی چی مگه تو اون مردرو می شناسی چیزی نگفت
دست آلا مشت شد و تقریبا فریاد زد:
-به اون مربوط نیست، دیگه از اون با من حرف نزن، همچین آدم عوضی نباید اسمش بیاد، بهش بگو کثافت آبرو دست خداست نه بنده ی خدا
-آروم باش آلا
-حق نداری اسمشو جلوی من بیاری
-باشه چشم تو فقط آروم باش
دست لرزان آلا بالا رفت روی پیشانی اش نشست و آرون با لبخند گفت:
-نشد جلوی بابا بگم، خیلی خوشگل شدی این شکلی شدی، هیچ وقت دیگه تیپ مردونه نزن
آلا بغض کرد و آرون ادامه داد:
-همه جوره باعث افتخارمی تیله
آلا در میان غمش لبخند زد چشم بست و آرون خندید و گفت:
-شب میام ببینمتون، کمتر غصه بخور خوشگلم
-ممنون
-راستی زنگ زدیم این یارو گوشیش خاموش بود، اما بابا بد نقشه ای واسه مرتیکه داره
آلا با ترس به شهاب نگاه کرد اما با نگاه او غافلگیر شد و آرون گفت:
-چنان بلایی سرش میاریم که یاد بگیره به کسی نزدیک نشه که باعث این همه دردسر بشه
-آرون او...
-دخالت نکن آلا، منم نمی گذرم ازش
-اما...
-فعلا
تماس قطع شد و او عصبی گوشی را پایین آورد زیر لب غرید:
-لعنتی
-یعنی باباتو برادرت قراره بریزن سرم
آلا با بهت نگاهش کرد و شهاب بی خیال نگاه گرفت و گفت:
-از دکمه ی کنار گوشیتم می تونی واسه کم و زیاد کردن صدا استفاده کنی، بلد نیستی یادت بدم
آلا عصبی از او نگاه گرفت و شهاب گفت:
-به سامی بسپارم کسی بلایی سرم اورد زیر سر خانواده ی شماست
-همین جا نگه دار
شهاب بی توجه پاکت سیگارش را برداشت و گفت:
-عجیبی آقا آلا، زندگیت هم عجیبه
آلا نگاهش کرد و شهاب نخ سیگاری لای انگشت گرفت و دستش را در هوا تکان داد و گفت:
-شاید آدم شناسیم خوب نباشه، اما خوب می فهمم، یه جای این ماجرا لنگ می زنه آقا آلا
آلا پشت چشمی نازک کرد و رو گرداند، شهاب نخ سیگار را بین لبش گرفت و با فندک روشنش کرد، آلا از گوشه ی چشم نگاهش کرد، دوست نداشت به خاطر ریه اش با کسی بحث کند، برای همان سکوت کرد.
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@shaahrzaadznd
@Mehrnoosh0489
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@shaahrzaadznd
@Mehrnoosh0489
#رد_خون
#پارت_صد_پانزده

شهاب نگاهش کرد و گفت:
-تا اینجارو اون سری اومدم بگو الان کجا برم؟
آلا زبان روی لب کشید، نفس سختی کشید و گفت:
-جلوتر...یه فرعیه
شهاب چشم ریز کرد متوجه ی نفس سنگین آلا شد، لحظه ای یاد حرف هامین افتاد و ریه ی آلا که مشکل دارد، پوفی کرد شیشه را پایین داد و سیگار را بیرون پرت کرد، آلا متوجه ی آن کار شهاب شد، اما هیچ نگفت و شهاب گفت:
-گفتی به خانجونت گفتی از خونه رفتی و خوابگاه زندگی می کنی؟
-آره
-به کسی هم حرفی زده؟
-نه بابا جلوی خانجون سر ببری بگی به کسی نگو نمی گه
-پس پایس
-آره چطور؟
لب شهاب کج شد و گفت:
-تو فکر یه لطف بودم اما هر چی فکر می کنم می بینمت زبونت درازه حیفه این لطف میشه
-نه تشکر، لطفای شما به ما زیاد رسیده
-آخه نه می دونی، من شهاب صدر از تهدید داداش و بابات ترسیدم، کم مونده تو همین ماشین کار خرابی کنم، گفتم بیام یه خوبی بکنم که حداقل منو نزننن
-نه آقای صدر شما از هیچ کس نمی ترسید، ثابت شده همه از شما می ترسن، کار خرابی هم می خوای بکنی سر قضیه ترس نیست، زیادی مشروب خوردی واسه اونه
-میگم زبون درازی همینه
-اگر نگران بودم و بهت گفتم بابام شمارتو گرفته در اصل نگران بابا و داداشم بودم که تو رو نمی شناسن
-تو می شناسی؟
-هی سوال سوال سوال، اَه بسه دیگه
-گفتم لطف بهت می کنم نه به تو، به اون زن پیری که قراره با دیدن تو سکته کنه جابه جا بمیره
آلا خشمگین نگاهش کرد و شهاب نیش خند زد به جلو نگاه کرد و گفت:
-می خواد پسرشو برداره ببره جلوی زنه انتظار داره زنه یکم غر بزنه بعدم بگه بیا آقا آلا بیا بغلم قربونت برم، تو داری میری نقش عزرائیل بازی کنی
-واقعا دار...
شهاب بی توجه به عصبانیت آلا گفت:
-تو که گفتی فرار کردی رفتی خوابگاه، خب قدم اولی رو برداشتی، حالا باید بری بگی فرار کردم چون بابام راضی نبود ازدواج کنم
-عه! خوبه گفتی نمی دونستم
-ساکت باش
با خشم و فریاد شهاب، آلا چشم بست، آن خشم جای ترس داشت و آلا نمی توانست منکر آن شود شهاب در بیشتر مواقع ترسناک است برای همان اطرافیان آن قدر از او حساب می برند.