کژ نگریستن
3.37K subscribers
680 photos
303 videos
732 files
369 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
#مقاله
#دیس‌توپیای_سرمایه‌داری

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

در تابستان 1989 مقاله ای با عنوان "پایان تاریخ؟" در نشریه "نشنال اینترست" به چاپ رسید. نویسنده آن "فرانسیس فوکویاما" اعلام کرد که #لیبرالیسم، #کمونیسم را شکست داده است و دوران جدیدی آغاز شده است که با محوریت "حقوق بشر" ، نظام سیاسی "لیبرال دموکراسی" و نظام اقتصادی #کاپیتالیسم تعریف می شود.
یک سال بعد، زمانی که کتاب "پایان تاریخ و آخرین انسان" از همین نویسنده به چاپ رسید علامت سئوال از عنوان آن حذف شده بود! فوکویاما (دکترای افتصاد سیاسی و آمریکایی ژاپنی تبار) با اشاره به نظریه #هگل، در این کتاب کوشید تا آنچه را که پس از فروپاشی دیوار برلین رخ میداد به مثابه فرارسیدن پایان تاریخ توصیف کند.
دیدگاه فرانسیس فوکویاما که مورد استقبال "نومحافظه کاران" قرار گرفت سخن از "پایان ایدئولوژی" می گفت، ایدئولوژی هایی که به دنبال ساختن یک "آرمانشهر" و خلق یک "انسان نو" هستند.
دیدگاه فوکویاما این بود که همین جامعه موجود لیبرال دموکراسی (فرهنگ و تمدن سرمایه داری غربی) همان آرمانشهری است که در انتظار آن بودیم و این انسان، آخرین انسان است و هر حرکتی از این نقطه ما را نه به سوی آرمانشهر (اتوپیا) ، بلکه به سوی جهنم زمینی (دیس توپیا) خواهد برد!
یک دهه پس از کتاب فوکویاما، "توماس پیکتی" اقتصاددان فرانسوی، کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" را نوشت. "پیکتی" با ارائه آماری از تبعیض و نابرابری در جهان نشان داد که جهانی که "کاپیتالیسم" با شعار "لیبرال دموکراسی" خلق کرده است همان "دیس توپیایی" است که ما را از آن ترسانده اند!
"پیکتی" که برخی او را مارکس دوم نامیده اند ثابت کرده است که افزایش این شکاف طبقاتی موجودیت نهادهای دموکراتیک را به شدت به مخاطره می افکند و همانطور که سالهای سال مارکسیست ها می گفتند "لیبرال دموکراسی" یک پارادوکس است، یعنی در لیبرالیسم سرمایه داری امکان تحقق دموکراسی وجود ندارد.
از دیدگاه "توماس پیکتی" هرگاه نرخ سود سرمایه از رشد اقتصادی کشوری بالاتر برود نابرابری افزایش می یابد و این افزایش نابرابری باعث افزایش بی ثباتی، ناامنی، جنگ و تزلزل دموکراسی خواهد شد. "پیکتی" دو راهکار برای پیشگیری و درمان این خطر پیشنهاد میکند: اولی وضع "مالیات بر ثروت" و دومی وضع "مالیات بین المللی" برای جلوگیری از فرارهای مالیاتی شرکت های عظیم چند ملیتی است.
به عقیده من، در کشور ما که نابرابری به شدت در حال افزایش است توجه به هشدارهای "توماس پیکتی" ضروری است.

کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" با ترجمه علی صباغی و محمدرضا فرهادی پور توسط "نشر آمه" منتشر شده است. انتشارات" نقد فرهنگ" هم همین کتاب را با ترجمه "اصلان قودجانی" منتشر نموده است.

@Kajhnegaristan
#آموزش_سیاسی

💠 بسیاری از مردم فکر می کنند که آموزش سیاسی یعنی آموزش ایدئولوژیک یا حزبی. اینکه مثلا از افراد بخواهیم طرفدار #لیبرالیسم یا #مارکسیسم بشوند.

💠 من دراین باره بر می‌گردم به #کانت و اینکه چه شرایطی باید فراهم شود که افراد بتوانند جامعه را خودشان اداره کنند نه اینکه یک آقا بالاسر داشته باشند که او ارشادشان کند. جامعه باید به این درجه از مسئولیت و آگاهی برسد که خود را مرتب مورد سؤال قرار بدهد و مدام در آن واکنش‌های دموکراتیک صورت بگیرد.

💠 مسأله این نیست که کسی را به قدرت برسانید و بعد از مدتی سرنگون‌اش کنید. حرف اصلی این است که باید سیاست را از پایه ایجاد کرد و این تنها با آموزش جامعه ممکن می‌شود. به قول هگل، ما در اینجا با یک خودآموزی جمعی‌ و تاریخی‌ مواجه هستیم.

💠 ما مدرن‌ها، متأسفانه باور داریم که به گفته لایبنیتس در «بهترینِ جهان‌های ممکن» زندگی می‌کنیم زیرا در تکنولوژی و صنعت مرزهای سابق را رد کرده‌ایم و وضعیتِ امروز ما، غایتِ سعادت بشر است. این موضوع تبدیل به یک بینش جهانی شده که من شدیدا با آن مخالفم زیرا چنین بینشی اجازه نمی‌دهد که ما نگاه اجتماعی و سیاسی‌مان را اصلاح کنیم. در وضعیت فعلی، به قول #اسپینوزا ما نیاز به «اصلاح شعورمان» داریم.

💠 نگرشی که انسان مدرن به جهان دارد نگرش دکارتی است یعنی اینکه انسان خود را مالک و سرور جهان می داند و همه چیز اطراف‌اش را برای لذت‌جویی شخصی مصرف می‌کند. دغدغه‌های چنین انسانی، می‌شود رسیدن به پول بیشتر و داشتن اُرگاسم طولانی‌تر و کسب قدرت نامحدود. از میان این وضعیت است که دونالد #ترامپ بیرون می‌آید و می شود الگو برای بسیاری آدم‌ها.

💠 اما در نهایت هنوز هم مسأله اصلی، داشتنِ شفقت و همدلی است. وقتی ما در حوزه‌ی عمومی شفقت و همدلی نداشته باشیم، به یک فلاکت عمومی و روزمرگی احمقانه دچار می‌شویم که گرفتاری اصلی دوران مدرن است. اسیر روزمرگی شدن به معنای پایان پرسشگری و اندیشیدن است.

❇️استاد رامین جهانبگلو،
فیلسوف سیاسی و شرق شناس

@Kajhnegaristan
🔸جان راولز🔸
قربان عباسی



🔵به قول نوزیک اندیشه راولز چنان پرقدرت است که پس ازاو هرکس بخواهد درباره مسائل اصلی فلسفه سیاسی سخن بگوید باید موضع و نسبت خود را با او مشخص نماید.راولز آزادی را درپرتو ایده عدالت به مثابه انصاف تعریف می کند. عدالت به مثابه انصاف برداشتی سیاسی ازعدالت برای جامعه دموکراتیک است.تنها درسایه آزادی است که شهروندان می توانند قوای اخلاقی لازم را برای قضاوت درباره ساختاراساسی جامعه و سیاست های اجتماعی آن پرورش دهند.آزادی تضمین کننده فرصت های برابر است. جان راولز عمده تلاش فکری خود را مصروفپرداختن ایده عدالت به مثابه انصاف کرده است.


وی معتقد است درجهان کنونی عدالت دواصل بیشتر ندارد یکی اصل ازادی های برابر و دومی بازتولید درآمد و ثروت.وی تلاش کرد در جامعه لیبرال دموکراسی غرب مفهوم عدالت را دیگر بار درکانون توجه خود قرار دهد.راولز درعین حال مدافع سرسخت لیبرالیسم است وتلاش نموده است بین عدالت و آزادی لیبرالی قرابتی ایجاد کند.لیبرال بودن وی به این معنی است که وی آزادی فردی و حکومت قانون را مبنای کار خود قرار داده و با تکیه بر عقلانیت،فردگرایی،تساهل،جهانشمول گرایی،سکولاریسم و پلورالیسم که همه از اصول معرفت شناختی لیبرالیسم هستند سعی کرده نظر عدالت خود را تک تک با تمام بن مایه های لیبرالی پیوند بزند.


هدف راولز رسیدن به جامعه ای بسامان است.جامعه ای که درآن خیر و منفعت تک تک افراد به واسطه نهادینه شدن تعبیری عام ازعدالت که مبتنی برآزادی های برابر است محقق می شود.تعریف راولز از جامعه سیاسی بسیار تیزبینانه است ایشان جامعه سیاسی را به عنوان نظام منصفانه همکاری درطول زمان ازنسلی به نسل بعد که درآن افرادی که همکاری می کنند شهروندان آزاد و برابر و اعضای همکاری کننده بهنجار جامعه درسراسر زندگی خود هستند تعریف می کند.🟦


#لیبرالیسم


@Kajhnegaristan