This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_سیب_کارامل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_سیب_کارامل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک کاراملی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک کاراملی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#فینگر_فود_بادمجان وگوشت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#فینگر_فود_بادمجان وگوشت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ساندویج_انگشتی یا فینگر فود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#ساندویج_انگشتی یا فینگر فود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#كيك_قابلمه_ای
و فیلینگ جالب با موز و خامه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#كيك_قابلمه_ای
و فیلینگ جالب با موز و خامه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پای_موز_خامه_ای
کامل با تمام نکات
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پای_موز_خامه_ای
کامل با تمام نکات
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خاگینه_تبریزی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#خاگینه_تبریزی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
﷽
🔴 #فیلم_آموزشی
#شوید_باقلا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🔴 #فیلم_آموزشی
#شوید_باقلا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تارت_بنفش
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#تارت_بنفش
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دسر_پاییزه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#دسر_پاییزه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شیرینی حلزونی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#شیرینی حلزونی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شیرینی_ناپلئونی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#شیرینی_ناپلئونی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#آموزش _گام_ب_گام خامه کشی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#آموزش _گام_ب_گام خامه کشی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۳۴۱
حقیقت این بود که محمد خیلی سریع تر از چیزی که انتظارش را داشتم نقشش را پذیرفته بود.
خیلی خوب داشت از پسش بر می آید. انگار زاده شده بود تا پدر باشد.
اما چیزی که من با آن مشکل اساسی داشتم این اضافه کاری هایش بود. نمی توانست پدر بودنش برای رزا را، از مرد خانواده ی ما بودن تفکیک کند انگار!
یادش می دادم من... یادش می دادم!
***
ماشین را به داخل خانه می برد و به محض اینکه ماشین خاموش می شود من حس می کنم که به یکباره هوای درون اتاقک اتومبیل را بلعیده اند.
در ماشین را باز می کنم و پیاده می شوم. رزا را پیاده می کنم و دستش را می گیرم و با راهنمایی محمد به سمت خانه شان به راه می افتیم.
محدثه و حاج خانوم هر دو در درگاه در منتظرمان بودند و من تلاش می کنم تا چیزی شبیه به لبخند روی لب هایم بکشم.
با محدثه دست می دهم اما منیر خانوم را در آغوش می کشم. قلبا دوستش داشتم.
-بیا ببینمت تو رو خوشگل عمه...
رزا به واسطه ی آن شبی را که با محمد و محدثه و منیر خانوم شام بیرون رفته بود کاملا با محدثه آشنا بود و خیلی راحت در آغوشش جای گرفت.
-بفرمایید عزیزم. خوش اومدین خونه ی خودتونه...
لبخندی رو به او می زنم و از چهره با محبت محدثه کمی انرژی می گیرم. همین که بدانم غیر از منیر خانوم شخص دیگری هم از حضور ما خرسند است ریتم تپش های قلبم را آرام تر می کند.
از راهروی کوتاه گذر می کنیم و وقتی کسی را نمی بینم جو خانه بی نهایت سنگین به نظر می رسد.
-محسن اینا نیومدن هنوز؟
-نه داداش یکم دیرتر میان. شهرزاد جان کتت رو بگیرم؟
شال و کتم را در می آورم و با تشکری به دستش می دهم. یک بافت زیتونی رنگ و یک جین زغالی رنگ پوشیده بودم و موهای را دم اسبی پشت سرم بسته بودم. به اندازه ی همیشه آرایش کرده بودم.
♡♡♡
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
حقیقت این بود که محمد خیلی سریع تر از چیزی که انتظارش را داشتم نقشش را پذیرفته بود.
خیلی خوب داشت از پسش بر می آید. انگار زاده شده بود تا پدر باشد.
اما چیزی که من با آن مشکل اساسی داشتم این اضافه کاری هایش بود. نمی توانست پدر بودنش برای رزا را، از مرد خانواده ی ما بودن تفکیک کند انگار!
یادش می دادم من... یادش می دادم!
***
ماشین را به داخل خانه می برد و به محض اینکه ماشین خاموش می شود من حس می کنم که به یکباره هوای درون اتاقک اتومبیل را بلعیده اند.
در ماشین را باز می کنم و پیاده می شوم. رزا را پیاده می کنم و دستش را می گیرم و با راهنمایی محمد به سمت خانه شان به راه می افتیم.
محدثه و حاج خانوم هر دو در درگاه در منتظرمان بودند و من تلاش می کنم تا چیزی شبیه به لبخند روی لب هایم بکشم.
با محدثه دست می دهم اما منیر خانوم را در آغوش می کشم. قلبا دوستش داشتم.
-بیا ببینمت تو رو خوشگل عمه...
رزا به واسطه ی آن شبی را که با محمد و محدثه و منیر خانوم شام بیرون رفته بود کاملا با محدثه آشنا بود و خیلی راحت در آغوشش جای گرفت.
-بفرمایید عزیزم. خوش اومدین خونه ی خودتونه...
لبخندی رو به او می زنم و از چهره با محبت محدثه کمی انرژی می گیرم. همین که بدانم غیر از منیر خانوم شخص دیگری هم از حضور ما خرسند است ریتم تپش های قلبم را آرام تر می کند.
از راهروی کوتاه گذر می کنیم و وقتی کسی را نمی بینم جو خانه بی نهایت سنگین به نظر می رسد.
-محسن اینا نیومدن هنوز؟
-نه داداش یکم دیرتر میان. شهرزاد جان کتت رو بگیرم؟
شال و کتم را در می آورم و با تشکری به دستش می دهم. یک بافت زیتونی رنگ و یک جین زغالی رنگ پوشیده بودم و موهای را دم اسبی پشت سرم بسته بودم. به اندازه ی همیشه آرایش کرده بودم.
♡♡♡
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۳۴۲
استرس زیادی داشتم و با ورود به پذیرایی و نگاه گرداندن و ندیدن پدرش بیشتر هم شد.
به محمد نگاه می کنم و او داشت با نگاه درباره ی پدرش از منیر خانوم می پرسید و منیر خانوم با آرامش پلک می زند تا محمد را آرام کند اما او بلافاصله اخم در هم می کشد و سر پایین می اندازد.
روی مبلی که محمد اشاره زد نشستم. محمد هم روی همان مبل اما با فاصله نشست. رزا کنارمان بود و محمد مشغول در آوردن شنلش شد.
منیر خانوم با دیدن رفتارهای پدرانه محمد لبخند مهربانی می زند و با محدثه نگاه رد و بدل می کنند و به او اشاره می زند و زیر لبی می گوید:
-تحویل بگیر...
نمی فهمم که به چه چیزی اشاره دارد و مطمئنا چیزی بین خودشان بود. محمد با دقت و حوصله شنلش را در آورد و بعد بغلش کرد و او را میان خودمان نشاند و دامنش را روی پایش صاف کرد.
-خوبی عزیزم؟ مامان خوبن؟
-ممنون. سلام رسوندن خدمتتون.
-بزرگیشو رسوندن عزیزدلم.
محدثه با ذوق خاصی داشت نگاهمان می کرد و مدام زیر لبی قربان صدقه رزا می رود.
همه چیز خوب بود تا اینکه ناگهان این جو شیرین یخ می بندد.
نگاه منیر خانوم به روبرو و تغییر آنی چهره اش از یک خانوم خوش مشرب به یک مادر دلواپس برای من گویای حضور پدر محمد بود.
سر می چرخانم و نگاهش روی رزا را شکار می کنم.
-سلام...
به احترامش از جا برمی خیزم و محمد و رزا هم به تبعیت از من بلند می شوند و سلام می دهند.
سکوت بی نهایت سنگین و آزار دهنده بود. هنوز نه نگاهم کرده بود و نه پاسخم را داده بود...!
قدمی جلو نمی آمد و حرکتی هم نمی کرد. نفس کشیدن یادم رفته بود!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
استرس زیادی داشتم و با ورود به پذیرایی و نگاه گرداندن و ندیدن پدرش بیشتر هم شد.
به محمد نگاه می کنم و او داشت با نگاه درباره ی پدرش از منیر خانوم می پرسید و منیر خانوم با آرامش پلک می زند تا محمد را آرام کند اما او بلافاصله اخم در هم می کشد و سر پایین می اندازد.
روی مبلی که محمد اشاره زد نشستم. محمد هم روی همان مبل اما با فاصله نشست. رزا کنارمان بود و محمد مشغول در آوردن شنلش شد.
منیر خانوم با دیدن رفتارهای پدرانه محمد لبخند مهربانی می زند و با محدثه نگاه رد و بدل می کنند و به او اشاره می زند و زیر لبی می گوید:
-تحویل بگیر...
نمی فهمم که به چه چیزی اشاره دارد و مطمئنا چیزی بین خودشان بود. محمد با دقت و حوصله شنلش را در آورد و بعد بغلش کرد و او را میان خودمان نشاند و دامنش را روی پایش صاف کرد.
-خوبی عزیزم؟ مامان خوبن؟
-ممنون. سلام رسوندن خدمتتون.
-بزرگیشو رسوندن عزیزدلم.
محدثه با ذوق خاصی داشت نگاهمان می کرد و مدام زیر لبی قربان صدقه رزا می رود.
همه چیز خوب بود تا اینکه ناگهان این جو شیرین یخ می بندد.
نگاه منیر خانوم به روبرو و تغییر آنی چهره اش از یک خانوم خوش مشرب به یک مادر دلواپس برای من گویای حضور پدر محمد بود.
سر می چرخانم و نگاهش روی رزا را شکار می کنم.
-سلام...
به احترامش از جا برمی خیزم و محمد و رزا هم به تبعیت از من بلند می شوند و سلام می دهند.
سکوت بی نهایت سنگین و آزار دهنده بود. هنوز نه نگاهم کرده بود و نه پاسخم را داده بود...!
قدمی جلو نمی آمد و حرکتی هم نمی کرد. نفس کشیدن یادم رفته بود!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۳۴۳
#
چشم می بندم. روی این حقارت... روی فشاری که داشتم تحمل می کرد.
فقط منتظر بودم تا رفتارش با رزا را ببینم. ثانیه ها می گذشتند و من تا ترک کردن این خانه یک قدم فاصله داشتم. یک قدمی را که با توجه به رفتار این مرد بر میداشتم! همه چیز به حرکت بعدی او بستگی داشت.
منیر خانوم جلو می آید. دست رزا را می کشد تا به سمت او ببرد. رزا چشمانش را به سمت من می چرخاند.
او هم این جو سنگین را واضح حس کرده بود. دلش رفتن نمی خواست. لبخند می زنم و با سر اشاره می کنم که دست مادر بزرگش را بگیرد.
با تردید دستش را می گیرد و چند قدم جلو می رود. محمد کنارم ایستاده بود و او هم سلامش بی جواب مانده بود و انقباض بدنش مرا بیشتر عصبی می کرد.
انگار که او هم ترس از اتفاقات لحظات بعد را داشت. و من ترجیح می دادم تا حداقل او آرام باشد تا آرامشش را به من هم منتقل کند.
رزا مقابل جهانگیر خان می ایستد و سر بالا می برد و بعد از چند ثانیه می گوید:
-سلام. من لُزا خانوم هستم. من شمالو (شما رو) میشناسم... اون لوز (روز) بغلم کلدین(کردین)... سیبیلای گشنگی(قشنگی) داشتین.
دلم برای زبان شیرین دخترکم، برای ادب و احترامی که برای بزرگتر از خودش قائل می شد، برای نوع آشنایی دادنش، ضعف می رود. یک حس افتخار و بالندگی داشتم انگار...
یک طور هایی دوست نداشتم که فکر کنند چون رزا پدر نداشته باری به هرجهت بار آمده. من برای تربیت او چیزی کم نگذاشته بودم.
گوشه چشمان محمد جمع می شود و لبخند یک وری روی صورتش نقش می بندد. انگار که دقیقا هر آنچه که من داشتم حس می کردم او هم حس می کرد.
-سلام دختر جون...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
چشم می بندم. روی این حقارت... روی فشاری که داشتم تحمل می کرد.
فقط منتظر بودم تا رفتارش با رزا را ببینم. ثانیه ها می گذشتند و من تا ترک کردن این خانه یک قدم فاصله داشتم. یک قدمی را که با توجه به رفتار این مرد بر میداشتم! همه چیز به حرکت بعدی او بستگی داشت.
منیر خانوم جلو می آید. دست رزا را می کشد تا به سمت او ببرد. رزا چشمانش را به سمت من می چرخاند.
او هم این جو سنگین را واضح حس کرده بود. دلش رفتن نمی خواست. لبخند می زنم و با سر اشاره می کنم که دست مادر بزرگش را بگیرد.
با تردید دستش را می گیرد و چند قدم جلو می رود. محمد کنارم ایستاده بود و او هم سلامش بی جواب مانده بود و انقباض بدنش مرا بیشتر عصبی می کرد.
انگار که او هم ترس از اتفاقات لحظات بعد را داشت. و من ترجیح می دادم تا حداقل او آرام باشد تا آرامشش را به من هم منتقل کند.
رزا مقابل جهانگیر خان می ایستد و سر بالا می برد و بعد از چند ثانیه می گوید:
-سلام. من لُزا خانوم هستم. من شمالو (شما رو) میشناسم... اون لوز (روز) بغلم کلدین(کردین)... سیبیلای گشنگی(قشنگی) داشتین.
دلم برای زبان شیرین دخترکم، برای ادب و احترامی که برای بزرگتر از خودش قائل می شد، برای نوع آشنایی دادنش، ضعف می رود. یک حس افتخار و بالندگی داشتم انگار...
یک طور هایی دوست نداشتم که فکر کنند چون رزا پدر نداشته باری به هرجهت بار آمده. من برای تربیت او چیزی کم نگذاشته بودم.
گوشه چشمان محمد جمع می شود و لبخند یک وری روی صورتش نقش می بندد. انگار که دقیقا هر آنچه که من داشتم حس می کردم او هم حس می کرد.
-سلام دختر جون...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۳۴۴
#
با انگشت نوک سبیلش را تاب می دهد و رزا را نمی دیدم اما گردنش به سمت شانه اش خم شد و با تعجب پرسید:
-من که اسممو دُفتم... یاد نگلفتی(نگرفتی)؟ بگید لزا... تکلال(تکرار) کنید بعد من...
صدای تک خند محدثه می آید و من استرسم بیشتر و بیشتر می شود.
دخترکم واقعا فکر می کرد که جهانگیر خان نامش را یاد نگرفته و اما نوع بیانش را ممکن بود بی احترامی تلقی کنند.
حس می کنم اخم هایش کمی از هم باز شد. اما بی تفاوت نگاهش را از رزا گرفت و دستانش را درون جیب های شلوارش برد. حتی دستی هم به سر نوه اش نکشید.
سرم پایین می افتد. همین حالا هم حس باخت داشتم.
-خانوم ایزدی بودید شما درسته؟
سر بالا می برم. با رسمی خطابم کردن می خواست مرزی بینمان مشخص کند. بگوید که آن سوی مرز ایستاده ای پس حواست را جمع کن! تن به بازی اش می دهم.
-بله جناب فرهمند. ایزدی هستم. مادر رزا خانوم.
چشمانش سرد و بی حس بودند. نگاهش باریک شده و چند ثانیه ای که حس می کنم برای قدرتنمایی بیشتر تلف می کند را می گذرانیم و بعد صدایش را می شنوم:
-منیر... رزا خانوم رو اینجا سرگرم کنید، ما چند کلوم اختلاط داریم با هم...
آب دهانم را قورت می دهم. توقعش را نداشتم. دلیل اصلی اینجا آمدنمان آشنایی با رزا بود دیگر؟ پس چرا رزا را نادیده گرفته بود؟ با من چه حرفی دارد که محمد پیش تر توضیح نداده باشد؟
محمد قدمی جلو می گذارد و می گوید:
-حاجی؟ محدثه و رزا می رن اتاق محدثه، شما اینجا تشریف داشته باشین صحبت کنید. راحت ترید.
عرق از کناره ی پیشانی اش راه گرفته و به وضوح رنگ پریده اش را می دیدم و این بیشتر ته دلم را خالی می کرد! یعنی که چیزی برای ترسیدن و هول کردن وجود داشت!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
با انگشت نوک سبیلش را تاب می دهد و رزا را نمی دیدم اما گردنش به سمت شانه اش خم شد و با تعجب پرسید:
-من که اسممو دُفتم... یاد نگلفتی(نگرفتی)؟ بگید لزا... تکلال(تکرار) کنید بعد من...
صدای تک خند محدثه می آید و من استرسم بیشتر و بیشتر می شود.
دخترکم واقعا فکر می کرد که جهانگیر خان نامش را یاد نگرفته و اما نوع بیانش را ممکن بود بی احترامی تلقی کنند.
حس می کنم اخم هایش کمی از هم باز شد. اما بی تفاوت نگاهش را از رزا گرفت و دستانش را درون جیب های شلوارش برد. حتی دستی هم به سر نوه اش نکشید.
سرم پایین می افتد. همین حالا هم حس باخت داشتم.
-خانوم ایزدی بودید شما درسته؟
سر بالا می برم. با رسمی خطابم کردن می خواست مرزی بینمان مشخص کند. بگوید که آن سوی مرز ایستاده ای پس حواست را جمع کن! تن به بازی اش می دهم.
-بله جناب فرهمند. ایزدی هستم. مادر رزا خانوم.
چشمانش سرد و بی حس بودند. نگاهش باریک شده و چند ثانیه ای که حس می کنم برای قدرتنمایی بیشتر تلف می کند را می گذرانیم و بعد صدایش را می شنوم:
-منیر... رزا خانوم رو اینجا سرگرم کنید، ما چند کلوم اختلاط داریم با هم...
آب دهانم را قورت می دهم. توقعش را نداشتم. دلیل اصلی اینجا آمدنمان آشنایی با رزا بود دیگر؟ پس چرا رزا را نادیده گرفته بود؟ با من چه حرفی دارد که محمد پیش تر توضیح نداده باشد؟
محمد قدمی جلو می گذارد و می گوید:
-حاجی؟ محدثه و رزا می رن اتاق محدثه، شما اینجا تشریف داشته باشین صحبت کنید. راحت ترید.
عرق از کناره ی پیشانی اش راه گرفته و به وضوح رنگ پریده اش را می دیدم و این بیشتر ته دلم را خالی می کرد! یعنی که چیزی برای ترسیدن و هول کردن وجود داشت!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۳۴۵_
پدرش نیم قدم رفته اش را برمیگردد و رو به من می گوید:
-شما برای صحبت با من مشکلی داری؟
آب دهانم را قورت می دهم و اخم در هم می کشم:
-ابدا!
رو به محمد می کند و بدون اینکه نگاهم کند می گوید:
-منم همین انتظار رو داشتم!
می چرخد و قدم هایش را محکم و بی وقفه رو به طرف اتاقی بر می دارد.
محمد دستش را کلافه روی صورتش می کشد و من رو به محمد می کنم:
-چیزی هست که لازمه بدونم؟
می خواستم دلیل این اضطراب عجیبش را بدانم. منیر خانوم مقابل هر دویمان می ایستد و دست محمد را می گیرد و با لحن آرامی می گوید:
-محمد امین چته مادر؟ می خوان صحبت کنن. پدرت رو نمی شناسی؟ روی حرمت مهمون خونه اش حساسه!
همین مردی که جواب سلام مهمانش را نداده بود، می گفت!
محمد چیزی نمی گوید و لب پایینش را عصبی می جود و من بدون اینکه دیگر منتظر بمانم به سمت رزا می روم و پایین پایش زانو می زنم:
-دختر مامان؟ کنار بابا و محدثه جان بمون و تنهایی جایی نرو باشه؟
می داند که نباید جای غریبه بدون اجازه راه بیفتد و به وسیله ای دست بزند و من نیازی نمی دیدم که این ها را تکرار کنم.
فقط با توجه به رفتاری که از حاج فرهمند دیدم، حس کردم رزای من در این خانه یک مهمان است. عضوی از خانواده نیست.
یک غریبه که نیاز است مراقب رفتارش باشد. باید تاکید می کردم که اینجا را خانه ی خود نداند.
بغض لعنتی ام را قورت می دهم و دستانش دخترکم را بوسه می زنم و رزا مطمئنم می کند:
-فهمیتم ماما...
دیگر صبر نمی کنم و به اتاقی که محدثه راهنمایی ام کرد می روم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
پدرش نیم قدم رفته اش را برمیگردد و رو به من می گوید:
-شما برای صحبت با من مشکلی داری؟
آب دهانم را قورت می دهم و اخم در هم می کشم:
-ابدا!
رو به محمد می کند و بدون اینکه نگاهم کند می گوید:
-منم همین انتظار رو داشتم!
می چرخد و قدم هایش را محکم و بی وقفه رو به طرف اتاقی بر می دارد.
محمد دستش را کلافه روی صورتش می کشد و من رو به محمد می کنم:
-چیزی هست که لازمه بدونم؟
می خواستم دلیل این اضطراب عجیبش را بدانم. منیر خانوم مقابل هر دویمان می ایستد و دست محمد را می گیرد و با لحن آرامی می گوید:
-محمد امین چته مادر؟ می خوان صحبت کنن. پدرت رو نمی شناسی؟ روی حرمت مهمون خونه اش حساسه!
همین مردی که جواب سلام مهمانش را نداده بود، می گفت!
محمد چیزی نمی گوید و لب پایینش را عصبی می جود و من بدون اینکه دیگر منتظر بمانم به سمت رزا می روم و پایین پایش زانو می زنم:
-دختر مامان؟ کنار بابا و محدثه جان بمون و تنهایی جایی نرو باشه؟
می داند که نباید جای غریبه بدون اجازه راه بیفتد و به وسیله ای دست بزند و من نیازی نمی دیدم که این ها را تکرار کنم.
فقط با توجه به رفتاری که از حاج فرهمند دیدم، حس کردم رزای من در این خانه یک مهمان است. عضوی از خانواده نیست.
یک غریبه که نیاز است مراقب رفتارش باشد. باید تاکید می کردم که اینجا را خانه ی خود نداند.
بغض لعنتی ام را قورت می دهم و دستانش دخترکم را بوسه می زنم و رزا مطمئنم می کند:
-فهمیتم ماما...
دیگر صبر نمی کنم و به اتاقی که محدثه راهنمایی ام کرد می روم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۳۴۶_
در میزنم و وارد می شوم. یک اتاق معمولی بود. دو صندلی چوبی قهوه ای کنار پنجره داشت و روی یکی از آن ها حاج فرهمند نشسته بود و دستش را روی به صندلی مقابلش می گیرد و من بدون تعارف می نشینم.
با کمری راست و سری بالا گرفته. پاهایم را به کنار جمع می کنم و دست هایم را در هم می برم.
نگاهی به او و بعد نگاهی به حیاطی که منظره ی زیبایی از این پنجره داشت می کنم.
کلامی حرف نمی زنم و توپ را در زمین او می اندازم. او صدایم کرده بود. او باید شروع می کرد.
و حالا من انتظار هر چیزی را از جانب او داشتم. بالاخره با صدای مردانه و خش دارش صدایم می کند و من شش دانگ حواسم را جمع او می کنم.
تمام تنم به حالت آماده باش بود. که چیزی را که نباید بشنوم و این جا را برای همیشه ترک کنم!
-اینطور که من شنیدم... یه مدت موقتی صیغه ی محمد شدی. حامله شدی و محمد رو در جریان این بارداری نمی ذاری. با شناسنامه ی سفید بدون سرپرست و بی پناه، با وضع مالی نا مناسب تصمیم می گیری که بچه ات رو نگه داری. چهار سال صبر می کنی و به محض اینکه پسر زن می گیره تصمیم می گیری که از این بچه پرده برداری کنی. قصه اینه یا اشتباه می کنم؟ اگر تصور کنیم که این بچه مال محمد باشه! بالاخره پسر من کسی نیست که گذشتن ازش برای کسی مثل شما عقلانی باشه!
پلکم می پرد. حس بد حقارت همچون خنجری در قلبم فرو می رود و تنم را به درد می نشاند.
انتظارش را داشتم مگر نه؟ این دست از حرف هایی که امثال این مرد قرار بود بارم کنند.
خوشحالم... خوشحالم که تمام پیکان هایش را به یکباره به سمتم پرتاب کرد. به یکباره غرق دردم کرد. بدتر از این که نمی شد دیگر!
لبخند می زنم. آرام و خونسرد...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
در میزنم و وارد می شوم. یک اتاق معمولی بود. دو صندلی چوبی قهوه ای کنار پنجره داشت و روی یکی از آن ها حاج فرهمند نشسته بود و دستش را روی به صندلی مقابلش می گیرد و من بدون تعارف می نشینم.
با کمری راست و سری بالا گرفته. پاهایم را به کنار جمع می کنم و دست هایم را در هم می برم.
نگاهی به او و بعد نگاهی به حیاطی که منظره ی زیبایی از این پنجره داشت می کنم.
کلامی حرف نمی زنم و توپ را در زمین او می اندازم. او صدایم کرده بود. او باید شروع می کرد.
و حالا من انتظار هر چیزی را از جانب او داشتم. بالاخره با صدای مردانه و خش دارش صدایم می کند و من شش دانگ حواسم را جمع او می کنم.
تمام تنم به حالت آماده باش بود. که چیزی را که نباید بشنوم و این جا را برای همیشه ترک کنم!
-اینطور که من شنیدم... یه مدت موقتی صیغه ی محمد شدی. حامله شدی و محمد رو در جریان این بارداری نمی ذاری. با شناسنامه ی سفید بدون سرپرست و بی پناه، با وضع مالی نا مناسب تصمیم می گیری که بچه ات رو نگه داری. چهار سال صبر می کنی و به محض اینکه پسر زن می گیره تصمیم می گیری که از این بچه پرده برداری کنی. قصه اینه یا اشتباه می کنم؟ اگر تصور کنیم که این بچه مال محمد باشه! بالاخره پسر من کسی نیست که گذشتن ازش برای کسی مثل شما عقلانی باشه!
پلکم می پرد. حس بد حقارت همچون خنجری در قلبم فرو می رود و تنم را به درد می نشاند.
انتظارش را داشتم مگر نه؟ این دست از حرف هایی که امثال این مرد قرار بود بارم کنند.
خوشحالم... خوشحالم که تمام پیکان هایش را به یکباره به سمتم پرتاب کرد. به یکباره غرق دردم کرد. بدتر از این که نمی شد دیگر!
لبخند می زنم. آرام و خونسرد...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪