کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
#پارت۳۴۵_

پدرش نیم قدم رفته اش را برمیگردد و رو به من می گوید:


-شما برای صحبت با من مشکلی داری؟


آب دهانم را قورت می دهم و اخم در هم می کشم:

-ابدا!

رو به محمد می کند و بدون اینکه نگاهم کند می گوید:


-منم همین انتظار رو داشتم!


می چرخد و قدم هایش را محکم و بی وقفه رو به طرف اتاقی بر می دارد.

محمد دستش را کلافه روی صورتش می کشد و من رو به محمد می کنم:


-چیزی هست که لازمه بدونم؟


می خواستم دلیل این اضطراب عجیبش را بدانم. منیر خانوم مقابل هر دویمان می ایستد و دست محمد را می گیرد و با لحن آرامی می گوید:


-محمد امین چته مادر؟ می خوان صحبت کنن. پدرت رو نمی شناسی؟ روی حرمت مهمون خونه اش حساسه!


همین مردی که جواب سلام مهمانش را نداده بود، می گفت!

محمد چیزی نمی گوید و لب پایینش را عصبی می جود و من بدون اینکه دیگر منتظر بمانم به سمت رزا می روم و پایین پایش زانو می زنم:


-دختر مامان؟ کنار بابا و محدثه جان بمون و تنهایی جایی نرو باشه؟


می داند که نباید جای غریبه بدون اجازه راه بیفتد و به وسیله ای دست بزند و من نیازی نمی دیدم که این ها را تکرار کنم.


فقط با توجه به رفتاری که از حاج فرهمند دیدم، حس کردم رزای من در این خانه یک مهمان است. عضوی از خانواده نیست.


یک غریبه که نیاز است مراقب رفتارش باشد. باید تاکید می کردم که اینجا را خانه ی خود نداند.


بغض لعنتی ام را قورت می دهم و دستانش دخترکم را بوسه می زنم و رزا مطمئنم می کند:


-فهمیتم ماما...


دیگر صبر نمی کنم و به اتاقی که محدثه راهنمایی ام کرد می روم.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۳۴۵_

پدرش نیم قدم رفته اش را برمیگردد و رو به من می گوید:


-شما برای صحبت با من مشکلی داری؟


آب دهانم را قورت می دهم و اخم در هم می کشم:

-ابدا!

رو به محمد می کند و بدون اینکه نگاهم کند می گوید:


-منم همین انتظار رو داشتم!


می چرخد و قدم هایش را محکم و بی وقفه رو به طرف اتاقی بر می دارد.

محمد دستش را کلافه روی صورتش می کشد و من رو به محمد می کنم:


-چیزی هست که لازمه بدونم؟


می خواستم دلیل این اضطراب عجیبش را بدانم. منیر خانوم مقابل هر دویمان می ایستد و دست محمد را می گیرد و با لحن آرامی می گوید:


-محمد امین چته مادر؟ می خوان صحبت کنن. پدرت رو نمی شناسی؟ روی حرمت مهمون خونه اش حساسه!


همین مردی که جواب سلام مهمانش را نداده بود، می گفت!

محمد چیزی نمی گوید و لب پایینش را عصبی می جود و من بدون اینکه دیگر منتظر بمانم به سمت رزا می روم و پایین پایش زانو می زنم:


-دختر مامان؟ کنار بابا و محدثه جان بمون و تنهایی جایی نرو باشه؟


می داند که نباید جای غریبه بدون اجازه راه بیفتد و به وسیله ای دست بزند و من نیازی نمی دیدم که این ها را تکرار کنم.


فقط با توجه به رفتاری که از حاج فرهمند دیدم، حس کردم رزای من در این خانه یک مهمان است. عضوی از خانواده نیست.


یک غریبه که نیاز است مراقب رفتارش باشد. باید تاکید می کردم که اینجا را خانه ی خود نداند.


بغض لعنتی ام را قورت می دهم و دستانش دخترکم را بوسه می زنم و رزا مطمئنم می کند:


-فهمیتم ماما...


دیگر صبر نمی کنم و به اتاقی که محدثه راهنمایی ام کرد می روم.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪