کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.82K subscribers
23K photos
28.1K videos
95 files
42.2K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💖بود آغاز هر گفتار و هر کار          
🤍به نام مهربان  بخشنده داديار 

💖سپاس او را که نیک ومهربان است
🤍یگانه خالق هردوجهان  است

💖بود از بخشش و از مهر سرشار
🤍برای بندگانش بهترین یار

💖 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
🤍 الــهـــی بــه امــیــد تـــو

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#فینگر_فود_هندوانه

#آموزش_مرحله_به_مرحله



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سالاد_فصل

کلم بنفش
پیاز بنفش
شوید تازه
لبو پخته
کشمش
مایونز
گردو
نمک
انار



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#توپک_پنیری

ژامبون
کره ۵۰ گرم
نمک، فلفل سیاه
سیب زمینی ۴ عدد
نشاسته ذرت ۲ ق غ
پودر فلفل سفید
پودر سوخاری
پنیر پیتزا
آویشن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ساندویچ_ترکی

سینه مرغ ۱ عدد
روغن مایع
زیره سبز
ادویه هفت قلم
پاپریکا
پیاز بنفش
جعفری خرد شده
گوجه خرد شده
سماق


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پیراشکی_بدون_روغن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ساندویچ_هات_داگ

مواد لازم :


پنیر پیتزا نصف پ
خامه صبحانه ۱ ق غ
پنیر خامه‌ای ۱ ق غ
ذرت نصف پیمانه
هات داگ ۲ عدد
قارچ ۱۵۰ گرم
ادویه :
پودر سیر
پاپریکا
آویشن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دیزاین_آش


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤤 ترفند عالی برای اینکه #تخم_شربتی تو شربتتون ته نشین نشه

تخم شربتی رو با آبجوش مخلوط کنید و مدت زمان خیلی کم بزارین بمونه تا به غلظت برسه ولی از داغی نیفته بعد ۲ لیوان شکر و به همراه ۴ لیوان آب و کمی گلای و آبلیمو زعفرون مخلوط کنید و داخل پارچ بریزید و یه بریزید و بعد تخم شربتی داغ رو اینطور تخم شربتی ته نشین نمیشه



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#باسلوق_ژله_ای #یلدا

برای هر بسته ژله ی دلخواه
نصف پیمانه نشاسته گل همون درشت ها
یک و نیم پیمانه آب
دو سه ق گلاب اگر دوست دارید
دو ق هم روغن مایع

اول آب و نشاسته و مخلوط میکنیم تا نشاسته حل بشه بعد پودر ژله و مخلوط و میزاریم روی حرارت و هم میزنیم و بعد دو دقیقه گلاب هم میریزیم و هم میزنیم تا غلیظ بشه وقتی غلیظ شد روغن اضافه و ترکیب شد خاموش میکنیم و میریزیم تو ظرفی که چرب کردیم و صافش میکنیم از داغی افتاد میزاریم تو یخچال چند ساعت بمونه بعد به راحتی دورش رو با چاقو باز میکنیم و از ظرف خارج میکنیم زیرو و روش رو کمی نشاسته ذرت  میزنیم و به سایز دلخواه برش میزنیم و تمام


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پاپس_کیک_هندوانه
#یلدا
بچه ها من این پاپس کیک رو با اضافه های کیک پست قبل درست کردم که ۱۴۰ گرم بود واین مقدار ۶عدد پاپس کیک بهم داد شما برای مقدار بیشتر مواد رو میتونید چند برابر کنید .دستور وکلیپ کیک ردولوت هم پست قبل هست.
موادلازم
کیک ردولوت پودر شده ۱۴۰ گرم
کرمفیل وانیلی ۸۰ گرم
شکلات سفید تخته ای ۳۰۰ گرم
رنگ خوراکی سبز
کیک را پودر کنید وکرمفیل را بهش اضافه،ورز دهید تا خمیری شود .به اندازه گردو بردارید وبادست بهش شکل توپ بدید.
شکلات را طبق تصویر بن ماری کنید

      
رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_ردولوت👇🏻

شیر ولرم۲/۳لیوان
سرکه ۱ق چ
شکر۲/۳لیوان
تخم مرغ ۲عدد
وانیل نوک چاقو
روغن مایع ۱/۲لیوان
آرد۱لیوان
جوش شیرین ۱ق چ
بیکینگ پودر ۱/۲ق چ
رنگ قرمز ژله ای ۱/۵ق غ
خامه قنادی برای تزئین


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۷



اگر من هم بودم زودتر از این ها درخواست می کردم. اما چرا دلم به شور افتاد؟


-می دونم الان شرایط درستی نیست. اما خب فکر می کنم که این موضوع انقدری مهم هست که دیگه بیشتر از این به تعویق نیفته. عمر آدم دست خودش نیست. من نمی خوام اگر شب خوابیدم و فردا...


-خدا نکنه!


وحشت زده و عصبی حرفش را بریدم و صورت در هم کشیدم و گمانم آنقدر که فکر می کردم اخم های در هم کشیده و خشم صدایم کارساز نبود که یک طرف لب هایش شل شد و شکل لبخند گرفت.


حرصم گرفت...


-فکر نمی کنم درست باشه تو خونه ای که دختر پنج سالت تو یه اتاقش خوابیده باشه حرف از نبودن و مرگ و این مزخرفا بزنی. اصلا چه نیازیه به این انرژی منفی دادنا... بعدم من متوجه نمی شم که این دو تا مسئله ای که تو گفتی چه ربطی به هم دارن!


هرچه من عصبی بودم او ارام بود...


-رو ترش نکن عزیزدلم. ربط داره خانوم... من تا الان برای شما هیچ کاری نکردم... تا ابد قسم خوردم که هر لحظه ی زندگیمو به خاطر شما زندگی کنم اما می خوام اگر خودم نبودم خیالم از بابت شما راحت باشه! می خوام قولم به شما ابدی بمونه! با یا بدون من...


دود از کله ام بلند شد... از شدن خشم نفس نفس می زدم...


دهانم باز و بسته می شد و حرفی از آن خارج نمی شد.


صندلی را پر حرص عقب کشیدم و بلند شدم. حین دور شدن از او به سمت چایی ساز می روم و با دندان هایی روی هم کلید شده غریدم:

-نمی دونم تو سرت چی میگذره اما به نظرم این حرفا گفتنشم قشنگ نیست. رزا به محبت پدرش احتیاج داره. به حمایتش... به حضورش!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۸

فنجان ها را پر می کنم و ادامه می دهم:


-رزا تا همیشه منو داره و نیاز به حمایت مالی از سمت کسی نداره! من از اون اولم گفتم. من از سمت شما و خانواده اتون ذره ای انتظار ندارم. فقط خانواده اش باشین همین!


سرم داغ بود و حس می کردم کسی گلویم را گرفته و با فشار هوا را از درون ریه هایم می دزدد که این چنین بی نفسی گریبان گیرم شده بود.


سینی را برمی دارم و تا می چرخم با دیدن محمد درست پشت سرم ترسیده عقب می کشم.


با تکان دادن ناگهانی سینی و سر ریز شدن چای روی دستم ناله ی پر دردی از گلویم بلند می شود.


-یا خدا... شهرزاد؟


سینی را از دستم می گیرد و شیر آب را فورا باز می کند و دستم را زیر اب سرد می گیرد...


-معذرت می خوام... ببخشید عزیز دلم... فکر نمی کردم یهویی برگردی... نوچ... لعنت به من... می سوزه؟ ها؟ پماد دارین تو خونه؟ بریم درمونگاه؟


لبم را گزیده و سوزش دستم را از یاد برده ام وقتی سوزش قلبم بیشتر است!


چرا محبت ها و نگرانی هایش انقدر دلنشین بود و همزمان انقدر اذیتم می کرد؟


-خوبم محمد...


دستم را از زیر شیر بیرون می آورد و سرش را خم می کند و با دقت نگاهش می کند.


نوک انگشتش را روی قسمتی که قرمز شده می کشد و من نه از فرط سوزش بلکه از شدت حسی که در دلم می ریخت، لرزیدم.


هول شده نگاهم کرد و حین فوت کردن پوستم نالید:


-جان... جان... بمیرم من... نوچ... چکارش کنم؟ یخ بذارم روش؟ یخ دارین؟


دستم را آرام از دستش بیرون کشیدم و گفتم:


-خوبم محمد... خوبم.


حین اینکه به سمت یخچال می رفت قسمت بالایی را باز کرد و حین در آوردن یک قالب یخ غر زد:


-من چایی می خواستم چکار کنم؟ گفتم بشین دو دقیقه حرف بزنیم من برم گورم گم کنم... ببین چکار میکنی؟

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۸

فنجان ها را پر می کنم و ادامه می دهم:


-رزا تا همیشه منو داره و نیاز به حمایت مالی از سمت کسی نداره! من از اون اولم گفتم. من از سمت شما و خانواده اتون ذره ای انتظار ندارم. فقط خانواده اش باشین همین!


سرم داغ بود و حس می کردم کسی گلویم را گرفته و با فشار هوا را از درون ریه هایم می دزدد که این چنین بی نفسی گریبان گیرم شده بود.


سینی را برمی دارم و تا می چرخم با دیدن محمد درست پشت سرم ترسیده عقب می کشم.


با تکان دادن ناگهانی سینی و سر ریز شدن چای روی دستم ناله ی پر دردی از گلویم بلند می شود.


-یا خدا... شهرزاد؟


سینی را از دستم می گیرد و شیر آب را فورا باز می کند و دستم را زیر اب سرد می گیرد...


-معذرت می خوام... ببخشید عزیز دلم... فکر نمی کردم یهویی برگردی... نوچ... لعنت به من... می سوزه؟ ها؟ پماد دارین تو خونه؟ بریم درمونگاه؟


لبم را گزیده و سوزش دستم را از یاد برده ام وقتی سوزش قلبم بیشتر است!


چرا محبت ها و نگرانی هایش انقدر دلنشین بود و همزمان انقدر اذیتم می کرد؟


-خوبم محمد...


دستم را از زیر شیر بیرون می آورد و سرش را خم می کند و با دقت نگاهش می کند.


نوک انگشتش را روی قسمتی که قرمز شده می کشد و من نه از فرط سوزش بلکه از شدت حسی که در دلم می ریخت، لرزیدم.


هول شده نگاهم کرد و حین فوت کردن پوستم نالید:


-جان... جان... بمیرم من... نوچ... چکارش کنم؟ یخ بذارم روش؟ یخ دارین؟


دستم را آرام از دستش بیرون کشیدم و گفتم:


-خوبم محمد... خوبم.


حین اینکه به سمت یخچال می رفت قسمت بالایی را باز کرد و حین در آوردن یک قالب یخ غر زد:


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر


-من چایی می خواستم چکار کنم؟ گفتم بشین دو دقیقه حرف بزنیم من برم گورم گم کنم... ببین چکار میکنی؟
#پارت۴۷۹

جدی جدی می گفت؟ داشت مرا به خاطر پذیرایی از خودش سرزنش می کرد؟


-ببخشید که خواستم آداب میزبانی به جا بیارم جناب!


پوف کلافه ای کشید و حین اینکه یک تکه یخ را از قالب خارج می کرد، نالید:


-منظورم این نبود. هوف... ولش کن! الان مطمئنی خوبی؟ نریم درمونگاه چک بشی؟


چرا حس می کردم طبع شوخش گل کرده بود امروز؟ برای یک سوختگی ساده به درمانگاه می رفتم؟


آرام یخ را روی زخمم گذاشت و دقیق زیر نظرم گرفت و منتظر کوچکترین واکنشی مبنی بر سوزش و درد کشیدنم بود.


دستم را عقب کشیدم و بی تفاوت لب زدم:


-نیازی نیست! من پوست کلفت تر از این حرفام!


سینی را برداشتم و به پذیرایی رفتم. روی میز قرارش دادم و به اتاق رفتم تا به رزا سر بزنم.


به محض ورود نگاهم به آیینه افتاد. زنی رنگ و رو رفته در پیراهن و شلوار مشکی با چشمانی سرخ و پف کرده... دستی زیر چشمانم کشیدم و دسته موی رها شده جلوی صورتم را پشت گوشم بردم.

اصلا چرا اهمیت داشت که ظاهرم چگونه باشد؟


بالا سر رزا رفتم و وقتی مطمئن شدم که خواب است، به پذیرایی برگشتم.


روبرویش نشستم و تا نگاهم به چشمانش افتاد لب زد:


-نباش!


اخم هایم به نشانه ی نفهمیدن در هم رفت و محمد با صدای گرفته ای گفت:


-من هستم دیگه... نمی خوام پوست کلفت باشی. نمی ذارم دیگه درد بکشی... اما اگه دردم داشتی تو خودت نریز. بی تابی کن، غر بزن، ناز کن... برای من!


به آنی از گفتن پشیمانم کرد. دستم داشت می لرزید. مشتشان کردم...


-اگه تو وقتی رزا تب می کرد چند شبانه روز نمی خوردی و نمی خوابیدی و زندگی یادت می رفت باید بتونی درک کنی. چون منم اون حسو به تو دارم. یه آخ می گی یه خار تو قلبم می ره. تا مطمئن نشم خوبی، حالم خوب نمی شه!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۸۰


نگاه می گیرم. چون حدس می زدم سنگینی چشمانم به خاطر این باشد که پر شده باشند.

و من نمی خواستم تاثیر حرفش را در من ببیند. ببیند و من نتوانم انکار کنم!


انقدر تحت فشار احساساتم بودم که درکم از شرایط پایین آمده بود.


پوزخند می زنم...


-باشه یادم می مونه!


کاملا بی حس و با تمسخر گفتم. چای را به دستم گرفتم و برای اینکه بحث را عوض کنم گفتم:


-حمید... پسر خالمو می گم... تازه پدرشو از دست داده شاید درست نباشه الان ازش بخوام که با ما دنبال کارای شناسنامه بیفته. و من اصلا نمی دونم که روندش چطوریه... یعنی منظورم اینه که ممکنه که بفهمن کارمون غیر قانونی بوده و برای حمید دردسر بشه؟


نگاهش می کنم و چشمانش هنوز تحت تاثیر ضربه ای که به خاطر جدی نگرفتن احساساتش به او زده بودم رنگ غم داشت.


حین اینکه به پشتی تکیه می داد سرش را به نشانه ی نفی تکان داد و گفت:


-اصلا نگران اونش نباش. همه چیز پای من طرف از آشناهامونه. یه آزمایش دی ان ای می خواد و یه خورده کارای اداری که من همه چیز رو انجام می دهم. بعدم یه روز حضور پسرخالت و ما و بعد مدارک تکمیل می شه و دیگه کاری نیست. هروقت شناسنامه اش آماده بشه خودشون می فرستن برامون.


-خیله خب... پس هروقت لازم بود که حمید هم حضور داشته باشه بگو من باهاش صحبت می کنم.


سرش را تکان می دهد و مشغول نوشیدن چایش می شود.


من هم بی هدف فنجانم را دستم می گیرم و به سرخی سوختگی روی دستم خیره می شوم. سکوت لعنتی...


امروز سکوت بینمان بسی آزار دهنده است و حرف هم که می زنیم به هم زخم می زنیم.


فنجانش را روی میز قرار داد و زیر لبی تشکر کرد. فکر می کنم که دلخور بود و من به او و دلخوری هایش حق نمی دادم.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۹۱
#


خیلی عادی به خرد کردن خیار ادامه دادم و بدون اینکه نگاهش کنم می گویم:


-کار من اونجا تموم شده. خونه رو باید تحویل بدیم تا آخر هفته. و اینکه کاری هم اونجا نداریم. زندگی ما اینجاست. من از شنبه باید برگردم سرکارم. باید تا آخر هفته وسایلمونو از اصفهان جمع کنم بار کنم بیارم. وقتی نیست دیگه!


من خودم یخ زده بود... محمد خشک شده و مهشید کنار من داشت می لرزید!


آب دهانم را قورت دادم و وقتی برای لحظات طولانی صدایی از محمد در نیامد سر چرخاندم و نگاهش کردم.


رزا را روی زمین گذاشت و رزا کاملا حس کرده بود که مسئله ای این میان در جریان است. فضا به شدت تنش زا و سنگین بود.


مهشید نیم سرفه ای زد و کوتاه سلام داد. سریع به سمت رزا رفت و دستش را گرفت تا او را به بهانه ی تعویض لباسش به اتاق ببرد.


سرم را به کارم گرم کردم و وقتی نزدیک شدنش را حس کردم بی ربط گفتم:


-خوش گذشت؟

از صبح که بیدار شده بودیم رزا پایش را در یک کفش کرده بود که با پدرش به پارکی برود که همیشه با من رفته و آنجا را به او نشان دهد.


-فکر نمی کنی که این مسئله رو باید زودتر به من می گفتی؟


صدایش از خشم می لرزید! بدون اینکه نگاهش کنم شدت خشمش دستم آمد!


دم عمیقی گرفتم و به روی خودم نیاوردم عصبانیتش را...


-چی رو باید می گفتم؟ چیزی نبود که ندونی... من کارم تهران تموم شده بود. قرارداد ما با هم به...


-قرارداد چه کوفتیه! صحبت ما قرارداده؟


شانه هایم از شدت ترس بالا پریدند. هول و مضطرب تشر زدم:


-آروم صحبت کن... صداتو بیـ...

-منو نگاه کن با من حرف می زنی! می گم بحث ما قرارداده؟ واسه قرارداد اومدی اصفهان؟


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۹۲


من با خشم چاقو را درون کاسه پرت کردم. رو به او کردم و نیم نگاهی به پشت سرش کردم تا مطمئن باشم رزا در اتاقش باشد.


داشت نفس نفس می زد و لب های با حرص روی هم محکم شده بودند.


-صداتو تو خونه ی من جایی که دخترم هست میاری پایین محمد! دفعه دیگه تذکر نمی دم!


انگشتم را به تهدید مقابلش گرفتم و با این حرکت تن گرگرفته و نگاه غضب گرفته اش را بیشتر آتش زدم انگار...


-صحبت ما قرار داد نبود درست! من به خاطر رزا اومدم اونجا. رزا پدرشو داره و من کارم اونجا تموم شده. پس دیگه دلیلی نمی مونه برای موندنم. اصلا چرا باید بمونم؟ زندگی من اینجاست! کارم اینجاست... تو نمی دونستی اینا رو؟ توقع داشتی کار و زندگیمو ول کنم بیام اصفهان؟ چرا اصلا باید این کارو بکنم؟ الان من نمی فهمم دلیل عصبانیت تو رو!


طوری چشمانش را گرد کرده و با حیرت نگاهم می کند انگار که من کسی هستم که بی منطق حرف می زنم.


-شهرزاد هیچ می فهمی چی داری میگی؟ من بدون شما چکار کنم؟ لعنتی رزا دختر منم هست. می خوای کجا ببریش؟ یه روز بیای بگی یه دختر داری، دل و دینمو صاحب شی بعد ول کنی بری؟ من چکار کنم بدون شما؟


با بهت نگاهش می کنم و منتظرم تا خودش معنی حرف هایی را که می زند درک کند! اصلا نیازی به توضیح بود؟


-چرا نگاه می کنی؟ جواب منو بده... من چکار کنم بدون شما؟


لعنت بر شیطان! دیوانه شده بود؟


-زندگیتو!

این کلمه از دهانم همچون توپی شلیک شد. وامانده نگاهم کرد و من ادامه دادم:


-مگه قرار بود من تا همیشه بمونم اونجا؟ این همه زوجی که بچه دارن و از هم جدا شدن مگه چکار می کنن؟ تو هروقت بخوای می تونی به دیدن رزا بیای... هم تو هم خانوادت. در خونه ی ما همیشه به روتون بازه... ضمن اینکه هرکسی زندگی خودشو داره... اینا رو اصلا نیازی نیست من بگم، توضیح واضحاته! ما نسبت به هم وظیفه ای نداریم!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Baraan
Omid
#معین

#باران میبارد امشب دلم غم دارد امشب...



@kadbanoiranii
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌