#پارت۴۷۸
فنجان ها را پر می کنم و ادامه می دهم:
-رزا تا همیشه منو داره و نیاز به حمایت مالی از سمت کسی نداره! من از اون اولم گفتم. من از سمت شما و خانواده اتون ذره ای انتظار ندارم. فقط خانواده اش باشین همین!
سرم داغ بود و حس می کردم کسی گلویم را گرفته و با فشار هوا را از درون ریه هایم می دزدد که این چنین بی نفسی گریبان گیرم شده بود.
سینی را برمی دارم و تا می چرخم با دیدن محمد درست پشت سرم ترسیده عقب می کشم.
با تکان دادن ناگهانی سینی و سر ریز شدن چای روی دستم ناله ی پر دردی از گلویم بلند می شود.
-یا خدا... شهرزاد؟
سینی را از دستم می گیرد و شیر آب را فورا باز می کند و دستم را زیر اب سرد می گیرد...
-معذرت می خوام... ببخشید عزیز دلم... فکر نمی کردم یهویی برگردی... نوچ... لعنت به من... می سوزه؟ ها؟ پماد دارین تو خونه؟ بریم درمونگاه؟
لبم را گزیده و سوزش دستم را از یاد برده ام وقتی سوزش قلبم بیشتر است!
چرا محبت ها و نگرانی هایش انقدر دلنشین بود و همزمان انقدر اذیتم می کرد؟
-خوبم محمد...
دستم را از زیر شیر بیرون می آورد و سرش را خم می کند و با دقت نگاهش می کند.
نوک انگشتش را روی قسمتی که قرمز شده می کشد و من نه از فرط سوزش بلکه از شدت حسی که در دلم می ریخت، لرزیدم.
هول شده نگاهم کرد و حین فوت کردن پوستم نالید:
-جان... جان... بمیرم من... نوچ... چکارش کنم؟ یخ بذارم روش؟ یخ دارین؟
دستم را آرام از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
-خوبم محمد... خوبم.
حین اینکه به سمت یخچال می رفت قسمت بالایی را باز کرد و حین در آوردن یک قالب یخ غر زد:
-من چایی می خواستم چکار کنم؟ گفتم بشین دو دقیقه حرف بزنیم من برم گورم گم کنم... ببین چکار میکنی؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
فنجان ها را پر می کنم و ادامه می دهم:
-رزا تا همیشه منو داره و نیاز به حمایت مالی از سمت کسی نداره! من از اون اولم گفتم. من از سمت شما و خانواده اتون ذره ای انتظار ندارم. فقط خانواده اش باشین همین!
سرم داغ بود و حس می کردم کسی گلویم را گرفته و با فشار هوا را از درون ریه هایم می دزدد که این چنین بی نفسی گریبان گیرم شده بود.
سینی را برمی دارم و تا می چرخم با دیدن محمد درست پشت سرم ترسیده عقب می کشم.
با تکان دادن ناگهانی سینی و سر ریز شدن چای روی دستم ناله ی پر دردی از گلویم بلند می شود.
-یا خدا... شهرزاد؟
سینی را از دستم می گیرد و شیر آب را فورا باز می کند و دستم را زیر اب سرد می گیرد...
-معذرت می خوام... ببخشید عزیز دلم... فکر نمی کردم یهویی برگردی... نوچ... لعنت به من... می سوزه؟ ها؟ پماد دارین تو خونه؟ بریم درمونگاه؟
لبم را گزیده و سوزش دستم را از یاد برده ام وقتی سوزش قلبم بیشتر است!
چرا محبت ها و نگرانی هایش انقدر دلنشین بود و همزمان انقدر اذیتم می کرد؟
-خوبم محمد...
دستم را از زیر شیر بیرون می آورد و سرش را خم می کند و با دقت نگاهش می کند.
نوک انگشتش را روی قسمتی که قرمز شده می کشد و من نه از فرط سوزش بلکه از شدت حسی که در دلم می ریخت، لرزیدم.
هول شده نگاهم کرد و حین فوت کردن پوستم نالید:
-جان... جان... بمیرم من... نوچ... چکارش کنم؟ یخ بذارم روش؟ یخ دارین؟
دستم را آرام از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
-خوبم محمد... خوبم.
حین اینکه به سمت یخچال می رفت قسمت بالایی را باز کرد و حین در آوردن یک قالب یخ غر زد:
-من چایی می خواستم چکار کنم؟ گفتم بشین دو دقیقه حرف بزنیم من برم گورم گم کنم... ببین چکار میکنی؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۸
فنجان ها را پر می کنم و ادامه می دهم:
-رزا تا همیشه منو داره و نیاز به حمایت مالی از سمت کسی نداره! من از اون اولم گفتم. من از سمت شما و خانواده اتون ذره ای انتظار ندارم. فقط خانواده اش باشین همین!
سرم داغ بود و حس می کردم کسی گلویم را گرفته و با فشار هوا را از درون ریه هایم می دزدد که این چنین بی نفسی گریبان گیرم شده بود.
سینی را برمی دارم و تا می چرخم با دیدن محمد درست پشت سرم ترسیده عقب می کشم.
با تکان دادن ناگهانی سینی و سر ریز شدن چای روی دستم ناله ی پر دردی از گلویم بلند می شود.
-یا خدا... شهرزاد؟
سینی را از دستم می گیرد و شیر آب را فورا باز می کند و دستم را زیر اب سرد می گیرد...
-معذرت می خوام... ببخشید عزیز دلم... فکر نمی کردم یهویی برگردی... نوچ... لعنت به من... می سوزه؟ ها؟ پماد دارین تو خونه؟ بریم درمونگاه؟
لبم را گزیده و سوزش دستم را از یاد برده ام وقتی سوزش قلبم بیشتر است!
چرا محبت ها و نگرانی هایش انقدر دلنشین بود و همزمان انقدر اذیتم می کرد؟
-خوبم محمد...
دستم را از زیر شیر بیرون می آورد و سرش را خم می کند و با دقت نگاهش می کند.
نوک انگشتش را روی قسمتی که قرمز شده می کشد و من نه از فرط سوزش بلکه از شدت حسی که در دلم می ریخت، لرزیدم.
هول شده نگاهم کرد و حین فوت کردن پوستم نالید:
-جان... جان... بمیرم من... نوچ... چکارش کنم؟ یخ بذارم روش؟ یخ دارین؟
دستم را آرام از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
-خوبم محمد... خوبم.
حین اینکه به سمت یخچال می رفت قسمت بالایی را باز کرد و حین در آوردن یک قالب یخ غر زد:
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-من چایی می خواستم چکار کنم؟ گفتم بشین دو دقیقه حرف بزنیم من برم گورم گم کنم... ببین چکار میکنی؟
فنجان ها را پر می کنم و ادامه می دهم:
-رزا تا همیشه منو داره و نیاز به حمایت مالی از سمت کسی نداره! من از اون اولم گفتم. من از سمت شما و خانواده اتون ذره ای انتظار ندارم. فقط خانواده اش باشین همین!
سرم داغ بود و حس می کردم کسی گلویم را گرفته و با فشار هوا را از درون ریه هایم می دزدد که این چنین بی نفسی گریبان گیرم شده بود.
سینی را برمی دارم و تا می چرخم با دیدن محمد درست پشت سرم ترسیده عقب می کشم.
با تکان دادن ناگهانی سینی و سر ریز شدن چای روی دستم ناله ی پر دردی از گلویم بلند می شود.
-یا خدا... شهرزاد؟
سینی را از دستم می گیرد و شیر آب را فورا باز می کند و دستم را زیر اب سرد می گیرد...
-معذرت می خوام... ببخشید عزیز دلم... فکر نمی کردم یهویی برگردی... نوچ... لعنت به من... می سوزه؟ ها؟ پماد دارین تو خونه؟ بریم درمونگاه؟
لبم را گزیده و سوزش دستم را از یاد برده ام وقتی سوزش قلبم بیشتر است!
چرا محبت ها و نگرانی هایش انقدر دلنشین بود و همزمان انقدر اذیتم می کرد؟
-خوبم محمد...
دستم را از زیر شیر بیرون می آورد و سرش را خم می کند و با دقت نگاهش می کند.
نوک انگشتش را روی قسمتی که قرمز شده می کشد و من نه از فرط سوزش بلکه از شدت حسی که در دلم می ریخت، لرزیدم.
هول شده نگاهم کرد و حین فوت کردن پوستم نالید:
-جان... جان... بمیرم من... نوچ... چکارش کنم؟ یخ بذارم روش؟ یخ دارین؟
دستم را آرام از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
-خوبم محمد... خوبم.
حین اینکه به سمت یخچال می رفت قسمت بالایی را باز کرد و حین در آوردن یک قالب یخ غر زد:
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-من چایی می خواستم چکار کنم؟ گفتم بشین دو دقیقه حرف بزنیم من برم گورم گم کنم... ببین چکار میکنی؟