نقد دین اسلام
620 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.5K files
9.48K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيستم

#شيخ_صدوق در كتاب الامالى خود صفحه ١٦٦ درباره #سر_بریدن_اسیر توسط امام علی روايتى را نقل ميكند
#متن عربى آنرا به علت طولانى بودن روايت نياورده ايم كه ميتوانيد در سايت فقاهت مربوط به حوزه علميه متن عربى را مشاهده كنيد:
http://lib.eshia.ir/15033/1/166
#ترجمه_روايت:
زید پسر علی، از پدرش علی بن حسین عليه السلام(امام سجاد) نقل میکند که گفت: رسول خدا، روزی بیرون رفت و نماز صبح را خواند و آنگاه فرمود: ای مردمان کدامیک از شما حاضر است به نزد سه نفری که به لات و عزی قسم خورده اند مرا بکشدند رفته و از من دفاع نمایید که قسم به خدای کعبه، آنها به دروغ قسم خورده اند. مردم سکوت کردند و کسی چیزی نگفت. پیامبر گفت:
گمان میکنم علی بن ابیطالب، پیش شما نیست. عامر پسر قتاده گفت: او تب داشت و برای نماز نیامده است،
اجازه دهید تا او را باخبر کنم. گفت:
علی را با خبر کن! او علی را باخبر کرد و علی با عجله آمد، در حالی که پیراهنی بلند بر تن داشت که دو سوی آن را به گردنش بسته بود. آنگاه پرسید: ای فرستاده خدا! این چه خبری است؟ گفت: این خبر از طرف فرستاده خدای من است و اطلاع میدهد که کسانی برای کشتن من، به پا خاسته اند و به خداوند کعبه قسم دروغ خورده اند.
علی گفت: من به پیشواز آنها میروم و هم اکنون لباس بر تن میکنم. رسول خدا فرمود: بگیر این لباس و زره و شمشیر را!
او زره را به تن نمود و عمامه را به سر نهاد و شمشیر را به کمرش بست و با اسبش رفت و تا سه روز، خبری از او در دست نبود. و جبرئیل خبری از او نداده بود.
#فاطمه با حسنین آمد و گفت: شاید این دو کودک بی پدر شده اند. در این حال، اشک از چشمان پیامبر جاری شد و فرمود: ای مردم! هرکس که خبری از علی برای من بیاورد او را به بهشت بشارت میدهم.
مردم به راه افتادند تا خبری بیاورند.(قابل توجه آن شيعيانى كه معتقد به داشتن علم غيب ائمه شيعه و پيامبر اسلام هستند!) چون پیامبر بسیار اندوهگین و غم زده بود، حتی پیر زنان نیز بیرون شتافتند و عامر پسر قتاده برگشت و مژده آورد و جبرئیل نیز خبر به پیامبر آورد. در این حال، علی با سه شتر و دو نفر اسیر و سه اسب، وارد شد و در دستش سری بود.
پیامبر فرمود: ای ابوالحسن! آیا میخواهی کار تو را بازگو کنم؟ منافقان گفتند: تا لحظاتی پیش اندوهگین بود و اکنون میخواهد حالات او را باز گوید! پیامبر گفت تو خود کارت را بازگو کن، تا برای مردم حجت باشی. گفت: ای رسول خدا! چون به آن محل رسیدم، سه نفر شتر سوار را دیدم که فریاد زدند:
کیستی؟ گفتم علی پسر ابوطالب، پسر عموی رسول خدا هستم. گفتند:
ما برای خداوند فرستاده ای سراغ نداریم، و پیش ما، کشتن تو با کشتن او یکسان است. شخصی که اکنون کشته شده به من هجوم آورد و میان من و او، ضرباتی رد و بدل شد. بادی سرخ وزید که از آن، آواز شما را شنیدم که میگفتید:
گریبان زره را برایش پاره کرده، بر رگ و شانه اش بکوب. پس به شانه او زدم و اتفاقی نیافتاد.

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيست‌_و_يكم

بادی زرد وزید که میگفتید:
زره از پایش افتاد، به پایش بزن! زدم و آن را قطع نمودم و سرش را گرفتم و کنار انداختم. این دو مرد گفتند: شنیده ایم محمد انسانی رحم پیشه و پر مهر است، پس در قتل ما تعجیل نکن و ما را به نزد او ببر که این رئیس ما، با هزار قهرمان برابر بود.
پیامبر فرمود: یا علی! آواز اول که شنیدی از طرف جبرئیل بود، آواز دوم از طرف میکائیل بود. آنگاه فرمود یکی از این دو مرد را پیش من بیاور! او را آورد. پیامبر گفت: بگو «لا اله الا الله» و به رسالت من شهادت بده! گفت: کندن کوه ابو قبیس، برای من ، از اعتراف آسان تر است.
گفت ای علی! او را ببر و گردنش را بزن. سپس فرمود: دومی را بیاور. به او هم گفت که بگو: «لا اله الا الله» و بر رسالت من گواهی بده! گفت: مرا به دوستم ملحق کن! فرمود: ای #علی! او را نیز #گردن_بزن.
علی او را کنار کشید و شمشیر کشید، تا گردنش را بزند که جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند سلام می رساند و میگوید: او را نکش، زیرا در قبیله اش، انسانی است خوش اخلاق و بخشنده. پیامبر فرمود: یا علی! دست دار که فرستاده خدای من اطلاع میدهد این شخص خوش اخلاق و سخاوتمند است.
مشرک گفت: این خبر را آیا فرستاده پروردگارت داده است؟ گفت: آری! گفت: سوگند به خدا من در برابر برادرم، هرگز مالک یک درهم نبوده ام و در جنگ هرگز رو ترش نکرده ام. من ا کنون به خدا ایمان می آورم: شهادت میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و تو نیز فرستاده او هستی. این از مواردی است که حسن اخلاقش و سخاوتش او را به بهشت انباشته از نعمت رساند. حمد مخصوص خداست و درود خداوند بر بهترین مخلوقش محمد و خاندان پاک و طاهر او.
تمامى نویسندگانی که در باره زندگی #محمد و #على بررسی کرده اند آنانرا #خشن، #کینه_جو، #سنگدل دانسته اند
يكى از رواياتى كه قبلاً آورديم يكبار ديگر اين بار از زبان مورخين اسلامى يعنى #احمد_بن_ابى_يعقوب كه تمايلاتى به تشيع هم دارد مرور ميكنيم در #تاریخ_یعقوبی چنین میخوانیم :
پیغمبر تصمیم گرفت به مکه لشکرکشی کند... پس حاطب ابن بلتعه با ساره كنیز ابولهب داستان رسول خدا و تصميم آنحضرت را به قریش نوشت . پس جبرئیل فرود آمد و او را بدانچه حاطب کرده بود خبر داد. پس على بن ابوطالب و زبیر را فرستاد و گفت نوشته را از او بگیرند، در حالی به او رسیدند که از راه کناره گرفته بود و نوشته را در میان موی او و بقولی 👈در #فرج(واژن) او يافتند و آن را نزد رسول خدا بردند
#متن_عربى: فكتب حاطب بن أبي بلتعة مع سارة مولاة أبي لهب إلى قريش بخبر رسول الله و ما اعتزم عليه فنزل جبريل فأخبره بما فعل حاطب، فوجه بعلي بن أبي طالب و الزبير و قال: خذا الكتاب منها، فلحقاها و قد كانت تنكبت الطريق فوجد الكتاب في شعرها، 👈و قيل في فرجها
#منبع: تاريخ اليعقوبي ج ٢ صفحه ٥٨
http://lib.eshia.ir/10382/2/58

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيست_و_سوم

در غنيمت گيرى دارایی #خاندان_بنی_قینقاع و #بني_النضير (١) و #بریدن_درختهای_خرمای آنان (٢) همکار محمد بوده است که بگواهی قرآن آنان سر جنگ نداشته اند (٣)
تنها گناه اين #يهوديان دارامند بودن و توانگری و زیستن در همسایگی با محمد و علی بی چیز و ندار بوده است که کشتزارهای خود را در دسترس آن دو نهاده بودند تا درآمدی بدست آورند. این دو محمد و علی، پیوسته آرزو میکردند که روزی بتوانند کشتزارها و باغهای پردرآمد فدک را به چنگ آورند که دیرزماني على آنرا آبیاری مینمود و مزد میگرفت و از درآمدش آگاه بود.
{#منابع مورد استفاده:
١) منتهی الامال قمی پوشینه نخست برگهای ۵۷-۵۸
٢) تفسیر طبری برگهای ٦۴۵-٦۴۷ از حاشیه بر ۲۳ سال برگ ۲۱۲
محله بنی قینقاع مركز #طلا و #نقره در عربستان بود. چون پیکارهای جنگی برای پیروان محمد متضمن کسب غنائم بود تصمیم گرفت بر جنگهای کم خطری در دست بزند و در اجرای این تصمیم سه طایفه یهودی بني قينقاع، بني النضير و بنی قریظه را با بیرحمی مورد حمله قرار داد و غارت و قلع و قمع نمود
#منابع:
١) بازشناسی قرآن نوشته روشنگر برگ ٣۵
٢) دفتر پیامبر اسلام نوشته زین العابدین رهنما پوشینه سوم برگهای ١٦٦-۱٦۷
٣) منتهى الأمال قمی پوشینه نخست برگهای ۹٦-٦٦-٦۷-۷۷
٤) ابن هشام پوشینه سوم برگ ۲۰۰
٥) سوره پنجاه نهم آیه های ۲-۴-۵ -٦ - وقتی خیبر به محاصره محمد و على درآمد و گشودن آن بدرازا کشید بتقاضای حباب منظر یکی از یاران محمد ابتدا رسول خدا دستور بریدن درختان خرمای آن طایفه را صادر کرد و سپس آیه نازل نمود و در برگهای ٦۵ تا ٦۷ و ۷۷ پوشینه نخست #منتهی_الامال_قمی آمده است که حضرت گفت الله اكبر خَربَت خیبر و بدینگونه دستور ویرانی قلعه خیبر را صادر نمود در حالیکه ساکنین آن از وحشت درها را بسته بودند و سر جنگ نداشتند،
در #کتاب_زندگانی_محمد نوشته محمد حسين هيكل برگردان پاینده بخش سوم برگ ۵۲۴ در تازش به خیبر آمده است که محمد پس از دستور ویرانی میگوید وقتی ما بر قومی فرود آنیم وای بر حال آنها
#منابع:
١) تاریخ تبری برکهای ۱۸۲۵-۱۸۳۴
٢) دفتر پیامبر نوشته زین العابدین رهنما پوشینه سوم برگهای ۱۹۱-۱۹۷
٣) دفتر زندگانی محمد نوشته دکتر محمد حسین هیکل برگردان پاینده بخش دوم برگهای ۵٢۸-۵۲۹ - سوره سی سوم آیه های ۲۷ -٢٦ - سوره چهل و هشتم آیه های ۱۸ تا ۲۱ - سوره شصت و هشتم آیه ۱۹ در باره آتش زدن باغ میوه مردم بنام الله - منتهی الامال قمی برگهای ٦۵ تا ٦۷ و ۷۲ و ٧٣ پوشینه نخست.}
پس از نیرومندی #محمد، ندادن وامی را از سوی تیره بني النضير بهانه کرد بر آنان تازش برد و گروهی را کشت و گروهی را لخت و برهنه از زادگاهشان براند
#منابع:
١) منتهى الأمال قم برگ ٦٦ پوشینه نخست در پیوند با وام ندادن به محمد
٢) ابن هشام برگ ۲۰۰
٣) قضاوت عبد الرحمان برگ ٦١)

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيست_و_چهارم

زمانیکه #کنانه_پسر_ربیع گنجدار سرشناس یهودی را دستگیر کردند و نزد محمد بردند و او از نهانگاه گنجهایش چیزی بر زبان نیاورد. محمد او را بدست على سپرد تا با مشت و لگد و شکنجه بازگو نماید.
پس از آنکه همه گنجهای گرانبهای کنانه را بدست آورد وی را دست بسته بدست محمد سلمه سپرد تا سرش را ببرد
{#منابع:١) قضاوت عبد الرحمن برگ ۱۳۸
٢) ابن اسحاق در تاريخ طبری
٣) قرآن سوره چهل و هشتم آیه های ۱۸ تا ۲۰
٤) منتهی الامال قمی پوشینه نخست برگ ۸۳
٥) دفتر عایشه بعد از پیغمبر برگ ۲۰۸ در باره غنيمت خیبر و جواهرات كنانه بن ربیعه
٦) تاريخ طبری برگهای ۱۸۲۵ و ۱۸۳۴}
پس از بریدن سر کنانه زن زیبای او #صفیه دختر حی بن اخطب را به نزد محمد بردند که از زیبایی او شگفت زده کردید و بالاپوش خود عبا را به روش زمان نادانی تازیان بر روی وی افکند تا غنیمت او باشد
{#منبع: قضاوت عبد الرحمن برک ۹۸
از جمله غنایم خیبر جواهری متعلق به کنانه بن ربیع بود که در جهان زیباتر و گرانبهاتر از آن وجود نداشته
#منبع: دفتر عایشه بعد از پیغمبر برک ۲٦۱
در کشتار و غارت و اسارت #بنی_قریظه , على از سوی محمد قاضی القضات و سعد معاذ حکم تعیین شده بودند که چنان فرمان وحشتزایی در قتل عام آن قبيله صادر کردند - ابن اسحاق در تاریخ اسلام چگونگی انداختن بالاپوش را از سوی محمد بر روی همسر كنانه بن ربیع بگونه ای گسترده بازگو نموده است}
در پایان این رویداد غم انگیز همه دارایی و کشتزارها و باغها و خانه ها و دام ها و زر و سیم برجای مانده از آن تیره روزان بدست محمد افتاد که کشتزار و باغهای سرسبز فدک نیز بخشی از آن بود که همه را یکجا به فاطمه همسر علی بخشید
و به سپاهیان همراه خود گفت چون در بدست آمدن این غنيمتها کسی شمشیر نرده است همه آن از آن الله است و رسول (قرآن سوره پنجاه و نهم آیه های ۱ تا ٦).
{#منابع:
١) دفتر منتهی الامال پوشینه نخست برگهای ٦٥ تا ٦٧
٢) مكالمات حسنیه تالیف مولانا شیخ ابوالفتوح رازی مکی برگِ ۵۲
#ابوسعید_خدری که از اصحاب حدیث است روایت کند که محمد فاطمه را طلبيد وى گفت خدا میداند که پدر تو زیر فلک ملکی جز فدک ندارد
پس از آن #فدک را به فاطمه همسر علی بخشید و تسلیم وی کرد اما ابی بکر فدک را از آن مظلومه بظلم گرفت.
وقتی فاطمه دعوی کرد که فدک حق من است. ابی بکر گواه طلبید امیرالمومنین علی و امامین حسن و حسین و ام ایمن وقنبر غلام ویژه على، گواهی دادند که پیغمبر فدک را به فاطمه بخشیده على بتقاضای فاطمه رفت به محضر ابی بکر گواهی داد اما او قبول نکرد، #منابع:
١) تاریخ سیاسی اسلام برگ ۴۳
٢) ناسخ التواريخ پوشينه هشتم برگهای ٦٢-٦۷
٣) دفتر عایشه بعد از پیغمبر برگهای ٥٦ و ۵۷ آمده است که علاوه بر مزارع فدک پیغمبر بعد از هر جنگ سهمی از غنائم را به #فاطمه می بخشیده است}


ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيست_و_پنجم

اگر با چشمان باز و دیده خردبین بدرستيها نگريسته شود و از کنار کشتار و تاراجی این چنین هراس انگیز به سادگی نگذریم و به خواندن قرآن های فارسی برگردانده شده روی آوریم در می یابیم از همان #الله نقش بسته در اندیشه اش تا پیش از دستیابی بر زورمندی چه دستورهایی دریافت میداشته و پس از زورمند شدن به چه زشتکاری های ناباور و کشتارها دست زده است.
آنگاه میتوانیم خیلی زود و روشن درستیها را دریابیم و آگاه شویم که آن الله جز #حجرالاسود، بت سنگی و سیاه ابراهيم نبوده است.
اگر دورنمایی از آن جایگاه غم انگیز ناباور را در برابر دیدگان خود بکشانیم که سنفی بدرازای جای گرفتن هفت صد تن آدم دست و پا بسته پیر و جوان امیدوار بر زنده ماندن و زندگی را همچون گوسفند در کنار هم خوابانده اند تا سر ببرند و مردی که #علی معصوم یا #امیرالمومنین، نام دارد با شمشیر دو تیغه ای بالای سرشان ایستاده است تا سر پدران را در برابر چشمان زنان و فرزندان و خواهران و مادران ببرد و سر فرزندان را در برابر دیدگان پدر و مادر و خواهر از تن جدا سازد براستی واکنش یک آدم خرد پیشه چه خواهد بود؟
آیا باورپذیر است و در خرد مى گنجد که آفریننده دادگر و مهرورز در باره آفریدگان خود این چنین فرمان بیداد گری بدهد و بیداد گران را نیز بی گناه بداند؟(رج: سوره پنجاه و نهم آیه های ۲ تا ٦ کشتار و تاراج و بریدن درختان خرمای #بنی_النضیر که سر جنگ نداشتند)
پس از خواندن بن مایه ها که همگی از دفترهای دینی #شیعه و #سنی و قرآن برداشت گردیده بی گمان گواهی خواهید داد که بدور از فرمان دادار داد کر شوربختانه چنین رویداد های ناباور و غم انگیز در آیین اسلام ناب محمدی در زیر نام الله فراوان بچشم میخورد که گواه راستين آنها همان قرآن ره آورد محمد است
به نوشته و باور تاریخ نویسان در هیچ آیین و دین به اندازه #خلافت و #امامت در اسلام خونریزی نشده است
در #كتاب_خاندان_نوبختى صفحات ٥٣ و ٥٤ آمده است كه:
بزرگترين اختلافى كه در اسلام بين مسلمين بر سر مسائل دينى بروز كرده است مسئله امامت يعنى جانشينى محمد است چرا كه به اندازه اى كه مسلمين در اين خصوص با زبان و قلم و شمشير با يكديگر مناظره و مجادله و كشمكش كرده و جد و جهد و حرارت به خرج داده اند در هيچك از موارد ديگر از ايشان تا اين حد اختلاف و نزاع ديده نشده است
#محمد_بن_عبدالكريم_شهرستانى در كتاب الملل و النحل ميگويد:
و بزرگترين خلافها ميانه امت خلاف در امامت است زيرا كه كشيده نشد هيچ شمشيرى در اسلام بر قاعده دينى مانند كشيدن شمشير بر قضيه امامت در هر زمانى.
#منبع: ترجمه كتاب الملل و النحل محمد بن عبدالكريم شهرستانى جلد اول صفحه ٣٧ ، چاپ سال ١٣٦٢ ، مترجم مصطفى خالقداد هاشمى با مقدمه و حواشى سيد محمدرضا جلالى نائينى

#متن_عربى: وأعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة، إذ ما سل سيف في الإسلام على قاعدة دينية مثل ما سل على الإمامة في كل زمان.

#منبع: الملل و النحل محمد بن عبدالكريم الشهرستاني، دارالكتب العلميه بيروت، الجزء الاول، صفحه ١٣، المقدمة الرابعه في بيان أول شبهه في الملة الإسلامية، الخلاف الخامس

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيست_و_ششم

#ابوحامد_محمد_غزالى_طوسى از بزرگترين علماى تاريخ اسلام و اولين شخصى است كه لقب حجت الاسلام گرفت، معتقد است كه #على_بن_ابيطالب باعث افزايش اختلافات بين امت اسلامى و اين خونريزيهاى پايان ناپذير شده و سبب تأسيس اختلافاتى گرديده است كه تا ابد الدهر منقطع نخواهد شد:
#متن_عربى: ليت شعري رئيس الأئمه علي بن أبي طالب رضي الله تعالى عنه كان سبب رفع خلاف بين الخلق، أو سبب تأسيس اختلافات لا تنطقع أبد الدهر
#ترجمه: ايكاش ميدانستم رئيس الائمه على بن ابيطالب باعث رفع و برطرف كردن اختلاف بين مردم بود يا سبب تأسيس اختلافاتى كه تا ابد الدهر منقطع نميشود
#منبع: القسطاس المستقيم، ابوحامد غزالى، صفحه شصت و يك، به تحقيق محمود بيجو، ناشر: المطبعه العلميه دمشق، سال چاپ: ١٤١٣ هـ.ق مطابق با ١٩٩٣ ميلادى
بارى، سرانجام زمان باران مرگی جگرخراش فرا میرسد و #محمد با سرانگشت زبیر, عموی خود را هم به یاری #علی پسر ابیطالب فرامیخواند و با تکان دادن سر فرمان خونبار و سنگدلانه خود را میدهد تا دست بکار شوند
آن دو نیز چون #گرگانی_گرسنه که بر رمه بی چوپانی دست یافته باشند سنگدلانه تر از فرمانده خود با شمشیرهای از پیش تيز كرده گردن زدن یکایک دست و پا بستگان را آغاز مینمایند چنانکه گویی برگهایی از شاخه درختان چیده میشود,
آدمها با گردنهای بریده و نیمه بریده در برابر دیدگان محمد پرپرکنان بدرون گودالهای از پیش کنده شده سرازیر میگردند
#منابع مورد استفاده:
١) طبرى پوشینه سوم برگ ۱۰۸۸-۱۰۹۱
٢) نفائس العيون شمس الدين محمد آملی برگِ ٣۲۱
٣) منتخب التواريخ حاج محمد هاشم خراسانی برگ ۵۴
٤) پرتو اسلام احمد امینی پوشینه نخست برگ ۹۹۷
٥) دفتر اسلام شناسی علی شریعتی درسهای دانشگاه مشهد برگ ۵۸۰
وى چنین میگوید: چه کسی به سادگی باور می کند که مردی که در این نیمه شب خاموش خانه را و شهر را ترک کرده است و در قبرستان بقیع سر در گریبان لطیف ترین احساسهای عارفانه فرو برده و با لحنی که گویی از اعماق روح یک راهب بزرگ،
مردی که عمر را در خلوت انزوای تأملات عمیق خویش برآورده و بوی مرگ و شوق وصال نزدیک با معشوق در جانش آتش افکنده است اکنون با قبرهای خاموشی که در پرتو نور اسرار آمیز مهتاب صحرا با وی از سرنوشت مرموز حیات سخن میگویند و درد دل میکند و با ساکنان ساکت گورها از مردم و از زندگی شکایت دارد همان کسی است که او را در بازار مدينه ديديم که کنار گودالهای عمیق و وحشتناکی که به دستور وی کنده اند نشسته بود و دسته دسته #یهودیان_بنی_قریظه را که هر چند تن به یک زنجیرشان بسته بودند می آوردند و در برابر روی پیاپی سر میبریدند و در گودالها میریختند و او با چشمان سرد و خشک و آرامی که گوئی به دو نگین شبق بدل شده اند آنرا تماشا میکرد نه لب می جنبانید نه پلک میزد گوئی نمایش مرد بی مزه ای را مینگرد و آنگاه که آخرين نفر را از این صف هفتصد نفرى ذبح کردند و در سياهچالها افكندند در حالیکه بدستور وی بر اجساد گرمشان خاک میریختند برخاست و به کارهای دیگری پرداخت.
و چنین است دیدگاه نظریه پرداز اسلام راستین #علی_شریعتی آیا میتوان این بیداد گری سهمگین را از خواسته ها و دستورات خدای دادگر دانست؟}
وقتى زمین از خون بنى قريظه رنگین میگردد و هوا را بوی خون فرا میگیرد تا دیرزمان #محمد با چشمان خود جان دادن آنانرا می نگرد. در پایان کار #علی که فریبکاران و دکانداران دین وی را سرور آزادگان،
نام نهاده و بیخردان و گمراهان نیز پذیرفته اند و به سخنی دیگر از سوی پیروان کور و کر خود که شیعه نام دارند. این فروزه نادرست پذیرفته شده است.
عرق کوشش کردن زدن ها را با دامن از چهره اش پاک می کند و نوک شمشیر دو تیغه خود را بسوی زمین میگیرد که خونهایش بچکند تا شادی نیروبخش همیشگی خود را بیشتر و بهتر از بوی خون دریابد. على شادمان از سربریدن دارندگان زمین هانیکه زمانی دراز در آن مزدوری میکرد و مزد میگرفت
#منبع: تاریخ اجتماعی ایران راوندی نوشته مرتضی پوشینه سوم برگ ۷۴)
ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيست_و_هفتم

و اینک خود دارنده آنها میشود و به آنچه که آرزو میکرد رسیده است با گرمی دست زبیر را می فشارد و هر دو در برابر محمد سر فرود می آورند که فرمان رهبر را چنانکه خواسته بود بپایان برده اند.
#محمد سرشار از باده پیروزی بکام دل رسیدن از شادمانی با ریشش بازی میکند و زبیر را به نشستن در کنار خود پروانه میدهد و به على میگوید برود تا سرنوشت زنان و دختران و پسران به غنيمت گرفته شده را نیز روشن کند.
علی پیروزمندانه و استوار به سوی آن نگون بختان بی پناه که از بیم جان بر خود میلرزیدند و می گریستند گام برمیدارد به چهره و اندام یکایک خیره می شود و زیباترین را برای خود و یک پنجم بخش #الله و #رسول کنار میگذارد و مانده دختران و پسران و زنان را برای خوشگذرانی اسلامی و سپس فروش به خریداران برده میان پیروان خود بخش مینماید
در باره کشته شدن #پیرمرد_هشتاد_ساله عرب بنام عمرو بن عبدود در جنگ خندق که سر جنگیدن با علی را نداشت و به او گفت تو جوانی من دوست پدر تو هستم چرا میخواهی با من بجنگی؟
#على در پاسخ میگوید ولی من دلم میخواهد تا ترا در خونت غلتان ببینم و در دنباله گفتارش رو به عمرو نموده میگوید پیمان این بود که ما دو نفر تنها با هم بجنگیم می بینم از سپاه تو گروهی بیاریت می آیند،
تا عمرو می آید نگاهی به پشت سر اندازد که #على_دغلکارانه شمشیری بر پایش میزند و او را از پای در می آورد و سرش را میبرد .
پس از اینکه علی با انگشت نهادن بر نقطه ضعف عمرو که تو سواره ای و من پیاده و او از اسب بزیر آمد و اسبش را نیز پی کرد.
#منبع: تاريخ طبرى ترجمه پاينده پوشينه سوم صفحه ١٠٧٥)
#علی دید که باز حریف او نمیشود حقه ای بکار برد و یکدفعه داد زد يا عمرو این چه ناپهلوانی است که تو میکنی، عمرو گفت چه ناپهلوانی، چه میگویی،
علی گفت پس آنها چه كسانى هستند که از اردوی تو به طرف ما می آیند؟
#عمرو تا رویش را برگرداند ببیند چه کسانی می آیند، علی با سوء استفاده از این فرصت با یک شمشیر پای او را قطع کرد،
عمرو به على گفت: يا على با من مكر كردى على گفت الحرب خدعه يعنى جنگ نيرنگ است سپس سرش را برید و بپای محمد انداخت. رسول تبسمى کرد و گفت الحرب خدعه يعنى جنگ نيرنگ است
#منبع: تاريخنامه طبرى منسوب به بلعمى ، حرب خندق صفحه ٢٠٤ و ٢٠٥
ابن قدامه و سرخسى و ابن منذر نيشابورى نيز آنرا در كتابهايشان آورده اند:
#متن_عربى: فَصْلٌ: وَتَجُوزُ الْخُدْعَةُ فِي الْحَرْبِ لِلْمُبَارِزِ، وَغَيْرِهِ؛ لِأَنَّ النَّبِيَّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - قَالَ: «الْحَرْبُ خُدْعَةٌ» . وَهُوَ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ. وَرُوِيَ أَنَّ عَمْرَو بْنَ عَبْدِ وُدٍّ بَارَزَ عَلِيًّا كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ، فَلَمَّا أَقْبَلَ عَلَيْهِ، قَالَ عَلِيٌّ: مَا بَرَزْت لِأُقَاتِلَ اثْنَيْنِ. فَالْتَفَتَ عَمْرٌو فَوَثَبَ عَلَيْهِ فَضَرَبَهُ، فَقَالَ عَمْرو: خَدَعْتنِي. فَقَالَ عَلِيٌّ: الْحَرْبُ خُدْعَةٌ.
#منبع: المغنى ابن قدامه، مكتبة القاهره مسألة استئذان الأمير في الغزو في كل شيء جلد ٩ صفحه ٢١٨
http://shamela.ws/browse.php/book-8463/page-4912#page-4132

ساير #منابع: شرح السير الكبير السرخسي جلد ١ صفحه ١٢٠
http://shamela.ws/browse.php/book-5434#page-120
#الاشراف على المذهب العلماء، ابن منذر نيشابورى، كتاب الجهاد، باب المبارزة، روايت ١٧٧٩ جلد ٤ صفحه ١٧، ناشر: دار المدينة للطباعة والنشر، محقق: صغير الأنصاري، سنة النشر: ١٤٢٥ ق - 2004 م،

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيست_و_نهم

درباره #برده_دارى_على مطالبى در منابع اسلامى موجود است، جدا از اينكه علی غلامی وفادار بنام #قنبر داشت كه در پیروی از غلامبارگی علی، بیشتر مسلمانان ناآگاه نام فرزندان خود را غلام على يا غلام حسین یا غلام حسن میگذارند،
#علی با بردگانى که در ميدان جنگ اسیر می شدند نيز قبل از تقسيم غنايم كه زن اسير بينوا كه جزئى از اين غنايم به شمار ميرفت، #رابطه_جنسی برقرار می کرد.
در #بحارالانوار_مجلسى روايتى نقل شده كه ماجراى تجاوز به اسير در طى جنگ توسط على را بيان ميكند و پرده از جناياتى ديگر بر ميدارد:
#مجلسى مينويسد:
در نامه اي که امام على نگاشت تا روز جمعه براى مردم خوانده شود ميگويد:
#ابوبکر، آن گاه که پيامبر من و خالد را سوي يمن فرستاد،
سخن آن حضرت را شنيد که به بُريدة اسلمي فرمود: هرگاه از هم جدا شديد، هر کس فرمانده گروه خود باشد و آن گاه که يک جا گرد آمديد، #علي بر همه تان امير است. ما [ بر دشمن ] شبيخون زديم و اسيرانى را به چنگ آورديم که در ميانشان خَولَه(دختر جعفر ) جار الصفا بود (به جهت زيبارويي اش جار الصفا ناميده مي شد) من #خوله_ي_حنفيه را برگرفتم و خالد اين فرصت را براي بدگويي از من مغتنم شمرد و بريده را پيش پيامبر فرستاد تا آن حضرت را عليه من تحريک کند و رفتار مرا زشت بنماياند.
بريده نزد پيامبر رفت و ماجراي خويله [ خَولَه] را براي او باز گفت و اينکه من او را براى خود ستاندم، پيامبر ) فرمود: اي بريده، سهم علي از خمس بيش از اين است! او ولى شماست بعد از من! اين را ابوبكر و عمر شنيدند و بريده هم هنوز نمرده و زنده است و شاهد است. آيا بعد از اين حقيقت، جايي براي سخن [ و ترديد] باقي مي ماند؟!
#متن_عربى اين 👆داستان: ابوبكر...وقد سمع قول النبي (ص) لبريدة الأسلمي حين بعثني وخالد بن الوليد إلى اليمن وقال : إذا افترقتما فكل واحد منكما على حياله ، وإذا اجتمعتما فعلي عليكم جميعا ، فأغزنا وأصبنا سبيا فيهم خويلة بنت جعفر جار الصفا ـ وإنما سمي جار الصفا من حسنه ـ فأخذت الحنفية خولةواغتنمها خالد مني ، وبعث بريدة إلى رسول الله (ص) محرشا علي ، فأخبره بما كان من أخذي خولة ، فقال : يا بريدة! حظه في الخمس أكثر مما أخذ ، إنه وليكم بعدي ، سمعها أبو بكر وعمر ، وهذا بريدة حي لم يمت ، فهل بعد هذا مقال لقائل؟!.
#منبع: بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي جلد : ٣٠ صفحه : ١٣
http://lib.eshia.ir/71860/30/13
لينك صفحه كتاب👆

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_ام

در واقع بریده از #علی متنفر بود زیرا علی #زنى را از میان غنائم بیرون کشیده بود و در حضور دیگران و قبل از تقسيم غنايم به او تجاوز نمود.
در #صحيح_بخارى آمده است:
محمد بن بشار، از روح بن عباده، از علی بن سوید بن منجوف، از عبدالله بن بریده، نقل کرده است که: رسول خدا علی را به سوی خالد فرستاد تا خمس (سهم پیامبر از غنایم را بگیرد) و من از دست #علی ناراحت شدم، بعد از اینکه علی غسل گرفت (بعد از برقراری #تماس_جنسی با یکی از بردگانی که جزوی از غنایم بود) من به خالد گفتم، «آیا این را نمیبینی؟» (#تجاوز_علی به برده را).
وقتی به پیامبر رسیدیم، من جریان را برای پیامبر تعریف کردم. پیامبر گفت، «ای بریده آیا از علی متنفّری؟» گفتم «آری»، پیامبر گفت «از او متنفّر نباش، زیرا سهم او از خمس بیش از این است»
(سهم على از تجاوز به يك زن بينوا بيشتر است)
#متن_عربى: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ، حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سُوَيْدِ بْنِ مَنْجُوفٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَيْدَةَ، عَنْ أَبِيهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: بَعَثَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا إِلَى خَالِدٍ لِيَقْبِضَ الخُمُسَ، وَكُنْتُ أُبْغِضُ عَلِيًّا وَقَدِ اغْتَسَلَ، فَقُلْتُ لِخَالِدٍ: أَلاَ تَرَى إِلَى هَذَا، فَلَمَّا قَدِمْنَا عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهُ، فَقَالَ: «يَا بُرَيْدَةُ أَتُبْغِضُ عَلِيًّا؟» فَقُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «لاَ تُبْغِضْهُ فَإِنَّ لَهُ فِي الخُمُسِ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ»
#منبع: صحيح البخاري ، كتاب المغازي، باب بعث علي بن أبي طالب عليه السلام وخالد بن الوليد رضي الله عنه إلى اليمن قبل حجة الوداع
لينك از سايت اسلام ويب:
https://www.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&pid=102153&hid=4028
اين خوله مادر محمد بن حنيفه و دختر جعفر حنفيه بود و چون کنیزی خریداری شده بود محمد را علی به فرزندی قبول نداشت به نام مادرش #حنفیه نامیده شده است
ومحمد بن على بن ابى طالب الاكبر، وأمه الحنفيه خوله بنت جعفر بن قيس بن مسلمه بن ثعلبة بن يربوع بن ثعلبة بن الدول بن حنيفة بن لجيم بن صعب بن على بن بكر بن وائل، وقيل: انها كانت من سبى اليمامه، فصارت منه الى على بن ابى طالب ع.
#منبع: تاريخ الطبري ج ١١ ص ٦٢٨
http://lib.efatwa.ir/47196/11/628
در جاى ديگر #علی کنیزی را که از آن خوشش آمده بود از خالد بن وليد خریداری کرد و نام او صهبا ام حبيب بود كه در جنگهاى رده اسير شده بود
#متن_عربى: أم حبيب الصهباء التغلبية سبية سباها خالد في الردة فاشتراها علي
ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى نویسنده : الطبري، محب الدين جلد : ١ صفحه : ١١٧
http://lib.efatwa.ir/44815/1/117
صهبا كه بعد توسط على از خالد خريدارى شد مادر عمر الأكبر و رقيه دو فرزند على بود كه در ناحيه عين التمر اسير مسلمانان گشته بود.
رجوع شود به #كتاب_الطبقات_الكبرى ناشر: دارالكتب العلميه-بيروت، جلد چهارم، صفحه ١٤
لينك صفحه در مكتبة الشامله:
http://shamela.ws/browse.php/book-1686#page-681

همچنين از بخش پنجم سفارشنامه علی در #نهج_البلاغه بر حسن آمده است كه همه #کنیزانی که از من #حامله هستند بخشیدم به فرزندانیکه از من در شکم خود دارند(نامه ٢٤ نهج البلاغه) كه از اين نامه نتيجه ميگيريم كه على داراى بردگانى بوده است كه به او #سرويس_جنسى ميداده اند(يعنى تجاوز به حقوق انسانها تحت عنوان كنيز و برده ساختن آنها)
#منبع: #منتهی_الامال_قمی پوشینه یکم برگ ۱۸۵
حسن پسر علی میگوید بخدا قسم پدرم از دنیا رفت دیناری باقی نگذاشت جز چهارصد در هم که میخواست با آن خادمی برای اهل خود خریداری کند.
با این همه بن مایه های #زنده_کشتار و #تاراج گری اگر کسانیکه دست به چنین کارهای نادرستی زده اند تبهکار نباشند و بیگناه بدانیم، پس گناهکار رویداد های غم انگیز باید خود كشته شدگان و تاراج شدگان را بدانيم.
💥(اين موجود خونخوار همان است كه آخوندهاى شيعه او را به مانند خدا مقدس جلوه ميدهند)

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_يكم

💥#افسانه_ذوالفقار

شمشیر دو دم ذوالفقار بلند آوازه، در حقيقت و از ابتدا متعلق به #على نبود زیرا این شمشیر یکی از هزاران مال دزديده شده از جنگها و تاراجها است كه به دست او افتاده بود،
این شمشیر از آن #عاص_بن_منبه رئیس کاروانیانی بود که در تازش و گردنه بندی بدر بدست على کشته شد و بخشی از یک پنجم تاراجهای بدست آمده #محمد گردید و وی آنرا با غاتری قاطرى که مقوقس پادشاه مصر به او پیشکش کرده بود به علی بخشید که نام قاطر را دلدل نهادند.
#منابع:
١) معصوم دوم پوشينه دوم برگردان جواد فاضل برگ ٣٠٥
٢) كتاب اسلام شناسي على شریعتی درسهای دانشگاه مشهد برگ ۱۸۷،
٣) روضة الجنان ابوالفتوح رازي جلد ١٩ صفحه ٤٢،
٤) لمنطق في اخبار قريش محمد بن حبيب البغدادى صفحه ٤١١

در زمان رهبران اسلامی(خلفا) این اندیشه پیگیری گردیده و پیروان هریک از آنانرا #شیعه آن رهبر نامیده اند مانند #شیعیان_ابوبکر، #شیعیان_عمر، #شیعیان_عثمان
چون پس از مرگ محمد در رهبری جهان اسلام دوگانگی چشمگیری همراه با کشتارگری بی اندازه پدید آمد که #بنی_امیه خود را برتر از بنی هاشم میدانستند و رهبری را از آن خود میشمردند و بنی هاشم نیز که خود را وارث محمد می شناخت و میخواست این رهبری را برای مردم به هیچ بهایی از دست ندهد هر تیره بگونه ای میکوشید تا این رهبری را اگرچه با کشتار و تاراج همگانی نیز باشد بدست آورد. در این رهگذر هر تیره به اندیشه گرد آوری پیروانی برآمد که آن پیروان را شیعه نامیدند.
در #كتاب_تشيع_و_سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم چنین میخوانیم:
«شیعه بنام رهبر یا کسی اضافه نمیشود بلكه بمردمیکه پیرو کسی هستند گفته میشود (#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲۴).
لفظ شیعه در زمان على آن معنا را نمیداد که فقها به آن داده بودند بلکه لفظی بود مانند سایر الفاظ که دلالت بر معنی لغوی مخصوص بخود داشت
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ١٢۴)
#علی در آن موقع که کشته شد حزب منظم و شیعه نداشت
#منبع: تشيع و سياست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲۵ و از
كتاب على و فرزندانش برگهای ۱۹۷-۱۹۸)
پس در زمان على شیعه معتقد به امامت نبود و این اصطلاح هم بعدا درست شد
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲۵)
على خود را برای خلافت برازنده میدانست ولی با سه خليفه دیگر هیچگونه مخالفتی نداشت
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲٦)
محمد از بنی هاشم بود و هاشمیان خود را برای خلافت لايقتر میدانستند
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱٢٧).

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_دوم

ایرانیان بازنده در قمار زندگی که در تلاش رهایی از ستمگریهای تازیانی بودند که دین خود اسلام را با جزیه (پول) برابر میدانستند، ناگزير پول را میدادند ولی #اسلام را نمی پذیرفتند.
برای رهایی از این بن بست ناچار بودند به یکی از دو تیره #بنی_هاشم یا #بنی_امیه روی آورند تا شاید بتوانند به یاری یکی آن دیگری را از پای درآورده و #نابودی_اسلام را فراهم کنند که تیره روزی آنانرا بسوى #على از بنی هاشم کشانید و با پذیرفتن پیروی از #على ، تشیع و امامت، زنجیر بردگی استوارتری بر دست و پای خود نهادند.
#امامت و #تشیع، در خانواده على را به این دليل موروثی دانستند که شاهنشاهی کهن ایرانی موروثى بود ولی با همه تیزهوشی آن چنان به بیراهه کشانیده شدند که باورشان گردید امامت در شیعه گری جدا از دین نیست و دو جهانی هم هست که این لغزش بزرگ نسنجيده ۱۴۰۰ سال است همچون ریسمانی گلوی بازماندگان آنانرا می فشارد.
اینکه #آخوندهای_فاسد_شیعه، پیرو زمامداری علی شیعه و امامت را بخشی از دین دانسته اند بسی نادرست و بی جا و بی پایه و مایه و بدور از خرد است
و تنها برای برافراشتن اندام در برابر خلفا، بوده است که بتوانند با نوید نادرست بهره گیری از مزایای دنیای نادیده مردم را بفريبند تا هرچه زودتر و بی رنج به خواسته های درونی خود برسند.
این روش نادرست در راه جبران کمبود کسانی است که چون برای رسیدن بر خواسته خود پایگاه مردمی نداشته اند
دین را دست آویز کرده اند تا در پناه آن بتوانند هرچه بی دردسرتر بر گرده مردم گمراه سوار کردند که در این راه پیروان على پا را بسی فراتر نهاده و نه تنها امامت را بخشی جداناپذیر از پایه های دین اسلام در آورده اند که پایگاه على را تا جایگاه خدایی هم ببالا کشیده و همه کاره جهان نادیده دانسته اند
در #كتاب_تشیع_و_سیاست نوشته بهرام چوبینه چنین آمده است:
١- #اگر علی منصوب از جانب پیامبر بود چرا مقام امامت را با خلافت تعویض نمود ؟
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲٨)
۲- #اگر علی امام منصوب از جانب محمد بود و داستان غدیر خم مشهوریت و معروفیت داشت چرا بلافاصله پس از مرگ پیامبر بر سر جانشینی او به شور نشستند؟
٣- #اگر علی امام برحق بود چرا با خلافت ابوبکر و عمر و عثمان موافقت نمود حتی بیعت کرد و مشاور هر سه خلیفه شد؟
(#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ
۱۲۸-۱۲۹)
۴- #اگر علی امام برحق بود چرا عنوان خلیفه چهارم را برای خود قانونی و مشروع میدانست؟
۵- #اگر علی امام معصوم و منصوب بود و ولایت آسمانی و الهی داشت چگونه است که بنا بنص خطبه ها و گفته های خودش برای خلافت تلاش میکرد و خود را در ردیف ابوبکر و عمر و عثمان میشمارد ؟
#منبع: تشيع و سیاست نوشته دکتر چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲۹)
و در جای دیگر چنین میخوانیم:
#شيعه این نام یا عنوان بر کسانی اطلاق میشود که پس از درگذش محمد، امامت را حق #علی_بن_ابیطالب میدانستند و چون اکثر صحابه با #ابوبکر بیعت کردند. اینان در ولایت و مودت با علی ثابت ماندند. این عده را بهمین نظر شیعه على یعنی پیروان آن حضرت می گفتند
#منبع: الملل و النحل صفحه ١٩١).


ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_سوم

دوستان #علی که از بیعت با #ابوبکر سر باز زدند و با او بیعت کردند بین ۷ تا ۱۰ نفر بدین نام ها بودند:
۱- عباس بن عبدالمطلب
۲- فضل بن عباس
۲- زبیر عوام
۴- محمد بن سعید
۵- مقداد بن عمر
٦- سلمان فارسی
۷- ابوذر غفاری
۸- عمار بن ياسر
۹- برار بن عازب
۱۰- ابی بن کعب
#منابع:
١) #تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم نوشته استاد محمد مشکور و تاریخ یعقوبی پوشینه دوم برگ ١٠٣
٢) #سفينة البحار مجلسی ماده ر برگ ۵۱۷
٣) #الدرجات الرفيعه برگ ۲۱۳
٤) #دفتر اسلام در ایران از هجرت تا پایان قرن نهم هجری نوشته پطروشفسکی برگردان کشاورز برگهای ۴۰-۴۵-۴۸-۵۲-۱۰۳ -١١٦-١٣٢-١٦٠ و دیگر برگهای آن)
اشتراک #علویان و #ایرانیان در مخالفت با خلفای اموی که به سختی از تبعیض نژادی پیروی میکردند و نیز عادت ایرانیان به سلطنت موروثی و از این قبیل امور باعث شد که ایرانیان غالبا علاقه خاص نسبت بعلی بن ابیطالب و فرزندان و خاندان او پیدا کنند (#منبع: دهخدا برگ ۸۱.).
با بهره گیری از این بن مایه های رد ناپذیر دینی به هیچ روی جای دودلی نیست که #شیعه_گری، بر باور امامت، نبوده است و این معنی را بعدا دكانداران دین برای سود جویی بیشتر ساخته اند.
و چنین است دیدگاه #زیدبن_علی زین العابدين بن الحسين بن على بن ابیطالب در باره امامت؛
اول آنکه در باره خلافت على نصي وجود نداشت وصیتی و شبه وصیتی هم نبود. بنابراین ولایت و خلافت آن بزرگوار وراثت از نبی نیست بلکه امری است که بر مبنای اختیار استوار است..
پنجمین دیدگاه #زید در باره امام دوازدهم چنین
امام مكتوم وجود ندارد، مستحق امامت کسی است که بدعوت خود خروج کند نه آنکه مستور و مورد انتظار باشد ).
با این گفتار روشن که نامی از #امام و #امامت از سوی الله و رسول او بر زبان رانده نشده و در قرآن هم نیامده است
اگر پیرو الله و رسول او باشیم باید بپذیریم همه کسانیکه با دستور الله و رسول و #قرآن اراده خود را بکار بسته و از نام امامت بهره جسته و سیل خون روان کرده اند.
روی از خدا و رسول و قرآن او برتافته و خود کامگانی بیش نبوده اند

ادامه دارد .....