🔴 تسخیر «کاپیتول»!
🔷 محمدرضائی
@iranfardamag
1️⃣ زمانی که نظریهپردازان سیاستهای اقتصادی غرب در خصوص دیدگاههای جدیدشان قلمفرسایی میکردند و این سیاستها را موجد رشد و توسعه جامعه جهانی میدانستند و به دیکتاتورهایی چون پینوشه مشاوره میدادند تا نحوه عمل به این سیاستها را بیازمایند و سالها بعد تاچر و ریگان را برای اخذ این سیاستها میستودند، احتمالاً گمان نمیکردند که پیامدهای عملی شدن نظریاتشان میتواند به تسخیر نماد لیبرال دموکراسی غرب یعنی ساختمان کنگره، یا آن طور که خود امریکاییها «کاپیتول» مینامندش، بیانجامد.
2️⃣برآمدن ترامپ به عنوان رئیسجمهور امریکا محصول و پیامد همین سیاستهای نئولیبرال بود. سیاستهایی که فاصله طبقاتی را در جوامع بشری بیش از پیش تشدید کرد و در کنار بهرهمند ساختن قشری قلیلی از جامعه، حاشیهای بزرگ ایجاد نمود. حاشیهای که متشکل شده بود از طبقات فرودست قبلی و طبقه متوسطی که در اثر اعمال این سیاستها به طبقات فرودست جامعه اضافه شد. طبقاتی که اکنون در حاشیه اجتماع و سیاست و زندگی قرار گرفته بودند و تمام تلاششان معطوف به زنده ماندن شده بود. این طبقاتِ دلزده از هر دو جناح پر نفوذ امریکا که علیرغم شعارهایشان، در عمل همانند هم بودند، گمان میکردند که ترامپ که هرچند از جانب جمهوریخواهان کاندیدا شده بود اما در مبارزات انتخاباتیاش هر دو جناح را مخاطب حملات خودش قرار میداد و در گفتار و عمل خود را فردی همانند همه مردم عادی امریکا قلمداد میکرد، میتواند ناجی آنها باشد و از فقر و فلاکت وحاشیهنشینی نجاتشان دهد. ترامپ که راه و رسم تبلیغات را خوب میدانست با شعار اول امریکا بر امواج پوپولیسم و ناسیونالیسم سوار شد و با مخاطب قرار دادن به حاشیه رانده شدگان آنها را مجذوب خود کرد و اگر کرونا نیامده بود بعید بود در هر دو جناح امریکا رقیبی در خور برای دور دوم ریاستجمهوریاش پیدا شود.
3️⃣در ماجرای تسخیر کنگره امریکا همه «سرمایهداری جهانی» مبهوت از تصاویری که میدید، گوش تا گوش به صف شد تا این واقعه را به ماجراجویی اراذل و اوباش تقلیل دهد و از آنچه که نماد دموکراسی میخواند پاسداری کند. اما واقعیت این بود که جهان سرمایهداری در این تصاویر مبهوتکننده تمام تلاشهایش برای جا انداختن «احترام به قانون»، «بیبدیل بودن سرمایهداری» و در نتیجه «انتخاب بین گزینههای موجود» را بیثمر و تمام دستاوردهایش را از دست رفته میدید و در ترس از «بدآموزی» این تصاویر، روزی را متصور میشد که حاشیهنشینانی که هیچ کجا به حساب نمیآمدند به سراغشان بیایند و بساط همه چیز را به هم بریزند. آنها قاعدتاً پس از این باید فکری به حال خودشان بکنند.
4️⃣آیا تصویر مردمی که از دیوارهای ساختمان کنگره بالا میروند یا تصویر مردی که فاتحانه لبخند میزند و تریبون سخنرانی «آدمهای متشخص کنگره» را زیر بغل زده و احتمالاً به عنوان غنیمت جنگی به خانهاش میبرد یا تصویر مرد دیگری که خودش را در صندلی نانسی پلوسی «قدرتمندترین بانوی امریکا» (یعنی صندلی همان فردی که همین هفته پیش گفته بود اگر ترامپ قدرت را منتقل نکند موهایش را میگیریم و از کاخ سفید بیرونش میاندازیم و در جریان تسخیر کنگره مجبور شده بود به «مکان امن»برود)، غرق کرده و چکمهاش را بر روی میز او گذاشته بود، تصاویر نمادین برای ورود به دوران جدید هستند؟ به نظر میرسد پاسخ مثبت است. دوران جدیدی که «جانبهلبشدگان» بیخیال از رعایت تمام پروتکلها و آداب دیپلماتیک و ترس از آبروریزی جهانی! برای احقاق حقشان به خیابانها سرازیر میشوند و همه آنچه که سخت است و استوار است دود میکنند و به هوا میفرستند.
ادامه در لینک زیر :
https://bit.ly/3q2gbx4
#کاپیتول
#پوپولیسم
#نئولیبرالیسم
#کنگرهی_امریکا
#جنبشهای_اجتماعی
https://t.me/iranfardamag
🔷 محمدرضائی
@iranfardamag
1️⃣ زمانی که نظریهپردازان سیاستهای اقتصادی غرب در خصوص دیدگاههای جدیدشان قلمفرسایی میکردند و این سیاستها را موجد رشد و توسعه جامعه جهانی میدانستند و به دیکتاتورهایی چون پینوشه مشاوره میدادند تا نحوه عمل به این سیاستها را بیازمایند و سالها بعد تاچر و ریگان را برای اخذ این سیاستها میستودند، احتمالاً گمان نمیکردند که پیامدهای عملی شدن نظریاتشان میتواند به تسخیر نماد لیبرال دموکراسی غرب یعنی ساختمان کنگره، یا آن طور که خود امریکاییها «کاپیتول» مینامندش، بیانجامد.
2️⃣برآمدن ترامپ به عنوان رئیسجمهور امریکا محصول و پیامد همین سیاستهای نئولیبرال بود. سیاستهایی که فاصله طبقاتی را در جوامع بشری بیش از پیش تشدید کرد و در کنار بهرهمند ساختن قشری قلیلی از جامعه، حاشیهای بزرگ ایجاد نمود. حاشیهای که متشکل شده بود از طبقات فرودست قبلی و طبقه متوسطی که در اثر اعمال این سیاستها به طبقات فرودست جامعه اضافه شد. طبقاتی که اکنون در حاشیه اجتماع و سیاست و زندگی قرار گرفته بودند و تمام تلاششان معطوف به زنده ماندن شده بود. این طبقاتِ دلزده از هر دو جناح پر نفوذ امریکا که علیرغم شعارهایشان، در عمل همانند هم بودند، گمان میکردند که ترامپ که هرچند از جانب جمهوریخواهان کاندیدا شده بود اما در مبارزات انتخاباتیاش هر دو جناح را مخاطب حملات خودش قرار میداد و در گفتار و عمل خود را فردی همانند همه مردم عادی امریکا قلمداد میکرد، میتواند ناجی آنها باشد و از فقر و فلاکت وحاشیهنشینی نجاتشان دهد. ترامپ که راه و رسم تبلیغات را خوب میدانست با شعار اول امریکا بر امواج پوپولیسم و ناسیونالیسم سوار شد و با مخاطب قرار دادن به حاشیه رانده شدگان آنها را مجذوب خود کرد و اگر کرونا نیامده بود بعید بود در هر دو جناح امریکا رقیبی در خور برای دور دوم ریاستجمهوریاش پیدا شود.
3️⃣در ماجرای تسخیر کنگره امریکا همه «سرمایهداری جهانی» مبهوت از تصاویری که میدید، گوش تا گوش به صف شد تا این واقعه را به ماجراجویی اراذل و اوباش تقلیل دهد و از آنچه که نماد دموکراسی میخواند پاسداری کند. اما واقعیت این بود که جهان سرمایهداری در این تصاویر مبهوتکننده تمام تلاشهایش برای جا انداختن «احترام به قانون»، «بیبدیل بودن سرمایهداری» و در نتیجه «انتخاب بین گزینههای موجود» را بیثمر و تمام دستاوردهایش را از دست رفته میدید و در ترس از «بدآموزی» این تصاویر، روزی را متصور میشد که حاشیهنشینانی که هیچ کجا به حساب نمیآمدند به سراغشان بیایند و بساط همه چیز را به هم بریزند. آنها قاعدتاً پس از این باید فکری به حال خودشان بکنند.
4️⃣آیا تصویر مردمی که از دیوارهای ساختمان کنگره بالا میروند یا تصویر مردی که فاتحانه لبخند میزند و تریبون سخنرانی «آدمهای متشخص کنگره» را زیر بغل زده و احتمالاً به عنوان غنیمت جنگی به خانهاش میبرد یا تصویر مرد دیگری که خودش را در صندلی نانسی پلوسی «قدرتمندترین بانوی امریکا» (یعنی صندلی همان فردی که همین هفته پیش گفته بود اگر ترامپ قدرت را منتقل نکند موهایش را میگیریم و از کاخ سفید بیرونش میاندازیم و در جریان تسخیر کنگره مجبور شده بود به «مکان امن»برود)، غرق کرده و چکمهاش را بر روی میز او گذاشته بود، تصاویر نمادین برای ورود به دوران جدید هستند؟ به نظر میرسد پاسخ مثبت است. دوران جدیدی که «جانبهلبشدگان» بیخیال از رعایت تمام پروتکلها و آداب دیپلماتیک و ترس از آبروریزی جهانی! برای احقاق حقشان به خیابانها سرازیر میشوند و همه آنچه که سخت است و استوار است دود میکنند و به هوا میفرستند.
ادامه در لینک زیر :
https://bit.ly/3q2gbx4
#کاپیتول
#پوپولیسم
#نئولیبرالیسم
#کنگرهی_امریکا
#جنبشهای_اجتماعی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 تسخیر «کاپیتول»!
🔷 محمدرضائی @iranfardamag 1️⃣ زمانی که نظریهپردازان سیاستهای اقتصادی غرب در خصوص دیدگاههای جدیدشان قلمفرسایی میکردند و این سیاستها را موجد رشد و توسعه جامعه جهانی میدانستند و به دیکتاتورهایی چون پینوشه مشاوره میدادند تا نحوه عمل به این سیاستها…
🔲 واکسیناسیون خصوصی سازی شده و تیر خلاص به مفهوم مستضعفین
🔴 مزدک دانشور
@iranfardamag
🔸 هر انقلابی با یک کلان روایت پیوند می خورد. انقلاب ایران نیز با کلان روایت عدالت پیوند خورده بود. همچون سان کلوتها در انقلاب فرانسه، منرهین در جنبش استقلال اندونزی و دسکامینسادس در دوران پوپولیسم پرونی آرژانتین، مستضعفین نیز مفهومی حیاتی در کلان روایت انقلاب ایران بود. انقلابی که قرار بود این گروه از مردمان ستمدیده، اما مبارز را به حکومت زمین برساند و برابری و عدل را به ارمغان بیاورد. بدون این روایت چپ نمایانه از جامعه آرمانی امکان نداشت جنبش اسلامی بتواند هژمونیک شود و دیگر نیروهای انقلابی را به دنباله روی از خود وادارد و البته به پیروزی برسد.
🔸 جنبه های اقتصادی این کلان روایت در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز خود را تداوم داد. چنانچه در اصول مربوط به حقوق ملت،آموزش و پرورش رایگان، بهداشت و درمان و مسکن متناسب از جمله حقوق همگانی تعیین شده است و حتی در اصل بیست و نهم قانون اساسی به صورت خاص "نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی همگانی دانسته شده است که دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند".
🔸 هر چند که هیچگاه این حقوق به طور کامل مستفاد نشدند و حتی در دوران اوج رتوریک انقلابی هم قوانین مترقی مربوط به طب ملی (طراحی شده از سوی زنده یاد دکتر سامی)، زمین شهری و بازرگانی خارجی (ارائه شده از سوی حزب توده ایران) و قانون کار (ارائه شده از سوی طیف رادیکال کابینه میرحسین موسوی) از سوی شورای نگهبان وتو شدند، اما آخرین بقایای قوانین ترقی خواهانه در قانون اساسی را دولت هاشمی رفسنجانی و سیاستهای تعدیل با تفسیر دلبخواهانه اصل 44 به گوشه فراموشی راند.
🔸 به طور خاص و با اجرای سیاستهای نئولیبرالی (با همان اسم بومی شده سیاستهای تعدیل اقتصادی) در بهداشت و درمان و اجرای خودگردانی بیمارستانها و به پیمان سپاری خانه های بهداشت، استفاده از خدمات درمانی از یک حق به یک امتیاز بدل شد. در حقیقت با تداوم بازاری سازی، تجاری شدن و کالایی شدن بدن انسان رابطه نهاد سلامت با عامه مردم از یک رابطه خدمت گزارانه به یک رابطه معامله گونه تغییر کرد. قانون اساسی ایران به همین سادگی در راستای تحقق نئولیبرالیسم به محاق رفت و خصوصی شدن درمان و بهداشت بسیاری از فرودستان و محرومان را از گرفتن خدمات متناسب محروم کرد.
🔸 سخنان رییس جمهور فعلی، که خود از بقایای معتقدان نئولیبرال دولت هاشمی است، در رابطه با ورود شرکتهای خصوصی به امر واردات و توزیع پولی واکسن، اما تیرخلاصی است به قانون اساسی برآمده از انقلاب بهمن 1357 و مفهوم مستضعفین.
🔸 مستضعفین در کلان روایت انقلاب قرار بود که وارثان زمین باشند و در ابتدای صف توزیع منابع بایستند که بهداشت و درمان یکی از اولویتهای اصلی آن بوده است. اما این رابطه به طور کل تغییر کرده است. اگر در دهه 1360 دو اولویت اصلی دولت جنگ و توسعه شبکه بهداشت بود و با کمک این شبکه گسترده توانسته بود کشور را بسیار سریع به اهداف هزاره برساند، از میانه دهه 1370 و سیطره نئولیبرالیسم دیگر دولت برنامه منسجمی در امر بهداشت و سلامت اجتماعی نداشت و حتی در طرح تحول سلامت (بزرگترین طرح داخلی دولت روحانی) به دنبال تغییرات در سیستم درمانی بود و نه بهداشتی.
🔸 حال در آستانه بزرگترین آزمون پایان قرن چهاردهم خورشیدی، دولت به صراحت اعلام می کند که از تمامی شعارهای انقلابی عدول کرده است و صفی بر مبنای ضابطه و عدالت تشکیل نخواهد شد. بلکه برای دسترسی به حیاتی ترین دستاورد بشری در حال حاضر (یعنی واکسن کرونا) کسانی که توان پرداخت دارند می توانند جلوی صف بایستند و کارگران، زحمتکشان، فرودستان و به طور کل آن گروههایی که روزگاری مستضعفین بودند، باید به انتهای صف رانده شوند تا نظمی جدید قدرت خود را به نمایش بکشد. نظمی که دی ماه 1396 و آبان 1398 را آفرید، همانگونه اسلام شهر و کوی طلاب مشهد و کارگران مس خاتون آن را دهه 1370 و 80 تجربه کردند. نظمی که در کار آفریدن جامعه ای نو بر مبنای قدرت و ثروت است. یعنی همان جامعه ای که انقلاب 1357 آرزوی برانداختن آن را داشت و اکنون سربرآورده است...
#انقلاب_57
#نئولیبرالیسم
#مستضعفین
#واکسن_کرونا
#خصوصیسازی
https://bit.ly/2RQt4Pc
https://t.me/iranfardamag
🔴 مزدک دانشور
@iranfardamag
🔸 هر انقلابی با یک کلان روایت پیوند می خورد. انقلاب ایران نیز با کلان روایت عدالت پیوند خورده بود. همچون سان کلوتها در انقلاب فرانسه، منرهین در جنبش استقلال اندونزی و دسکامینسادس در دوران پوپولیسم پرونی آرژانتین، مستضعفین نیز مفهومی حیاتی در کلان روایت انقلاب ایران بود. انقلابی که قرار بود این گروه از مردمان ستمدیده، اما مبارز را به حکومت زمین برساند و برابری و عدل را به ارمغان بیاورد. بدون این روایت چپ نمایانه از جامعه آرمانی امکان نداشت جنبش اسلامی بتواند هژمونیک شود و دیگر نیروهای انقلابی را به دنباله روی از خود وادارد و البته به پیروزی برسد.
🔸 جنبه های اقتصادی این کلان روایت در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز خود را تداوم داد. چنانچه در اصول مربوط به حقوق ملت،آموزش و پرورش رایگان، بهداشت و درمان و مسکن متناسب از جمله حقوق همگانی تعیین شده است و حتی در اصل بیست و نهم قانون اساسی به صورت خاص "نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی همگانی دانسته شده است که دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند".
🔸 هر چند که هیچگاه این حقوق به طور کامل مستفاد نشدند و حتی در دوران اوج رتوریک انقلابی هم قوانین مترقی مربوط به طب ملی (طراحی شده از سوی زنده یاد دکتر سامی)، زمین شهری و بازرگانی خارجی (ارائه شده از سوی حزب توده ایران) و قانون کار (ارائه شده از سوی طیف رادیکال کابینه میرحسین موسوی) از سوی شورای نگهبان وتو شدند، اما آخرین بقایای قوانین ترقی خواهانه در قانون اساسی را دولت هاشمی رفسنجانی و سیاستهای تعدیل با تفسیر دلبخواهانه اصل 44 به گوشه فراموشی راند.
🔸 به طور خاص و با اجرای سیاستهای نئولیبرالی (با همان اسم بومی شده سیاستهای تعدیل اقتصادی) در بهداشت و درمان و اجرای خودگردانی بیمارستانها و به پیمان سپاری خانه های بهداشت، استفاده از خدمات درمانی از یک حق به یک امتیاز بدل شد. در حقیقت با تداوم بازاری سازی، تجاری شدن و کالایی شدن بدن انسان رابطه نهاد سلامت با عامه مردم از یک رابطه خدمت گزارانه به یک رابطه معامله گونه تغییر کرد. قانون اساسی ایران به همین سادگی در راستای تحقق نئولیبرالیسم به محاق رفت و خصوصی شدن درمان و بهداشت بسیاری از فرودستان و محرومان را از گرفتن خدمات متناسب محروم کرد.
🔸 سخنان رییس جمهور فعلی، که خود از بقایای معتقدان نئولیبرال دولت هاشمی است، در رابطه با ورود شرکتهای خصوصی به امر واردات و توزیع پولی واکسن، اما تیرخلاصی است به قانون اساسی برآمده از انقلاب بهمن 1357 و مفهوم مستضعفین.
🔸 مستضعفین در کلان روایت انقلاب قرار بود که وارثان زمین باشند و در ابتدای صف توزیع منابع بایستند که بهداشت و درمان یکی از اولویتهای اصلی آن بوده است. اما این رابطه به طور کل تغییر کرده است. اگر در دهه 1360 دو اولویت اصلی دولت جنگ و توسعه شبکه بهداشت بود و با کمک این شبکه گسترده توانسته بود کشور را بسیار سریع به اهداف هزاره برساند، از میانه دهه 1370 و سیطره نئولیبرالیسم دیگر دولت برنامه منسجمی در امر بهداشت و سلامت اجتماعی نداشت و حتی در طرح تحول سلامت (بزرگترین طرح داخلی دولت روحانی) به دنبال تغییرات در سیستم درمانی بود و نه بهداشتی.
🔸 حال در آستانه بزرگترین آزمون پایان قرن چهاردهم خورشیدی، دولت به صراحت اعلام می کند که از تمامی شعارهای انقلابی عدول کرده است و صفی بر مبنای ضابطه و عدالت تشکیل نخواهد شد. بلکه برای دسترسی به حیاتی ترین دستاورد بشری در حال حاضر (یعنی واکسن کرونا) کسانی که توان پرداخت دارند می توانند جلوی صف بایستند و کارگران، زحمتکشان، فرودستان و به طور کل آن گروههایی که روزگاری مستضعفین بودند، باید به انتهای صف رانده شوند تا نظمی جدید قدرت خود را به نمایش بکشد. نظمی که دی ماه 1396 و آبان 1398 را آفرید، همانگونه اسلام شهر و کوی طلاب مشهد و کارگران مس خاتون آن را دهه 1370 و 80 تجربه کردند. نظمی که در کار آفریدن جامعه ای نو بر مبنای قدرت و ثروت است. یعنی همان جامعه ای که انقلاب 1357 آرزوی برانداختن آن را داشت و اکنون سربرآورده است...
#انقلاب_57
#نئولیبرالیسم
#مستضعفین
#واکسن_کرونا
#خصوصیسازی
https://bit.ly/2RQt4Pc
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔲 واکسیناسیون خصوصی سازی شده و تیر خلاص به مفهوم مستضعفین
🔴 مزدک دانشور @iranfardamag 🔸 هر انقلابی با یک کلان روایت پیوند می خورد. انقلاب ایران نیز با کلان روایت عدالت پیوند خورده بود. همچون سان کلوتها در انقلاب فرانسه، منرهین در جنبش استقلال اندونزی و دسکامینسادس در دوران پوپولیسم پرونی آرژانتین، مستضعفین نیز…
🔴 شیلی : میان بیم و امید
🔷 محمد رضائی
@iranfardamag
1️⃣ هنگامی که در سال 1988 آگوستو پینوشه دیکتاتور و رئیسجمهور خودخوانده شیلی، که طی کودتایی با دخالت مستقیم امریکائیها حکومت مردمی و منتخب آلنده را سرنگون کرده و خود زمام امور را در دست گرفته بود، بالاجبار تن به همهپرسی داد تا مردم شیلی تعیین کنند که با ادامه به اصطلاح ریاستجمهوری او موافقند یا «نه» و مردم شیلی به او نه گفتند، بسیاری در شیلی و تمامی دنیا گمان میکردند که با رفتن پینوشه مشکلات شیلی و مردمش یکی پس از دیگری حل میشود و راه آینده شیلی راهی هموار به سوی دموکراسی و برابری خواهد بود. بیش از بیست سال طول کشید تا مردم شیلی به این نتیجه برسند که با رفتن افراد و در حالی که ساختارهای تولید و بازتولید نابرابری و تبعیض و ستم همچنان قدرتمندانه حضور دارند و عمل میکنند راهی به سوی زندگی بهتر وجود ندارد.
🔺 اینگونه بود که در جنبش سراسری سال 2019 مردم شیلی یک صدا تغییر ساختارها را فریاد زدند و با ممارست و فداکاری و پافشاری بر آن، این خواسته را به خواستهای عمومی تبدیل کردند و سرانجام دولت مستقر که از سرکوب طرفی نبسته بود به این خواسته تن داد. نماد این تغییر ساختار، تغییر قانون اساسی پینوشه نوشته بود آن هم نه توسط مجلس موجود که خود بخشی از ساختار و ابزاری برای بازتولید ستم و تبعیض است بلکه از طریق مجلسی منتخب مردم. انتخاب گابریل بوریچ رئیسجمهور ترقیخواه و چپگرای شیلی نقطه عطفی در مبارزات چند ساله اخیر و خصوصاً جنبش سال 2019 شیلی است.انتخاب بوریچ «نه»ی مجددی است که مردم این بار نه به فرد که به ساختار حکمرانی در شیلی دادند.
2️⃣ در جریان انتخابات ریاست جمهوری، گابریل بوریچ که خود برآمده از جنبش دانشجویی شیلی و اعتراضات این جنبش خصوصاً بر علیه کیفیت نظام آموزشی و مصایب ناشی از خصوصیسازی آن است، به نمادی برای پیگیری مطالبات برابریطلبانه و مترقی اقشار و طبقات مختلف شیلی تبدیل شد. اقشار و طبقاتی که در چهل سال اخیر یعنی از زمان کودتای 1973 تا کنون با اعمال سیاستهای نئولیبرال هر روز بیشتر از قبل در تنگناهای اقتصادی و اجتماعی منتج از اجرای این سیاستها گرفتار شده بودند و علیرغم رشد چشمگیر اقتصادی شیلی در این چهل سال آنچه از این رشد عاید آنها شد بود گسترش فقر بود و نابرابری بیشتر. وضعیت کنونی اقتصادی و اجتماعی شیلی که درگیر انواع نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و رشد ناامنی و قدرتگیری باندهای جنایتکار مواد مخدر و ... شده است فرجام اجرای سیاستهای نئولیبرال را به وضوح نشان میدهد و طبیعی است که این بار اکثریت مردم شیلی با هدف قرار دادن این سیاستها خواهان تغییر اساسی آنها باشند و این مطالبه خود را در این سخنان بوریچ اظهار کنند که «اگر شیلی مهد تولد نئولیبرالیسم بود باید گورستان آن نیز باشد».
3️⃣ انتخاب گابریل بوریچ به ریاستجمهوری تحولی فیالبداهه و یک باره نبود. دیرپایی سنت انتخابات دموکراتیک در شیلی (به معنای مصطلح کلمه) که چند سالی با دیکتاتوری پینوشه قطع شده بود، جنبشهای اجتماعی برابریطلبانه در تمام سالهای کودتا و حتی پس از آن در زمان قدرتگیری چپها یا راستهای میانه در شیلی، توسط اقشار مختلف مردم از کارگران و بازنشستگان گرفته تا دانشجویان و دانشآموزان و زنان و قومیتها و ... زمینههای لازم برای تغییر اساسی در شیلی را فراهم آورده بود. درسگیری فعالین این جنبشها و مردم درگیر در آنها و ریشهیابی علل شکست این جنبشها در «گفتگوهای بین مردمی» که سابقه طولانی در شیلی دارد سرانجام همه آنها را در یک نقطه یعنی تغییر قانون اساسی که پینوشه و حامیان او در سال 1980 نوشته بودند به هم پیوند داد و به این نتیجه رساند که تنها با همافزایی قدرت خود در یک جنبش فراگیر و با خواستهای یکسان و مداومت و مقاومت بر این خواسته است که میتوانند از این تنگناها نجات بیابند و در کنار سایر اقشار و طبقات به مطالبات صنفی و بخشی خود نیز دست بیابند......
#چپ
#شیلی
#پینوشه
#نئولیبرالیسم
#گابریل_بوریچ
#انتخابات_شیلی
#جنبش_دانشجویی_شیلی
https://bit.ly/34b1phU
https://t.me/iranfardamag
🔷 محمد رضائی
@iranfardamag
1️⃣ هنگامی که در سال 1988 آگوستو پینوشه دیکتاتور و رئیسجمهور خودخوانده شیلی، که طی کودتایی با دخالت مستقیم امریکائیها حکومت مردمی و منتخب آلنده را سرنگون کرده و خود زمام امور را در دست گرفته بود، بالاجبار تن به همهپرسی داد تا مردم شیلی تعیین کنند که با ادامه به اصطلاح ریاستجمهوری او موافقند یا «نه» و مردم شیلی به او نه گفتند، بسیاری در شیلی و تمامی دنیا گمان میکردند که با رفتن پینوشه مشکلات شیلی و مردمش یکی پس از دیگری حل میشود و راه آینده شیلی راهی هموار به سوی دموکراسی و برابری خواهد بود. بیش از بیست سال طول کشید تا مردم شیلی به این نتیجه برسند که با رفتن افراد و در حالی که ساختارهای تولید و بازتولید نابرابری و تبعیض و ستم همچنان قدرتمندانه حضور دارند و عمل میکنند راهی به سوی زندگی بهتر وجود ندارد.
🔺 اینگونه بود که در جنبش سراسری سال 2019 مردم شیلی یک صدا تغییر ساختارها را فریاد زدند و با ممارست و فداکاری و پافشاری بر آن، این خواسته را به خواستهای عمومی تبدیل کردند و سرانجام دولت مستقر که از سرکوب طرفی نبسته بود به این خواسته تن داد. نماد این تغییر ساختار، تغییر قانون اساسی پینوشه نوشته بود آن هم نه توسط مجلس موجود که خود بخشی از ساختار و ابزاری برای بازتولید ستم و تبعیض است بلکه از طریق مجلسی منتخب مردم. انتخاب گابریل بوریچ رئیسجمهور ترقیخواه و چپگرای شیلی نقطه عطفی در مبارزات چند ساله اخیر و خصوصاً جنبش سال 2019 شیلی است.انتخاب بوریچ «نه»ی مجددی است که مردم این بار نه به فرد که به ساختار حکمرانی در شیلی دادند.
2️⃣ در جریان انتخابات ریاست جمهوری، گابریل بوریچ که خود برآمده از جنبش دانشجویی شیلی و اعتراضات این جنبش خصوصاً بر علیه کیفیت نظام آموزشی و مصایب ناشی از خصوصیسازی آن است، به نمادی برای پیگیری مطالبات برابریطلبانه و مترقی اقشار و طبقات مختلف شیلی تبدیل شد. اقشار و طبقاتی که در چهل سال اخیر یعنی از زمان کودتای 1973 تا کنون با اعمال سیاستهای نئولیبرال هر روز بیشتر از قبل در تنگناهای اقتصادی و اجتماعی منتج از اجرای این سیاستها گرفتار شده بودند و علیرغم رشد چشمگیر اقتصادی شیلی در این چهل سال آنچه از این رشد عاید آنها شد بود گسترش فقر بود و نابرابری بیشتر. وضعیت کنونی اقتصادی و اجتماعی شیلی که درگیر انواع نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و رشد ناامنی و قدرتگیری باندهای جنایتکار مواد مخدر و ... شده است فرجام اجرای سیاستهای نئولیبرال را به وضوح نشان میدهد و طبیعی است که این بار اکثریت مردم شیلی با هدف قرار دادن این سیاستها خواهان تغییر اساسی آنها باشند و این مطالبه خود را در این سخنان بوریچ اظهار کنند که «اگر شیلی مهد تولد نئولیبرالیسم بود باید گورستان آن نیز باشد».
3️⃣ انتخاب گابریل بوریچ به ریاستجمهوری تحولی فیالبداهه و یک باره نبود. دیرپایی سنت انتخابات دموکراتیک در شیلی (به معنای مصطلح کلمه) که چند سالی با دیکتاتوری پینوشه قطع شده بود، جنبشهای اجتماعی برابریطلبانه در تمام سالهای کودتا و حتی پس از آن در زمان قدرتگیری چپها یا راستهای میانه در شیلی، توسط اقشار مختلف مردم از کارگران و بازنشستگان گرفته تا دانشجویان و دانشآموزان و زنان و قومیتها و ... زمینههای لازم برای تغییر اساسی در شیلی را فراهم آورده بود. درسگیری فعالین این جنبشها و مردم درگیر در آنها و ریشهیابی علل شکست این جنبشها در «گفتگوهای بین مردمی» که سابقه طولانی در شیلی دارد سرانجام همه آنها را در یک نقطه یعنی تغییر قانون اساسی که پینوشه و حامیان او در سال 1980 نوشته بودند به هم پیوند داد و به این نتیجه رساند که تنها با همافزایی قدرت خود در یک جنبش فراگیر و با خواستهای یکسان و مداومت و مقاومت بر این خواسته است که میتوانند از این تنگناها نجات بیابند و در کنار سایر اقشار و طبقات به مطالبات صنفی و بخشی خود نیز دست بیابند......
#چپ
#شیلی
#پینوشه
#نئولیبرالیسم
#گابریل_بوریچ
#انتخابات_شیلی
#جنبش_دانشجویی_شیلی
https://bit.ly/34b1phU
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 شیلی : میان بیم و امید
🔷 محمد رضائی @iranfardamag 1️⃣ هنگامی که در سال 1988 آگوستو پینوشه دیکتاتور و رئیسجمهور خودخوانده شیلی، که طی کودتایی با دخالت مستقیم امریکائیها حکومت مردمی و منتخب آلنده را سرنگون کرده و خود زمام امور را در دست گرفته بود، بالاجبار تن به همهپرسی داد…