This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺 #تفکر و باور #نوجوانان در مورد #خودکشی
با فرزندان خود صحبت کنید!!!
🇮🇷 @intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
با فرزندان خود صحبت کنید!!!
🇮🇷 @intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🌐 ساخت شناسی جامعه ایرانی: باید عالمانه ببینیم در کجای روند تحولات تاریخی کشور ایستاده ایم. در مرحلۀ ثباتیم یا گذار، پاردایم فرهنگی و سنت تاریخی ما در قبال جهان کنونی در چه شرایطی است؟
🔹 دکتر بیژن عبدالکریمی: فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه
🔹 از کتاب آینده روحانیت و جهان معاصر
🔹 در بستری از ناخودآگاهی و یأس درحال تغییریم.
♦️ جامعۀ ما در یک مرحلۀ گذار جدی تاریخی است.
♦️ چه بخواهیم، چه نخواهیم، پارادایم فرهنگی و تاریخیِ سنت و تفکر ما در حال تغییر و حتی فروپاشی است. مفروضات پیشین به چالش خوانده شده اند، نظام های وجود شناختی ما درهم شکسته است، ارزش هایمان متزلزل شده و برج و باروهای ستبر اعتقادات مان فروپاشیده اند.
♦️ در یککلمه عالَمیت عالَم ما و سنت نظری و فکری ما به پایان رسیده است. ما تغییر کرده و می کنیم و اینتغییر در میان طوفانی از درهم شکستگی ها، فروپاشی ها، بی ریشه شدن ها و بی معنایی ها و در بستری از ناخودآگاهی و یأس صورت می پذیرد.
♦️ به دنبال ظهور مدرنیته و عالَم مدرن در غرب و پس از نخستین مواجهه های ما با این عالَم جدید، از حدود دو قرنِ پیش به تدریج ما ایرانیان تصویر خود را در آیینه ی تمدن جدید دیدیم و تا حدود زیادی با دیدن تصویر خویش ،در خود فرو شکستیم.
♦️ از آن زمان تا کنون ،هر روز با سرعت ،حدّت و شدّت بیشتری برج و باروهای ستبر عالَم سنتی ما رو به ویرانی و فروپاشیگرفته و عالَم سنت بر سرمان آوار گشته است. از آن زمان تا کنون، میان ما و جهان جدید شکافی معرفت شناختی شکل گرفته است.
♦️ شکاف میان ذهنیت، اعتقادات و باورهای ما با جهان معاصر و تحولات بیش از اندازه سریعِ آن می رود که به یک گسست تبدیل شود. مراد من از گسست در اینجا شکافی پر ناشدنی و فاصله عبور نکردنی است. این شکاف یا گسست صرفاً در میان ما و جوامع مدرن اروپایی و آمریکایی یا میانعالَم سنتی ما و عالَم مدرن جوامع غربی نیست ،بلکه این شکاف و گسست خود را در هویت و شخصیت افراد جامعه ی ما و حتی در زندگی یکایک خود ما ،یعنی در درون خود ما آشکار کرده است.
♦️اینگسست خود را در پدیدارهای گوناگون اجتماعی،همچون گسست نسلی یعنی شکاف و فاصله ی میان پدران با پسران، مادران با دختران، گسست خانوادگی، و گسست میان ساختار قدرت سیاسی و شهروندان نشان می دهد.
♦️حتی درون بسیاری از ما جنگ و نزاعی سهمگین میان دو نحوه رویکرد به جهان ،دو گونه عقلانیت دینی و غیر دینی و دو گونه تفسیر قدسی یا عرفی از هستی بر پاست. ما نیز به گونه ای، به قول حافظ ،چو بید بر سر ایمان خویش می لرزیم. بسیاری از ما امروز در شرایطی برزخی یعنی در حالتی دو شخصیتی بسر می بریم.
♦️عالَم پیشین ما بر حجیت و اعتبار سنت استوار بود. اما عقل گرایی جدید هر گونه حجیت و اعتباری برای سنت را به چالش خواند. جهان ما راز آلود و مملو از رمز و راز بود. اما سکولاریسم همه ی رازها و رمزها را از جهان ما زدود. ما در جهانی قدسی نفس می کشیدیم.
♦️لیکن با ظهور مدرنیته همه چیزعرفی شد و تلاش های ما نیز برای قدسی ساختنآنچه عرفی است ،ره به جایی نمی برد. ما جهان را در اداره ی اراده ی مطلق و فاعلی بالقصد می دانستیم. معجزات نشانه های بارزی از حاکمیت یک چنین اراده ی مطلقی بودند. اما علم تجربی جدید با آن دترمینیسم خدشه ناپذیرش ،دستان خدای ما را بست و دیگر هیچ مجالی را برای معجزات در عالَم ما باقی نگذاشت.
♦️فهم ماتریالیستیک و طبیعت گرایانه ،تلقی الهی و ماوراء طبیعت گرایانه ی ما از جهان و موجودات را به سخره گرفت.
♦️جهان کنونی ما نسبت به اعمال و رفتار ما بی تفاوت شده است. بر خلاف انتظارات، تعالیم و آموزه های سنتی ما، جهان هیچ عکس العملی نسبت به نحوه ی زیستن و خوبی ها و بدی ها و زشتی ها و زیبایی های اخلاقی آدمیان از خود نشان نمی دهد.
♦️مطابق با معرفت شناسی مدرن، حس و فاهمه، دیگر جایی برای قوه ی خیال باقی نگذارشته است و تجربه گرایی جدید، شهود گرایی ما را بی معنا ساخت. شکگرایی حصن حصین ایمان و یقین را فرو ریخت. علم تاریخ، اسطوره هایمان را از جهان زدود و نگاه تاریخی به همهچیز دیگر برای ما هیچ فرصتی برای اندیشیدن به فرا تاریخ باقی نگذاشت .
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#تفکر_سنتی_ما_در_حال_تغییر_و_حتی_فروپاشی_است
#ساخت_شناسی_جامعه_ایرانی_و_نظام_بین_الملل
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔹 دکتر بیژن عبدالکریمی: فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه
🔹 از کتاب آینده روحانیت و جهان معاصر
🔹 در بستری از ناخودآگاهی و یأس درحال تغییریم.
♦️ جامعۀ ما در یک مرحلۀ گذار جدی تاریخی است.
♦️ چه بخواهیم، چه نخواهیم، پارادایم فرهنگی و تاریخیِ سنت و تفکر ما در حال تغییر و حتی فروپاشی است. مفروضات پیشین به چالش خوانده شده اند، نظام های وجود شناختی ما درهم شکسته است، ارزش هایمان متزلزل شده و برج و باروهای ستبر اعتقادات مان فروپاشیده اند.
♦️ در یککلمه عالَمیت عالَم ما و سنت نظری و فکری ما به پایان رسیده است. ما تغییر کرده و می کنیم و اینتغییر در میان طوفانی از درهم شکستگی ها، فروپاشی ها، بی ریشه شدن ها و بی معنایی ها و در بستری از ناخودآگاهی و یأس صورت می پذیرد.
♦️ به دنبال ظهور مدرنیته و عالَم مدرن در غرب و پس از نخستین مواجهه های ما با این عالَم جدید، از حدود دو قرنِ پیش به تدریج ما ایرانیان تصویر خود را در آیینه ی تمدن جدید دیدیم و تا حدود زیادی با دیدن تصویر خویش ،در خود فرو شکستیم.
♦️ از آن زمان تا کنون ،هر روز با سرعت ،حدّت و شدّت بیشتری برج و باروهای ستبر عالَم سنتی ما رو به ویرانی و فروپاشیگرفته و عالَم سنت بر سرمان آوار گشته است. از آن زمان تا کنون، میان ما و جهان جدید شکافی معرفت شناختی شکل گرفته است.
♦️ شکاف میان ذهنیت، اعتقادات و باورهای ما با جهان معاصر و تحولات بیش از اندازه سریعِ آن می رود که به یک گسست تبدیل شود. مراد من از گسست در اینجا شکافی پر ناشدنی و فاصله عبور نکردنی است. این شکاف یا گسست صرفاً در میان ما و جوامع مدرن اروپایی و آمریکایی یا میانعالَم سنتی ما و عالَم مدرن جوامع غربی نیست ،بلکه این شکاف و گسست خود را در هویت و شخصیت افراد جامعه ی ما و حتی در زندگی یکایک خود ما ،یعنی در درون خود ما آشکار کرده است.
♦️اینگسست خود را در پدیدارهای گوناگون اجتماعی،همچون گسست نسلی یعنی شکاف و فاصله ی میان پدران با پسران، مادران با دختران، گسست خانوادگی، و گسست میان ساختار قدرت سیاسی و شهروندان نشان می دهد.
♦️حتی درون بسیاری از ما جنگ و نزاعی سهمگین میان دو نحوه رویکرد به جهان ،دو گونه عقلانیت دینی و غیر دینی و دو گونه تفسیر قدسی یا عرفی از هستی بر پاست. ما نیز به گونه ای، به قول حافظ ،چو بید بر سر ایمان خویش می لرزیم. بسیاری از ما امروز در شرایطی برزخی یعنی در حالتی دو شخصیتی بسر می بریم.
♦️عالَم پیشین ما بر حجیت و اعتبار سنت استوار بود. اما عقل گرایی جدید هر گونه حجیت و اعتباری برای سنت را به چالش خواند. جهان ما راز آلود و مملو از رمز و راز بود. اما سکولاریسم همه ی رازها و رمزها را از جهان ما زدود. ما در جهانی قدسی نفس می کشیدیم.
♦️لیکن با ظهور مدرنیته همه چیزعرفی شد و تلاش های ما نیز برای قدسی ساختنآنچه عرفی است ،ره به جایی نمی برد. ما جهان را در اداره ی اراده ی مطلق و فاعلی بالقصد می دانستیم. معجزات نشانه های بارزی از حاکمیت یک چنین اراده ی مطلقی بودند. اما علم تجربی جدید با آن دترمینیسم خدشه ناپذیرش ،دستان خدای ما را بست و دیگر هیچ مجالی را برای معجزات در عالَم ما باقی نگذاشت.
♦️فهم ماتریالیستیک و طبیعت گرایانه ،تلقی الهی و ماوراء طبیعت گرایانه ی ما از جهان و موجودات را به سخره گرفت.
♦️جهان کنونی ما نسبت به اعمال و رفتار ما بی تفاوت شده است. بر خلاف انتظارات، تعالیم و آموزه های سنتی ما، جهان هیچ عکس العملی نسبت به نحوه ی زیستن و خوبی ها و بدی ها و زشتی ها و زیبایی های اخلاقی آدمیان از خود نشان نمی دهد.
♦️مطابق با معرفت شناسی مدرن، حس و فاهمه، دیگر جایی برای قوه ی خیال باقی نگذارشته است و تجربه گرایی جدید، شهود گرایی ما را بی معنا ساخت. شکگرایی حصن حصین ایمان و یقین را فرو ریخت. علم تاریخ، اسطوره هایمان را از جهان زدود و نگاه تاریخی به همهچیز دیگر برای ما هیچ فرصتی برای اندیشیدن به فرا تاریخ باقی نگذاشت .
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#تفکر_سنتی_ما_در_حال_تغییر_و_حتی_فروپاشی_است
#ساخت_شناسی_جامعه_ایرانی_و_نظام_بین_الملل
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🌓 خودي و غيرخودي
#دکتررحیمی_بروجردی
پر واضح است که اعمال محدوديت ها براي جرايد و رسانه هاي مختلف و توقيف آن ها، سبب پنهان ماندن حقايق مي شود.
تحديد آزادي قلم در نظام سياسي كنترلي، نه تنها چهرة حقوق بشري كشورها را نزد مجامع بين المللي خدشه دار مي كند، بلکه بر اساس گفته ها و نوشته هاي کساني که از کار مطبوعاتي بيکار شده اند، نفرت و کينة آن ها را به نظام فزوني مي بخشد.
به عبارت ديگر، حس كينه و دشمني انديشمندان و صاحبان قلم را به نظام سياسي فزوني داده، حاكميت مقبوليت و مشروعيت خود را از اين جناح، از دست مي دهد.
شايد اين نکتة اخير براي بعضي سياست مداران نظام هاي كنترلي چندان مهم نباشد، اما به طور قطع بايد دانست که هزينه هاي تجميع چنين مخالفت ها و کينه هايي سرانجام گريبانگير آيندة نظام كنترلي خواهد شد.
شايد هم سياسيون رژيم هاي كنترلي ندانند كه تفكر "هركه با ما نيست، پس بر ماست" و سانسور قلم و بيان، عاقبت به اضمحلال نظام خواهد انجاميد
و اگر کساني نباشند که ناگفته ها را بگويند و مردان حکومت را نسبت به اشتباهات شان واقف کنند،
همان خواهد شد که نظام هاي سرنگون شدة پيشين تجربه کردند، اما زماني اشتباه شان را فهميدند که ديگر دير شده بود و البته تاريخ هم تكرار خواهد شد.
اين تفكر براساس نظرية ابطال پذير "فرانسيس فوکوياما" از انديشمندان بانفوذ ژاپني الاصل آمريکايي كه اعتقاد دارد که: "هرکه با ما نيست، پس بر ماست" طراحي شده و در سياست خارجي بسياري از كشورها ازجمله آمريكا، مورد استفاده قرار مي گيرد.
اما رهبران كشورهاي كنترلي، تفكر مزبور را به جاي استفاده در سياست خارجي، براي شهروندان خود مورد استفاده قرار مي دهند!
تفکر "هرکه با ما نيست، پس بر ماست"
حداقل در دسته اي از کشورهاي شرقي، عامل انحطاط، پسرفت و توسعه نيافتگي محسوب شده، اگرچه براي برخي از کشورهاي زورگوي غربي، اقتدار سياسي- اقتصادي و نظامي ايجاد کرده است.
البته رهبران بزرگي در شرق هم بوده اند که تعامل و مصالحه با دنيا را مقدمه اي براي پيشرفت و تعالي خود به حساب مي آوردند و به جز پيشرفت و عظمت ملت خويش، سوداي ديگري در سر نداشتند.
گفته رهبر فقيد چين "دنگ شائوپينگ" که معتقد بود:
"چين براي قدرتمندشدن نيازمند پنجاه سال صلح و سازش با نظام بين الملل است"، نمونه اي از تساهل بزرگاني است که دنيا را برخلاف "مائو تسه دون" ديگر رهبر اين کشور، تنها بر پاية خير و شر تقسيم نمي کردند.
به عبارتي، اگر چين بر پاية انديشة مائوتسه دون مي چرخيد، حداقل وضعيت کرة شمالي امروزين را داشت، درحاليکه چين نوين با انديشة دنگ شائوپينگ، يکي از قدرت هاي مسلم اقتصادي- سياسي و نظامي بين الملل است
و هيچ تدبيري بدون مصلحت يا خلاف منافع ملي اين کشور در جهان، اتخاذ نمي شود.
درمقابل، رهبراني هم هستند که موتور حرکت خود را در مخاصمه با دنيا، کوک کرده اند و کارگزارانشان با هر قدمي که برمي دارند، چند صد متر از دنيا فاصله مي گيرند و براي برگشتن به خانة نخست، بايد هزينه هاي بيشماري از جيب مردم پرداخت کنند.
پايه و اساس چنين تفکري را تنها از منظر سياسي نبايد ديد که درواقع، آبشخور ايدئولوژيکي دارد.
کسانيکه دنيا را برمبناي تفکر "خير و شر" تقسيم بندي مي کنند و تفکر خود را در محدودة خير و ساير عقايد را در قلمرو شر مي پندارند، کم نيستند و اتفاقاً خيل عظيمي از معتقدان متعصب به اديان الهي را تشکيل مي دهند.
در دايرة دين، گروهي که خواسته اند با توسل به چنين شيوه اي، آراء خود را به کرسي بنشانند، مرتکب جنايات هاي بيشماري در طول تاريخ شده اند ومخالفين خود را به طرز سبعانه اي ازميان برداشته اند.
#خودی_غیرخودی
#هرکه_بامانیست_برماست
#تفکر_خیر_و_شر
#دکتررحیمی_بروجردی
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
#دکتررحیمی_بروجردی
پر واضح است که اعمال محدوديت ها براي جرايد و رسانه هاي مختلف و توقيف آن ها، سبب پنهان ماندن حقايق مي شود.
تحديد آزادي قلم در نظام سياسي كنترلي، نه تنها چهرة حقوق بشري كشورها را نزد مجامع بين المللي خدشه دار مي كند، بلکه بر اساس گفته ها و نوشته هاي کساني که از کار مطبوعاتي بيکار شده اند، نفرت و کينة آن ها را به نظام فزوني مي بخشد.
به عبارت ديگر، حس كينه و دشمني انديشمندان و صاحبان قلم را به نظام سياسي فزوني داده، حاكميت مقبوليت و مشروعيت خود را از اين جناح، از دست مي دهد.
شايد اين نکتة اخير براي بعضي سياست مداران نظام هاي كنترلي چندان مهم نباشد، اما به طور قطع بايد دانست که هزينه هاي تجميع چنين مخالفت ها و کينه هايي سرانجام گريبانگير آيندة نظام كنترلي خواهد شد.
شايد هم سياسيون رژيم هاي كنترلي ندانند كه تفكر "هركه با ما نيست، پس بر ماست" و سانسور قلم و بيان، عاقبت به اضمحلال نظام خواهد انجاميد
و اگر کساني نباشند که ناگفته ها را بگويند و مردان حکومت را نسبت به اشتباهات شان واقف کنند،
همان خواهد شد که نظام هاي سرنگون شدة پيشين تجربه کردند، اما زماني اشتباه شان را فهميدند که ديگر دير شده بود و البته تاريخ هم تكرار خواهد شد.
اين تفكر براساس نظرية ابطال پذير "فرانسيس فوکوياما" از انديشمندان بانفوذ ژاپني الاصل آمريکايي كه اعتقاد دارد که: "هرکه با ما نيست، پس بر ماست" طراحي شده و در سياست خارجي بسياري از كشورها ازجمله آمريكا، مورد استفاده قرار مي گيرد.
اما رهبران كشورهاي كنترلي، تفكر مزبور را به جاي استفاده در سياست خارجي، براي شهروندان خود مورد استفاده قرار مي دهند!
تفکر "هرکه با ما نيست، پس بر ماست"
حداقل در دسته اي از کشورهاي شرقي، عامل انحطاط، پسرفت و توسعه نيافتگي محسوب شده، اگرچه براي برخي از کشورهاي زورگوي غربي، اقتدار سياسي- اقتصادي و نظامي ايجاد کرده است.
البته رهبران بزرگي در شرق هم بوده اند که تعامل و مصالحه با دنيا را مقدمه اي براي پيشرفت و تعالي خود به حساب مي آوردند و به جز پيشرفت و عظمت ملت خويش، سوداي ديگري در سر نداشتند.
گفته رهبر فقيد چين "دنگ شائوپينگ" که معتقد بود:
"چين براي قدرتمندشدن نيازمند پنجاه سال صلح و سازش با نظام بين الملل است"، نمونه اي از تساهل بزرگاني است که دنيا را برخلاف "مائو تسه دون" ديگر رهبر اين کشور، تنها بر پاية خير و شر تقسيم نمي کردند.
به عبارتي، اگر چين بر پاية انديشة مائوتسه دون مي چرخيد، حداقل وضعيت کرة شمالي امروزين را داشت، درحاليکه چين نوين با انديشة دنگ شائوپينگ، يکي از قدرت هاي مسلم اقتصادي- سياسي و نظامي بين الملل است
و هيچ تدبيري بدون مصلحت يا خلاف منافع ملي اين کشور در جهان، اتخاذ نمي شود.
درمقابل، رهبراني هم هستند که موتور حرکت خود را در مخاصمه با دنيا، کوک کرده اند و کارگزارانشان با هر قدمي که برمي دارند، چند صد متر از دنيا فاصله مي گيرند و براي برگشتن به خانة نخست، بايد هزينه هاي بيشماري از جيب مردم پرداخت کنند.
پايه و اساس چنين تفکري را تنها از منظر سياسي نبايد ديد که درواقع، آبشخور ايدئولوژيکي دارد.
کسانيکه دنيا را برمبناي تفکر "خير و شر" تقسيم بندي مي کنند و تفکر خود را در محدودة خير و ساير عقايد را در قلمرو شر مي پندارند، کم نيستند و اتفاقاً خيل عظيمي از معتقدان متعصب به اديان الهي را تشکيل مي دهند.
در دايرة دين، گروهي که خواسته اند با توسل به چنين شيوه اي، آراء خود را به کرسي بنشانند، مرتکب جنايات هاي بيشماري در طول تاريخ شده اند ومخالفين خود را به طرز سبعانه اي ازميان برداشته اند.
#خودی_غیرخودی
#هرکه_بامانیست_برماست
#تفکر_خیر_و_شر
#دکتررحیمی_بروجردی
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
Telegram
attach 📎
#دکتررحیمی_بروجردی
"مارسيون" که گفته مي شود نگارندة "انجيل مرقس" است، با الهام از آئين "گنوسي" اعتقاد داشت که در جهان دو خدا وجود دارد:
خداي بدي و خداي خوبي.
خداي بدي، خداي کتاب تورات و خداي خوبي، خداي کتاب انجيل است.
اما درمقابل، يهوديان با عکس العملي شديد دربرابر گفته هاي وي، خلاف نظريات وي را در کتاب هايشان اظهار کردند.
در نوشته هاي منتسب به تورات مي خوانيم که:
"يهوه خداي شما، شما را امتحان ميکند...اگر کسي تو را اغوا کند و گويد که برويم و خدائي غير از يهوه را بپرستيم، او را قبول مکن و چشم تو بر وي رحم نکند و بر او شفقت منما. البته او را به قتل رسان."
اما انديشة جزم گرايي تقسيم دنيا بر دو پاية خير و شر که ديگر مصلحت و منفعتي براي تخاصم ميان آراء ايدئولوژيکي نمي بيند و برخلاف "هانتينگتون" که تاريخ آيندة بشر را در نبرد ميان تمدن اسلامي و مسيحي- يهودي خلاصه مي کند؛
کساني که خود را صاحب دنيا مي پندارند، تخاصم ميان خير و شر را در صحنه هاي سياسي جستجو مي کنند و هزينة پابرجايي و تحکيم پايه هاي آن را از جيب مردمي پرداخت مي کنند که نه تنها چندان اعتقادي به آن ندارند، بلکه از قربانيان اولية آن نيز هستند.
تمام سياست مداراني که ادعاي بزرگي مي کنند، خود را طرفدار خير و دشمن شر معرفي کرده و با تمامي قدرت مي خواهند نشان دهند که خدمتگزار مردم اند، چون حامي خيرند.
اينان براي رخ نمايي "بزرگي" خود که آنرا با بهره گيري از احساسات مردم بر خود حمل مي کنند، ارتباطي با دنياي غيب برقرار کرده تا از مظاهر خير برخوردار شده و بتوانند بر شر تفوق يابند.
تمامي گفته ها و سخنراني هاي آن ها مملو از تخاصم ميان خير (يعني آن ها) و شر (يعني غير آن ها) است و با استفاده از ثروت ها و موهبت هاي خدادادي جامعه، بر اريکة قدرت مي تازند و درعمل، هيچ طرح و تدبيري براي پيشرفت و عظمت کشور ندارند.
ابزارهاي کنترلي را مؤثرترين سلاح براي گسترش قدرت خود مي پندارند و البته دليل استفادة گسترده از آن را، صيانت از اخلاق و معنويت جامعه که بر پاية خير بنا شده است، معرفي مي کنند.
دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي آن ها که همگي وظيفة مبارزه با مفسدان را به عهدهدارند، بر پاية خير بنا شده اند و جرثومه هاي فساد در مظاهر مختلف همگي شرهايي اند که بايد به مقابله با آن ها برخاست.
اما درعمل، رفتار آنان سبب مي شود که نهادهايي متولد شوند بي تفاوت و منفعل که با سازندگي بيگانه اند.
سازمان هايي که همگي ضد توسعه عمل مي کنند و ساختارهاي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي و... که همگي سدي براي تعالي و اقتدار جامعه اند.
بنگاه هايي که همگي با رانت خواري به وجود آمده اند و مردمي که در نهايتِ اعتقاد به فردگرايي، کمترين اعتنايي به اصول و ارزش هاي اخلاقي نشان مي دهند.
جامعه اي ملتهب و آمادة هرگونه بحران و به قول مرحوم "ميرزادة عشقي":
"مگر که ذهن تو از اين محيط بيگانه است
گمان مدار که اين مرده شوي، يک دانه است.
عمو! تمام ادارات مرده شو خانه است
وزين ره است که اين کهنه ملک، ويرانه است.
زمن نمي شنوي، رو به چشم خويش بين."
و سپس در گوش عالم ميخوانند که:
"هرکه با ما نيست، پس بر ماست."
#خودی_غیرخودی
#هرکه_بامانیست_برماست
#تفکر_خیر_و_شر
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
"مارسيون" که گفته مي شود نگارندة "انجيل مرقس" است، با الهام از آئين "گنوسي" اعتقاد داشت که در جهان دو خدا وجود دارد:
خداي بدي و خداي خوبي.
خداي بدي، خداي کتاب تورات و خداي خوبي، خداي کتاب انجيل است.
اما درمقابل، يهوديان با عکس العملي شديد دربرابر گفته هاي وي، خلاف نظريات وي را در کتاب هايشان اظهار کردند.
در نوشته هاي منتسب به تورات مي خوانيم که:
"يهوه خداي شما، شما را امتحان ميکند...اگر کسي تو را اغوا کند و گويد که برويم و خدائي غير از يهوه را بپرستيم، او را قبول مکن و چشم تو بر وي رحم نکند و بر او شفقت منما. البته او را به قتل رسان."
اما انديشة جزم گرايي تقسيم دنيا بر دو پاية خير و شر که ديگر مصلحت و منفعتي براي تخاصم ميان آراء ايدئولوژيکي نمي بيند و برخلاف "هانتينگتون" که تاريخ آيندة بشر را در نبرد ميان تمدن اسلامي و مسيحي- يهودي خلاصه مي کند؛
کساني که خود را صاحب دنيا مي پندارند، تخاصم ميان خير و شر را در صحنه هاي سياسي جستجو مي کنند و هزينة پابرجايي و تحکيم پايه هاي آن را از جيب مردمي پرداخت مي کنند که نه تنها چندان اعتقادي به آن ندارند، بلکه از قربانيان اولية آن نيز هستند.
تمام سياست مداراني که ادعاي بزرگي مي کنند، خود را طرفدار خير و دشمن شر معرفي کرده و با تمامي قدرت مي خواهند نشان دهند که خدمتگزار مردم اند، چون حامي خيرند.
اينان براي رخ نمايي "بزرگي" خود که آنرا با بهره گيري از احساسات مردم بر خود حمل مي کنند، ارتباطي با دنياي غيب برقرار کرده تا از مظاهر خير برخوردار شده و بتوانند بر شر تفوق يابند.
تمامي گفته ها و سخنراني هاي آن ها مملو از تخاصم ميان خير (يعني آن ها) و شر (يعني غير آن ها) است و با استفاده از ثروت ها و موهبت هاي خدادادي جامعه، بر اريکة قدرت مي تازند و درعمل، هيچ طرح و تدبيري براي پيشرفت و عظمت کشور ندارند.
ابزارهاي کنترلي را مؤثرترين سلاح براي گسترش قدرت خود مي پندارند و البته دليل استفادة گسترده از آن را، صيانت از اخلاق و معنويت جامعه که بر پاية خير بنا شده است، معرفي مي کنند.
دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي آن ها که همگي وظيفة مبارزه با مفسدان را به عهدهدارند، بر پاية خير بنا شده اند و جرثومه هاي فساد در مظاهر مختلف همگي شرهايي اند که بايد به مقابله با آن ها برخاست.
اما درعمل، رفتار آنان سبب مي شود که نهادهايي متولد شوند بي تفاوت و منفعل که با سازندگي بيگانه اند.
سازمان هايي که همگي ضد توسعه عمل مي کنند و ساختارهاي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي و... که همگي سدي براي تعالي و اقتدار جامعه اند.
بنگاه هايي که همگي با رانت خواري به وجود آمده اند و مردمي که در نهايتِ اعتقاد به فردگرايي، کمترين اعتنايي به اصول و ارزش هاي اخلاقي نشان مي دهند.
جامعه اي ملتهب و آمادة هرگونه بحران و به قول مرحوم "ميرزادة عشقي":
"مگر که ذهن تو از اين محيط بيگانه است
گمان مدار که اين مرده شوي، يک دانه است.
عمو! تمام ادارات مرده شو خانه است
وزين ره است که اين کهنه ملک، ويرانه است.
زمن نمي شنوي، رو به چشم خويش بين."
و سپس در گوش عالم ميخوانند که:
"هرکه با ما نيست، پس بر ماست."
#خودی_غیرخودی
#هرکه_بامانیست_برماست
#تفکر_خیر_و_شر
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
Telegram
attach 📎
Audio
🔷بررسی آیتم های سلامت روان منجر به درک عشق حقیقی
🔸#دکتر_محمد_جواد_عظيمي
🎧فایل صوتی
#آینده_پژوهی #روانپژوهی
#روانشناسی #عشق #هوش_هیجانی #میل #غریزه
#نظریه_هوش_سه_گانه #خلاقیت #انگیزه #تفکر
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔸#دکتر_محمد_جواد_عظيمي
🎧فایل صوتی
#آینده_پژوهی #روانپژوهی
#روانشناسی #عشق #هوش_هیجانی #میل #غریزه
#نظریه_هوش_سه_گانه #خلاقیت #انگیزه #تفکر
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
Audio
🔷بررسی آیتم های سلامت روان منجر به درک عشق حقیقی
🔸#دکتر_محمد_جواد_عظيمي
🎧فایل صوتی
#آینده_پژوهی #روانپژوهی
#روانشناسی #عشق #هوش_هیجانی #میل #غریزه
#نظریه_هوش_سه_گانه #خلاقیت #انگیزه #تفکر
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔸#دکتر_محمد_جواد_عظيمي
🎧فایل صوتی
#آینده_پژوهی #روانپژوهی
#روانشناسی #عشق #هوش_هیجانی #میل #غریزه
#نظریه_هوش_سه_گانه #خلاقیت #انگیزه #تفکر
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#سیر_تاریخ_تفکر_انسان از آغاز تا امروز
مرحوم دکتر #عظیمی
#قدمت انسان از آغاز تا امروز ۵ میلیون سال است
#تفکر همواره همراه انسان بوده است
تا قبل از #یونان باستان ( ۲۰۰۰ سال پیش )، #شیوه و محتوای تفکر انسان، ساده و یکنواخت بوده است
در ۲۰۰۰ سال پیش، به یکباره #انقلابی در #تفکر و شیوه تفکر انسان بوقوع پیوست و آن اینکه اگر تا آن روز فقط #فکر می کرد، الان برای او #چگونگی و چرایی فکر کردن، مسئله شد.
از آن #پگاه تا ۵۰ سال پیش، مسئله ها و #سوالهای جدی ای در مورد:
#چگونگی تفکر
#درستی تفکر
#ژرفایی تفکر
#گسترش مرزهای تفکر
به #عمل آوری تفکر
و ..
مطرح و فیلسوفان و عالمان متعددی وارد آن عرصه ها شده و #تحولات عمیقی در آن بوجود آوردند.
از ۵۰ سال پیش به این طرف، انسان تصمیم گرفت که یک #سیستم_هوشمند متفکر مشابه خود خلق کند
که این منجر به #خلق:
#هوش_مجازی
#هوش_سایبری
و #هوش_مصنوعی شد.
در اینجا بود که #سوالات اولیه ای که در ۲۰۰۰ سال پیش در مورد نحوه درست و عمیق فکر کردن مطرح و پاسخ داده شده بود، #مجددا مطرح و از زاویه ای جدید به آن نگریسته شد که موجودی که قرار است #هوش_مصنوعی داشته باشد و مشابه من فکر کند، از چه الگوریتمهایی باید پیروی کرده و با چه متدهایی فکر کند تا به درستی نتیجه آن اعتماد شود.
و اینجا بود که #زوایا و لایه های دیگری از #مغز انسان و شیوه ها و فرایندهای پردازشی آن آشکار گردید.
و ما انگار شاهد پیدا شدن #جهان_جدیدی در مقابل خود هستیم که تمام جنبه های زندگی ما را متحول و تغییر داده است
تلخیص: محمد صالحی
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
مرحوم دکتر #عظیمی
#قدمت انسان از آغاز تا امروز ۵ میلیون سال است
#تفکر همواره همراه انسان بوده است
تا قبل از #یونان باستان ( ۲۰۰۰ سال پیش )، #شیوه و محتوای تفکر انسان، ساده و یکنواخت بوده است
در ۲۰۰۰ سال پیش، به یکباره #انقلابی در #تفکر و شیوه تفکر انسان بوقوع پیوست و آن اینکه اگر تا آن روز فقط #فکر می کرد، الان برای او #چگونگی و چرایی فکر کردن، مسئله شد.
از آن #پگاه تا ۵۰ سال پیش، مسئله ها و #سوالهای جدی ای در مورد:
#چگونگی تفکر
#درستی تفکر
#ژرفایی تفکر
#گسترش مرزهای تفکر
به #عمل آوری تفکر
و ..
مطرح و فیلسوفان و عالمان متعددی وارد آن عرصه ها شده و #تحولات عمیقی در آن بوجود آوردند.
از ۵۰ سال پیش به این طرف، انسان تصمیم گرفت که یک #سیستم_هوشمند متفکر مشابه خود خلق کند
که این منجر به #خلق:
#هوش_مجازی
#هوش_سایبری
و #هوش_مصنوعی شد.
در اینجا بود که #سوالات اولیه ای که در ۲۰۰۰ سال پیش در مورد نحوه درست و عمیق فکر کردن مطرح و پاسخ داده شده بود، #مجددا مطرح و از زاویه ای جدید به آن نگریسته شد که موجودی که قرار است #هوش_مصنوعی داشته باشد و مشابه من فکر کند، از چه الگوریتمهایی باید پیروی کرده و با چه متدهایی فکر کند تا به درستی نتیجه آن اعتماد شود.
و اینجا بود که #زوایا و لایه های دیگری از #مغز انسان و شیوه ها و فرایندهای پردازشی آن آشکار گردید.
و ما انگار شاهد پیدا شدن #جهان_جدیدی در مقابل خود هستیم که تمام جنبه های زندگی ما را متحول و تغییر داده است
تلخیص: محمد صالحی
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
Telegram
📎
🔸اینکه ما بتونیم اشتباهات خودمون رو ببینیم و بپذیریم یه مهارت خیلی مهمه. شنیدن نظرات مختلف، تصحیح اشتباهات و یادگیری نکات درست جدید چیزیه که میتونه باعث رشد ما بشه. اگر ما همیشه روی افکار و عقاید خودمون پافشاری کنیم، فرصت رشد و پیشرفت رو از خودمون میگیریم.
.
🔹️آدام گرنت در همین راستا یک هرم رو ارائه داده که نوع برخورد افراد و نحوه بازاندیشی اونها رو به یک نوع شخصیت نسبت داده. برای مثال پایین هرم افرادی هستن که فکر میکنن همیشه خودشون درست میگن و هیچکس روی حرف اونا نباید حرف بزنه، افرادی که مثل رهبر یه فرقه میمونن. این هرم به جایی میرسه که در انتها فرد نه تنها به مطلب گفته شده تردید داره بلکه میپذیره که خودش هم ممکنه اشتباه کرده باشه و اینجوری فرصت یادگیری رو برای خودش فراهم میکنه.
❓شما کجای این هرم قرار دارین؟
#آدام_گرنت #تفکر
🔸️ @intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
.
🔹️آدام گرنت در همین راستا یک هرم رو ارائه داده که نوع برخورد افراد و نحوه بازاندیشی اونها رو به یک نوع شخصیت نسبت داده. برای مثال پایین هرم افرادی هستن که فکر میکنن همیشه خودشون درست میگن و هیچکس روی حرف اونا نباید حرف بزنه، افرادی که مثل رهبر یه فرقه میمونن. این هرم به جایی میرسه که در انتها فرد نه تنها به مطلب گفته شده تردید داره بلکه میپذیره که خودش هم ممکنه اشتباه کرده باشه و اینجوری فرصت یادگیری رو برای خودش فراهم میکنه.
❓شما کجای این هرم قرار دارین؟
#آدام_گرنت #تفکر
🔸️ @intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#دکتررحیمی_بروجردی
"مارسيون" که گفته مي شود نگارندة "انجيل مرقس" است، با الهام از آئين "گنوسي" اعتقاد داشت که در جهان دو خدا وجود دارد:
خداي بدي و خداي خوبي.
خداي بدي، خداي کتاب تورات و خداي خوبي، خداي کتاب انجيل است.
اما درمقابل، يهوديان با عکس العملي شديد دربرابر گفته هاي وي، خلاف نظريات وي را در کتاب هايشان اظهار کردند.
در نوشته هاي منتسب به تورات مي خوانيم که:
"يهوه خداي شما، شما را امتحان ميکند...اگر کسي تو را اغوا کند و گويد که برويم و خدائي غير از يهوه را بپرستيم، او را قبول مکن و چشم تو بر وي رحم نکند و بر او شفقت منما. البته او را به قتل رسان."
اما انديشة جزم گرايي تقسيم دنيا بر دو پاية خير و شر که ديگر مصلحت و منفعتي براي تخاصم ميان آراء ايدئولوژيکي نمي بيند و برخلاف "هانتينگتون" که تاريخ آيندة بشر را در نبرد ميان تمدن اسلامي و مسيحي- يهودي خلاصه مي کند؛
کساني که خود را صاحب دنيا مي پندارند، تخاصم ميان خير و شر را در صحنه هاي سياسي جستجو مي کنند و هزينة پابرجايي و تحکيم پايه هاي آن را از جيب مردمي پرداخت مي کنند که نه تنها چندان اعتقادي به آن ندارند، بلکه از قربانيان اولية آن نيز هستند.
تمام سياست مداراني که ادعاي بزرگي مي کنند، خود را طرفدار خير و دشمن شر معرفي کرده و با تمامي قدرت مي خواهند نشان دهند که خدمتگزار مردم اند، چون حامي خيرند.
اينان براي رخ نمايي "بزرگي" خود که آنرا با بهره گيري از احساسات مردم بر خود حمل مي کنند، ارتباطي با دنياي غيب برقرار کرده تا از مظاهر خير برخوردار شده و بتوانند بر شر تفوق يابند.
تمامي گفته ها و سخنراني هاي آن ها مملو از تخاصم ميان خير (يعني آن ها) و شر (يعني غير آن ها) است و با استفاده از ثروت ها و موهبت هاي خدادادي جامعه، بر اريکة قدرت مي تازند و درعمل، هيچ طرح و تدبيري براي پيشرفت و عظمت کشور ندارند.
ابزارهاي کنترلي را مؤثرترين سلاح براي گسترش قدرت خود مي پندارند و البته دليل استفادة گسترده از آن را، صيانت از اخلاق و معنويت جامعه که بر پاية خير بنا شده است، معرفي مي کنند.
دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي آن ها که همگي وظيفة مبارزه با مفسدان را به عهدهدارند، بر پاية خير بنا شده اند و جرثومه هاي فساد در مظاهر مختلف همگي شرهايي اند که بايد به مقابله با آن ها برخاست.
اما درعمل، رفتار آنان سبب مي شود که نهادهايي متولد شوند بي تفاوت و منفعل که با سازندگي بيگانه اند.
سازمان هايي که همگي ضد توسعه عمل مي کنند و ساختارهاي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي و... که همگي سدي براي تعالي و اقتدار جامعه اند.
بنگاه هايي که همگي با رانت خواري به وجود آمده اند و مردمي که در نهايتِ اعتقاد به فردگرايي، کمترين اعتنايي به اصول و ارزش هاي اخلاقي نشان مي دهند.
جامعه اي ملتهب و آمادة هرگونه بحران و به قول مرحوم "ميرزادة عشقي":
"مگر که ذهن تو از اين محيط بيگانه است
گمان مدار که اين مرده شوي، يک دانه است.
عمو! تمام ادارات مرده شو خانه است
وزين ره است که اين کهنه ملک، ويرانه است.
زمن نمي شنوي، رو به چشم خويش بين."
و سپس در گوش عالم ميخوانند که:
"هرکه با ما نيست، پس بر ماست."
#خودی_غیرخودی
#هرکه_بامانیست_برماست
#تفکر_خیر_و_شر
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
"مارسيون" که گفته مي شود نگارندة "انجيل مرقس" است، با الهام از آئين "گنوسي" اعتقاد داشت که در جهان دو خدا وجود دارد:
خداي بدي و خداي خوبي.
خداي بدي، خداي کتاب تورات و خداي خوبي، خداي کتاب انجيل است.
اما درمقابل، يهوديان با عکس العملي شديد دربرابر گفته هاي وي، خلاف نظريات وي را در کتاب هايشان اظهار کردند.
در نوشته هاي منتسب به تورات مي خوانيم که:
"يهوه خداي شما، شما را امتحان ميکند...اگر کسي تو را اغوا کند و گويد که برويم و خدائي غير از يهوه را بپرستيم، او را قبول مکن و چشم تو بر وي رحم نکند و بر او شفقت منما. البته او را به قتل رسان."
اما انديشة جزم گرايي تقسيم دنيا بر دو پاية خير و شر که ديگر مصلحت و منفعتي براي تخاصم ميان آراء ايدئولوژيکي نمي بيند و برخلاف "هانتينگتون" که تاريخ آيندة بشر را در نبرد ميان تمدن اسلامي و مسيحي- يهودي خلاصه مي کند؛
کساني که خود را صاحب دنيا مي پندارند، تخاصم ميان خير و شر را در صحنه هاي سياسي جستجو مي کنند و هزينة پابرجايي و تحکيم پايه هاي آن را از جيب مردمي پرداخت مي کنند که نه تنها چندان اعتقادي به آن ندارند، بلکه از قربانيان اولية آن نيز هستند.
تمام سياست مداراني که ادعاي بزرگي مي کنند، خود را طرفدار خير و دشمن شر معرفي کرده و با تمامي قدرت مي خواهند نشان دهند که خدمتگزار مردم اند، چون حامي خيرند.
اينان براي رخ نمايي "بزرگي" خود که آنرا با بهره گيري از احساسات مردم بر خود حمل مي کنند، ارتباطي با دنياي غيب برقرار کرده تا از مظاهر خير برخوردار شده و بتوانند بر شر تفوق يابند.
تمامي گفته ها و سخنراني هاي آن ها مملو از تخاصم ميان خير (يعني آن ها) و شر (يعني غير آن ها) است و با استفاده از ثروت ها و موهبت هاي خدادادي جامعه، بر اريکة قدرت مي تازند و درعمل، هيچ طرح و تدبيري براي پيشرفت و عظمت کشور ندارند.
ابزارهاي کنترلي را مؤثرترين سلاح براي گسترش قدرت خود مي پندارند و البته دليل استفادة گسترده از آن را، صيانت از اخلاق و معنويت جامعه که بر پاية خير بنا شده است، معرفي مي کنند.
دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي آن ها که همگي وظيفة مبارزه با مفسدان را به عهدهدارند، بر پاية خير بنا شده اند و جرثومه هاي فساد در مظاهر مختلف همگي شرهايي اند که بايد به مقابله با آن ها برخاست.
اما درعمل، رفتار آنان سبب مي شود که نهادهايي متولد شوند بي تفاوت و منفعل که با سازندگي بيگانه اند.
سازمان هايي که همگي ضد توسعه عمل مي کنند و ساختارهاي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي و... که همگي سدي براي تعالي و اقتدار جامعه اند.
بنگاه هايي که همگي با رانت خواري به وجود آمده اند و مردمي که در نهايتِ اعتقاد به فردگرايي، کمترين اعتنايي به اصول و ارزش هاي اخلاقي نشان مي دهند.
جامعه اي ملتهب و آمادة هرگونه بحران و به قول مرحوم "ميرزادة عشقي":
"مگر که ذهن تو از اين محيط بيگانه است
گمان مدار که اين مرده شوي، يک دانه است.
عمو! تمام ادارات مرده شو خانه است
وزين ره است که اين کهنه ملک، ويرانه است.
زمن نمي شنوي، رو به چشم خويش بين."
و سپس در گوش عالم ميخوانند که:
"هرکه با ما نيست، پس بر ماست."
#خودی_غیرخودی
#هرکه_بامانیست_برماست
#تفکر_خیر_و_شر
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
Telegram
attach 📎
#درسهای_کرونا📚
یادآوری اهمیت و لزوم #تفکر_سیستمی برای تعریف و درک مفهوم «امنیت»
🔗 https://youtu.be/Zej9ss0u0y8
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
یادآوری اهمیت و لزوم #تفکر_سیستمی برای تعریف و درک مفهوم «امنیت»
🔗 https://youtu.be/Zej9ss0u0y8
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
💢 بهرهای از تفکر نقادانه برای فهم و حل مسائل امروز کشور (1)
اردشیر منصوری - مهر 1401
مسائل مطرح در ایرانِ امروز را میتوان به دو دست تقسیم کرد:
الف) مسائل واقعی؛ ب) شبهمسئلهها
الف) مسئلۀ واقعی؛ آن «نیاز اساسی» است که هنوز «پاسخ مناسب» نیافته است و بقا و بهروزی جامعه در گرو پاسخ به آن است. برخی از مهمترین مسائل کلان و واقعی جامعۀ ایران عبارتند از: بحران محیطزیست و در رأس آن مسئلۀ خشکسالی، بحران آموزشی (تبعیض آموزشی، ناکارآمدی برنامههای آموزشی)، بحرانهای اقتصادی (شامل اشتغال/بیکاری)، بحرانهای سیاسی (شامل ناکارآمدی نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری و فقدان فرهنگ دموکراسی، معضل استبداد و تحدید آزادی در عرصۀ داخلی، و تعامل سنجیدۀ بینالمللی)، شیوع آسیبهای اجتماعی (اعتیاد و خودفروشی، بزهکاری، ...)، بحران جمعیت (به گمان نگارنده، به خلاف نظر ترویج شده از حاکمیت، زیادی جمعیت و نه کاهش آن) و مانند اینها.
ب) شبهمسئله؛ آن است که بهواقع نیاز نیست، یا نیاز اساسی نیست، و فرد/حاکمیت آن را نیاز/ نیاز اساسی پنداشته است و منابعی را برای حلّ آنها هدر میدهد، درحالی که برای رفع مشکل باید آن را از فهرست موضوعات اساسی حذف کرد و بصیرت در گرو «منحل کردن»ِ مسئله است و نه صرف منابع برای «حلّ» آن. شبهمسئلههای فراوانی میتوان در ایرانِ امروز یافت که حکومت منابع زیادی را به گزاف و نابهجا صرف آنها میکند و در اغلب موارد نه تنها نیازی بر طرف نمیشود، بلکه از قضا سرکنگبین صفرا میافزاید و دخالت حکومت در آنها مسائل مصیبتبار هم پدید میآورد. این شبهمسئلهها عموماً به مقولۀ سبکزندگی و عرصۀ خصوصی و مدنی شهروندان برمیگردد. نمونهای از این شبهمسئلهها عبارتند از: مقولۀ پوشش و حجاب، تولید و مصرف هنری (مانند موسیقی، سینما، تئاتر، ادبیات،...) شیوههای معنویتورزی و سبک دینداری (مراسم مذهبی و پرداختن به مکانها و زمانهای نمادین دینی) و مانند اینها؛ و در عرصۀ بینالمللی هزینهکرد منابع برای تکثیر نمادهای مذهبی-ایدئولوژیک در نقاط مختلف جهان.
اما چگونه میتوان این شبهمسئلهها را بازشناخت و به نحو عقلانی از آنها عبور کرد؟ البته تشخیص و تمییز بین مسئلۀ واقعی و شبهمسئله کار آسانی نیست و منوط به اشتراک مساعی نخبگان جامعه از طیفهای مختلف است؛ اما آنچه رسالت این سلسله یادداشت است، آشنایی با الگو یا ابزارهایی برای اندیشیدن است؛ ابزارهایی که نخبگان جامعه با توسل به آنها امکانات بهتری برای ورود به موضوع خواهند داشت. یکی از این جعبهابزارهای مهم فکری «تفکر نقادانه» نام دارد. در مجموعۀ تفکرنقادانه، ابزارهاییی قرار دارند با نام: «سوگیری». در یادداشتهای پیشِرو با تعدادی از اینها آشنا میشویم.
#مسئله #شبه_مسئله
#تفکر_نقادانه
#critical_thinking
ادامه دارد ... 🔻🔻
@ardeshirmansouri
اردشیر منصوری - مهر 1401
مسائل مطرح در ایرانِ امروز را میتوان به دو دست تقسیم کرد:
الف) مسائل واقعی؛ ب) شبهمسئلهها
الف) مسئلۀ واقعی؛ آن «نیاز اساسی» است که هنوز «پاسخ مناسب» نیافته است و بقا و بهروزی جامعه در گرو پاسخ به آن است. برخی از مهمترین مسائل کلان و واقعی جامعۀ ایران عبارتند از: بحران محیطزیست و در رأس آن مسئلۀ خشکسالی، بحران آموزشی (تبعیض آموزشی، ناکارآمدی برنامههای آموزشی)، بحرانهای اقتصادی (شامل اشتغال/بیکاری)، بحرانهای سیاسی (شامل ناکارآمدی نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری و فقدان فرهنگ دموکراسی، معضل استبداد و تحدید آزادی در عرصۀ داخلی، و تعامل سنجیدۀ بینالمللی)، شیوع آسیبهای اجتماعی (اعتیاد و خودفروشی، بزهکاری، ...)، بحران جمعیت (به گمان نگارنده، به خلاف نظر ترویج شده از حاکمیت، زیادی جمعیت و نه کاهش آن) و مانند اینها.
ب) شبهمسئله؛ آن است که بهواقع نیاز نیست، یا نیاز اساسی نیست، و فرد/حاکمیت آن را نیاز/ نیاز اساسی پنداشته است و منابعی را برای حلّ آنها هدر میدهد، درحالی که برای رفع مشکل باید آن را از فهرست موضوعات اساسی حذف کرد و بصیرت در گرو «منحل کردن»ِ مسئله است و نه صرف منابع برای «حلّ» آن. شبهمسئلههای فراوانی میتوان در ایرانِ امروز یافت که حکومت منابع زیادی را به گزاف و نابهجا صرف آنها میکند و در اغلب موارد نه تنها نیازی بر طرف نمیشود، بلکه از قضا سرکنگبین صفرا میافزاید و دخالت حکومت در آنها مسائل مصیبتبار هم پدید میآورد. این شبهمسئلهها عموماً به مقولۀ سبکزندگی و عرصۀ خصوصی و مدنی شهروندان برمیگردد. نمونهای از این شبهمسئلهها عبارتند از: مقولۀ پوشش و حجاب، تولید و مصرف هنری (مانند موسیقی، سینما، تئاتر، ادبیات،...) شیوههای معنویتورزی و سبک دینداری (مراسم مذهبی و پرداختن به مکانها و زمانهای نمادین دینی) و مانند اینها؛ و در عرصۀ بینالمللی هزینهکرد منابع برای تکثیر نمادهای مذهبی-ایدئولوژیک در نقاط مختلف جهان.
اما چگونه میتوان این شبهمسئلهها را بازشناخت و به نحو عقلانی از آنها عبور کرد؟ البته تشخیص و تمییز بین مسئلۀ واقعی و شبهمسئله کار آسانی نیست و منوط به اشتراک مساعی نخبگان جامعه از طیفهای مختلف است؛ اما آنچه رسالت این سلسله یادداشت است، آشنایی با الگو یا ابزارهایی برای اندیشیدن است؛ ابزارهایی که نخبگان جامعه با توسل به آنها امکانات بهتری برای ورود به موضوع خواهند داشت. یکی از این جعبهابزارهای مهم فکری «تفکر نقادانه» نام دارد. در مجموعۀ تفکرنقادانه، ابزارهاییی قرار دارند با نام: «سوگیری». در یادداشتهای پیشِرو با تعدادی از اینها آشنا میشویم.
#مسئله #شبه_مسئله
#تفکر_نقادانه
#critical_thinking
ادامه دارد ... 🔻🔻
@ardeshirmansouri
💢 تفکر نقادانه و مسائل امروز کشور(2)
«فضایلِ رذیلتآمیز، تلهای بر سر راه افراد و حکومتها»
گاه آنچه در جای خود فضیلت و ممدوح است، میتواند در موقعیتی خاص آسیبزا باشد!
اردشیر منصوری - مهر 1401
#سوگیری_تعهد_سازگاری
درآمد: پژوهشهای متخصصانِ علوم شناختی، از روانشناسی گرفته تا منطق و تفکر نقادانه (critical thinking)، در سالهای اخیر متضمن روشنگری و هشدار دربارۀ «سوگیریهای شناختی» (cognitive bias) است. همۀ انسانها هنگامِ فکرکردن درمعرضِ سوگیریهایی هستند. این سوگیریها بعضاً در خدمت بقا/سودمندی انسان، در مغز/ذهن او نهادینه شدهاند، اما متأسفانه عموماً مشکلزا هستند. رهایی از این سوگیریها، در گرو شناخت آنها و تقویتِ مهارتهای کشف و پرهیز از آنها در موقعیتهای اندیشیدن، تحلیل، مذاکره، تصمیم و عمل است.
سوگیریِ یک: «تعهد و سازگاری» و «مسئلۀ حجاب»!
«تعهد» در جای خود فضیلت است و «اعتماد» و «استواری» میآفریند. اعتماد و استواری قاعدتاً توانافزا هستند. همچنین «سازگاری» در جای خود امری بایسته است؛ سازگاری یعنی هماهنگی بین اجزاء شبکۀ باورِ فرد یا یک نظام حاکمیتی، و نیز بین باور و رفتار. ترکیبِ «تعهد-سازگاری» گرچه فینفسه و همهجا رذیلت نیست، اما در موقعیتهای خاص میتواند سوگیری مشکلزایی را پدید آورد که «Commitment and Consistency Bias» نامیده میشود.
👈 دو پژوهشگر دانشگاه استنفورد (ج. فریدمن و ا. فریزر) به سال 1966 گزارش تحقیقی جالب را منتشر کردند. در این تحقیق مردم دو محله، یکی به عنوان «گروهِ آزمون» و دیگری به عنوان «گروه کنترل» انتخاب شدند. محققان از گروهِ کنترل خواستند «رضایت دهند تابلوی تبلیغاتی بزرگی که بر روی آن نوشته: "با احتیاط برانید"، در فضای سبزِ محل زندگیشان نصب شود»؛ یادآوری: ممکن است نصب تابلو منظر عمومی را زشت کند. محققان با آن دیگر گروه، (گروه آزمودنی) متفاوت رفتار کردند. ابتدا از آنها خواستند «یک طومار معمولی را در حمایت از رانندگی محتاطانه امضا کنند»؛ پس از مدتی از آنها خواستند «برچسب کوچکی با مضمونِ "با احتیاط برانید" بر پنجرۀ خانه یا شیشۀ اتومبیل نصب کنند». پس از مدتی تقاضای اصلی (نصب تابلوی تبلیغاتی در فضای سبز) مطرح شد. پاسخها جالب بود؛ درحالی که در گروه کنترل فقط 17درصد شهروندان با نصب تابلو موافق بودند، در گروه آزمودنی 76درصد مردم با آن تقاضا موافقت کردند.
👈تبیین: پس از یک تعهد کوچک و کمهزینه، شخص بهمرور برای آنکه دچارِ «رفتار دوگانه» نشود و سازگاری بین مواضع خود را حفظ کند، با درخواستهای فزاینده همدلی میکند. مبنای بسیاری از شگردهای جذب مشتری در کسبوکارها همین است. فروشگاههای زنجیرهای ابتدا شمارۀ تماسی میگیرند تا فقط خبر تخفیفهای فصلی را اعلام کنند. پس از آن بهتدریج سیلی از آگهی و تبلیغات روانه میشود و مشتری نیز برای آنکه رفتار ناسازگار با همکاری قبلی نشان ندهد خود را به سیل تبلیغاتِ ناخواسته میسپارد.
👈 مصادیقی برای این سوگیری در زندگی فردی و اجتماعی:
-انتخاب یک رشتۀتحصیلی درحالی که اندکی پس از انتخاب، فرد درمییابد آن رشته، با استعداد، علاقه و مصلحتِ او متناسب نیست، اما برای آنکه شکستخورده تلقی نشود، جرأت تغییررشته ندارد. همچنین فهمیدن خطا در زمانی پس از شروع رابطۀ نامزدی، یا سرمایهگذاری در کسبوکار.
👈 از منظر تفکرِنقادانه، شخصِ آگاه کسی است که با مشاهدۀ خطابودنِ تعهدی که داده، آمادۀ تجدیدنظر شود و ناسازگاری بینِ «رفتار آگاهانۀ جدید» و «رفتار خطای پیشین» او را از اصلاح روند معیوب نهراساند. باری، تعهد به حقیقت و مصلحت، ایجاب میکند انسان از تعهد به انتخاب نادرست پیشین دست بکشد.
▫️ سوگیریِ «تعهد-سازگاری» و مسئلۀ حجاب:
- حکومت گمان میکرد وضعِ قانون دربارۀ پوشش زنان و جرمانگاریِ بیحجاب، تکلیفی شرعی و موجبِ برساختن جامعهای بهتر است. آنگاه که برخی پژوهشهای دینی و نیز برخی نظرسنجیهای معتبر نشان دادند درکِ حاکمیت از حجاب، نه شرعاً بلاخدشه است و نه مقبولیت اجتماعی دارد، و هزینههای تداوم روندِ جاری بیش از فواید آن است (یعنی معلوم شد حجاب شبهمسئله است و نه مسئلۀ واقعی)، باید آمادۀ بازنگری میشد، اما افتادن به دامِ «سوگیریِ تعهد-سازگاری» مانع از تجدیدنظر شد. درحالی که تجدیدنظر در روندهای معیوبِ پیشین شرط عقلانیت است.
#تفکر_نقادانه
@ardeshirmansouri
«فضایلِ رذیلتآمیز، تلهای بر سر راه افراد و حکومتها»
گاه آنچه در جای خود فضیلت و ممدوح است، میتواند در موقعیتی خاص آسیبزا باشد!
اردشیر منصوری - مهر 1401
#سوگیری_تعهد_سازگاری
درآمد: پژوهشهای متخصصانِ علوم شناختی، از روانشناسی گرفته تا منطق و تفکر نقادانه (critical thinking)، در سالهای اخیر متضمن روشنگری و هشدار دربارۀ «سوگیریهای شناختی» (cognitive bias) است. همۀ انسانها هنگامِ فکرکردن درمعرضِ سوگیریهایی هستند. این سوگیریها بعضاً در خدمت بقا/سودمندی انسان، در مغز/ذهن او نهادینه شدهاند، اما متأسفانه عموماً مشکلزا هستند. رهایی از این سوگیریها، در گرو شناخت آنها و تقویتِ مهارتهای کشف و پرهیز از آنها در موقعیتهای اندیشیدن، تحلیل، مذاکره، تصمیم و عمل است.
سوگیریِ یک: «تعهد و سازگاری» و «مسئلۀ حجاب»!
«تعهد» در جای خود فضیلت است و «اعتماد» و «استواری» میآفریند. اعتماد و استواری قاعدتاً توانافزا هستند. همچنین «سازگاری» در جای خود امری بایسته است؛ سازگاری یعنی هماهنگی بین اجزاء شبکۀ باورِ فرد یا یک نظام حاکمیتی، و نیز بین باور و رفتار. ترکیبِ «تعهد-سازگاری» گرچه فینفسه و همهجا رذیلت نیست، اما در موقعیتهای خاص میتواند سوگیری مشکلزایی را پدید آورد که «Commitment and Consistency Bias» نامیده میشود.
👈 دو پژوهشگر دانشگاه استنفورد (ج. فریدمن و ا. فریزر) به سال 1966 گزارش تحقیقی جالب را منتشر کردند. در این تحقیق مردم دو محله، یکی به عنوان «گروهِ آزمون» و دیگری به عنوان «گروه کنترل» انتخاب شدند. محققان از گروهِ کنترل خواستند «رضایت دهند تابلوی تبلیغاتی بزرگی که بر روی آن نوشته: "با احتیاط برانید"، در فضای سبزِ محل زندگیشان نصب شود»؛ یادآوری: ممکن است نصب تابلو منظر عمومی را زشت کند. محققان با آن دیگر گروه، (گروه آزمودنی) متفاوت رفتار کردند. ابتدا از آنها خواستند «یک طومار معمولی را در حمایت از رانندگی محتاطانه امضا کنند»؛ پس از مدتی از آنها خواستند «برچسب کوچکی با مضمونِ "با احتیاط برانید" بر پنجرۀ خانه یا شیشۀ اتومبیل نصب کنند». پس از مدتی تقاضای اصلی (نصب تابلوی تبلیغاتی در فضای سبز) مطرح شد. پاسخها جالب بود؛ درحالی که در گروه کنترل فقط 17درصد شهروندان با نصب تابلو موافق بودند، در گروه آزمودنی 76درصد مردم با آن تقاضا موافقت کردند.
👈تبیین: پس از یک تعهد کوچک و کمهزینه، شخص بهمرور برای آنکه دچارِ «رفتار دوگانه» نشود و سازگاری بین مواضع خود را حفظ کند، با درخواستهای فزاینده همدلی میکند. مبنای بسیاری از شگردهای جذب مشتری در کسبوکارها همین است. فروشگاههای زنجیرهای ابتدا شمارۀ تماسی میگیرند تا فقط خبر تخفیفهای فصلی را اعلام کنند. پس از آن بهتدریج سیلی از آگهی و تبلیغات روانه میشود و مشتری نیز برای آنکه رفتار ناسازگار با همکاری قبلی نشان ندهد خود را به سیل تبلیغاتِ ناخواسته میسپارد.
👈 مصادیقی برای این سوگیری در زندگی فردی و اجتماعی:
-انتخاب یک رشتۀتحصیلی درحالی که اندکی پس از انتخاب، فرد درمییابد آن رشته، با استعداد، علاقه و مصلحتِ او متناسب نیست، اما برای آنکه شکستخورده تلقی نشود، جرأت تغییررشته ندارد. همچنین فهمیدن خطا در زمانی پس از شروع رابطۀ نامزدی، یا سرمایهگذاری در کسبوکار.
👈 از منظر تفکرِنقادانه، شخصِ آگاه کسی است که با مشاهدۀ خطابودنِ تعهدی که داده، آمادۀ تجدیدنظر شود و ناسازگاری بینِ «رفتار آگاهانۀ جدید» و «رفتار خطای پیشین» او را از اصلاح روند معیوب نهراساند. باری، تعهد به حقیقت و مصلحت، ایجاب میکند انسان از تعهد به انتخاب نادرست پیشین دست بکشد.
▫️ سوگیریِ «تعهد-سازگاری» و مسئلۀ حجاب:
- حکومت گمان میکرد وضعِ قانون دربارۀ پوشش زنان و جرمانگاریِ بیحجاب، تکلیفی شرعی و موجبِ برساختن جامعهای بهتر است. آنگاه که برخی پژوهشهای دینی و نیز برخی نظرسنجیهای معتبر نشان دادند درکِ حاکمیت از حجاب، نه شرعاً بلاخدشه است و نه مقبولیت اجتماعی دارد، و هزینههای تداوم روندِ جاری بیش از فواید آن است (یعنی معلوم شد حجاب شبهمسئله است و نه مسئلۀ واقعی)، باید آمادۀ بازنگری میشد، اما افتادن به دامِ «سوگیریِ تعهد-سازگاری» مانع از تجدیدنظر شد. درحالی که تجدیدنظر در روندهای معیوبِ پیشین شرط عقلانیت است.
#تفکر_نقادانه
@ardeshirmansouri
Audio
🔹پیرو حقیقی قرآن بودن به چه معناست؟
🔸از سري نشست هاي "نقش قرآن در جهان معاصر"
🔶#دکتر_محمد_جواد_عظیمی
🎧فایل گزیده صوتي
🔻جلسه چهاردهم
#آينده_پژوهي #قرآن_پژوهي
#الهيات_طبيعي #تفکر #فقه_اسلامی
#هستي_شناسي #معرفت_شناسي
#روانشناسي #متدولوژی
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔸از سري نشست هاي "نقش قرآن در جهان معاصر"
🔶#دکتر_محمد_جواد_عظیمی
🎧فایل گزیده صوتي
🔻جلسه چهاردهم
#آينده_پژوهي #قرآن_پژوهي
#الهيات_طبيعي #تفکر #فقه_اسلامی
#هستي_شناسي #معرفت_شناسي
#روانشناسي #متدولوژی
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
Different thinking
Dr Azimi
🔷 متفاوت اندیشیدن
🔹 بیائیم متفاوت بیاندیشیم, برای متفاوت عمل کردن
🎙فایل صوتی
🔸 استاد محمد جواد عظيمي
#آینده_پژوهی #مغز_پژوهی #زندگی #برنامه_نویسی_مغز #نبوغ #آگاهی #مطالعه #نظریه_پنج_مولفه_فرهنگ #تفکر
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔹 بیائیم متفاوت بیاندیشیم, برای متفاوت عمل کردن
🎙فایل صوتی
🔸 استاد محمد جواد عظيمي
#آینده_پژوهی #مغز_پژوهی #زندگی #برنامه_نویسی_مغز #نبوغ #آگاهی #مطالعه #نظریه_پنج_مولفه_فرهنگ #تفکر
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
گفتوگو و جدل
🔆 گفتوگو، زبان تمدنها است. هیچ تمدنی بدون گفتوگو شکل نگرفته و بدون آن نیز دوام نیافته است.
🔆 اکنون در صدها و هزاران گروه مجازی و محفل علمی و سیاسی، جدل فرمانروایی میکند و انسانهای بسیاری به این خیال خام که در حال گفتوگو با یکدیگرند، در ورطهی مجادلات بیثمر و بیپایان افتادهاند. مرز میان گفتوگو و جدل، بسیار باریک و مبهم است. آنچه من در اینجا یادآوری میکنم، چند نکتهی ساده و سربسته است:
➕ ۱. هدف گفتوگو، این است که من بدانم در ضمیر شما چه میگذرد و شما بدانید که درد من چیست، اما جدل، تشنهی پیروزی است و شهوت استیلا بر غیر دارد.
➕ ۲. پایان جدل، دشمنی است و پایان گفتوگو، دوستی. ذهن و زبان جدلیون، در تسخیر سوءظن به دیگران یا خودخواهی است، اما گفتوگو، راهی است برای کاستن از افتراقها و سوءتفاهمها. گفتوگو ما را به یکدیگر نزدیکتر میکند و جدل، دورتر و دشمنتر. گفتوگو، اگر گرهی نگشاید، گره را کورتر نمیکند.
➕ ۳. در گفتوگو، میان اندیشه و صاحب اندیشه فرق میگذاریم. یعنی مخالفت ما با اندیشهای، به دشمنی ما با صاحب آن اندیشه نمیانجامد.
➕ ۴. در گفتوگو میکوشیم که حرف دیگری را بفهمیم و در جدل میکوشیم که حرف خود را در گوش او فرو کنیم.
➕ ۵. اهل جدل، درد حقیقت ندارند. از همین رو هیچگاه به هیچ خطایی یا جفایی اعتراف نمیکنند، اما در گفتوگوی سالم، طرفین گهگاه میپذیرند که در فلان مسئله خطا کردهاند یا دچار غفلت یا مبالغه شدهاند یا تند رفتهاند.
➕ ۶. جدل، استثمار گفتوگو است. یعنی گفتوگو در جدل، بهانهای بیش نیست. بدین رو اهل جدل، گاهی این بهانه را وامینهند و از ابزاری دیگر استفاده میکنند که هیچ سنخیتی با گفتوگو ندارد، مانند زورگویی و تهدید و نصیحت و افشاگری و تجاوز به حریم خصوصی افراد.
➕ ۷. جدلگرایان، معمولا زبانی درشتگو و پر از نیش و کنایه دارند، اگرچه هر درشتگویی جدلگرا نیست و هر جدلگرایی درشتگو نیست.
➕ ۸. جدل گذشتهگرا است، اما گفتوگو آیندهساز است. در جدل، شما از راهی دفاع میکنید که آن را طی کردهاید، اما در گفتوگو راهی را میجویید که آینده را بسازد. از همین رو گفتوگو پیشرونده است، اما جدل، هر بار به نقطهی آغاز برمیگردد.
➕ ۹. در گفتوگو میکوشیم که چیزی بیاموزیم، اما در جدل، کوشش ما بیشتر برای آن است که دیگران را شیرفهم کنیم.
➕ ۱۰. سماجت و افراط در پیگیری مباحث، از نشانههای اهل جدل است. اهل گفتوگو به همان آسانی که وارد گفتوگو میشوند، آن را رها میکنند و میدانند که کجا و کی باید کنار بکشند، اما جدلیون تا بالا بردن پرچم پیروزی و اعتراف خصم به شکست، دستوپا میزنند.
📝زنده نام رضا بابایی
#تفکر_نقاد
#فلسفه
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔆 گفتوگو، زبان تمدنها است. هیچ تمدنی بدون گفتوگو شکل نگرفته و بدون آن نیز دوام نیافته است.
🔆 اکنون در صدها و هزاران گروه مجازی و محفل علمی و سیاسی، جدل فرمانروایی میکند و انسانهای بسیاری به این خیال خام که در حال گفتوگو با یکدیگرند، در ورطهی مجادلات بیثمر و بیپایان افتادهاند. مرز میان گفتوگو و جدل، بسیار باریک و مبهم است. آنچه من در اینجا یادآوری میکنم، چند نکتهی ساده و سربسته است:
➕ ۱. هدف گفتوگو، این است که من بدانم در ضمیر شما چه میگذرد و شما بدانید که درد من چیست، اما جدل، تشنهی پیروزی است و شهوت استیلا بر غیر دارد.
➕ ۲. پایان جدل، دشمنی است و پایان گفتوگو، دوستی. ذهن و زبان جدلیون، در تسخیر سوءظن به دیگران یا خودخواهی است، اما گفتوگو، راهی است برای کاستن از افتراقها و سوءتفاهمها. گفتوگو ما را به یکدیگر نزدیکتر میکند و جدل، دورتر و دشمنتر. گفتوگو، اگر گرهی نگشاید، گره را کورتر نمیکند.
➕ ۳. در گفتوگو، میان اندیشه و صاحب اندیشه فرق میگذاریم. یعنی مخالفت ما با اندیشهای، به دشمنی ما با صاحب آن اندیشه نمیانجامد.
➕ ۴. در گفتوگو میکوشیم که حرف دیگری را بفهمیم و در جدل میکوشیم که حرف خود را در گوش او فرو کنیم.
➕ ۵. اهل جدل، درد حقیقت ندارند. از همین رو هیچگاه به هیچ خطایی یا جفایی اعتراف نمیکنند، اما در گفتوگوی سالم، طرفین گهگاه میپذیرند که در فلان مسئله خطا کردهاند یا دچار غفلت یا مبالغه شدهاند یا تند رفتهاند.
➕ ۶. جدل، استثمار گفتوگو است. یعنی گفتوگو در جدل، بهانهای بیش نیست. بدین رو اهل جدل، گاهی این بهانه را وامینهند و از ابزاری دیگر استفاده میکنند که هیچ سنخیتی با گفتوگو ندارد، مانند زورگویی و تهدید و نصیحت و افشاگری و تجاوز به حریم خصوصی افراد.
➕ ۷. جدلگرایان، معمولا زبانی درشتگو و پر از نیش و کنایه دارند، اگرچه هر درشتگویی جدلگرا نیست و هر جدلگرایی درشتگو نیست.
➕ ۸. جدل گذشتهگرا است، اما گفتوگو آیندهساز است. در جدل، شما از راهی دفاع میکنید که آن را طی کردهاید، اما در گفتوگو راهی را میجویید که آینده را بسازد. از همین رو گفتوگو پیشرونده است، اما جدل، هر بار به نقطهی آغاز برمیگردد.
➕ ۹. در گفتوگو میکوشیم که چیزی بیاموزیم، اما در جدل، کوشش ما بیشتر برای آن است که دیگران را شیرفهم کنیم.
➕ ۱۰. سماجت و افراط در پیگیری مباحث، از نشانههای اهل جدل است. اهل گفتوگو به همان آسانی که وارد گفتوگو میشوند، آن را رها میکنند و میدانند که کجا و کی باید کنار بکشند، اما جدلیون تا بالا بردن پرچم پیروزی و اعتراف خصم به شکست، دستوپا میزنند.
📝زنده نام رضا بابایی
#تفکر_نقاد
#فلسفه
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
سو گیری اعتقاد گرایی
➕ اعتقادگرایی (Belief Bias) ، تمایلی است ذهنی که در آن فرد هر استدلال را با توجه به باورپذیری نتایجش قضاوت میکند به جای اینکه قدرت استدلال را بررسی کند.
به بیان دیگر اعتقادگرایی باعث میشود فرد در ارزیابی استدلالهای مختلف فقط به این نکته توجه کند که نتایج هر استدلال چقدر با باورها و اعتقادات شخصی وی همخوانی دارد.معنای این پدیده این است که افراد اغلب استدلالی را میپذیرند که با باورهایشان سازگار است ، بیآنکه حتی منطقی بودن دلایل را در نظر بگیرند.
در این حالت فرد تمایل دارد استدلالی را حتی اگر منطقی و عقلانی باشد، در صورتی که خارج از نظام ارزشی او باشد، رد کند.
➕ الکساندر لوریا (۱۹۷۷-۱۹۰۲)، استاد دانشگاه قازان روسیه و از برجستهترین دانشمندان روانشناسی اعصاب در قرن بیستم، در سال ۱۹۷۶ پژوهشی را در میان کشاورزان بیسواد آسیای مرکزی انجام داد تا قدرت استدلال آنان را بسنجد.او در مصاحبه با آنان از ساختارهایی این چنینی استفاده میکرد:
"در کشور آلمان شتر وجود ندارد.
شهر الف در آلمان واقع است.
آیا در شهر الف شتر وجود دارد؟"
● پاسخهایی که گرفت شبیه این جملات بودند: "نمیدانم، من آلمان نرفتهام"، "اگر شهر بزرگ است ممکن است شتر پیدا شود."
وی مصاحبه را با طرح جملاتی نظیر
"اگر هیچ شتری در کل آلمان نباشد چطور؟"
ادامه میداد.
پاسخها دوباره شبیه همان پاسخهای پیشین بود یا چیزی شبیه به این که
"اگر شهر الف کوچک است ممکن است جایی برای شترها نباشد."
● از دیگر سؤالاتی که لوریا پرسید رنگ خرسها بود. گفتگویش با یکی از کشاورزان این چنین بود:
● لوریا: "در سرزمینهای شمالی و خیلی دور که همه جا پوشیده از برف است،خرسها همه سفید هستند.
منطقه الف در سرزمینهای شمالی واقع است.
خرسهای آن منطقه چه رنگیاند؟"
● شرکتکننده در تحقیق:
"خرسها انواع متفاوتی دارند.
نمیدانم.
من فقط خرس سیاه دیدم،رنگ دیگری ندیدم.
هر منطقه حیوانات خاص خودش را دارد."
لوریا: "درست است اما سؤال من این بود که خرسهای منطقه الف چه رنگیاند؟
"شرکتکننده:
"ما همیشه درباره چیزی که به چشم میبینیم حرف میزنیم نه آنچه نمیبینیم.
"لوریا: "اما کلمات من چه پاسخی را القا میکند؟
"شرکتکننده: "خب ببینید سؤال شما را فقط کسی میتواند چواب دهد که آنجا بوده و اگر کسی آنجا نبوده نمیتواند بر اساس حرفهای شما جواب دهد.اگر مثلاً یک مرد شصت یا هشتاد ساله خرس سفید دیده، خب میشود به او اعتماد کرد، اما خب من ندیدم پس نمیتوانم جواب دهم."
(در اینجا یک کشاورز جوان داوطلب میشود و میگوید از حرف شما چنین بر میآید که خرسهای منطقه الف سفیدند.)
لوریا: "خب حالا کدامیک از شما درست میگویید؟"
شرکتکننده: "او جواب خودش را دارد من هم جواب خودم را.
بیشتر از این هم پاسخی برایتان ندارم."
➕ لوریا از این تحقیق مفصل نتیجه گرفت که اعتقادگرایی اجازه نمیدهد افراد منطقی فکر کنند زیرا فقط به نتایج استدلال تکیه میکنند و وقتی نتایج خارج از باورهایشان است، کل استدلال را نادیده میگیرند.دانش هر فرد مجموعهای است از حقایق و اعتقادات فردی.
➕ مسئله این است که شخص در مراجعه به دانش شخصی خود برای کدام وزن بیشتری قائل است.اثر اعتقادگرایی در جاهایی که فرد لازم است نتایج مشاهدهاش را گزارش کند بیش از پیش نمایان میشود.
➕ مثلاً محققی را فرض کنید که مشغول بررسی تاثیر نماز در سلامتی است.
محققی که باز فکر میکند ابتدا دادههایش را گردآوری میکند و سپس نتایجش را مبتنی بر دادههایش گزارش میکند.
اما محققی که خودش به شدت مذهبی است ممکن است تفسیری از دادهها به دست دهد که در طرفداری از نماز به عنوان عامل سلامتی باشد. محققی نیز که ضد مذهب است ممکنست از آن قسمت از دادهها که به نفع نماز باشد صرفنظر کند.
➕ جنیفر کاپلان، استاد گروه آمار و احتمال دانشگاه ایالتی میشیگان، در تحقیقی در سال ۲۰۱۷ نشان داد یکی از چالشهای آموزش روشهای آماری، مقابله با اعتقادگرایی است.در این تحقیق مشخص میشود که وقتی آمار با اعتقادات پژوهشگر در تناقض است، احتمال اینکه پژوهشگر اسیر اعتقادگرایی شود بسیار بالاست.
کاپلان توصیه میکند که باید به دانشجویان آمار شکگرایی را آموزش داد تا در زمان گزارش و نتیجهگیری تحت تاثیر این سوگیری شناختی قرار نگیرند، چه وقتی نتایج با باورهایشان سازگار است چه وقتی که خارج از دایره نظام اعتقادیشان است.
#سوگیریهای_شناختی
#تفکر نقاد
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
➕ اعتقادگرایی (Belief Bias) ، تمایلی است ذهنی که در آن فرد هر استدلال را با توجه به باورپذیری نتایجش قضاوت میکند به جای اینکه قدرت استدلال را بررسی کند.
به بیان دیگر اعتقادگرایی باعث میشود فرد در ارزیابی استدلالهای مختلف فقط به این نکته توجه کند که نتایج هر استدلال چقدر با باورها و اعتقادات شخصی وی همخوانی دارد.معنای این پدیده این است که افراد اغلب استدلالی را میپذیرند که با باورهایشان سازگار است ، بیآنکه حتی منطقی بودن دلایل را در نظر بگیرند.
در این حالت فرد تمایل دارد استدلالی را حتی اگر منطقی و عقلانی باشد، در صورتی که خارج از نظام ارزشی او باشد، رد کند.
➕ الکساندر لوریا (۱۹۷۷-۱۹۰۲)، استاد دانشگاه قازان روسیه و از برجستهترین دانشمندان روانشناسی اعصاب در قرن بیستم، در سال ۱۹۷۶ پژوهشی را در میان کشاورزان بیسواد آسیای مرکزی انجام داد تا قدرت استدلال آنان را بسنجد.او در مصاحبه با آنان از ساختارهایی این چنینی استفاده میکرد:
"در کشور آلمان شتر وجود ندارد.
شهر الف در آلمان واقع است.
آیا در شهر الف شتر وجود دارد؟"
● پاسخهایی که گرفت شبیه این جملات بودند: "نمیدانم، من آلمان نرفتهام"، "اگر شهر بزرگ است ممکن است شتر پیدا شود."
وی مصاحبه را با طرح جملاتی نظیر
"اگر هیچ شتری در کل آلمان نباشد چطور؟"
ادامه میداد.
پاسخها دوباره شبیه همان پاسخهای پیشین بود یا چیزی شبیه به این که
"اگر شهر الف کوچک است ممکن است جایی برای شترها نباشد."
● از دیگر سؤالاتی که لوریا پرسید رنگ خرسها بود. گفتگویش با یکی از کشاورزان این چنین بود:
● لوریا: "در سرزمینهای شمالی و خیلی دور که همه جا پوشیده از برف است،خرسها همه سفید هستند.
منطقه الف در سرزمینهای شمالی واقع است.
خرسهای آن منطقه چه رنگیاند؟"
● شرکتکننده در تحقیق:
"خرسها انواع متفاوتی دارند.
نمیدانم.
من فقط خرس سیاه دیدم،رنگ دیگری ندیدم.
هر منطقه حیوانات خاص خودش را دارد."
لوریا: "درست است اما سؤال من این بود که خرسهای منطقه الف چه رنگیاند؟
"شرکتکننده:
"ما همیشه درباره چیزی که به چشم میبینیم حرف میزنیم نه آنچه نمیبینیم.
"لوریا: "اما کلمات من چه پاسخی را القا میکند؟
"شرکتکننده: "خب ببینید سؤال شما را فقط کسی میتواند چواب دهد که آنجا بوده و اگر کسی آنجا نبوده نمیتواند بر اساس حرفهای شما جواب دهد.اگر مثلاً یک مرد شصت یا هشتاد ساله خرس سفید دیده، خب میشود به او اعتماد کرد، اما خب من ندیدم پس نمیتوانم جواب دهم."
(در اینجا یک کشاورز جوان داوطلب میشود و میگوید از حرف شما چنین بر میآید که خرسهای منطقه الف سفیدند.)
لوریا: "خب حالا کدامیک از شما درست میگویید؟"
شرکتکننده: "او جواب خودش را دارد من هم جواب خودم را.
بیشتر از این هم پاسخی برایتان ندارم."
➕ لوریا از این تحقیق مفصل نتیجه گرفت که اعتقادگرایی اجازه نمیدهد افراد منطقی فکر کنند زیرا فقط به نتایج استدلال تکیه میکنند و وقتی نتایج خارج از باورهایشان است، کل استدلال را نادیده میگیرند.دانش هر فرد مجموعهای است از حقایق و اعتقادات فردی.
➕ مسئله این است که شخص در مراجعه به دانش شخصی خود برای کدام وزن بیشتری قائل است.اثر اعتقادگرایی در جاهایی که فرد لازم است نتایج مشاهدهاش را گزارش کند بیش از پیش نمایان میشود.
➕ مثلاً محققی را فرض کنید که مشغول بررسی تاثیر نماز در سلامتی است.
محققی که باز فکر میکند ابتدا دادههایش را گردآوری میکند و سپس نتایجش را مبتنی بر دادههایش گزارش میکند.
اما محققی که خودش به شدت مذهبی است ممکن است تفسیری از دادهها به دست دهد که در طرفداری از نماز به عنوان عامل سلامتی باشد. محققی نیز که ضد مذهب است ممکنست از آن قسمت از دادهها که به نفع نماز باشد صرفنظر کند.
➕ جنیفر کاپلان، استاد گروه آمار و احتمال دانشگاه ایالتی میشیگان، در تحقیقی در سال ۲۰۱۷ نشان داد یکی از چالشهای آموزش روشهای آماری، مقابله با اعتقادگرایی است.در این تحقیق مشخص میشود که وقتی آمار با اعتقادات پژوهشگر در تناقض است، احتمال اینکه پژوهشگر اسیر اعتقادگرایی شود بسیار بالاست.
کاپلان توصیه میکند که باید به دانشجویان آمار شکگرایی را آموزش داد تا در زمان گزارش و نتیجهگیری تحت تاثیر این سوگیری شناختی قرار نگیرند، چه وقتی نتایج با باورهایشان سازگار است چه وقتی که خارج از دایره نظام اعتقادیشان است.
#سوگیریهای_شناختی
#تفکر نقاد
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔍 چه کسی متفکر نیست؟
Who is an unthinker?
تفکر نقاد (Critical thinking)
🎙️ : دکتر اکبر سلطانی به این سوال پاسخ میدهد .
شما نامتفکر هستید اگر :
1. نتوانید نقش تفکر را در زندگیتان توصیف کنید.
2. نتوانید جدیدترین مفهومی را که در ذهنتان شکل دادهاید بیان کنید.
3. نمیدانید نقش تفکر منصفانه در زندگیتان چیست.
4. نمیدانید نقش تفکر خودمحورانه در زندگیتان چیست.
5. نمیتوانید دیدگاهتان را برای رسیدن به اهدافتان توضیح دهید.
#تفکر_نقاد
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
https://telegram.me/ce7en
Who is an unthinker?
تفکر نقاد (Critical thinking)
🎙️ : دکتر اکبر سلطانی به این سوال پاسخ میدهد .
شما نامتفکر هستید اگر :
1. نتوانید نقش تفکر را در زندگیتان توصیف کنید.
2. نتوانید جدیدترین مفهومی را که در ذهنتان شکل دادهاید بیان کنید.
3. نمیدانید نقش تفکر منصفانه در زندگیتان چیست.
4. نمیدانید نقش تفکر خودمحورانه در زندگیتان چیست.
5. نمیتوانید دیدگاهتان را برای رسیدن به اهدافتان توضیح دهید.
#تفکر_نقاد
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
https://telegram.me/ce7en
The Symphony of life 2
Dr. Azimi
🔷 سمفونی زندگی II
🔹زندگی پیمانی بسیار سری میان هستی و برخی از انسان هاست.
#دکتر_محمد_جواد_عظیمی
قسمت #دوم
#آینده_پژوهی #مغز_پژوهی #بزرگداشت #زندگی #زیبایی_شناسی #تجربه #اراده #خودشناسی #سازندگی #مرگ #تفکر
لینک قسمت قبل
https://t.me/drhashemirekavandihamgam/36739
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔹زندگی پیمانی بسیار سری میان هستی و برخی از انسان هاست.
#دکتر_محمد_جواد_عظیمی
قسمت #دوم
#آینده_پژوهی #مغز_پژوهی #بزرگداشت #زندگی #زیبایی_شناسی #تجربه #اراده #خودشناسی #سازندگی #مرگ #تفکر
لینک قسمت قبل
https://t.me/drhashemirekavandihamgam/36739
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
symphony of life 3
Dr.Azimi
🔷 سمفونی زندگی III
🔹انسان خود آفرینشگر خویش است.
🔸#دکتر_محمد_جواد_عظیمی
قسمت #سوم
#آینده_پژوهی #مغز_پژوهی #روانپژوهی #معنای_زندگی #هنر #خلاقیت #سازندگی #لذت #خوشبختی #تفکر
لینک قسمت قبل
https://t.me/drhashemirekavandihamgam/36941
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
🔹انسان خود آفرینشگر خویش است.
🔸#دکتر_محمد_جواد_عظیمی
قسمت #سوم
#آینده_پژوهی #مغز_پژوهی #روانپژوهی #معنای_زندگی #هنر #خلاقیت #سازندگی #لذت #خوشبختی #تفکر
لینک قسمت قبل
https://t.me/drhashemirekavandihamgam/36941
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi