کانال دانشگاهیان، معلم ها و حامیان ایران آباد- دما
109 subscribers
23.4K photos
20.4K videos
764 files
29.3K links
دانشگاهیان، معلم ها و حامیان ایران آباد

@intelectuals
Download Telegram
1_ آیا قیام «اسپارتاکوس» واقعیت داشت و اصلاً رابطة آن با تطور اندیشه ‎های اقتصادی چیست؟
@DrRahimiBoroujerdi
باید پذیرفت که هیچ واقعیتی نیست که در سطوح خود از ساختار عینی- ذهنی برخوردار نباشد و قیام اسپارتاکوس هم از این قاعده مستثنی نیست. ساختار‎های عینی- ذهنی که نه‎ تنها از مقام هستی شناختی برخوردارند، بیشتر شبیه رؤیا هستند و رؤیاهایی که با واقعیت فاصلة چندانی نداشته، بلکه در شرایط و زمان ‎هایی عین واقعیت ‎اند.
اما آیا نظریه ‎های اقتصادی هم حاصل یک رؤیا هستند.
در جواب باید گفت که بالاخره هر نظریه ‎ای چون از ساختار عینی- ذهنی برخوردار است،
درعین حال حاصل رؤیای نظریه ‎پرداز آن است که این رؤیا در مرتبه ‎ای عالی ‎تر وصل به نظم هستی در جهان بوده و به ‎همین دلیل اکثر سنت ‎ها و آیین ‎های مذهبی و حتی اسطوره ‎شناسی اصرار دارند که بگویند،
نظریه ‎هایی از ماندگاری و واقعیت بیشتری برخوردارند که از رؤیای ذکاوت الوهی یا همان نظم موجود در جهان هستی نشأت گرفته شده باشند تا جایی‎که گفته می‎ شود که انسان‎ ها چیزی به ‎جز اندیشه‎ ای در ذهن خداوند نیستند
و «کیتس» شاعر می ‎سراید:
«ما همه بخشی از رؤیای فناناپذیر خداوندیم.»
اسپارتاکوس، اسطوره ‎ای فناناپذیر در تاریخ اندیشه ‎های اقتصادی بوده که نزاع میان «صاحب نیروی کار» و «ماشین سلطه» را به ‎معرض نمایش می ‎گذارد. حرکت این اسطوره فناناپذیر تبدیل به فرهنگ ضدبرده ‎داری شده و به ‎تعبیر «ویلیس هارمن» یکی از دانشمندان قدیمی مؤسسة بین‎المللی دانشگاه استنفورد، دارای اعتبار بوده و غیرقابل انکار است.
او می ‎گوید: "چرا درک نمی ‎کنیم که هر شکل و گونه ‎ای از تجربه یا پدیده ‎ای که در طول اعصار و از میان فرهنگ ‎های گوناگون گزارش شده، دارای اعتباری آشکار و اساسی است که نمی ‎توان آن‎را انکار کرد. "
قیام اسپارتاکوس واقعیتی ناپوشیده بوده، هرچندکه مثل هر واقعیت دیگری، به ‎صورت وجود مستتر واقعیت در الگوی هولوگرافیک، وجود دارد و در زمان خود به وجود نامستتر بدل می ‎شود که به فهم عمیق ‎تر از واقعیت ‎های اقتصادی منجر شده که پیامد آن، پیدایی رویکر و برداشتی بدیع از فعالیت ‎های اقتصادی در عرصة الگوی جدید رفتاری برای «انسان اقتصادی» است.
«تالبوت» می ‎گوید: "وجود مستتر واقعیت می ‎تواند گاه به وجود نامستتر تبدیل شود. اگر این موضوع حقیقت داشته باشد، پیامدهای عمیقی خواهد داشت ازجمله آن‎ که به فهم عمیق‎ تری از این ‎که چگونه سطوح جدیدی از پیچیدگی ‎ها- نظیر رویکردها و برداشت ‎ها و الگوی جدید رفتاری- در پهنة آگاهی انسانی پا به عرصة هستی می‎نهند... "
درواقع، می ‎توان ادعا کرد که قیام سپارتاکوس به ‎معرفی الگوی جدید رفتاری میان طبقة فرودست جامعه و طبقة برخوردار از ثروت می ‎پردازد.
(ادامه دارد)

#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#دکتررحیمی_بروجردی
#قیام_اسپارتاکوس
🌴
@intelectuals
#هنر_در_روم_باستان
#موسیقی
#دکتر_علیرضارحیمی_بروجردی
(قسمت اول)

موسیقی به‎ مثابه یکی از ارتعاشات و فرکانس‎ های آگاهی که میان تعقل و تخیل رابطه‎ ای معنی ‎دار برقرار می ‎کند، در روم قدمت طولانی داشته و تاریخ آن را سه هزارسال پیش از میلاد ذکر کرده ‎اند.
(باید دانست که بدون شک بسیاری از نظریه‎های ماندگار) از ریتم و نوای موسیقیایی خاصی برخوردارند، چراکه هر اثر ماندگار در عالم خلقت نمی ‎تواند از ریتم و نوای موسیقیایی بی‎ بهره باشد،
ضمن آن ‎که ارتعاشات و فرکانس ‎هایی که از موسیقی ساطع می‎ شود، بدون تردید در خلق آثار علمی نقش اساسی داشته و حداقل این موضوع برای خود من نیز صادق است.
رومیان افزون بر آن ‎که توانستند از راه ترویج موسیقی، برای خود و امپراطوری درآمد فراوانی کسب کنند، آن ‎را به‎عنوان «حرفه ‎ای» مهم در جامعه معرفی کردند.
آن ‎ها در موسیقی نیز مثل سایر رشته های هنری از یونانیان تأثیرات زیادی گرفتند و بسیاری از موسیقی دانان رومی تحت تعلیم یونانیان قرار داشتند.
به همین صورت، سازهای موسیقی یونانیان توسط رومیان مورد استفاده قرار می ‎گرفت و موسیقی دانان حرفه ای در جشن ها و مراسم مذهبی از آن ‎ها بهره می ‎بردند.
در روم، خنیاگران دوره ‎گرد را افراد بی ‎بضاعت تشکیل می ‎دادند و آن ‎ها از راه نواختن موسیقی و خواندن سرودهای ویژه در خیابان ‎ها و معابر و سرگرم کردن مردم، امرار معاش می ‎کردند.
گفته می ‎شود که "اُپرا" حاصل همین آوازهای خاصی بود که خنیاگران دوره ‎گرد در سفرهایشان از شهری به شهر دیگر می ‎خواندند.
امپراطوران روم نیز رفته ‎رفته علاقة خاصی به موسیقی نشان دادند و موسیقی ‎دانان را به‎ صورت‎های مختلف حمایت و تشویق می ‎کردند.
افزون براین، اجرای نمایش ‎های بی ‎کلام همراه با موسیقی به ‎شدت مورد استقبال مردم قرار می ‎گرفت و بسیاری از این اجراها به ‎شکل پانتومیم در مسیرهای رفت‎ و آمد مردم به ‎نمایش در می ‎آمدند.

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#موسیقی

https://telegram.me/intelectuals
#هنر_در_روم_باستان
#موسیقی
#دکتر_علیرضارحیمی_بروجردی
(قسمت دوم)

با استقرار و گسترش مسیحیت در امپراطوری روم، از سبک موسیقی رومِ پیش از میلاد به‎ صورت همخوانی و هم‎ سرایی کلیسا استفاده می ‎شد و آوازهای موزون یونانی و لاتین با تلاوت آیات عبری که به‎ صورت شعرخوانی آوازگونه اجرا می ‎شدند، در خدمت برنامه‎ های کلیسا قرار می ‎گرفت.
ساز "کیتارا " از نخستین سازهای مورد استفادة رومیان باستان، در محافل عمومی برای نوازندگی سلو یا همراهی با صدای خواننده استفاده می‎ شد.
این ساز شبیه ساز "چنگ " یونانیان باستان بود اما سنگین‎ تر از چنگ؛ و صدایی رساتر و دلنشین ‎تر داشت.
موسیقی ‎دانان حرفه ‎ای از "کیتارا" همزمان با خواندن و سرودن اشعار استفاده می ‎کردند هرچند که استفاده از سازهای بادی(فلوت) نیز در محافل شیوع پیدا می ‎کرد؛
البته یونانیان علاقة زیادی داشتند تا از سازهایی مثل "آلوس"(نی) و "سیرینکس"(فلوت) استفاده کنند.
رومیان از نوعی نی به نام "تیبیا" بهره می ‎جستند که در اطرافش سوراخ‎ هایی قابل باز و بسته شدن بود تا انعطاف در نواختن بیشتر شود.
همچنین، استفاده از سازهای دیگر مثل "چنگ ایستا یا عمودی"، "عود مصری"، "سازدهنی" و "زبانه زنگ" (سازی با صدای کف ‎زدن) رواج داشت.
رومیان معتقد بودند که خواندن اشعار همراه موسیقی با مضامین اخلاقی و اجتماعی قادر است که روح و جسم آدمی را به آرامش رساند و آن‎ ها در این حالت خواهند توانست، در خلق اندیشه و تفکر پویاتر عمل کنند.
کثیری از مردم برای ستایش خدایان، ساز "بربط" را می ‎نواختند، هرچندکه آن ‎ها از موسیقی برای تفریح و پرکردن اوقات فراغت بهره می‎ جستند، از آن نیز به ‎مثابه یکی از فعالیت ‎های اقتصادی مورد پسند و مقبول جامعه بهره ‎برداری می ‎کردند.
یعنی، موسیقی نه ‎تنها در خدمت هنر و ذوق بشری بود، بلکه به ‎عنوان حرفه ‎ای مورد قبول، آثار اقتصادی فراوانی داشت.

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#موسیقی

https://telegram.me/intelectuals
#زیبایی_شناسی
#هنر
#دکتر_علیرضارحیمی_بروجردی

در مطالعاتم به طور معمول از نگاه زیبایی شناسی بهره های زیادی می برم که این مطلب در مورد کتاب های متعددم مثل کتاب های فلسفی، تاریخی، عرفانی، ادبی، اقتصادی و.... صدق می کند
در این کتاب ها، نگاه ‎های متفاوت اما همسو به «زیباییشناسی» ارایه داده ‎ام که عبارتند از:
الف- با نگاه زیبایی‌ شناسانه، می توان شناخت بهتری از فضاها، شرایط و اوضاع پیرامونی پیدا کرد که این امر، فهم و نگرش ما را نسبت به موضوعات مورد مطالعه تغییر داده و در جهت درست و واقعی اصلاح می کند.
زیبایی شناسی به ما می آموزد که چگونه می توان با نظمی منطقی و هماهنگ و از طریق درکنار گذاشتن اجزای مختلف معرفت بشری (برای مثال، هنر، ادبیات، فلسفه و.....)، به کلیت موضوع مورد مطالعه دست پیدا کرد.
بنابراین، نگاه زیبایی ‎شناسانه را هم می توان در علوم طبیعی به کار برد و هم در علوم اجتماعی و انسانی از جمله اقتصاد؛
سعی کرده ام که نگاه زیبایی ‎شناسانه را از طریق امتزاج تعقل و تخیل (هنر، فلسفه، ادبیات و...) و به ‎عبارت دیگر، کاربرد هنر، اخلاق، ادبیات و فلسفه در مؤلفه ‎ها و نظریه ‎های اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی ارایه کنم.
ب- به ‎نظر من، زیباییشناسی در علوم رفتاری و اجتماعی مثل جامعه شناسی و اقتصاد عبارتست از اثری که هرکدام از نحله ‎ها یا نگرش ‎ها بر رفتار «انسان» برجای گذاشته که به جا به ‎جایی یا تغییر در رفتارهای اجتماعی، فرهنگی، مصرفی، تولیدی، تجاری و.... فرد یا بنگاه ‎ها منجر می ‎شود.
پ- زمانی ‎که از زیباییشناسی سخن می‎گویم، منظورم «رضایت ‎مندی» یا حس خوبی است که افراد یا بنگاه ‎ها از عملکرد مؤلفه‎ های اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی دریافت می ‎کنند.
ت- چون اعتقاد دارم که برای مثال، نگرش ‎ها و مکاتب اقتصادی (برای مثال: کلاسیک، نئو-کلاسیک، کینزین، پولیون، نهادگرایی و.....) درمجموع از کلیتی هولوگرافیک در نظم اقتصادی جهان برخوردارند و این کلیت از راه هنر، فلسفه، ادبیات، تاریخ و دیگر مؤلفه ‎های معرفت بشری تقویت شده یا نظام یافته است،
هر جزء یا بخشی از نگرش به ‎تنهایی نمایان ‎گر کلیت بوده و بنابراین نه ‎تنها از نظم زیباییشناسی برخوردار است، بلکه می ‎تواند هرکدام در شرایط مخصوص به ‎خود حس رضایت ‎مندی فردی یا جمعی ایجاد کرده و آن ‎را در رفتار انسان نمایان سازد.
پس برای مثال در حوزة علم اقتصاد، هرکدام از نگرش ‎های اقتصادی که بتوانند انتقال ‎دهندة چنین حسی باشند، بیان ‎گر عینیت ‎یافتن زیباییشناسی در علم اقتصاد است. همین روش و استدلال را می توان درباره سایر علوم نیز به کار برد.
آن ‎چه به طور معمول بر آن اصرار داشته ‎ام، القای این نکته است‎ که نمی توان فرضاً رفتار و نگرش اقتصادی را خارج از رفتارهای اجتماعی و حتی روانی و تمایل به حس درونی و ذهنی زیبایی که در همه حال در انسان طبیعی وجود دارد و او سعی کرده آن را توسط فلسفه، هنر، شعر و ادبیات و سایر مقولات علوم انسانی و اجتماعی عرضه کند، جستجو کرد.
از طرفی، در هر مرحله از مراحل زندگی آدمی و رفتارهای اجتماعی- اقتصادی او، نوعی از حس یا درک زیبایی در ذهن وی پدیدار می شود که البته به مثابه عاملی مستقل از رفتارهای اقتصادی خارج از ذهن پدیدار شده
و متعاقباً نگرش ها، تصمیمات و رفتارهای اجتماعی- اقتصادی او را متأثر و جهت دار ساخته و "انتخاب" او را در حوزة اجتماعی- اقتصادی میسر می ‎سازد.
بنابراین، انسان در فرایند ژرف ‎نگری در تفکر اجتماعی- اقتصادی که با نگاه زیبایی ‎شناسانه بدست می آورد، نه تنها حس بهتری نسبت به زندگی پیدا می ‎کند، بلکه معنی و مفهوم انتخاب ‎های اجتماعی- اقتصادی و رفتارهای خویش را در محیط پیرامونی بهتر می تواند درک کند.

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#زیبایی_شناسی
#هنر

https://telegram.me/intelectuals
توصیه به ریاضت در اقتصاد مسیحی از نگاه مارسیون

«مارسیون» (85- 160میلادی) از مسیحیان آسیای صغیر بود که در روم زندگی می کرد و از کسانی بود که در آیین مسیحیت بدعت های چندی برجای گذاشت و آن‎را با فلسفه های رایج روز درآمیخت. اما او برعکس "سنت آگوستین" از طرف کلیسای کاتولیک ملحد و بدعت گذار معرفی شد.

"مارسیون" با استعانت از آراء "افلاطون" و فلسفة "رواقیان"، عقاید مسیحی خویش را رواج می داد. او را پیرو فرقة "گنوسی" می دانند. آیین "گنوسی" از اجتماع "اشراق" افلاطونی، "مشاء" ارسطویی، آیین "برهمنی"، مذاهب مانی، یهودی و بودایی، عقاید و آرمان های "ذیمقراطیس" و "گزنفون" به وجود آمد.

از منظر اقتصادی، «مارسیون» همچون دیگر آباء کلیسا معتقد به حرمت ربا بود و سودی را برای پول جایز نمی دانست.
وی در ادامة افکار "گنوسی"، برای دنیای مادی ارزش زیادی قایل نبود و غرق شدن در اقتصاد را وحشتناک توصیف می کرد.

"گنوسی ها" معتقد بودند که خلق عالم ماده توسط خدای بنی اسراییل، کار عبثی بوده چراکه واقعیت جهان امری معنوی است نه مادی!

مارسیون اعتقاد داشت که مسیح سرور بهشت (عالم معنا) است، درحالی که مسیحیان اعتقاد داشتند که مسیح سرور بهشت و زمین (عالم ماده) است. او اعتقاد داشت که منفعت شخصی در زمرة "اخلاقیات بد" محسوب می شود که اقتصاددانان از آن به "اقتصاد بد" تعبیر کرده اند.

به طورکلی می توان نتیجه گرفت که در این دوران نیز رابطه میان «تفکر» و «انتخاب اقتصادی» توسط اسطوره های مسیحی و با تکیه بر کتاب مقدس برقرار می شد که به نوبه تأثیرات فراوانی را در تطور علم اقتصاد در آینده برجای گذاشت.


آمیزش مسیحیت با فلسفه های رایج روز در این دوران ادامه داشت و به مقتضای زمان و مکان، مسیحیت از فلسفه های متعددی رنگ می گرفت. مشاهده شده است که در آسیای صغیر، مسیحیت رنگ زرتشتی به خود گرفت. همچنین، آمیزش مسیحیت با برخی از پدیده های فکری در شرق به ویژه "مانویت"، تأثیر به سزایی در نحوة زندگی اجتماعی بسیاری از افراد داشته و متعاقباً «انتخاب اقتصادی» را متأثر می ساخت.

شماری از مردمی‎که تحت تأثیر مذهب التقاطی مسیحیت قرار گرفته بودند به کوه ها و نقاط دور افتاده می رفتند و در گوشة خلوت و انزوا به عبادت مشغول می شدند. غالباً بدن های خود را نمی شستند و اعتقاد داشتند که استحمام و آرایش سبب دوری و غفلتشان از خداوند می شود.
جسم خویش را رنج می دادند و خوشی را بر خود حرام می دانستند. چنان چه گفته می شود، شخصی سال های زیادی در بالایی ستونی نشسته بود!

در مجموع، آن ها اعتقاد داشتند که «ریاضت کشی» موجب علو درجات روح می شود.
به طور طبیعی، تفکر خاص این مردمان می توانست «انتخاب اقتصادی» آن ها را متأثر ساخته که بعدها «اقتصاد دستوری» مورد تأکید کلیسا و سایر نظام های دستوری و ایدئولوژیکی از همین هولوگرام پیروی کردند.

پ.ن.
اگر هم امروز برخی از روحانیون در ایران، مردم را به ریاضت و صبر دعوت می کنند، ناشی از چنین تفکر قرون وسطایی است که سال ها در کشورهای مسیحی در جریان بود که سرانجامی جز محنت و بدبختی و عقب افتادگی، ارمغان دیگری برایشان به همراه نداشت

#دکتررحیمی_بروجردی

#اقتصاد_دستوری
#اقتصاد_مسیحی
#ریاضت
#مارسیون
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
«کوینتوس انیوس » از الهام بخش های «ویرژیل»، هولوگرام «اقتصاد روستایی» را به نمایش گذاشت و درواقع، اندیشه های اقتصادی «ویرژیل» از افکار فلسفی «انیوس» الهام گرفته شده است.

«انیوس» برده ای بود که از یونان به روم آورده شد و به سبب تسلط بالایش در ادبیات لاتینی و یونانی و استعداد فراوانی که در نمایش نویسی داشت، به زودی آوازه اش میان هنردوستان پیچید.
از‎همین رو، جایگاهی میان طرفداران مکتب "هلنیسم" پیدا کرد و با عضویت در انجمن "سکیپیوییان" به طور رسمی در حلقة مترجمان آثار یونانی- لاتینی به زبان رومی درآمده و درمیان شاعران رومی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داد.

«انیوس» گمان می برد که همطراز «هومر» است و خود را جانشین وی می دانست. او می گفت که: روح و تفکر هومر در مسیر تناسخ و عبور از کالبد فیثاغورس و کالبد یک طاووس، به کالبد وی وارد شده است.

به اعتقاد وی: "دولت روم بر پایة اخلاقیات کهن و مردان بزرگش استوار است." و براساس همین اعتقاد بود که به نگارش تاریخ حماسی روم مبادرت ورزید و آثار فراوانی ازجمله بیش از بیست تراژدی از خود برجای گذاشت که تعداد کمی از آن‎ها باقی مانده اند.

وی با تأثیرات فراوان و نوینی که در قالب و ساختار شعر رومی و ادبیات لاتینی از خود برجای گذاشت، الهام بخش فکری و نظری شاعران بزرگی مثل «ویرژیل» و «هوراس» بود.

سرانجام "کوینتوس انیوس" در سن هفتاد سالگی دیده از جهان بست و بخشی از اشعارش را بر سنگ مزارش نوشتند:

برای من اشک مریز و به ماتم منشین
که من روی لبان مردمان،
برای ابد، پاینده و زنده ام

دنیای ادبیات و هنر با اقتصاد آن چنان از همان آغاز پیدایش تمدن بشری در هم پیچیده اند که جدایی آن ها از یکدیگر امکان پذیر نیست.

در این دنیای پر رمز و راز، گهگاه اندیشمندانی مثل انیوس ظهور می کنند تا فطرت طبیعت دوست آدمی را با روابط اقتصادی آشته داده که شاید سرانجامش رفاه و لذت و رضایت مندی برای او باشد.

رؤیایی که بشر سده هاست در آرزوی دست یازی به آن است.

#دکتررحیمی_بروجردی

#کوینتوس_انیوس
#هولوگرام_اقتصاد
#اقتصاد_طبیعی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
بورژوازی و انقلاب
دکتررحیمی بروجردی

روشنفکران بسیاری به ویژه روشنفکرانی که به گونه ای تعلق به اندیشه سوسیالیسم دارند، بورژوازی را از زمان پیدایش، علت بسیاری از نابسامانی های اجتماعی می دانند. در این یادداشت ، سعی دارم به طور مختصر و خلاصه به معرفی تعدادی از این ادیبان اشاره داشته باشم.

در بررسی تاریخ متوجه شدم که این تفکر تا حد زیادی از فرانسه به سایر کشورها رخنه کرد تا جایی که در دوران و پس از انقلاب فرانسه، برخی از ادیبان به جمع مخالفان بورژوازی پیوسته و با اشعار مهیج خود، به مخالفان طبقة بورژوازی یاری می رساندند.

روشنفکران به ویژه ادیبان می خواستند به جامعه بفهمانند، نظام بورژوازی قادر به تأمین رضایت مندی و القای حس زیبایی شناسانه در جامعه نیست. به عبارت دیگر، این افراد برقراری رابطه میان «تفکر بورژوازی» و «انتخاب اقتصادی مبتنی بر نظام سرمایه» را نپذیرفته و راه دیگری را جستجو می کردند.

ازجمله، «ویلیام بلیک » (1757- 1828) شاعر انگلیسی که دوران تحول به «رومانتیسم» را شاهد بود در خانواده ای گمنام و نه چندان مشهور انگلیسی دیده به جهان گشود و تا سن ده سالگی پا به مدرسه نگذاشت و در خانه آموزش می دید.
او "زندگی رازآلودی داشت. علوم را مردود می دانست. کتاب مقدس را دگرگون ساخت. در وجود خدا شک می کرد. مسیح را می پرستید. با پیامبران هم چشمی می کرد و خواستار آن بود که مدینة فاضله یا آرمان شهری با حضور قدیسین خاکی بنیان نهاده شود."

مجموعه سروده های باعنوان «سرودهای معصومیت» (۱۷۸۹) و «سرودهای تجربه» (۱۷۹۴) را با چاپ تذهیبی که خود مبدع آن بود، منتشر کرد. او با کلیسا مخالفت کرد و به آزادی انسان و عشق الهی معتقد بود. زمانی که بلیک درگذشت، انتقال به دوران رومانتیسم به مرحلة تکمیل و نهایی رسیده و نهضت رومانتیسم در اوج قدرت نهضت کلاسیسیسم آغاز شده بود.

آیا دیدن این منظره چیز مقدسی است
در سرزمینی غنی و پربار که کودکان خردسال گرفتار بی نوایی باشند
با سرما و دست های رباخواران تغذیه شوند؟
درحالی‎که جملگی کودکان گرفتار فقرند؟
این‎جا سرزمین فقر و تیره است.

همچنین، از "جورج گوردن بایرن " (1824- 1788) می توان یاد کرد که خواستار انقلاب بود و با استثمار و بهره کشی کارگران در فرایند انقلاب صنعتی اروپا مبارزه می کرد.
بایرن را به لرد بایرون می شناسند که شاعر غزلسرای انگلیسی فرانسوی الاصل بود و در خانواده ای متمول در شهر لندن دیده به جهان گشود. در کودکی پدرش را از دست داد. در 1801 به مدرسه «هارو» رفت و به یادگیری ادبیات پرداخت.
در 1805 در دانشگاه کمبریچ ثبت نام کرد و نخستین اثرش را در 1812 منتشر نمود. بایرن از افراد تأثیرگذار مکتب رمانتیسم بود و با هرگونه تزویر و دورویی و ستم مبارزه می کرد. در 1823 به درخواست آزدی خواهان یونانی در جنگ علیه دولت عثمانی شرکت کرد و سال بعد در همان جنگ کشته شد. فقط 36 سال عمر کرد ولی در این مدت کوتاه آثار ارزشمندی از خویش برجای گذاشت.

خدا شاه را نجات دهد و شاهان را،
زیرا اگر چنین نکند، شک دارم از آن که مردم بیش از این حاضر شوند چنین کنند
گمان دارم صدای پرندة کوچکی را می شنوم که چنین می خواند،
مردم اندک اندک نیرومندتر خواهند شد و انبوه جمعیت
سرانجام، جملگی از تقلید صبر ایوب به جان آیند
با طیب خاطر می گفتم: «اُف بر تو»، اگر درنیافته بودم که انقلاب،
و فقط انقلاب، می‎تواند زمین را از آلودگی دوزخ نجات بخشد.

درمقابل، شاعرانی مثل «ویلیام وردزورث » (1850- 1770) شاعر انگلیسی بودند که تحت تأثیر ندای «آزادی، برادری و برابری» بورژواها، همگام با انقلاب می سرودند. ویلیام در "کاکرموت" "کومبرلند" دیده به جهان گشود. پدرش وکیل دعاوی در سمت امور بازرگانی «سر جیمز لوثر» زندگی مرفهی را برای خانواده درست کرده بود.

نخستین سروده اش را باعنوان "د‌‌ر باب د‌‌ید‌‌ن گریة د‌‌وشیزه هلن ماریا ویلیامز د‌‌ر داستان پریشانی" با نام ساختگي "آکسیلوگوس" (ارزش شناس) منتشر کرد‌‌.
مجموعه سروده‌ هاي "افسانه های غنایی"(1789) بود که وی را در زمرة شعرای سبک رمانتیک معرفی کرد. "دوروتي"، خواهر وردزورث، همدم همیشگی و یاور زندگاني وی بود که او را در نگارش سروده هايش کمک می کرد. از 1843 تا پایان عمر به‎عنوان "ملک الشعرای" دربار انگلستان، انجام وظیفه کرد.

از جمهوریی که در آن جملگی مردمان
بر زمینه ای برابر می ایستادند، که در آن همة ما برابر بودیم،
همگی قرین شرف و سرفرازی، آن چنان که اعضای یک پیکر باشند،
از جملة فاضلان و آدم های محترم؛ جایی که بالاتر از همة این ها
دست یابی به امتیازات برای همه میسر بود و احترام به مال و جاه آن قدر نبود که-
احترام به استعداد، ارزش و صفت بالنده.

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
الگوی هولوگرافیک علم اقتصاد
دکتر رحیمی بروجردی

منظور از «الگوی هولوگرافیک » چیست؟
این الگو نشان می دهد که هر جزء کو‌چک و حتی هر ذره ای از آن، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در برداشته و حاوی تمامی محتوای کل در هر جزء ‌‎است‌.
از این منظر، کل جهان و تمامی اجزای آن که تاریخ و اندیشة آدمی را دربرمی گیرد، مثل «هولوگرام» (تمام نگار) است؛ یعنی، هر ذرة آن، همة جهان را در خود دارد.

از آن جایی که من نگاهی زیبایی شناسانه به تطور علم اقتصاد داشته ام و سعی دارم که تلفیق «عقلانیت» و «تخیل» را در کنار تأثیر تاریخ، فرهنگ، ادبیات، شعر، هنر و سایر فعالیت های ذهنی و شهود هنری در پیدایی رفتار و اندیشه های اقتصادی بررسی کنم، استفاده از الگوی هولوگرافیک در علم اقتصاد را بهترین روش دریافتم که درواقع، این الگو نه تنها حاوی زیبایی شناختی است، بلکه دید جامعی نسبت به نظریه ها و جهان اقتصادی ارایه می دهد.
بنابراین، بهره بردن از «ادراک هولوگرافیکی» برای توضیح رفتارها و اندیشه های اقتصادی به معنای بازکردن آغوشی گشاده بر مناظر متنوع و نامتناهی تاریخ، فرهنگ، ادبیات، احساسات و شهود ذهنی و هنری و همچنین واقعیت جوامعی است که طی دوران مختلف در تطور و تکامل علم اقتصاد نقش داشته اند.

از منظر هولوگرافیکی، واقعیت های عینی و اقتصادی، محصول تصویری است از منظری خاص که بر ذهن نظریه پرداز اقتصادی افتاده و درحالی که سعی در نمایان کردن چهرة واقعیت را دارد، همزمان می پذیرد که چهره های واقعیت نامحدود بوده و بسته به کیفیت موج های تداخلی که بر ذهن تابانده می شوند، آن را می سازند.

درمجموع، اعتقاد دارم که یک کلیت هولوگرافیک در نظم اقتصادی جهان وجود دارد که غیرقابل تجزیه بوده و هر جزء ناچیز از رفتار و اندیشه های اقتصادی در دوران مختلف تاریخی بیان گر همین کلیت هولوگرافیکی است که از دیرباز در رویه های «انسان اقتصادی» وجود داشته و در هر دوره، شکل خاصی از آن به منصة ظهور رسیده است.

اصولاً هر اندیشه یا نظریه ای خواه علمی یا به اصطلاح غیرعلمی، از کیفیت غیرفیزیکی برخوردار بوده و هولوگرام گونه است.
در بهترین حالت، نظریه پرداز بتواند آن‎را به صورت سه بعدی در فضای موضوع آن تحقیق و علم به تصویر کشیده و سپس توسط پدیده های پیرامونی تبیین نماید.

هولوگرام اندیشه همیشه پابرجاست حتی اگر پس از مدتی غیرکاربردی بودن آن توسط تخمین های کاربردی آشکار شود ولی در مجموع می توان گفت که «جا به جا شدن» هولوگرام نظریة قدیمی با نظریة جدید را که آن نیز هولوگرام گونه ظاهر می شود، می توان در دنیای موازی هولوگرام های اندیشه توضیح داد.

منظور من از دنیای موازی هولوگرام های اندیشه این است که می توان برای توضیح پدیده های پیرامونی در زمان های مختلف متوسل به چندین هولوگرام نظریه شد که اصطلاحاً گفته می شود یکی توسط دیگری ابطال شده است، اما این ابطال پذیری به صورت قراردادی و با توجه به علم محدود بشر بوده و آن نظریة به اصطلاح ابطال شده هنوز در الگوی هولوگرافیک اندیشة بشری پابرجاست.

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#الگوی_هولوگرافیک_اقتصاد

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
سوفوکل خالق تراژدی "شهريار اوديپ"
دکتررحیمی بروجردی

سوفوکل در درام تراژدی "شهريار اوديپ" ابتدا مقام انسان اقتصادی و سیر تکوین و تکامل اودیپ را در قالب معما آشکار کرده و سپس در ادامه با طراحی الگوی هولوگرافیک، نقش انسان را در پیروزی ها، گناهان و انتخاب هایش آشکار می سازد.
در صحنة دوم نمايشنامه، "اوديپ" از كاهن بزرگ مي خواهد كه نام قاتل "لايوس" شاه پیشین را بازگو کند.
كاهن بزرگ نام اودیپ را فاش مي کند. ترس و وحشت وجود شاه اودیپ را تسخیر کرده، فاجعه ای عظیم پدیدار می شود چون در می یابد قاتل پدر بوده و با مادرش همبستر شده است.
"يوكاسته" ابتدا به انکار حقيقت پرداخته و آن‎را رؤيایی بیش ندانسته و برای آرام کردن "اوديپ" می گوید: "كسان بسياري هستند كه در عالم رؤيا با مادر خويش همبستر شده اند، اما تنها كساني عمر به راحت مي گذرانند كه اين گونه اوهام را ناچيز شمارند." سرانجام، "یوکاسته" حقیقت را باور کرده و آن گاه خویشتن را به دار مي آويزد.
ازسویی دیگر، "اوديپ" از فرط ندامت و پشیمانی چشمانش را از حدقه خارج کرده و سرگردان و نالان از شهر تب خارج می شود درحالی‎که به بازوی دخترش "آنتيگونه " تکیه زده که براي ياري و پرستاري پدر، با او همراه شده است.
اودیپ سپيدموي، خسته و نالان، گرسنه و تشنه از شهري به شهر ديگر رفته و برای امرار معاش برای خود و دخترش، گدایی می کند تا سرانجام به شهر "كولونوس تاريك" فرود می آید. در این بخش "سوفوكل" برای خویش خلوتی ایجاد کرده و اشعار مهیجی را با نگاهی اقتصادی- سیاسی پیرامون زادگاهش و باغ هاي زيتون آن می سراید:

اي بيگانه،
سرزميني كه تو اكنون بر آن گام نهاده اي،
سرزمين اسب و سواركار، سرزميني است كه از همه جا برتر است.
در اين‎جا-
كولونوس سپيد مي درخشد.
دراین‎جا-
بلبلان خوش نوا آشيانه مي گيرند، و در انبوه درختان سرسبز پنهان مي شوند،
و نغمه شيرين و غم انگيز خود را سر مي دهند.....
هر صبح گاه،
نرگس تازه شكوفه مي كند، كه از ژاله آسماني سيراب است
و تاجي از خوشه نورس سپيد و درخشنده بر سر دارد....
در اين جا-
بوته اي از زمين سر برمي كشد كه هرگز نشنيده ام مانند آن روییده باشد
در جزيره ای نزديك، يا در آسياي دور.
اين گياهي است كه آزادانه نمو مي‎كند،
خود به خود افزايش مي يابد، خود به خود تازه مي شود،
و هراس می افکند در قلب دشمنان سلاح پوشيده اين مرز و بوم؛
هرگز شكوفه نبسته است، گياهي بدين زيبايي، جز در اين خاك.
گياهي است كه برگ هاي كبود و نقره اي دارد، چون پر نرم
و با شاخه هاي زيتون، شهر ما را پرورش مي دهد
هيچ نيرويي، هيچ دست ويران كننده اي
خراب نتواند كرد آن را؛
چون، جوانانش سخت دليرند، و پيرانش فرزانه؛
زيرا پرتو ديدگان زئوس در آسمان، و فروغ سيم گون چشمان آتنه
نگهبان آنند

سوفوکل هرچند که هنوز بر نقش پیشگویی و فرمان خدایان در هولوگرام انسان اقتصادی و جامعه تأکید می ورزد، اما پای اختیار و انتخاب آدمی را در جادة کامیابی ها باز کرده و آن را می ستاید؛ آن جا که به صراحت می سراید: "هيچ نيرويي، هيچ دست ويران كننده اي، خراب نتواند كرد آن را؛ چون، جوانانش سخت دليرند، و پيرانش فرزانه."
اما هنوز راه دراز است و مسیر ناهموار و برای فایق آمدن بر مشکلات باید همچنان تاخت و درحالی‎که با مال و ثروت دنیا وداع می کند، پا به جهانی دیگر گذاشت. غيب گويی پيش گويي كرده بود كه "اوديپ" در نزديكي "الاهگان انتقام" می میرد؛ اما او درمی یابد كه در "كولونوس" است؛ به دیدار پادشاه آتن "تسئوس" رفته و با آرامش و ضمیری روشن به گفتگو و تعامل با وی می پردازد و سپس با اشتیاق به استقبال مرگ می رود.
"اوديپ" درحالي‎كه با "تسئوس" همراه بود و شاید آواز خدايي را از دور می شنيد، با فرزندانش "آنتيگونه" و "ايسمنه" وداع کرده، به درون بيشه تاريك قدم گذاشته و می سراید:

راه كوتاهي پيموده بوديم، به پشت سر نگريستيم، و چون روي باز گردانديم،
زندگی ناپديد شده بود...
هيچ كس، جز تسئوس، نمي داند كه اودیپ چگونه مرد...
آيا خدايان، كسي را براي بردن او فرستاده بودند،
يا زمين، دوستانه دهان گشوده بود-
بي درد و عذاب، تا او را فرو بلعد؟
پس او درگذشت، درحالی‎که هيچ برجاي نگذاشته بود، تا بر آن زاري كند!
زيرا درد و رنج همه وجودش را فرسوده بود
ولي مرگ وي- اگر مرده باشد- مرگي شگفت انگيز بود

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#سوفوکل
#شهريار_اوديپ

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
بورژوازی و انقلاب
دکتررحیمی بروجردی

روشنفکران بسیاری به ویژه روشنفکرانی که به گونه ای تعلق به اندیشه سوسیالیسم دارند، بورژوازی را از زمان پیدایش، علت بسیاری از نابسامانی های اجتماعی می دانند. در این یادداشت ، سعی دارم به طور مختصر و خلاصه به معرفی تعدادی از این ادیبان اشاره داشته باشم.

در بررسی تاریخ متوجه شدم که این تفکر تا حد زیادی از فرانسه به سایر کشورها رخنه کرد تا جایی که در دوران و پس از انقلاب فرانسه، برخی از ادیبان به جمع مخالفان بورژوازی پیوسته و با اشعار مهیج خود، به مخالفان طبقة بورژوازی یاری می رساندند.

روشنفکران به ویژه ادیبان می خواستند به جامعه بفهمانند، نظام بورژوازی قادر به تأمین رضایت مندی و القای حس زیبایی شناسانه در جامعه نیست. به عبارت دیگر، این افراد برقراری رابطه میان «تفکر بورژوازی» و «انتخاب اقتصادی مبتنی بر نظام سرمایه» را نپذیرفته و راه دیگری را جستجو می کردند.

ازجمله، «ویلیام بلیک » (1757- 1828) شاعر انگلیسی که دوران تحول به «رومانتیسم» را شاهد بود در خانواده ای گمنام و نه چندان مشهور انگلیسی دیده به جهان گشود و تا سن ده سالگی پا به مدرسه نگذاشت و در خانه آموزش می دید.
او "زندگی رازآلودی داشت. علوم را مردود می دانست. کتاب مقدس را دگرگون ساخت. در وجود خدا شک می کرد. مسیح را می پرستید. با پیامبران هم چشمی می کرد و خواستار آن بود که مدینة فاضله یا آرمان شهری با حضور قدیسین خاکی بنیان نهاده شود."

مجموعه سروده های باعنوان «سرودهای معصومیت» (۱۷۸۹) و «سرودهای تجربه» (۱۷۹۴) را با چاپ تذهیبی که خود مبدع آن بود، منتشر کرد. او با کلیسا مخالفت کرد و به آزادی انسان و عشق الهی معتقد بود. زمانی که بلیک درگذشت، انتقال به دوران رومانتیسم به مرحلة تکمیل و نهایی رسیده و نهضت رومانتیسم در اوج قدرت نهضت کلاسیسیسم آغاز شده بود.

آیا دیدن این منظره چیز مقدسی است
در سرزمینی غنی و پربار که کودکان خردسال گرفتار بی نوایی باشند
با سرما و دست های رباخواران تغذیه شوند؟
درحالی‎که جملگی کودکان گرفتار فقرند؟
این‎جا سرزمین فقر و تیره است.

همچنین، از "جورج گوردن بایرن " (1824- 1788) می توان یاد کرد که خواستار انقلاب بود و با استثمار و بهره کشی کارگران در فرایند انقلاب صنعتی اروپا مبارزه می کرد.
بایرن را به لرد بایرون می شناسند که شاعر غزلسرای انگلیسی فرانسوی الاصل بود و در خانواده ای متمول در شهر لندن دیده به جهان گشود. در کودکی پدرش را از دست داد. در 1801 به مدرسه «هارو» رفت و به یادگیری ادبیات پرداخت.
در 1805 در دانشگاه کمبریچ ثبت نام کرد و نخستین اثرش را در 1812 منتشر نمود. بایرن از افراد تأثیرگذار مکتب رمانتیسم بود و با هرگونه تزویر و دورویی و ستم مبارزه می کرد. در 1823 به درخواست آزدی خواهان یونانی در جنگ علیه دولت عثمانی شرکت کرد و سال بعد در همان جنگ کشته شد. فقط 36 سال عمر کرد ولی در این مدت کوتاه آثار ارزشمندی از خویش برجای گذاشت.

خدا شاه را نجات دهد و شاهان را،
زیرا اگر چنین نکند، شک دارم از آن که مردم بیش از این حاضر شوند چنین کنند
گمان دارم صدای پرندة کوچکی را می شنوم که چنین می خواند،
مردم اندک اندک نیرومندتر خواهند شد و انبوه جمعیت
سرانجام، جملگی از تقلید صبر ایوب به جان آیند
با طیب خاطر می گفتم: «اُف بر تو»، اگر درنیافته بودم که انقلاب،
و فقط انقلاب، می‎تواند زمین را از آلودگی دوزخ نجات بخشد.

درمقابل، شاعرانی مثل «ویلیام وردزورث » (1850- 1770) شاعر انگلیسی بودند که تحت تأثیر ندای «آزادی، برادری و برابری» بورژواها، همگام با انقلاب می سرودند. ویلیام در "کاکرموت" "کومبرلند" دیده به جهان گشود. پدرش وکیل دعاوی در سمت امور بازرگانی «سر جیمز لوثر» زندگی مرفهی را برای خانواده درست کرده بود.

نخستین سروده اش را باعنوان "د‌‌ر باب د‌‌ید‌‌ن گریة د‌‌وشیزه هلن ماریا ویلیامز د‌‌ر داستان پریشانی" با نام ساختگي "آکسیلوگوس" (ارزش شناس) منتشر کرد‌‌.
مجموعه سروده‌ هاي "افسانه های غنایی"(1789) بود که وی را در زمرة شعرای سبک رمانتیک معرفی کرد. "دوروتي"، خواهر وردزورث، همدم همیشگی و یاور زندگاني وی بود که او را در نگارش سروده هايش کمک می کرد. از 1843 تا پایان عمر به‎عنوان "ملک الشعرای" دربار انگلستان، انجام وظیفه کرد.

از جمهوریی که در آن جملگی مردمان
بر زمینه ای برابر می ایستادند، که در آن همة ما برابر بودیم،
همگی قرین شرف و سرفرازی، آن چنان که اعضای یک پیکر باشند،
از جملة فاضلان و آدم های محترم؛ جایی که بالاتر از همة این ها
دست یابی به امتیازات برای همه میسر بود و احترام به مال و جاه آن قدر نبود که-
احترام به استعداد، ارزش و صفت بالنده.

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
در بررسی هولوگرام اقتصاد و سیر تحول اندیشه های اقتصادی به نکتة جالبی برمی خوریم و آن گسست رویة تجارت آزاد همزمان با کم رنگ شدن نظام برده داری پس از فروپاشی امپراطوری روم به دست بربرهاست و پس از آن در دوران تاریکی و قرون وسطی یعنی زمانی حدود هزار و سیصد سال (چنان‎چه پیدایی فئودالیسم را از قرن سوم میلادی تا قرن شانزدهم میلادی به حساب آوریم)، اندیشة نظام طبیعی حاکم می شود.

البته تفکر تجارت آزاد پیش از استقرار نظام فئودالیسم در اروپا سیستماتیک و نظریه پردازی نشده بود و فقط به صورت رویه ای قابل قبول از طرف جامعه مورد استفاده قرار می گرفت.

نظام برده داری تا هنگام سقوط امپراطوری روم به موازات رویه های تجارت آزاد به جلو می رفت، هرچند نگهداری برده در سال های پایانی امپراطوری روم گران تمام می شد و برده ها را آزاد می کردند؛ با این همه بردة نظام پیشین به سرف نظام فئودالیسم تبدیل شده بود.

"قدیس توماس آکویناس، بردگی را یکی از نتایج گناه حضرت آدم تعبیر کرد و توضیح داد که در جهانی که برخی از مردم باید رنج کار بر خود هموار سازند تا دیگران برای دفاع از آن‎ها آزاد باشند، چنین رسمی از لحاظ اقتصادی مقرون به صلاح می‎باشد..... زوال بردگی ناشی از تحول اقتصادی بود نه معلول پیشرفت اخلاقی. کم کم ثابت شد که تولید فردی به حکم انگیزة اکتساب مال و جلب سود، به مراتب پرمنفعت تر و بی دردسرتر از تولید بر اثر فشار جسمانی است. "

هرچند تحول نظام اقتصادی از برده داری به فئودالیسم و به عبارتی رویکرد متفاوتی به هولوگرام اقتصاد در جهان هولوگرام های موازی، اندیشة تجارت را منزوی می ساخت؛ اما دارای محاسنی نیز بود. آن‎ها یاد گرفتند که برای انجام فعالیت های اقتصادی، نیازمند نظامی با اصول و ضوابط مشخص و تعریف شده‎ای باشند.

در قرون وسطی، انتخاب اقتصادی نظام فئودالیسم هرچند بر مبنای فقه دینی، حقوق و تاحدودی اندیشه های مستقل نظریه پردازی شد، بخش قابل توجهی از اصول آن متکی به نهادها، "نظام طبیعی" و عقاید اندیشمندان اسکولاستیک مثل "اریژن"، "ماگنوس" و "آکویناس" بود.

اگرچه دیدگاه های "طبیعی گرایان یا فیزیوکرات های" پس از رنسانس که بر مولدبودن بخش کشاورزی و ارجحیت آن بر نظام تجارت آزاد و آزادی در اقتصاد پای می فشارند، با آرای فئودالیسم به طور کامل یکسان نیست، اما تشابهات فراوان این دو با یکدیگر و تأثیری که "فیزیوکرات های" عصر جدید مثل "دکتر کنه" از آرای اندشمندان دورة فئودالیسم گرفتند، غیرقابل انکار است.

قیمت عادلانه که در این دوره بر آن پافشاری می شد، بعدها مورد استفادة اقتصاددانان کلاسیک قرار گرفت.
پیش از کلاسیک ها، فیزیوکرات هایی مثل اقتصاددان ایرلندی- فرانسوی "ریچارد کانتیلون "(1734-1680) نویسندة کتاب "تئوری اقتصادی" بر قیمت و دستمزد عادلانه تأکید داشتند و زمین را منشأ ثروت جامعه می دانستند.

"آکویناس" در قرون وسطیِ قرن سیزدهم همان قدر بر قیمت عادلانه، موضوع کمیابی منابع و هماهنگی منافع شخصی با منافع جمعی تأکید داشت که "دادلی نورث " در قرن هفدهم پس از رنسانس داشت.

"نورث" معتقد بود که اشخاص بهترین قاضی منافع خویش هستند و "آکویناس" معتقد بود که منافع جامعه زمانی به بهترین صورت محقق خواهد شد که نخست منافع شهروندی حمایت شود.

علم اقتصاد یا علم انتخاب در عصر جدید را نمی توان جدا از هولوگرام اندیشه و تلاش ذهنی پیشینیان دانست چراکه جا به جا قدم های استوار اندیشة حکما، فلاسفه و اندیشمندان قرون کهن در فرضیه ها و نظریه های علمای عصرجدید به وضوح نمایان است.

پ.ن. از مصایب جامعه ایرانی، توجه نکردن به تطور علم اقتصاد طی زمان و شناخت به پویایی آن طی زمان است. نمی توان بدون مسلح شدن به ابزار علم اقتصاد به اصلاح روندهای اقتصادی مبادرت ورزید. باید پذیرفت که اقتصاد علم است و طی زمان برای قوام یافتن نظریه هایش، اندیشمندان مرارت های زیادی متحمل شده اند.

#دکتررحیمی_بروجردی

#اقتصاد_قرون_وسطی
#هولوگرام_اقتصاد
#برده_داری
#فئودالیسم
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
الگوی هولوگرافیک علم اقتصاد
دکتر رحیمی بروجردی

منظور از «الگوی هولوگرافیک » چیست؟
این الگو نشان می دهد که هر جزء کو‌چک و حتی هر ذره ای از آن، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در برداشته و حاوی تمامی محتوای کل در هر جزء ‌‎است‌.
از این منظر، کل جهان و تمامی اجزای آن که تاریخ و اندیشة آدمی را دربرمی گیرد، مثل «هولوگرام» (تمام نگار) است؛ یعنی، هر ذرة آن، همة جهان را در خود دارد.

از آن جایی که من نگاهی زیبایی شناسانه به تطور علم اقتصاد داشته ام و سعی دارم که تلفیق «عقلانیت» و «تخیل» را در کنار تأثیر تاریخ، فرهنگ، ادبیات، شعر، هنر و سایر فعالیت های ذهنی و شهود هنری در پیدایی رفتار و اندیشه های اقتصادی بررسی کنم، استفاده از الگوی هولوگرافیک در علم اقتصاد را بهترین روش دریافتم که درواقع، این الگو نه تنها حاوی زیبایی شناختی است، بلکه دید جامعی نسبت به نظریه ها و جهان اقتصادی ارایه می دهد.
بنابراین، بهره بردن از «ادراک هولوگرافیکی» برای توضیح رفتارها و اندیشه های اقتصادی به معنای بازکردن آغوشی گشاده بر مناظر متنوع و نامتناهی تاریخ، فرهنگ، ادبیات، احساسات و شهود ذهنی و هنری و همچنین واقعیت جوامعی است که طی دوران مختلف در تطور و تکامل علم اقتصاد نقش داشته اند.

از منظر هولوگرافیکی، واقعیت های عینی و اقتصادی، محصول تصویری است از منظری خاص که بر ذهن نظریه پرداز اقتصادی افتاده و درحالی که سعی در نمایان کردن چهرة واقعیت را دارد، همزمان می پذیرد که چهره های واقعیت نامحدود بوده و بسته به کیفیت موج های تداخلی که بر ذهن تابانده می شوند، آن را می سازند.

درمجموع، اعتقاد دارم که یک کلیت هولوگرافیک در نظم اقتصادی جهان وجود دارد که غیرقابل تجزیه بوده و هر جزء ناچیز از رفتار و اندیشه های اقتصادی در دوران مختلف تاریخی بیان گر همین کلیت هولوگرافیکی است که از دیرباز در رویه های «انسان اقتصادی» وجود داشته و در هر دوره، شکل خاصی از آن به منصة ظهور رسیده است.

اصولاً هر اندیشه یا نظریه ای خواه علمی یا به اصطلاح غیرعلمی، از کیفیت غیرفیزیکی برخوردار بوده و هولوگرام گونه است.
در بهترین حالت، نظریه پرداز بتواند آن‎را به صورت سه بعدی در فضای موضوع آن تحقیق و علم به تصویر کشیده و سپس توسط پدیده های پیرامونی تبیین نماید.

هولوگرام اندیشه همیشه پابرجاست حتی اگر پس از مدتی غیرکاربردی بودن آن توسط تخمین های کاربردی آشکار شود ولی در مجموع می توان گفت که «جا به جا شدن» هولوگرام نظریة قدیمی با نظریة جدید را که آن نیز هولوگرام گونه ظاهر می شود، می توان در دنیای موازی هولوگرام های اندیشه توضیح داد.

منظور من از دنیای موازی هولوگرام های اندیشه این است که می توان برای توضیح پدیده های پیرامونی در زمان های مختلف متوسل به چندین هولوگرام نظریه شد که اصطلاحاً گفته می شود یکی توسط دیگری ابطال شده است، اما این ابطال پذیری به صورت قراردادی و با توجه به علم محدود بشر بوده و آن نظریة به اصطلاح ابطال شده هنوز در الگوی هولوگرافیک اندیشة بشری پابرجاست.


#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#الگوی_هولوگرافیک_اقتصاد

#دکتررحیمی_بروجردی



🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
سوفوکل خالق تراژدی "شهريار اوديپ"
دکتررحیمی بروجردی

سوفوکل در درام تراژدی "شهريار اوديپ" ابتدا مقام انسان اقتصادی و سیر تکوین و تکامل اودیپ را در قالب معما آشکار کرده و سپس در ادامه با طراحی الگوی هولوگرافیک، نقش انسان را در پیروزی ها، گناهان و انتخاب هایش آشکار می سازد.
در صحنة دوم نمايشنامه، "اوديپ" از كاهن بزرگ مي خواهد كه نام قاتل "لايوس" شاه پیشین را بازگو کند.
كاهن بزرگ نام اودیپ را فاش مي کند. ترس و وحشت وجود شاه اودیپ را تسخیر کرده، فاجعه ای عظیم پدیدار می شود چون در می یابد قاتل پدر بوده و با مادرش همبستر شده است.
"يوكاسته" ابتدا به انکار حقيقت پرداخته و آن‎را رؤيایی بیش ندانسته و برای آرام کردن "اوديپ" می گوید: "كسان بسياري هستند كه در عالم رؤيا با مادر خويش همبستر شده اند، اما تنها كساني عمر به راحت مي گذرانند كه اين گونه اوهام را ناچيز شمارند." سرانجام، "یوکاسته" حقیقت را باور کرده و آن گاه خویشتن را به دار مي آويزد.
ازسویی دیگر، "اوديپ" از فرط ندامت و پشیمانی چشمانش را از حدقه خارج کرده و سرگردان و نالان از شهر تب خارج می شود درحالی‎که به بازوی دخترش "آنتيگونه " تکیه زده که براي ياري و پرستاري پدر، با او همراه شده است.
اودیپ سپيدموي، خسته و نالان، گرسنه و تشنه از شهري به شهر ديگر رفته و برای امرار معاش برای خود و دخترش، گدایی می کند تا سرانجام به شهر "كولونوس تاريك" فرود می آید. در این بخش "سوفوكل" برای خویش خلوتی ایجاد کرده و اشعار مهیجی را با نگاهی اقتصادی- سیاسی پیرامون زادگاهش و باغ هاي زيتون آن می سراید:

اي بيگانه،
سرزميني كه تو اكنون بر آن گام نهاده اي،
سرزمين اسب و سواركار، سرزميني است كه از همه جا برتر است.
در اين‎جا-
كولونوس سپيد مي درخشد.
دراین‎جا-
بلبلان خوش نوا آشيانه مي گيرند، و در انبوه درختان سرسبز پنهان مي شوند،
و نغمه شيرين و غم انگيز خود را سر مي دهند.....
هر صبح گاه،
نرگس تازه شكوفه مي كند، كه از ژاله آسماني سيراب است
و تاجي از خوشه نورس سپيد و درخشنده بر سر دارد....
در اين جا-
بوته اي از زمين سر برمي كشد كه هرگز نشنيده ام مانند آن روییده باشد
در جزيره ای نزديك، يا در آسياي دور.
اين گياهي است كه آزادانه نمو مي‎كند،
خود به خود افزايش مي يابد، خود به خود تازه مي شود،
و هراس می افکند در قلب دشمنان سلاح پوشيده اين مرز و بوم؛
هرگز شكوفه نبسته است، گياهي بدين زيبايي، جز در اين خاك.
گياهي است كه برگ هاي كبود و نقره اي دارد، چون پر نرم
و با شاخه هاي زيتون، شهر ما را پرورش مي دهد
هيچ نيرويي، هيچ دست ويران كننده اي
خراب نتواند كرد آن را؛
چون، جوانانش سخت دليرند، و پيرانش فرزانه؛
زيرا پرتو ديدگان زئوس در آسمان، و فروغ سيم گون چشمان آتنه
نگهبان آنند

سوفوکل هرچند که هنوز بر نقش پیشگویی و فرمان خدایان در هولوگرام انسان اقتصادی و جامعه تأکید می ورزد، اما پای اختیار و انتخاب آدمی را در جادة کامیابی ها باز کرده و آن را می ستاید؛ آن جا که به صراحت می سراید: "هيچ نيرويي، هيچ دست ويران كننده اي، خراب نتواند كرد آن را؛ چون، جوانانش سخت دليرند، و پيرانش فرزانه."
اما هنوز راه دراز است و مسیر ناهموار و برای فایق آمدن بر مشکلات باید همچنان تاخت و درحالی‎که با مال و ثروت دنیا وداع می کند، پا به جهانی دیگر گذاشت. غيب گويی پيش گويي كرده بود كه "اوديپ" در نزديكي "الاهگان انتقام" می میرد؛ اما او درمی یابد كه در "كولونوس" است؛ به دیدار پادشاه آتن "تسئوس" رفته و با آرامش و ضمیری روشن به گفتگو و تعامل با وی می پردازد و سپس با اشتیاق به استقبال مرگ می رود.
"اوديپ" درحالي‎كه با "تسئوس" همراه بود و شاید آواز خدايي را از دور می شنيد، با فرزندانش "آنتيگونه" و "ايسمنه" وداع کرده، به درون بيشه تاريك قدم گذاشته و می سراید:

راه كوتاهي پيموده بوديم، به پشت سر نگريستيم، و چون روي باز گردانديم،
زندگی ناپديد شده بود...
هيچ كس، جز تسئوس، نمي داند كه اودیپ چگونه مرد...
آيا خدايان، كسي را براي بردن او فرستاده بودند،
يا زمين، دوستانه دهان گشوده بود-
بي درد و عذاب، تا او را فرو بلعد؟
پس او درگذشت، درحالی‎که هيچ برجاي نگذاشته بود، تا بر آن زاري كند!
زيرا درد و رنج همه وجودش را فرسوده بود
ولي مرگ وي- اگر مرده باشد- مرگي شگفت انگيز بود

#دکتررحیمی_بروجردی
#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#سوفوکل
#شهريار_اوديپ

🌴
@DrRahimiBoroujerdi
الگوی هولوگرافیک علم اقتصاد
دکتر رحیمی بروجردی

منظور از «الگوی هولوگرافیک » چیست؟
این الگو نشان می دهد که هر جزء کو‌چک و حتی هر ذره ای از آن، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در برداشته و حاوی تمامی محتوای کل در هر جزء ‌‎است‌.
از این منظر، کل جهان و تمامی اجزای آن که تاریخ و اندیشة آدمی را دربرمی گیرد، مثل «هولوگرام» (تمام نگار) است؛ یعنی، هر ذرة آن، همة جهان را در خود دارد.

از آن جایی که من نگاهی زیبایی شناسانه به تطور علم اقتصاد داشته ام و سعی دارم که تلفیق «عقلانیت» و «تخیل» را در کنار تأثیر تاریخ، فرهنگ، ادبیات، شعر، هنر و سایر فعالیت های ذهنی و شهود هنری در پیدایی رفتار و اندیشه های اقتصادی بررسی کنم، استفاده از الگوی هولوگرافیک در علم اقتصاد را بهترین روش دریافتم که درواقع، این الگو نه تنها حاوی زیبایی شناختی است، بلکه دید جامعی نسبت به نظریه ها و جهان اقتصادی ارایه می دهد.
بنابراین، بهره بردن از «ادراک هولوگرافیکی» برای توضیح رفتارها و اندیشه های اقتصادی به معنای بازکردن آغوشی گشاده بر مناظر متنوع و نامتناهی تاریخ، فرهنگ، ادبیات، احساسات و شهود ذهنی و هنری و همچنین واقعیت جوامعی است که طی دوران مختلف در تطور و تکامل علم اقتصاد نقش داشته اند.

از منظر هولوگرافیکی، واقعیت های عینی و اقتصادی، محصول تصویری است از منظری خاص که بر ذهن نظریه پرداز اقتصادی افتاده و درحالی که سعی در نمایان کردن چهرة واقعیت را دارد، همزمان می پذیرد که چهره های واقعیت نامحدود بوده و بسته به کیفیت موج های تداخلی که بر ذهن تابانده می شوند، آن را می سازند.

درمجموع، اعتقاد دارم که یک کلیت هولوگرافیک در نظم اقتصادی جهان وجود دارد که غیرقابل تجزیه بوده و هر جزء ناچیز از رفتار و اندیشه های اقتصادی در دوران مختلف تاریخی بیان گر همین کلیت هولوگرافیکی است که از دیرباز در رویه های «انسان اقتصادی» وجود داشته و در هر دوره، شکل خاصی از آن به منصة ظهور رسیده است.

اصولاً هر اندیشه یا نظریه ای خواه علمی یا به اصطلاح غیرعلمی، از کیفیت غیرفیزیکی برخوردار بوده و هولوگرام گونه است.
در بهترین حالت، نظریه پرداز بتواند آن‎را به صورت سه بعدی در فضای موضوع آن تحقیق و علم به تصویر کشیده و سپس توسط پدیده های پیرامونی تبیین نماید.

هولوگرام اندیشه همیشه پابرجاست حتی اگر پس از مدتی غیرکاربردی بودن آن توسط تخمین های کاربردی آشکار شود ولی در مجموع می توان گفت که «جا به جا شدن» هولوگرام نظریة قدیمی با نظریة جدید را که آن نیز هولوگرام گونه ظاهر می شود، می توان در دنیای موازی هولوگرام های اندیشه توضیح داد.

منظور من از دنیای موازی هولوگرام های اندیشه این است که می توان برای توضیح پدیده های پیرامونی در زمان های مختلف متوسل به چندین هولوگرام نظریه شد که اصطلاحاً گفته می شود یکی توسط دیگری ابطال شده است، اما این ابطال پذیری به صورت قراردادی و با توجه به علم محدود بشر بوده و آن نظریة به اصطلاح ابطال شده هنوز در الگوی هولوگرافیک اندیشة بشری پابرجاست.


#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#الگوی_هولوگرافیک_اقتصاد

#دکتررحیمی_بروجردی



🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
الگوی هولوگرافیک علم اقتصاد
دکتر رحیمی بروجردی

منظور از «الگوی هولوگرافیک » چیست؟
این الگو نشان می دهد که هر جزء کو‌چک و حتی هر ذره ای از آن، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در برداشته و حاوی تمامی محتوای کل در هر جزء ‌‎است‌.
از این منظر، کل جهان و تمامی اجزای آن که تاریخ و اندیشة آدمی را دربرمی گیرد، مثل «هولوگرام» (تمام نگار) است؛ یعنی، هر ذرة آن، همة جهان را در خود دارد.

از آن جایی که من نگاهی زیبایی شناسانه به تطور علم اقتصاد داشته ام و سعی دارم که تلفیق «عقلانیت» و «تخیل» را در کنار تأثیر تاریخ، فرهنگ، ادبیات، شعر، هنر و سایر فعالیت های ذهنی و شهود هنری در پیدایی رفتار و اندیشه های اقتصادی بررسی کنم، استفاده از الگوی هولوگرافیک در علم اقتصاد را بهترین روش دریافتم که درواقع، این الگو نه تنها حاوی زیبایی شناختی است، بلکه دید جامعی نسبت به نظریه ها و جهان اقتصادی ارایه می دهد.
بنابراین، بهره بردن از «ادراک هولوگرافیکی» برای توضیح رفتارها و اندیشه های اقتصادی به معنای بازکردن آغوشی گشاده بر مناظر متنوع و نامتناهی تاریخ، فرهنگ، ادبیات، احساسات و شهود ذهنی و هنری و همچنین واقعیت جوامعی است که طی دوران مختلف در تطور و تکامل علم اقتصاد نقش داشته اند.

از منظر هولوگرافیکی، واقعیت های عینی و اقتصادی، محصول تصویری است از منظری خاص که بر ذهن نظریه پرداز اقتصادی افتاده و درحالی که سعی در نمایان کردن چهرة واقعیت را دارد، همزمان می پذیرد که چهره های واقعیت نامحدود بوده و بسته به کیفیت موج های تداخلی که بر ذهن تابانده می شوند، آن را می سازند.

درمجموع، اعتقاد دارم که یک کلیت هولوگرافیک در نظم اقتصادی جهان وجود دارد که غیرقابل تجزیه بوده و هر جزء ناچیز از رفتار و اندیشه های اقتصادی در دوران مختلف تاریخی بیان گر همین کلیت هولوگرافیکی است که از دیرباز در رویه های «انسان اقتصادی» وجود داشته و در هر دوره، شکل خاصی از آن به منصة ظهور رسیده است.

اصولاً هر اندیشه یا نظریه ای خواه علمی یا به اصطلاح غیرعلمی، از کیفیت غیرفیزیکی برخوردار بوده و هولوگرام گونه است.
در بهترین حالت، نظریه پرداز بتواند آن‎را به صورت سه بعدی در فضای موضوع آن تحقیق و علم به تصویر کشیده و سپس توسط پدیده های پیرامونی تبیین نماید.

هولوگرام اندیشه همیشه پابرجاست حتی اگر پس از مدتی غیرکاربردی بودن آن توسط تخمین های کاربردی آشکار شود ولی در مجموع می توان گفت که «جا به جا شدن» هولوگرام نظریة قدیمی با نظریة جدید را که آن نیز هولوگرام گونه ظاهر می شود، می توان در دنیای موازی هولوگرام های اندیشه توضیح داد.

منظور من از دنیای موازی هولوگرام های اندیشه این است که می توان برای توضیح پدیده های پیرامونی در زمان های مختلف متوسل به چندین هولوگرام نظریه شد که اصطلاحاً گفته می شود یکی توسط دیگری ابطال شده است، اما این ابطال پذیری به صورت قراردادی و با توجه به علم محدود بشر بوده و آن نظریة به اصطلاح ابطال شده هنوز در الگوی هولوگرافیک اندیشة بشری پابرجاست.


#زیبایی_شناسی_علم_اقتصاد
#الگوی_هولوگرافیک_اقتصاد

#دکتررحیمی_بروجردی



🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad