پایانهای برگزیده: کندو
رضا درستکار🖋«کندو» دو پایان دارد؛ پایان اول صحنهای است که ابی مست و مجنون از کافۀ آخر بیرون میزند، صندلی خودش را به وسط خیابان میکشد و بر آن «جلوس» میکند. برای فیلمی که تصمیم قبلی برای انجام چنین عملی قهرمانی نداشته، این بهترین پایان است. حالا آن دیالوگ آقحسینی که در ابتدای این مسیر به ابی گفته بود: «از این جربزهها نمیبینم»، دیدنی شده است. پایان دوم فیلم هم جذاب است. کلک قهوهچی فروشنده کنده شده و آقحسینی و ابی (چون مراد و مریدی) کنار هم به نقطۀ عزیمت داستان برمیگردند. این خودش تکمیل معنا، و یک شروع تازه است.
رضا زمانی🖋آقحسینی و ابی تنگ هم داخل خودروی پلیس نشستهاند و شانۀ آقحسینی تکیهگاه سر و صورت زخمی ابی شده. جرمشان: زیر سؤال بردن نظم توخالی شهر، برملا کردن تعفن زیر سطح آن و کشتن آدمفروشی که برای رسیدن به اهدافش هر کار نکبتباری میکند. اگر ابی حکم بازی «ترنا» را خوانده، آقحسینی کار ناتمام او را تمام کرده است.
نیروان غنیپور🖋فیلم بر مبنای الگوی دایرهوار آغاز و به پایان میرسد. از رهایی ابی و آقحسینی از زندان و شروع پرسهزنی در شهر تا دستگیری هر دو در پایان. جایی که ابی با تنی غرق در خون در بین چند پاسبان دستوپا میزند اما نگاهش هنوز به آقحسینی است. دوربین روی چهرههای تکیده در سایه تمرکز میکند. آقحسینی تاب نمیآورد و با چاقو قهوهچی آدمفروش را از پا درمیآورد. نمیخواهد از ابی جدا بیفتد. حالا هر دو در خودروی شهربانی، جُفت هم هستند. تصویر به آسمان قطع میخورد؛ آسمانی که میخواهد نمایانگر طلوع باشد اما بیشتر تنگ غروب را ترسیم میکند.
مهدی یزدانیخرم🖋مردهای دستگیرشدۀ خونین در جیپ شهربانی. دم صبح است. ابی و آقحسینی دوباره به محبس بازمیگردند اما چیزی در شهر و جهان را عوض کردهاند. نیشتری بر آن زدهاند و افسانهای را ساخته و مسبب بودهاند که در آن شهر متراکم از سیاهی و غم و نورهای کاذب نایاب است. آنها بر خود پیروز شدهاند. بازی تازهای ساختهاند و جهانی که از آن خودشان است. و برای همین شادمانه به سوی محبس بازمیگردند. با خون و عرق و بدنهایی ضربهخورده. آنها حالا با هم یکی شدهاند...
(برای مطالعۀ بیشتر به پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #کندو #فریدون_گله #بهروز_وثوقی #داود_رشیدی #جلال_پیشواییان #رضا_کرم_رضایی #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #behrouzvossoughi
@filmemrooz_official
رضا درستکار🖋«کندو» دو پایان دارد؛ پایان اول صحنهای است که ابی مست و مجنون از کافۀ آخر بیرون میزند، صندلی خودش را به وسط خیابان میکشد و بر آن «جلوس» میکند. برای فیلمی که تصمیم قبلی برای انجام چنین عملی قهرمانی نداشته، این بهترین پایان است. حالا آن دیالوگ آقحسینی که در ابتدای این مسیر به ابی گفته بود: «از این جربزهها نمیبینم»، دیدنی شده است. پایان دوم فیلم هم جذاب است. کلک قهوهچی فروشنده کنده شده و آقحسینی و ابی (چون مراد و مریدی) کنار هم به نقطۀ عزیمت داستان برمیگردند. این خودش تکمیل معنا، و یک شروع تازه است.
رضا زمانی🖋آقحسینی و ابی تنگ هم داخل خودروی پلیس نشستهاند و شانۀ آقحسینی تکیهگاه سر و صورت زخمی ابی شده. جرمشان: زیر سؤال بردن نظم توخالی شهر، برملا کردن تعفن زیر سطح آن و کشتن آدمفروشی که برای رسیدن به اهدافش هر کار نکبتباری میکند. اگر ابی حکم بازی «ترنا» را خوانده، آقحسینی کار ناتمام او را تمام کرده است.
نیروان غنیپور🖋فیلم بر مبنای الگوی دایرهوار آغاز و به پایان میرسد. از رهایی ابی و آقحسینی از زندان و شروع پرسهزنی در شهر تا دستگیری هر دو در پایان. جایی که ابی با تنی غرق در خون در بین چند پاسبان دستوپا میزند اما نگاهش هنوز به آقحسینی است. دوربین روی چهرههای تکیده در سایه تمرکز میکند. آقحسینی تاب نمیآورد و با چاقو قهوهچی آدمفروش را از پا درمیآورد. نمیخواهد از ابی جدا بیفتد. حالا هر دو در خودروی شهربانی، جُفت هم هستند. تصویر به آسمان قطع میخورد؛ آسمانی که میخواهد نمایانگر طلوع باشد اما بیشتر تنگ غروب را ترسیم میکند.
مهدی یزدانیخرم🖋مردهای دستگیرشدۀ خونین در جیپ شهربانی. دم صبح است. ابی و آقحسینی دوباره به محبس بازمیگردند اما چیزی در شهر و جهان را عوض کردهاند. نیشتری بر آن زدهاند و افسانهای را ساخته و مسبب بودهاند که در آن شهر متراکم از سیاهی و غم و نورهای کاذب نایاب است. آنها بر خود پیروز شدهاند. بازی تازهای ساختهاند و جهانی که از آن خودشان است. و برای همین شادمانه به سوی محبس بازمیگردند. با خون و عرق و بدنهایی ضربهخورده. آنها حالا با هم یکی شدهاند...
(برای مطالعۀ بیشتر به پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #کندو #فریدون_گله #بهروز_وثوقی #داود_رشیدی #جلال_پیشواییان #رضا_کرم_رضایی #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #behrouzvossoughi
@filmemrooz_official