✔️آموزش و پرورش نهاد انسان ساز
بنابر شواهد بی شمار، نظام #آموزش_پرورش بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب آنگونه که انتظار می رود کارآمد نبوده است. در راستای کارآمدی نظام آموزش و پروش در این موجز به چند نکته کاربردی ارشاراتی کلی و مختصر می شود.
همانطور که می دانیم وظیفه بنیادین نهاد آموزش و پرورش، پرورش شهروندان از طریق آموزش در حوزه های گوناگون است. می توان این سوال را مطرح کرد پرورش شهروندان به چه منظور؟ پرورش شهروندان با این هدف که شهروندان بتوانند به عنوان یک عضو در آینده در مجموعه ای به نام جامعه در کنار و با مشارکت دیگر اعضا در راستای تحقق اهداف فردی از طریق راهکارها و اهداف جمعی از جمله ایجاد رفاه، آرامش و امنیت ایفای نقش کنند.
در دورهای گوناگون تاریخی تعاریفی خاص از اهداف و وظایف آموزش و پرورش ارایه شده است. شاید یک تعریف فرا زمانی و فرا فرهنگی این باشد که آموزش و پرورش نهاد انسان ساز(شهروند) است. چراکه بنابر شواهد تجربی، انسان از بدو تولد انسان(شهروند) نیست، بلکه موجودی همانند دیگر موجودات است. «انسان» به عنوان یک عضو (شهروند) جامعه مدنی، محصول زیست اجتماعی است. بنیادی ترین نهاد انسان ساز در جهان معاصر آموزش و پرورش است.
پر بیراه نیست اگر گفته شود که از آینده نسل هایی که در چند دهه اخیر متولد و رشد کرده اند باید نگران بود. چراکه در آموزش و پرورشی با اهدافی غیر کاربردی و عملکردی بسیار ناکارآمد تربیت و آموزش دیده اند.
🔸ادامه مطلب در سایت بانک مقاله ها 👈اینجا
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
بنابر شواهد بی شمار، نظام #آموزش_پرورش بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب آنگونه که انتظار می رود کارآمد نبوده است. در راستای کارآمدی نظام آموزش و پروش در این موجز به چند نکته کاربردی ارشاراتی کلی و مختصر می شود.
همانطور که می دانیم وظیفه بنیادین نهاد آموزش و پرورش، پرورش شهروندان از طریق آموزش در حوزه های گوناگون است. می توان این سوال را مطرح کرد پرورش شهروندان به چه منظور؟ پرورش شهروندان با این هدف که شهروندان بتوانند به عنوان یک عضو در آینده در مجموعه ای به نام جامعه در کنار و با مشارکت دیگر اعضا در راستای تحقق اهداف فردی از طریق راهکارها و اهداف جمعی از جمله ایجاد رفاه، آرامش و امنیت ایفای نقش کنند.
در دورهای گوناگون تاریخی تعاریفی خاص از اهداف و وظایف آموزش و پرورش ارایه شده است. شاید یک تعریف فرا زمانی و فرا فرهنگی این باشد که آموزش و پرورش نهاد انسان ساز(شهروند) است. چراکه بنابر شواهد تجربی، انسان از بدو تولد انسان(شهروند) نیست، بلکه موجودی همانند دیگر موجودات است. «انسان» به عنوان یک عضو (شهروند) جامعه مدنی، محصول زیست اجتماعی است. بنیادی ترین نهاد انسان ساز در جهان معاصر آموزش و پرورش است.
پر بیراه نیست اگر گفته شود که از آینده نسل هایی که در چند دهه اخیر متولد و رشد کرده اند باید نگران بود. چراکه در آموزش و پرورشی با اهدافی غیر کاربردی و عملکردی بسیار ناکارآمد تربیت و آموزش دیده اند.
🔸ادامه مطلب در سایت بانک مقاله ها 👈اینجا
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
آموزش و پرورش نهاد انسان ساز
بنابر شواهد بی شمار، نظام آموزش و پرورش بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب آنگونه که انتظار می رود کارآمد نبوده است. در راستای کارآمدی نظام آموزش و پروش در این موجز به چند نکته کاربردی ارشاراتی کلی و مختص
آموزش و پرورش در ایران
✔️آموزش و پرورش در ایران تنها یک هدف دارد
✔️لیبرالیسم آموزشی در آموزش و پرورش ایران وجود ندارد
🔹#آموزش_پرورش در کشور ایران، گویی یک هدف را در نظر دارد و بنا بر این، وقتی کودکان و نوباوگان را در مهد کودک یا کودکستان تحویل می گیرد، هدفش این است که آنان را به گونه ای تعلیم دهد تا در آینده دارای شغل و حرفه ای باشند. گویی که کسب درآمد مهمترین چیز در زندگی است و کسب درآمد بدون شغل و حرفه امکان پذیر نیست. گویی نظرشان بر این است که انسان ناگزیر است که حرفه ای را در یکی از مقولات علم، فن و یا هنر داشته باشد و چون حرفه ی بدون تخصص امکان پذیر نیست، هر یک از این نوباوگان باید برای تخصصی تعلیم داده شوند. با تاملی در آموزش و پرورش ایران، آنچه حاصل می آید پیش فرض هایی است که بیان شد.
اینکه لفظ "گویی" استفاده می شود بدین خاطر است که آموزش و پرورش هنوز به گونه ای سامان نیافته است که حتی این غرض خود را هم به خوبی اظهار کند.
🔹در اینجا دو نکته وجود دارد:
اول اینکه در طول تاریخ فرهنگ بشری، متفکرینی که در زمینه آموزش و پرورش فعالیت کرده اند، همگی بر این عقیده نیستند که هدف آموزش و پرورش، ارائه ی تخصص به کودکان و آماده سازی آنها برای ورود به بازار کار است. کنفسیوس چین باستان، و افلاطون و ارسطو یونان باستان، و کانت و جان و دیوئی، و متفکرین معاصری چون پائولو فِرِره (Paulo Freire) و ایوان ایلیچ از اندیشمندان بزرگ تعلیم و تربیت در طول تاریخ هستند و همگی اجماع ندارند که هدف تعلیم و تربیت، آماده سازی افراد برای تصدی مشاغل است.
پنج هدف بزرگ برای آموزش و پرورش توسط پنج مکتب ارائه شده است و تنها یکی از آنها، این است که آموزش و پرورش، وظیفه اش این است که نوباوگان را متخصص بار بیاورد. اما چهار دیدگاه رقیب نیز که بسیار جدی هستند، وجود دارند.
🔹در کشورهای غربی امروز، یک نوع لیبرالیسم آموزشی وجود دارد و هر مدرسه، دیدگاه خود را دارد و والدین نیز، هر کدام از این دیدگاه ها را که صحیح بدانند فرزند خود را برای تعلیم و تربیت به دست آنان می سپارند. در کشورهای پیشرفته مدارسی وجود دارند که با روش های مختلف رودولف اشتاینر، پائولو فرره و ایوان ایلیچ کار می کنند که به این مدارس، مدارس مدرسه زدایی هم گفته می شود. مدارسی وجود دارند که به روش رابیندرانات تاگور-اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم- عمل می کنند.
🔹سوالی که وجود دارد این است که چرا آموزش و پرورش در ایران، این هدف را انتخاب کرده است؟
همچنین لیبرالیسم آموزشی در ایران وجود ندارد و تمامی مدارس موجود، با همان سیستمی کار می کنند که از مرکز به آن ها دیکته می شود و اگر والدینی نخواهند که فرزندشان با این سیستم آموزشی، پرورش پیدا کند، مدرسه ای دیگر با سیستم آموزشی متفاوتی وجود ندارد که مطابق خواسته ی آنها باشد.
نکته ی دوم این است که فارغ التحصیلان دانشگاه ها ی ایران، نیازمند مشاور خانواده و روانشناس و روان کاو و مشاور روابط اجتماعی هستند.
در ایران، وقتی شخصی در اوایل دهه ی سوم زندگی خود مدرک دکتری خود را می گیرد، منصفانه که به خود می نگرد متوجه می شود که زندگی کردن بلد نیست! در حالت آرمانی، این فرد مثلا در آزمایشگاه فیزیک همه کاری از دستش بر می آید، اما وقتی پا را از آن آزمایشگاه بیرون می گذارد، گویی که هیچ چیز نمی داند! زندگی کردن را نمی داند.
✍️#مصطفی_ملکیان
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
✔️آموزش و پرورش در ایران تنها یک هدف دارد
✔️لیبرالیسم آموزشی در آموزش و پرورش ایران وجود ندارد
🔹#آموزش_پرورش در کشور ایران، گویی یک هدف را در نظر دارد و بنا بر این، وقتی کودکان و نوباوگان را در مهد کودک یا کودکستان تحویل می گیرد، هدفش این است که آنان را به گونه ای تعلیم دهد تا در آینده دارای شغل و حرفه ای باشند. گویی که کسب درآمد مهمترین چیز در زندگی است و کسب درآمد بدون شغل و حرفه امکان پذیر نیست. گویی نظرشان بر این است که انسان ناگزیر است که حرفه ای را در یکی از مقولات علم، فن و یا هنر داشته باشد و چون حرفه ی بدون تخصص امکان پذیر نیست، هر یک از این نوباوگان باید برای تخصصی تعلیم داده شوند. با تاملی در آموزش و پرورش ایران، آنچه حاصل می آید پیش فرض هایی است که بیان شد.
اینکه لفظ "گویی" استفاده می شود بدین خاطر است که آموزش و پرورش هنوز به گونه ای سامان نیافته است که حتی این غرض خود را هم به خوبی اظهار کند.
🔹در اینجا دو نکته وجود دارد:
اول اینکه در طول تاریخ فرهنگ بشری، متفکرینی که در زمینه آموزش و پرورش فعالیت کرده اند، همگی بر این عقیده نیستند که هدف آموزش و پرورش، ارائه ی تخصص به کودکان و آماده سازی آنها برای ورود به بازار کار است. کنفسیوس چین باستان، و افلاطون و ارسطو یونان باستان، و کانت و جان و دیوئی، و متفکرین معاصری چون پائولو فِرِره (Paulo Freire) و ایوان ایلیچ از اندیشمندان بزرگ تعلیم و تربیت در طول تاریخ هستند و همگی اجماع ندارند که هدف تعلیم و تربیت، آماده سازی افراد برای تصدی مشاغل است.
پنج هدف بزرگ برای آموزش و پرورش توسط پنج مکتب ارائه شده است و تنها یکی از آنها، این است که آموزش و پرورش، وظیفه اش این است که نوباوگان را متخصص بار بیاورد. اما چهار دیدگاه رقیب نیز که بسیار جدی هستند، وجود دارند.
🔹در کشورهای غربی امروز، یک نوع لیبرالیسم آموزشی وجود دارد و هر مدرسه، دیدگاه خود را دارد و والدین نیز، هر کدام از این دیدگاه ها را که صحیح بدانند فرزند خود را برای تعلیم و تربیت به دست آنان می سپارند. در کشورهای پیشرفته مدارسی وجود دارند که با روش های مختلف رودولف اشتاینر، پائولو فرره و ایوان ایلیچ کار می کنند که به این مدارس، مدارس مدرسه زدایی هم گفته می شود. مدارسی وجود دارند که به روش رابیندرانات تاگور-اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم- عمل می کنند.
🔹سوالی که وجود دارد این است که چرا آموزش و پرورش در ایران، این هدف را انتخاب کرده است؟
همچنین لیبرالیسم آموزشی در ایران وجود ندارد و تمامی مدارس موجود، با همان سیستمی کار می کنند که از مرکز به آن ها دیکته می شود و اگر والدینی نخواهند که فرزندشان با این سیستم آموزشی، پرورش پیدا کند، مدرسه ای دیگر با سیستم آموزشی متفاوتی وجود ندارد که مطابق خواسته ی آنها باشد.
نکته ی دوم این است که فارغ التحصیلان دانشگاه ها ی ایران، نیازمند مشاور خانواده و روانشناس و روان کاو و مشاور روابط اجتماعی هستند.
در ایران، وقتی شخصی در اوایل دهه ی سوم زندگی خود مدرک دکتری خود را می گیرد، منصفانه که به خود می نگرد متوجه می شود که زندگی کردن بلد نیست! در حالت آرمانی، این فرد مثلا در آزمایشگاه فیزیک همه کاری از دستش بر می آید، اما وقتی پا را از آن آزمایشگاه بیرون می گذارد، گویی که هیچ چیز نمی داند! زندگی کردن را نمی داند.
✍️#مصطفی_ملکیان
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
❓چگونه مـیتوان در آموزش و پرورش استخدام شد؟
افراد زیادی هستند که علاقهمند به معلمی هستند و سؤال میکنند چگونه میتوانند وارد آموزش و پرورش شوند؟
* مسیرهایی که در حال حاضر برای #معلم شدن وجود دارد؟
در حال حاضر 3 مسیر برای معلم شدن در کشور وجود دارد؛ تربیت معلم، یکی از روشهای جذب معلم در دستگاه تعلیم و تربیت کشور است؛ جوانان بعد از فارغالتحصیلی از #آموزش_پرورش و بعد از قبولی در مرحله اول کنکور، برای انتخاب رشته تحصیلی، مراکز تربیت معلم را که از آن با عنوان دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی یاد میشود، بر میگزینند.
در گذشته، دورههای تربیت معلم، دو ساله بود که اکنون در دانشگاه فرهنگیان، دوره چهارساله وجود دارد؛ دانشجومعلمان از همان بدو ورود به استخدام آموزش و پرورش در میآیند و بعد از اخذ مدرک تحصیلی، به مدارس وارد میشوند.
این روش جذب در راستای اجرای مفاد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و به استناد بند «ب» ماده 63 قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ماده 1 قانون متعهدین خدمت به وزارت آموزش و پرورش مصوب هشتم خرداد 1369 مجلس شورای اسلامی و مجوز سازمان اداری و استخدامی کشور انجام میشود.
در این روش وزارت آموزش و پرورش برای تأمین و تربیت بخشی از نیروی انسانی مورد نیاز آموزشی خود، متناسب با مبانی و ارزشهای اسلامی و نیاز دورههای مختلف تحصیلی در مقطع کارشناسی پیوسته برای دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، از میان داوطلبان واجد شرایط آزمون سراسری دانشجو معلم می پذیرد و داوطلبان در صورت احراز صلاحیتهای عمومی و اختصاصی جذب میشوند.
🔸متن کامل مطلب در سایت بانک مقاله ها 👈اینجا
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
افراد زیادی هستند که علاقهمند به معلمی هستند و سؤال میکنند چگونه میتوانند وارد آموزش و پرورش شوند؟
* مسیرهایی که در حال حاضر برای #معلم شدن وجود دارد؟
در حال حاضر 3 مسیر برای معلم شدن در کشور وجود دارد؛ تربیت معلم، یکی از روشهای جذب معلم در دستگاه تعلیم و تربیت کشور است؛ جوانان بعد از فارغالتحصیلی از #آموزش_پرورش و بعد از قبولی در مرحله اول کنکور، برای انتخاب رشته تحصیلی، مراکز تربیت معلم را که از آن با عنوان دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی یاد میشود، بر میگزینند.
در گذشته، دورههای تربیت معلم، دو ساله بود که اکنون در دانشگاه فرهنگیان، دوره چهارساله وجود دارد؛ دانشجومعلمان از همان بدو ورود به استخدام آموزش و پرورش در میآیند و بعد از اخذ مدرک تحصیلی، به مدارس وارد میشوند.
این روش جذب در راستای اجرای مفاد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و به استناد بند «ب» ماده 63 قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ماده 1 قانون متعهدین خدمت به وزارت آموزش و پرورش مصوب هشتم خرداد 1369 مجلس شورای اسلامی و مجوز سازمان اداری و استخدامی کشور انجام میشود.
در این روش وزارت آموزش و پرورش برای تأمین و تربیت بخشی از نیروی انسانی مورد نیاز آموزشی خود، متناسب با مبانی و ارزشهای اسلامی و نیاز دورههای مختلف تحصیلی در مقطع کارشناسی پیوسته برای دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، از میان داوطلبان واجد شرایط آزمون سراسری دانشجو معلم می پذیرد و داوطلبان در صورت احراز صلاحیتهای عمومی و اختصاصی جذب میشوند.
🔸متن کامل مطلب در سایت بانک مقاله ها 👈اینجا
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
چگونه مـیتوان در آموزش و پرورش استخدام شد؟
افراد زیادی هستند که علاقهمند به معلمی هستند و سؤال میکنند چگونه میتوانند وارد آموزش و پرورش شوند؟ * مسیرهایی که در حال حاضر برای معلم شدن وجود دارد؟ در حال حاضر ۳ مسیر برای معلم شدن در کشور وجود د
🔻دولت آينده و نظام آموزشي
انتخابات رياست جمهوري به پايان رسيد و به زودي دولت جديد در حالي کار خود را آغاز خواهد کرد که با انبوه مشکلات معيشتي و اقتصادي، به نظر مي رسد جايي براي طرح و ارائه برنامه براي مسائل فرهنگي، اجتماعي، زيست محيطي و حتي آموزشي نماند. در شرايط فعلي، مجموعه نظام آموزشي کشور با مشکلاتي دست به گريبان است که با توجه به آنچه در فضاي انتخابات و دغدغه هاي مطرح شده گذشت، جاي ترديد است که حتي يک برنامه حداقلي براي حل آنها وجود داشته باشد.
جامعه آموزش و پرورش با حدود 14ميليون دانش آموز و يک ميليون فرهنگي و با احتساب والدين آنها، دربرگيري بسيار بالايي دارد. از اينرو، درک صحيح مشکلات آموزش و پرورش و برنامهريزي و عزم جدي براي حل آنها، ميتواند بار بزرگي از دوش جامعه بردارد و البته همين موضوع هم تصميمگيريها در اين حوزه را زير ذرهبين تيزبينانهتري قرار ميدهد؛ زيرا حل چالشهاي حوزههاي اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي به فرهنگ سازي نياز دارد و مسير فرهنگ سازي از تربيت مي گذرد.
🔻در حوزه آموزش و پرورش، «عدالت آموزشي»، اولين و مهم ترين مساله اي است که با آن مواجهيم.
🔻«تربيت معلم» و چگونگي جذب نيروهاي متخصص از ديگر فوريت هايي است که بايد براي آن در آموزش و پرورش برنامه داشت.
🔻تدوين «سيستم ارزشيابي ورود به دانشگاه» با استفاده از ساز و کارهاي قابل قبول از ديگر مسائل مهم نظام آموزش رسمي کشور محسوب ميشود. «کنکور» موضوعي است که دهه هاي متوالي است ضمن تبديل شدن به کابوسي براي نوجوانان و جوانان، اصلي ترين عامل انحراف جريان آموزش و يادگيري در کشور است.
🔻مشکلات معيشت فرهنگيان، کمبود فضاهاي آموزشي و فرسوده بودن برخي از آنها، تغييرات پياپي کتاب هاي درسي و حواشي آن، نبود آزادي عمل براي مديران و اوليا مدرسه به دليل بخشنامههاي متعدد دست و پا گير، نبود سازوکاري مشخص براي هدايت تحصيلي و استعداديابي از ابتداي دبستان خارج از فشارهاي ناشي از کنکور، حافظه محور بودن نظام آموزشي و جاي خالي مهارت آموزي و ارزشگذاري براي آن نزد خانوادهها و عموم مردم، عبور از چالش هاي آموزشي و تربيتي که کرونا در يک سال و نيم اخير ايجاد کرده، از ديگر مشکلات #آموزش_پرورش هستند و حل آنها برنامههاي کوتاه مدت و بلند مدت خود را مي طلبد.
🔸متن کامل مطلب در سایت بانک مقاله ها 👈اینجا
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
انتخابات رياست جمهوري به پايان رسيد و به زودي دولت جديد در حالي کار خود را آغاز خواهد کرد که با انبوه مشکلات معيشتي و اقتصادي، به نظر مي رسد جايي براي طرح و ارائه برنامه براي مسائل فرهنگي، اجتماعي، زيست محيطي و حتي آموزشي نماند. در شرايط فعلي، مجموعه نظام آموزشي کشور با مشکلاتي دست به گريبان است که با توجه به آنچه در فضاي انتخابات و دغدغه هاي مطرح شده گذشت، جاي ترديد است که حتي يک برنامه حداقلي براي حل آنها وجود داشته باشد.
جامعه آموزش و پرورش با حدود 14ميليون دانش آموز و يک ميليون فرهنگي و با احتساب والدين آنها، دربرگيري بسيار بالايي دارد. از اينرو، درک صحيح مشکلات آموزش و پرورش و برنامهريزي و عزم جدي براي حل آنها، ميتواند بار بزرگي از دوش جامعه بردارد و البته همين موضوع هم تصميمگيريها در اين حوزه را زير ذرهبين تيزبينانهتري قرار ميدهد؛ زيرا حل چالشهاي حوزههاي اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي به فرهنگ سازي نياز دارد و مسير فرهنگ سازي از تربيت مي گذرد.
🔻در حوزه آموزش و پرورش، «عدالت آموزشي»، اولين و مهم ترين مساله اي است که با آن مواجهيم.
🔻«تربيت معلم» و چگونگي جذب نيروهاي متخصص از ديگر فوريت هايي است که بايد براي آن در آموزش و پرورش برنامه داشت.
🔻تدوين «سيستم ارزشيابي ورود به دانشگاه» با استفاده از ساز و کارهاي قابل قبول از ديگر مسائل مهم نظام آموزش رسمي کشور محسوب ميشود. «کنکور» موضوعي است که دهه هاي متوالي است ضمن تبديل شدن به کابوسي براي نوجوانان و جوانان، اصلي ترين عامل انحراف جريان آموزش و يادگيري در کشور است.
🔻مشکلات معيشت فرهنگيان، کمبود فضاهاي آموزشي و فرسوده بودن برخي از آنها، تغييرات پياپي کتاب هاي درسي و حواشي آن، نبود آزادي عمل براي مديران و اوليا مدرسه به دليل بخشنامههاي متعدد دست و پا گير، نبود سازوکاري مشخص براي هدايت تحصيلي و استعداديابي از ابتداي دبستان خارج از فشارهاي ناشي از کنکور، حافظه محور بودن نظام آموزشي و جاي خالي مهارت آموزي و ارزشگذاري براي آن نزد خانوادهها و عموم مردم، عبور از چالش هاي آموزشي و تربيتي که کرونا در يک سال و نيم اخير ايجاد کرده، از ديگر مشکلات #آموزش_پرورش هستند و حل آنها برنامههاي کوتاه مدت و بلند مدت خود را مي طلبد.
🔸متن کامل مطلب در سایت بانک مقاله ها 👈اینجا
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
دولت آینده و نظام آموزشی
انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسید و به زودی دولت جدید در حالی کار خود را آغاز خواهد کرد که با انبوه مشکلات معیشتی و اقتصادی، به نظر می رسد جایی برای طرح و ارائه برنامه برای مسائل فرهنگی، اجتماعی، زی
✔️آموزش و پرورش و علوم ناسودمند!
هنگام معرفی وزیران پیشنهادیِ آموزش و پرورش به مجلس برای رأی اعتماد به آنها، معمولاً بحثهای بسیاری در مورد ناتوانی یا توانایی شخصی آنها صورت میگیرد.
مسلماً میزان دانش و تخصص و لیاقت و مدیریت و صلاحیت شخص وزیر و همکاران او در ادارۀ بهتر یا بدتر وزارت آموزش و پرورش بدون تأثیر نیست، اما واقعیت این است که نظام آموزش و پرورش کشور ما از اساس بیربط و بلکه شبیه به طنزی تلخ است.
این نتیجهگیری را از طریق مطالعه و بررسی جامعی از نحوۀ کار آموزش و پرورش به دست نیاوردهام، بلکه تجربۀ بلاواسطهام از حال و روز فرزندانم آن را برایم فاش میکند.
این تجربه به عینه نشان میدهد که اغلبِ آموزشهای دوران مدرسه بخصوص در حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی به اندازۀ سرِ سوزنی در ذهن دانشآموزان ماندگار نیست و آنها پس از تحمل مشقت بارِ حفظ پارهای مسائل بیربط با زندگی واقعی، به محض خلاصی از عذابِ امتحان، محفوظات تحمیلی را عمداً به باد نسیان میسپارند تا ذهن خود را از زیر بار سنگینی آنها آزاد و رها کنند.
مولا علی میگوید:
: وَ اعلَم أنَّهُ لا خَيرَ في عِلمٍ لا يَنفَعُ ، و لا يُنتَفَعُ بِعِلمٍ لا يَحُقُّ تَعَلُّمُهُ (بدان در دانشی که سودمند نیست، خیری وجود ندارد و تعلیم دانشی که سزاوار آموختن نیست، سودی ندهد)
در واقع بخش عظیمی از آنچه در مدارس به ذهن دانشآموزان ما به عنوان علم و دانش تحمیل میشود، مصداق کلام علی است، یعنی نه فقط سودی ندارد که ارزش آموختن هم ندارد.
بحث مستوفی در این باره مجال دیگری میطلبد، اما گاه واقعاً فکر میکنم تنها حسن تحصیل فرزندانم، به جز یادگیری سواد خواندن و نوشتن، حضور آنها در اجتماع همسالان و دوستانشان و بازی و سرگرمی در محیط مدرسه بوده است.
در همین ارتباط، ماجرایی را نقل کنم. یک روز مشاور مدرسه مرا برای گفتگو در بارۀ وضعیت تحصیلی فرزندم به دبیرستان فراخواند. در آنجا آقای مشاور از کوشش شبانهروزی برخی دانشآموزان و حساسیتِ خارقالعادۀ خانوادههایشان نسبت به نمرات آنها شرحی طویل به دست داد. همین که سخنش به پایان رسید از او خواهش کردم که پسر مرا آزاد بگذارند تا هر طور که راحتتر است درس بخواند. به او تأکید کردم که تحمیل یک برنامۀ سنگین از "علوم لاینفع" به یک نوجوان، علاوه بر آنکه ذهنش را پریشان و او را از زندگی بیزار میکند، برای آیندهاش هم سودی ندارد بخصوص با این وضع فلاکت بار دانشگاهها و بازار بیکاری و نبود فرصت شغلی مناسب! پس او را به حال خود بگذارید تا "يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ" ( آزادانه بچرد و بازی کند) اشارهام به آیهای از سورۀ یوسف، در مورد ترغیب برادران یوسف برای بردن او به صحرا جهت تفریح و بازی بود.
✍احمد زیدآبادی
#آموزش_پرورش
@ahmadzeidabad
🆔 @eduarticle
هنگام معرفی وزیران پیشنهادیِ آموزش و پرورش به مجلس برای رأی اعتماد به آنها، معمولاً بحثهای بسیاری در مورد ناتوانی یا توانایی شخصی آنها صورت میگیرد.
مسلماً میزان دانش و تخصص و لیاقت و مدیریت و صلاحیت شخص وزیر و همکاران او در ادارۀ بهتر یا بدتر وزارت آموزش و پرورش بدون تأثیر نیست، اما واقعیت این است که نظام آموزش و پرورش کشور ما از اساس بیربط و بلکه شبیه به طنزی تلخ است.
این نتیجهگیری را از طریق مطالعه و بررسی جامعی از نحوۀ کار آموزش و پرورش به دست نیاوردهام، بلکه تجربۀ بلاواسطهام از حال و روز فرزندانم آن را برایم فاش میکند.
این تجربه به عینه نشان میدهد که اغلبِ آموزشهای دوران مدرسه بخصوص در حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی به اندازۀ سرِ سوزنی در ذهن دانشآموزان ماندگار نیست و آنها پس از تحمل مشقت بارِ حفظ پارهای مسائل بیربط با زندگی واقعی، به محض خلاصی از عذابِ امتحان، محفوظات تحمیلی را عمداً به باد نسیان میسپارند تا ذهن خود را از زیر بار سنگینی آنها آزاد و رها کنند.
مولا علی میگوید:
: وَ اعلَم أنَّهُ لا خَيرَ في عِلمٍ لا يَنفَعُ ، و لا يُنتَفَعُ بِعِلمٍ لا يَحُقُّ تَعَلُّمُهُ (بدان در دانشی که سودمند نیست، خیری وجود ندارد و تعلیم دانشی که سزاوار آموختن نیست، سودی ندهد)
در واقع بخش عظیمی از آنچه در مدارس به ذهن دانشآموزان ما به عنوان علم و دانش تحمیل میشود، مصداق کلام علی است، یعنی نه فقط سودی ندارد که ارزش آموختن هم ندارد.
بحث مستوفی در این باره مجال دیگری میطلبد، اما گاه واقعاً فکر میکنم تنها حسن تحصیل فرزندانم، به جز یادگیری سواد خواندن و نوشتن، حضور آنها در اجتماع همسالان و دوستانشان و بازی و سرگرمی در محیط مدرسه بوده است.
در همین ارتباط، ماجرایی را نقل کنم. یک روز مشاور مدرسه مرا برای گفتگو در بارۀ وضعیت تحصیلی فرزندم به دبیرستان فراخواند. در آنجا آقای مشاور از کوشش شبانهروزی برخی دانشآموزان و حساسیتِ خارقالعادۀ خانوادههایشان نسبت به نمرات آنها شرحی طویل به دست داد. همین که سخنش به پایان رسید از او خواهش کردم که پسر مرا آزاد بگذارند تا هر طور که راحتتر است درس بخواند. به او تأکید کردم که تحمیل یک برنامۀ سنگین از "علوم لاینفع" به یک نوجوان، علاوه بر آنکه ذهنش را پریشان و او را از زندگی بیزار میکند، برای آیندهاش هم سودی ندارد بخصوص با این وضع فلاکت بار دانشگاهها و بازار بیکاری و نبود فرصت شغلی مناسب! پس او را به حال خود بگذارید تا "يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ" ( آزادانه بچرد و بازی کند) اشارهام به آیهای از سورۀ یوسف، در مورد ترغیب برادران یوسف برای بردن او به صحرا جهت تفریح و بازی بود.
✍احمد زیدآبادی
#آموزش_پرورش
@ahmadzeidabad
🆔 @eduarticle
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ویدیو_خبری
#ویدیو_آموزشی
⁉️ مدیران فراری از آموزش و پرورش
▫️دومین وزیر معرفی شده از سوی ابراهیم رئیسی برای #آموزش_پرورش هم نتوانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد اما رئیس دولت سیزدهم اولین رئیس جمهوری نیست در مورد این وزارتخانه با چالش وزیر توانمند مقبول که این مسئولیت را بپذیرد مواجه است. چه چیزی وزارت آموزش و پرورش را خط قرمز مدیران توانمند میکند؟ / اکو ایران
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#ویدیو_آموزشی
⁉️ مدیران فراری از آموزش و پرورش
▫️دومین وزیر معرفی شده از سوی ابراهیم رئیسی برای #آموزش_پرورش هم نتوانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد اما رئیس دولت سیزدهم اولین رئیس جمهوری نیست در مورد این وزارتخانه با چالش وزیر توانمند مقبول که این مسئولیت را بپذیرد مواجه است. چه چیزی وزارت آموزش و پرورش را خط قرمز مدیران توانمند میکند؟ / اکو ایران
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🔻آموزش و پرورش مهم ترین مساله
...شاید از نظر مردم مهمترین مسألهای که با آن دست به گریبان هستند، تورم، درآمد پایین و بیکاری و مسکن و غذا است. به طور قطع از نظر سلسله مراتب نیازهای بشر، این اولویتها درست است، ولی اگر قدری به آینده نگاه کنیم، میبینیم که مسایل مهمتری هم داریم. از نظر بنده نظام آموزشی بویژه آموزش ابتدایی و متوسطه در وضعیت ناکارکردی مفرط قرار دارد و متأسفانه هیچ نوع سیاستگذاری مفید آموزشی نیز در جهت اصلاح این نظام فشل آموزشی نیز وجود ندارد.
🔘بخش مهمی از مشکلات اجتماعی بویژه در حوزه آسیبهای اجتماعی نیز محصول همین ضعف است، که گروهی از دانشآموزان را کاملاً بیگانه با هنجارها و ارزشهای مثبت و اخلاقی بار آورده است. اگر هم دانشآموزانی هستند که ویژگیهای مثبت دارند، به طور مشخص تحت تأثیر خانواده هستند، به عبارت دقیقتر نظام آموزش عمومی ایران قادر نیست به عنوان یک نهاد مستقل، نقش مثبتی را در تربیت فرزندان این کشور برای آینده ایفا کند، همه بار تربیتی آنان همچنان بر دوش خانواده است. خانوادهای که خود درگیر مشکلات فزایندهای شده و کمر آن زیر بار تأمین نیازهای اولیه خمیده شده است.
🔘مهمتر اینکه فقر خانواده موجب شده که از اقتدار آن بر فرزندان کاسته شود و در آینده احتمال ضد اجتماعیتر شدن نوجوانان و جوانان بیشتر خواهد شد، چرا که هیچ ساختار کنترلی بر آنها وجود ندارد، جز پلیس و قاضی که اینها نیز کارآیی لازم را ندارند چون بدون نهادهای نظارتی ایجابی مثل خانواده، آموزش و پرورش، رسانه و دین، آنها ناکارآمد هستند و هر چهار نهاد مذکور در ایران دچار ناکارآمدی مفرط شدهاند و حتی در مواردی میتوان گفت که ضد کارکردی هم هستند.
🔘تصور رسمی از مدرسه همان مکتبخانههای قدیم است با این تفاوت که مکتبخانهها کارکرد تربیتی هم داشتند ولی مدرسه امروز فاقد این کارکرد است، زیرا نقش آموزگار را در آموزش کم؛ و آنان را تبدیل به ابزاری برای انتقال مطالب کتابهای درسی کرده است که نه خودشان اعتقاد جدی به آن دارند و نه دانشآموزان با آن همنوایی دارند، و نه حتی خانوادهها آن را قبول دارند.
🔘نظام آموزشی بیش از پیش دولتی و از بالا شده است و در عین حال سیاستگذاران این نظام نیز بسیار ضعیف و ناتوانتر از گذشته شدهاند و در نهایت شکاف عمیقی میان آموزش رسمی با نیازهای واقعی دانشآموزان به وجود آمده که نیازهای خود را از طریق سایر شیوهها، چون خانواده، رسانههای غیر رسمی و دوستان و آشنایان تأمین میکنند.
🔘مشکل واقعی نظام آموزشی در غیبت مردم، نخبگان و معلمان در شکلگیری آموزش اعم از موضوعات آموزشی و شیوه و نیز محتوای آموزش است. در هر سه زمینه شکاف عمیقی میان یک نظام آموزشی مطلوب با آموزش رسمی موجود دیده میشود. شیوه موجود مبتنی بر حفظیات، محتوای آنها بعضاً نادرست و سوگیرانه و موضوعات نیز به شدت بیربط یا کمربط با نیازهای روزمره و اولویتهای جامعه است. و با توجه به وضعیت خطیر معیشت آموزگاران و بودجه کم آموزش و پرورش، تصور میرود که در ادامه وضع آموزش بدتر هم خواهد شد.
🔘مشکل اصلی طبقاتی شدن آموزش نیست، مشکل فراتر از آن است. مشکل ضد کارکردی شدن نهاد آموزش رسمی و انتقال وظایف آن به خانواده و رسانه است و چون خانواده دچار مشکلات ویژه خود است و رسانه رسمی نیز در قعر موقعیت تاریخی خود قرار دارد، وظیفه اجتماعی کردن نوجوانان و جوانان این کشور در عمل روی زمین مانده و تربیت آنان باری به هر جهت خواهد بود و این خطری است که آینده ایران را حتی بیش از کمبود آب تهدید میکند، چون نسلی که چنین رشد کنند، دیگر نمیتوان آنها را به نقطه صفر آموزش برگرداند. نوجوانان تا سنین ۱۲ تا ۱۵ سالگی هر چه تربیت شوند، شدهاند، دیگر به این راحتی نمیتوانند تغییر بنیادی کنند.
🔘نظام اقتصادی ایران نیز در حداقلها کار میکند، هر چند به عللی که جداگانه باید بحث شود در آینده نزدیک دچار نوعی عقبافتادگی میشود که آن را زمینگیر میکند، ولی چون بخش مهمی از اقتصاد در دستان مردم است، به هر حال حداقلهایی را دارد، و چون مشکلات آن موضوعیت عاجل دارند، لذا فشار برای اصلاح آنها بالاست. ولی نظام آموزشی چنین نیست، هم اینکه مردم و نخبگان به کلی از آن دور هستند و هم اینکه مشکلات آن به فوریت تبدیل به مسأله نمیشود.
🔘در هر حال امید میرود که کارشناسان این حوزه، بویژه آموزگاران بیش از گذشته نسبت به طرح مسایل این حوزه اقدام کنند، چون فعلاً مسأله منحصر شده به دستمزد و حقوق آموزگاران که البته مهم است، ولی این بخش آشکار کوه یخ مشکلات این نظام است و با وجود نیروهای به شدت ناکارآمد برای اداره این وزارتخانه، آینده بیش از آنکه به نظر میرسد خطیر خواهد بود.
#آموزش_پرورش
عباس عبدی روزنامه نگار
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
...شاید از نظر مردم مهمترین مسألهای که با آن دست به گریبان هستند، تورم، درآمد پایین و بیکاری و مسکن و غذا است. به طور قطع از نظر سلسله مراتب نیازهای بشر، این اولویتها درست است، ولی اگر قدری به آینده نگاه کنیم، میبینیم که مسایل مهمتری هم داریم. از نظر بنده نظام آموزشی بویژه آموزش ابتدایی و متوسطه در وضعیت ناکارکردی مفرط قرار دارد و متأسفانه هیچ نوع سیاستگذاری مفید آموزشی نیز در جهت اصلاح این نظام فشل آموزشی نیز وجود ندارد.
🔘بخش مهمی از مشکلات اجتماعی بویژه در حوزه آسیبهای اجتماعی نیز محصول همین ضعف است، که گروهی از دانشآموزان را کاملاً بیگانه با هنجارها و ارزشهای مثبت و اخلاقی بار آورده است. اگر هم دانشآموزانی هستند که ویژگیهای مثبت دارند، به طور مشخص تحت تأثیر خانواده هستند، به عبارت دقیقتر نظام آموزش عمومی ایران قادر نیست به عنوان یک نهاد مستقل، نقش مثبتی را در تربیت فرزندان این کشور برای آینده ایفا کند، همه بار تربیتی آنان همچنان بر دوش خانواده است. خانوادهای که خود درگیر مشکلات فزایندهای شده و کمر آن زیر بار تأمین نیازهای اولیه خمیده شده است.
🔘مهمتر اینکه فقر خانواده موجب شده که از اقتدار آن بر فرزندان کاسته شود و در آینده احتمال ضد اجتماعیتر شدن نوجوانان و جوانان بیشتر خواهد شد، چرا که هیچ ساختار کنترلی بر آنها وجود ندارد، جز پلیس و قاضی که اینها نیز کارآیی لازم را ندارند چون بدون نهادهای نظارتی ایجابی مثل خانواده، آموزش و پرورش، رسانه و دین، آنها ناکارآمد هستند و هر چهار نهاد مذکور در ایران دچار ناکارآمدی مفرط شدهاند و حتی در مواردی میتوان گفت که ضد کارکردی هم هستند.
🔘تصور رسمی از مدرسه همان مکتبخانههای قدیم است با این تفاوت که مکتبخانهها کارکرد تربیتی هم داشتند ولی مدرسه امروز فاقد این کارکرد است، زیرا نقش آموزگار را در آموزش کم؛ و آنان را تبدیل به ابزاری برای انتقال مطالب کتابهای درسی کرده است که نه خودشان اعتقاد جدی به آن دارند و نه دانشآموزان با آن همنوایی دارند، و نه حتی خانوادهها آن را قبول دارند.
🔘نظام آموزشی بیش از پیش دولتی و از بالا شده است و در عین حال سیاستگذاران این نظام نیز بسیار ضعیف و ناتوانتر از گذشته شدهاند و در نهایت شکاف عمیقی میان آموزش رسمی با نیازهای واقعی دانشآموزان به وجود آمده که نیازهای خود را از طریق سایر شیوهها، چون خانواده، رسانههای غیر رسمی و دوستان و آشنایان تأمین میکنند.
🔘مشکل واقعی نظام آموزشی در غیبت مردم، نخبگان و معلمان در شکلگیری آموزش اعم از موضوعات آموزشی و شیوه و نیز محتوای آموزش است. در هر سه زمینه شکاف عمیقی میان یک نظام آموزشی مطلوب با آموزش رسمی موجود دیده میشود. شیوه موجود مبتنی بر حفظیات، محتوای آنها بعضاً نادرست و سوگیرانه و موضوعات نیز به شدت بیربط یا کمربط با نیازهای روزمره و اولویتهای جامعه است. و با توجه به وضعیت خطیر معیشت آموزگاران و بودجه کم آموزش و پرورش، تصور میرود که در ادامه وضع آموزش بدتر هم خواهد شد.
🔘مشکل اصلی طبقاتی شدن آموزش نیست، مشکل فراتر از آن است. مشکل ضد کارکردی شدن نهاد آموزش رسمی و انتقال وظایف آن به خانواده و رسانه است و چون خانواده دچار مشکلات ویژه خود است و رسانه رسمی نیز در قعر موقعیت تاریخی خود قرار دارد، وظیفه اجتماعی کردن نوجوانان و جوانان این کشور در عمل روی زمین مانده و تربیت آنان باری به هر جهت خواهد بود و این خطری است که آینده ایران را حتی بیش از کمبود آب تهدید میکند، چون نسلی که چنین رشد کنند، دیگر نمیتوان آنها را به نقطه صفر آموزش برگرداند. نوجوانان تا سنین ۱۲ تا ۱۵ سالگی هر چه تربیت شوند، شدهاند، دیگر به این راحتی نمیتوانند تغییر بنیادی کنند.
🔘نظام اقتصادی ایران نیز در حداقلها کار میکند، هر چند به عللی که جداگانه باید بحث شود در آینده نزدیک دچار نوعی عقبافتادگی میشود که آن را زمینگیر میکند، ولی چون بخش مهمی از اقتصاد در دستان مردم است، به هر حال حداقلهایی را دارد، و چون مشکلات آن موضوعیت عاجل دارند، لذا فشار برای اصلاح آنها بالاست. ولی نظام آموزشی چنین نیست، هم اینکه مردم و نخبگان به کلی از آن دور هستند و هم اینکه مشکلات آن به فوریت تبدیل به مسأله نمیشود.
🔘در هر حال امید میرود که کارشناسان این حوزه، بویژه آموزگاران بیش از گذشته نسبت به طرح مسایل این حوزه اقدام کنند، چون فعلاً مسأله منحصر شده به دستمزد و حقوق آموزگاران که البته مهم است، ولی این بخش آشکار کوه یخ مشکلات این نظام است و با وجود نیروهای به شدت ناکارآمد برای اداره این وزارتخانه، آینده بیش از آنکه به نظر میرسد خطیر خواهد بود.
#آموزش_پرورش
عباس عبدی روزنامه نگار
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🔻تعلیم و تربیت در عصر ناصری
...رشد تعلیم و تربیت مدنی در گرو تأیید علمای دین و انحصار آنان بر چگونگی و میزان دست یابی به معرفت بود در بیشتر عصر ناصری دارالفنون یگانه مؤسسه غیر مذهبی دانشهای جدید بود از این استثنا که بگذریم در سراسر این دوره هیچ مدرسه ابتدایی متوسطه یا عالی جدید پیش از دهه آخر قرننوزدهم میلادی در ایران به وجود نیامد. ناصرالدین، برخلاف اصلاح طلبان مصر وعثمانی، حتی برای آوردن جزء ناچیزی از آموزش غربی به کشورش بی اشتیاق و همچنان دو دل باقی ماند. به دارالفنون که زاده فکر صدر اعظم مقتولش امیر کبیر بود مباهات میکرد، و گاهی به کلاسهای آنجا می رفت و پیشرفت شاگردان را زیر نظر میگرفت ، ولی در باطن با آن سر عناد داشت و هرگز حاضر نشد که خود تأسیسات مشابهی بسازد یا دیگران را به این امر تشویق کند شاه در حقیقت هیچ وقت کاملاً به اهمیت تعلیم و تربیت جدید همچون ابزاری برای پیشرفت مادی مملکت نبرد و نگرانی اش از مخاطرات ناشی از دانش مغرب زمین تا حد زیادی با نظریات محافظه کارانه علمای همزمانش میخواند آموزش و پرورش عمومی به شیوه غربی به نظرش دعوتی برای نوآوری و در نهایت زمینه دگر اندیشی و انقلاب سیاسی بود. قدغن ساختن مسافرت خارج مگر برای مأموریت سیاسی و دولتی رویه ای که کم و بیش در اواخر سلطنتش پیش گرفت، موجب شد که تعداد تحصیل کردگان فرنگ در دوایر دولتی در سطح بسیار پایین بماند و آن معدودی نیز که در فرنگ تحصیل کرده بودند غالباً به اشتغالاتی بی ارتباط به تخصص شان گمارده شدند. فارغ التحصیلان #دارالفنون هم آن قدرنبودند که بتوانند زمام امور دولتی را از قبضهٔ دیوانیان قدیمی در بیاورند. لذا مفهوم تعلیم و تربیت برای اکثریت اهالی مملکت از مکتب و #مدرسه سنتی فراتر نمی رفت در چهار دیواری مدرسه نیز علما تمامی عناصر دگراندیشی را که امکان بالقوه اصلاح نظام تحصیلاتی مَدرَسی قدیم را داشتند به عقب میراندند اصحاب حکمت و پیروان مكاتب صوفیه و شیخیه منزوی و یا به حوزه های درسی دور دست پراکنده شدند.
سلطه اصولیه در اشاعه علم اصول فقه در مدارس مطلق العنان باقی ماند. از مخالفت علمای شرع که بگذریم فقدان شگرف مؤسسات #آموزش_پرورش به سبک نوین را دشوار بتوان به چیز دیگری جز نظریات شخصی شاه و چشم انداز محدود او در مورد مسئولیتهای دولت در امور عامه نسبت داد پافشاری او در انفاذ نظریات خود بیشک تا اندازه ای ناشی از قلت امکانات مالی حکومت قاجار هم بود، ولیکن درباره این امر نباید بیش از اندازه غلو کرد با وجود کم پولی مزمن حکومتِ #قاجار، شاه قادر بود مخارج طرحهای مورد نظر خود از قبیل ارتباطات، قشون، عمران شهری و البته کاخ سازی را تأمین کند به علاوه مشاوران خواستار نوآوری در زمینه های آموزشی و قضایی نیز در پیرامون او کم نبودند. شاه به حرفهای اینان گوش میداد ولی نه آن چنان جداً که بخواهد بهدانها جامه عمل بپوشاند. درعوض جنبه هایی از علوم قدیمه را که اگر نه صد درصد به سلیقهٔ اصولیه ولی به ضرر آنها نیز نبود، تشویق میکرد حمایت او از حکما از جمله از ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه و طرف داری گه گاهی اش از حاجی میرزا کریم خان کرمانی، پیشوای شیخیه کرمان، دو نمونه از این خط مشی بود اشتیاق شاه به حفظ وضعیت موجود بیش از هر چیز علت این گونه ابراز تفقدهای موازنه ساز بود و در نتیجه نمی توانست موجد تحولی اساسی چون ایجاد مدارس جدید یا نظام قضایی باشد.
منبع :کتاب قبله عالم، عباس امانت، ص ۵۴۰ و ۵۴۱
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
...رشد تعلیم و تربیت مدنی در گرو تأیید علمای دین و انحصار آنان بر چگونگی و میزان دست یابی به معرفت بود در بیشتر عصر ناصری دارالفنون یگانه مؤسسه غیر مذهبی دانشهای جدید بود از این استثنا که بگذریم در سراسر این دوره هیچ مدرسه ابتدایی متوسطه یا عالی جدید پیش از دهه آخر قرننوزدهم میلادی در ایران به وجود نیامد. ناصرالدین، برخلاف اصلاح طلبان مصر وعثمانی، حتی برای آوردن جزء ناچیزی از آموزش غربی به کشورش بی اشتیاق و همچنان دو دل باقی ماند. به دارالفنون که زاده فکر صدر اعظم مقتولش امیر کبیر بود مباهات میکرد، و گاهی به کلاسهای آنجا می رفت و پیشرفت شاگردان را زیر نظر میگرفت ، ولی در باطن با آن سر عناد داشت و هرگز حاضر نشد که خود تأسیسات مشابهی بسازد یا دیگران را به این امر تشویق کند شاه در حقیقت هیچ وقت کاملاً به اهمیت تعلیم و تربیت جدید همچون ابزاری برای پیشرفت مادی مملکت نبرد و نگرانی اش از مخاطرات ناشی از دانش مغرب زمین تا حد زیادی با نظریات محافظه کارانه علمای همزمانش میخواند آموزش و پرورش عمومی به شیوه غربی به نظرش دعوتی برای نوآوری و در نهایت زمینه دگر اندیشی و انقلاب سیاسی بود. قدغن ساختن مسافرت خارج مگر برای مأموریت سیاسی و دولتی رویه ای که کم و بیش در اواخر سلطنتش پیش گرفت، موجب شد که تعداد تحصیل کردگان فرنگ در دوایر دولتی در سطح بسیار پایین بماند و آن معدودی نیز که در فرنگ تحصیل کرده بودند غالباً به اشتغالاتی بی ارتباط به تخصص شان گمارده شدند. فارغ التحصیلان #دارالفنون هم آن قدرنبودند که بتوانند زمام امور دولتی را از قبضهٔ دیوانیان قدیمی در بیاورند. لذا مفهوم تعلیم و تربیت برای اکثریت اهالی مملکت از مکتب و #مدرسه سنتی فراتر نمی رفت در چهار دیواری مدرسه نیز علما تمامی عناصر دگراندیشی را که امکان بالقوه اصلاح نظام تحصیلاتی مَدرَسی قدیم را داشتند به عقب میراندند اصحاب حکمت و پیروان مكاتب صوفیه و شیخیه منزوی و یا به حوزه های درسی دور دست پراکنده شدند.
سلطه اصولیه در اشاعه علم اصول فقه در مدارس مطلق العنان باقی ماند. از مخالفت علمای شرع که بگذریم فقدان شگرف مؤسسات #آموزش_پرورش به سبک نوین را دشوار بتوان به چیز دیگری جز نظریات شخصی شاه و چشم انداز محدود او در مورد مسئولیتهای دولت در امور عامه نسبت داد پافشاری او در انفاذ نظریات خود بیشک تا اندازه ای ناشی از قلت امکانات مالی حکومت قاجار هم بود، ولیکن درباره این امر نباید بیش از اندازه غلو کرد با وجود کم پولی مزمن حکومتِ #قاجار، شاه قادر بود مخارج طرحهای مورد نظر خود از قبیل ارتباطات، قشون، عمران شهری و البته کاخ سازی را تأمین کند به علاوه مشاوران خواستار نوآوری در زمینه های آموزشی و قضایی نیز در پیرامون او کم نبودند. شاه به حرفهای اینان گوش میداد ولی نه آن چنان جداً که بخواهد بهدانها جامه عمل بپوشاند. درعوض جنبه هایی از علوم قدیمه را که اگر نه صد درصد به سلیقهٔ اصولیه ولی به ضرر آنها نیز نبود، تشویق میکرد حمایت او از حکما از جمله از ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه و طرف داری گه گاهی اش از حاجی میرزا کریم خان کرمانی، پیشوای شیخیه کرمان، دو نمونه از این خط مشی بود اشتیاق شاه به حفظ وضعیت موجود بیش از هر چیز علت این گونه ابراز تفقدهای موازنه ساز بود و در نتیجه نمی توانست موجد تحولی اساسی چون ایجاد مدارس جدید یا نظام قضایی باشد.
منبع :کتاب قبله عالم، عباس امانت، ص ۵۴۰ و ۵۴۱
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
⁉️آموزش و کلیدواژه پولیسازی
هنگامی که سخنان [صحرایی]وزیر #آموزش_پرورش در یک برنامه زنده تلویزیونی و در توجیه آموزش پولی را که میگفت: شما اگر بخواهید ماشین مدل بالاتری سوار شوید، باید پول بیشتری بدهید! شنیدم، به یاد محوریترین و البته عامیانهترین شعار اقتصاد بازار یعنی «هرچه پول بدهی، آش میخوری» افتادم! منطق بازار در اقتصاد لیبرالی و شکل خشنتر آن یعنی اقتصاد نئولیبرالی این است که هرکس پول بیشتری دارد، میتواند از ابزارها، امکانات و سبک زندگی بهتری برخوردار باشد و کسی هم که پول ندارد، بیگمان شایستگی بهرهمندی از این زندگی بهتر را ندارد و باید بسوزد و بسازد و بمیرد! البته هدف این یادداشت ورود به دعوای پرپیچوخم و پایانناپذیر چپ و راست نیست و کاری هم به این ندارم که به احتمال فراوان اقتصاد بازار در بسیاری از گسترهها توانسته و میتواند گرهگشای بسیاری از دشواریهای اقتصادی کشورها شود؛ اما... .
... اگرچه گاهگداری در سخنان دستاندرکاران کلیدواژههایی از عدالت آموزشی میشنویم، از آن میان در همین گفتوگوی تلویزیونی وزیر، اما به باور نگارنده و با توجه به رفتار و نگاه و شیوه مدیریت آنان، عدالتگریزی بهویژه در بخش آموزش کشور آشکار و هویداست. کسی که در یک برنامه تلویزیونی زنده مانند یکی از هواداران پروپاقرص نئولیبرالیسم، برخورداری از آموزش کیفی را با ماشین مدل بالا! مقایسه میکند، پیامی روشن میفرستد که آموزش کالایی است که باید با پول آن را خرید. این پیام نهتنها در وزیر؛ بلکه چنان در استخوانبندی ساختار کنونی آموزش نفوذ کرده که کموبیش در وجود همه معاونتهای زیر دست وزیر نهادینه شده و به جان بدل شده است.
🔸متن کامل مطلب در سایت ما 👈اینجا
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
هنگامی که سخنان [صحرایی]وزیر #آموزش_پرورش در یک برنامه زنده تلویزیونی و در توجیه آموزش پولی را که میگفت: شما اگر بخواهید ماشین مدل بالاتری سوار شوید، باید پول بیشتری بدهید! شنیدم، به یاد محوریترین و البته عامیانهترین شعار اقتصاد بازار یعنی «هرچه پول بدهی، آش میخوری» افتادم! منطق بازار در اقتصاد لیبرالی و شکل خشنتر آن یعنی اقتصاد نئولیبرالی این است که هرکس پول بیشتری دارد، میتواند از ابزارها، امکانات و سبک زندگی بهتری برخوردار باشد و کسی هم که پول ندارد، بیگمان شایستگی بهرهمندی از این زندگی بهتر را ندارد و باید بسوزد و بسازد و بمیرد! البته هدف این یادداشت ورود به دعوای پرپیچوخم و پایانناپذیر چپ و راست نیست و کاری هم به این ندارم که به احتمال فراوان اقتصاد بازار در بسیاری از گسترهها توانسته و میتواند گرهگشای بسیاری از دشواریهای اقتصادی کشورها شود؛ اما... .
... اگرچه گاهگداری در سخنان دستاندرکاران کلیدواژههایی از عدالت آموزشی میشنویم، از آن میان در همین گفتوگوی تلویزیونی وزیر، اما به باور نگارنده و با توجه به رفتار و نگاه و شیوه مدیریت آنان، عدالتگریزی بهویژه در بخش آموزش کشور آشکار و هویداست. کسی که در یک برنامه تلویزیونی زنده مانند یکی از هواداران پروپاقرص نئولیبرالیسم، برخورداری از آموزش کیفی را با ماشین مدل بالا! مقایسه میکند، پیامی روشن میفرستد که آموزش کالایی است که باید با پول آن را خرید. این پیام نهتنها در وزیر؛ بلکه چنان در استخوانبندی ساختار کنونی آموزش نفوذ کرده که کموبیش در وجود همه معاونتهای زیر دست وزیر نهادینه شده و به جان بدل شده است.
🔸متن کامل مطلب در سایت ما 👈اینجا
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
آموزش و کلیدواژه پولیسازی
هنگامی که سخنان وزیر آموزش و پرورش در یک برنامه زنده تلویزیونی و در توجیه آموزش پولی را که میگفت: شما اگر بخواهید ماشین مدل بالاتری سوار شوید، باید پول بیشتری بدهید! هنگامی که سخنان [صحرایی]وزیر آم
@eduarticle. ملکیان عیوب آموزش و پرورش
AudioTrim
عیوب آموزش و پرورش.
آموزش و پرورش موفق به آموزش و تعلیم چه اموری بیشتر باید بپردازد؟
پاسخهای دکتر ملکیان را بشنویم.
برگزیده از نشست علمی رونمایی از مجموعه کتاب های زندگی خوب.
#آموزش_پرورش
#دکتر_ملکیان
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
@eduarticle. ملکیان. ۲۰ مهارت مشترک زندگی
AudioTrim
۲۰ مهارت زندگی که همه به آنها نیاز دارند.
درسهای زندگی که در آموزش و پرورش مغفول ماندهاند.
برگزیده از نشست علمی رونمایی از مجموعه کتاب های زندگی خوب.
#مهارتهای_زندگی
#آموزش_پرورش
#دکتر_ملکیان
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
انصاری، پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش:
🔹هنگامی که شرایط اقتصادی به گونه ای شود که درآمد واقعی این خانوارها به دلایلی، از جمله تورم، در حد یک درصد کاهش یابد، بیشتر از یک درصد از مخارج آموزشیشان کاهش مییاید؛ چراکه به هر حال باید بتوانند خوراک و مسکن را پوشش دهند.
🔹 98 درصد بودجه دولتی #آموزش_پرورش، تنها صرف حقوق پرسنل میشود
🔹 هزینه آموزش در خانوارهای ضعیف اقتصادی، 2 درصد از کل هزینه خانوار است!
🔹 آموزش برای خانوارهای کم درآمد و گروههای ضعیف اقتصادی، کالایی لوکس محسوب میشود
🔹اما گروه های 4و 5 حساسیت کمتری نسبت به تغییرات درآمد دارند. تورم هم که اتفاق میافتد و قدرت خریدشان هم پایین بیاید، حاضر نیستند سهمی متناسب با کاهش درآمد واقعی شان از مخارج آموزشی که برای فرزندانشان اختصاص میدهند، بکاهند./ جماران
#آمار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹رضا امیدی، استاد جامعه شناسی گفت: در حوزۀ آموزش، طی چند سال اخیر، بحثهای زیادی در فضای عمومی و رسانهها از منظر فقر و عدالت آموزشی شکل گرفته است، پژوهشهای دانشگاهی و سازمانی خوبی هم انجام شده، اما بهرغم آن، طی 10 سال اخیر مخربترین سیاستها در حوزۀ آموزش مصوب و اجرا شده است و ادامه دارد؛ حتی در همین برنامۀ هفتم که اخیراً تصویب شده است.
🔹برای مثال در سالهای اخیر همه از ضرورت تقویت مدارس دولتی میگویند، اما حتی در سطح تأمین معلم هم مشکل جدی وجود دارد. اینها نتیجۀ یک روند در سیاستگذاری است.
شما وقتی در راستای کوچکسازی دولت به یکباره دهها هزار معلم را به طور پیشازموعد بازنشسته میکنید، آنهم در سالهایی که جمعیت دانشآموزی روند افزایشی دارد، بدیهی است که با چالش مواجه میشوید.
#آموزش_پرورش
✔️کانال مقاله ها @eduarticle
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
، مخربترین سیاستها در حوزۀ آموزش در ۱۰ سال اخیر - بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
در 10 سال اخیر، مخربترین سیاستها در حوزۀ آموزش مصوب و اجرا شده و ادامه دارد! دکتر رضا امیدی، جامع