یادداشتی از #دکتر_مجتبی_جهانی
برای دانشآموختگان اواخر دهه 60 موغان
همت عزیز.
با درود و سپاس فراوان و عرض شرمندگی. بنده چون زیاد با فضای مجازی سروکار ندارم خیلی دیر متوجه مطلبتان شدم ازاین بابت عذر می خواهم. جنابعالی از جمله عزیزانی هستی که همیشه درگوشه ای از دلم و در روشنای خاطرات شیرینم جای داری و کسی از دوستان و آشنایان را تا به حال نمی شناسم که همچون تو ذوق و شور ادبی را باادب و معصومیت و بی ادعایی یکجا مالک باشد به همین جهت برایم خیلی عزیز هستی. اتفاقا در یکی دو هفته گذشته از خاطرم گذر کردهای. در خانه دوستی بودم و در کانال مدنیت جمهوری آذربایجان برنامه مجلس انس را تماشا میکردم "#ترلان_قلی_یف" بلبل زبانی می کرد یک مرتبه یاد تو افتادم که در دانشگاه تبریز باهم بودیم که این آقای قلییف آمد و با لهجه و سادگی مخصوصش شروع به صحبت کرد تو بر سادگی او از ته دل می خندیدی و من هم ازشیرینی خنده تو خنده ام گرفته بود. دیگراینکه چند روز قبل مطلبی درباره مکتب ادبی سورریالیسم می خواندم یاد عروسی تو افتادم. در مجلس عروسی تو نشسته بودیم که آقایی وارد شد؛ بعد فهمیدم که معلم و شاعر هم بود که اسمش را به یاد ندارم. ذوق شاعرانه اش و حرف های شیدایی و سودایی اش آنچنان با هم درآمیخته بود که جوهر شعر #سورریالیستی را می شد بعینه در سخنانش ملاحظه کرد به گونه ای که [آندره] #برتون و [لویی] #آراگون در مقابلش لنگ می انداختند. به هرحال از برکت یادآوری این خاطره خاطر عاطر شما هم از ذهنم گذر کرد.
همت عزیز٬ دو سال خدمت در پارس اباد برای من بسیار خاطره انگیز است. بچه های بسیار باذوقی بودند که سایه روشن فعالیتهای ادبیشان را هنوز به یاد دارم اما اینکه الان کجا هستند و چه فعالیتهایی می کنند بی خبرم. همینقدر خبر دارم که #رامیز{ قلی نژاد} ٬ #بهروز_صدیقی٬ [#ارسطو_]_مجرد و در راس آنها جنابعالی در عالم شیرین ادبیات و آفرینشگریهای ادبی توغل دارید که جای شکر دارد. بچه های همدوره شما واقعا اهل ذوق و ادب دوست بودند حتی کم سوادترینشان. خاطره ای یادم آمد. بگذار تعریف کنم . کلاس سوم فرهنگ و ادب دبیرستان امام خمینی کلاس جالبی بود؛ اکثرا درسخوان و اهل ادب. در این کلاس دانش آموزی بود به نام "ز" که هم سنش زیاد نشان می داد و هم در درس نسبت به بقیه دانش آموزان ضعیف بود. یک روز متن فارسی تدریس می کردم .. متوجه شدم آقای "ز" که ردیف آخر کلاس نشسته بود آهسته گریه میکند و گاهی پلکهایش را درهم می فشرد و سرش را به چپ و راست می چرخاند و هماهنگ با فراز و فرودهای صوتی شعرخوانی من تظاهرات فروخورده گریه ٬سینه اش را می لرزاند. نخواستم حالش را به هم زنم. وقتی زنگ خورد و بیرون آمدیم در سالن مدرسه بازویش را گرفتم و گفتم آقای "ز" گرفتاری داری؟ چانه و لبهایش لرزید و یک جفت آه تند و تیز که از عمق شکمش مایه می گرفت کشید و با ته مانده های بغض حاصل ازگریه کلاس گفت آقا از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان من عاشق شده ام. شعری که شما خواندید دردم را تازه کرد و نمک بر زخمم پاشید. از شدت حس خنده سرم گیج رفت اما به ملاحظه حال او خودم را نگه داشتم و به آبدارخانه رفتم. خنده سرکش من و هاج و واج ماندن آبدارچی و خنده بی رمق او لطف دیگر قضیه است که بگذریم.خنده نفسگیر من از بابت عاشق شدن اقای ز نبود بلکه به این خاطر بود که شعر مذکور قصیده ای سرد و بی روح از ناصرخسرو بود درتحسین تعقل و خردورزی و تقبیح عشق ورزیهای هوس آلود اما آقای ز به سبب خاصیت کور و کر کنندگی عشق بدون توجه به محتوای شعر٬ ناصرخسرو را همدرد خود پنداشته و گریه غریبانه سر داده بود. منظورم از ذکر خاطره این است که حتی این دانشآموز نیز لااقل اینقدر می دانست که شعر و مسایل عاطفی هم فضا هستند و به یک ساحت تعلق دارند. امری که از دانشآموز امروزی مستغرق در فضاهای مجازی انتظار وقوف بر آن نمی رود.
...اما درباره آقای #رامیز_قلی_نژاد و خاطره ایشان؛ مستحضر هستیدکه یک معلم در طول خدمت درازمدت خود هزاران دانشآموز را آموزش می دهد. گذر زمان از یک طرف و کثرت دانشآموزان از طرف دیگر سبب می شود که بسیاری از آنها فراموش شوند تنها دانشآموزان برجسته هستند که هرگز فراموش نمی شوند. بنده قیافه و سکنات رامیز را کاملا به یاد دارم. او دانشآموز ریز نقشی بود که علیرغم ریزنقشی همیشه در ردیف آخر کلاس می نشست. ضمن اینکه زرنگ و باهوش بود و دارای قدرت استنباطی شگفت٬ رندی نمکینی هم در سکناتش مشهود بود و گاهی تیکه های رندانه ای هم در کلاس می پراکند. اما علت این که رامیز از یاد من هرگز فراموش نمی شود تنها نبوغ درسی او نیست بلکه ماجرایی است که نقل می کنم.
@dusharge
برای دانشآموختگان اواخر دهه 60 موغان
همت عزیز.
با درود و سپاس فراوان و عرض شرمندگی. بنده چون زیاد با فضای مجازی سروکار ندارم خیلی دیر متوجه مطلبتان شدم ازاین بابت عذر می خواهم. جنابعالی از جمله عزیزانی هستی که همیشه درگوشه ای از دلم و در روشنای خاطرات شیرینم جای داری و کسی از دوستان و آشنایان را تا به حال نمی شناسم که همچون تو ذوق و شور ادبی را باادب و معصومیت و بی ادعایی یکجا مالک باشد به همین جهت برایم خیلی عزیز هستی. اتفاقا در یکی دو هفته گذشته از خاطرم گذر کردهای. در خانه دوستی بودم و در کانال مدنیت جمهوری آذربایجان برنامه مجلس انس را تماشا میکردم "#ترلان_قلی_یف" بلبل زبانی می کرد یک مرتبه یاد تو افتادم که در دانشگاه تبریز باهم بودیم که این آقای قلییف آمد و با لهجه و سادگی مخصوصش شروع به صحبت کرد تو بر سادگی او از ته دل می خندیدی و من هم ازشیرینی خنده تو خنده ام گرفته بود. دیگراینکه چند روز قبل مطلبی درباره مکتب ادبی سورریالیسم می خواندم یاد عروسی تو افتادم. در مجلس عروسی تو نشسته بودیم که آقایی وارد شد؛ بعد فهمیدم که معلم و شاعر هم بود که اسمش را به یاد ندارم. ذوق شاعرانه اش و حرف های شیدایی و سودایی اش آنچنان با هم درآمیخته بود که جوهر شعر #سورریالیستی را می شد بعینه در سخنانش ملاحظه کرد به گونه ای که [آندره] #برتون و [لویی] #آراگون در مقابلش لنگ می انداختند. به هرحال از برکت یادآوری این خاطره خاطر عاطر شما هم از ذهنم گذر کرد.
همت عزیز٬ دو سال خدمت در پارس اباد برای من بسیار خاطره انگیز است. بچه های بسیار باذوقی بودند که سایه روشن فعالیتهای ادبیشان را هنوز به یاد دارم اما اینکه الان کجا هستند و چه فعالیتهایی می کنند بی خبرم. همینقدر خبر دارم که #رامیز{ قلی نژاد} ٬ #بهروز_صدیقی٬ [#ارسطو_]_مجرد و در راس آنها جنابعالی در عالم شیرین ادبیات و آفرینشگریهای ادبی توغل دارید که جای شکر دارد. بچه های همدوره شما واقعا اهل ذوق و ادب دوست بودند حتی کم سوادترینشان. خاطره ای یادم آمد. بگذار تعریف کنم . کلاس سوم فرهنگ و ادب دبیرستان امام خمینی کلاس جالبی بود؛ اکثرا درسخوان و اهل ادب. در این کلاس دانش آموزی بود به نام "ز" که هم سنش زیاد نشان می داد و هم در درس نسبت به بقیه دانش آموزان ضعیف بود. یک روز متن فارسی تدریس می کردم .. متوجه شدم آقای "ز" که ردیف آخر کلاس نشسته بود آهسته گریه میکند و گاهی پلکهایش را درهم می فشرد و سرش را به چپ و راست می چرخاند و هماهنگ با فراز و فرودهای صوتی شعرخوانی من تظاهرات فروخورده گریه ٬سینه اش را می لرزاند. نخواستم حالش را به هم زنم. وقتی زنگ خورد و بیرون آمدیم در سالن مدرسه بازویش را گرفتم و گفتم آقای "ز" گرفتاری داری؟ چانه و لبهایش لرزید و یک جفت آه تند و تیز که از عمق شکمش مایه می گرفت کشید و با ته مانده های بغض حاصل ازگریه کلاس گفت آقا از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان من عاشق شده ام. شعری که شما خواندید دردم را تازه کرد و نمک بر زخمم پاشید. از شدت حس خنده سرم گیج رفت اما به ملاحظه حال او خودم را نگه داشتم و به آبدارخانه رفتم. خنده سرکش من و هاج و واج ماندن آبدارچی و خنده بی رمق او لطف دیگر قضیه است که بگذریم.خنده نفسگیر من از بابت عاشق شدن اقای ز نبود بلکه به این خاطر بود که شعر مذکور قصیده ای سرد و بی روح از ناصرخسرو بود درتحسین تعقل و خردورزی و تقبیح عشق ورزیهای هوس آلود اما آقای ز به سبب خاصیت کور و کر کنندگی عشق بدون توجه به محتوای شعر٬ ناصرخسرو را همدرد خود پنداشته و گریه غریبانه سر داده بود. منظورم از ذکر خاطره این است که حتی این دانشآموز نیز لااقل اینقدر می دانست که شعر و مسایل عاطفی هم فضا هستند و به یک ساحت تعلق دارند. امری که از دانشآموز امروزی مستغرق در فضاهای مجازی انتظار وقوف بر آن نمی رود.
...اما درباره آقای #رامیز_قلی_نژاد و خاطره ایشان؛ مستحضر هستیدکه یک معلم در طول خدمت درازمدت خود هزاران دانشآموز را آموزش می دهد. گذر زمان از یک طرف و کثرت دانشآموزان از طرف دیگر سبب می شود که بسیاری از آنها فراموش شوند تنها دانشآموزان برجسته هستند که هرگز فراموش نمی شوند. بنده قیافه و سکنات رامیز را کاملا به یاد دارم. او دانشآموز ریز نقشی بود که علیرغم ریزنقشی همیشه در ردیف آخر کلاس می نشست. ضمن اینکه زرنگ و باهوش بود و دارای قدرت استنباطی شگفت٬ رندی نمکینی هم در سکناتش مشهود بود و گاهی تیکه های رندانه ای هم در کلاس می پراکند. اما علت این که رامیز از یاد من هرگز فراموش نمی شود تنها نبوغ درسی او نیست بلکه ماجرایی است که نقل می کنم.
@dusharge
آبانین اونو دوستوم #بهروز_صدیقی ۵۰ یاشا دولور.
یاریم عصیرلیک عؤمرو، اوتوز ایللیک دوستلوغو،اوتوز ایل یازیب یارادان انسانین عؤمرونو سادهجه کیچیک یازییلا اوزریندن سووشماغی انصافسیزلیق سانیرام.
@dusharge
یاریم عصیرلیک عؤمرو، اوتوز ایللیک دوستلوغو،اوتوز ایل یازیب یارادان انسانین عؤمرونو سادهجه کیچیک یازییلا اوزریندن سووشماغی انصافسیزلیق سانیرام.
@dusharge
@dusharge || همت شهبازی
آبانین اونو دوستوم #بهروز_صدیقی ۵۰ یاشا دولور. یاریم عصیرلیک عؤمرو، اوتوز ایللیک دوستلوغو،اوتوز ایل یازیب یارادان انسانین عؤمرونو سادهجه کیچیک یازییلا اوزریندن سووشماغی انصافسیزلیق سانیرام. @dusharge
دوستوم #بهروز_صدیقی 50 یاشا دولدو
(آبانین اونو دوستوم #بهروز_صدیقی ۵۰ یاشا دولور.
#یاریم_عصیرلیک عؤمرو، اوتوز ایللیک دوستلوغو سادهجه کیچیک یازی ایله اوزریندن سووشماغی انصافسیزلیق سانیرام. اؤزو ده اوتوز ایل یازیب یارادان بیر انسانین عؤمرونو. کئشکه سنین اللی ایللینی بؤیوک مقیاسدا قئید ائتمک اولوردو!).
...#هارمونیک وزن، #شعر یاراندیقجا کلمهلرین ایچ #ریتمی ایله یارانیر. یعنی بو آرادا «ریتم» اؤنجهدن حاضیر دئییل. شعر یازیلاراق ریتم ده یارانیر. بو ریتم: کلمهلرین یئرلرینی دَییشمکله، حرفلرین تکرارلانماسی ایله، سؤز بیرلشمهلرینین قراماتیکاسینی دَییشمکله، یئنی کلمهلر یاراتماقلا و یا خود کلمهلره یئنی واریانت و معنا باغیشلاماقلا حتتا آرکائیک کلمهلری ریتمیکلشدیرمکله، مصراع بؤلگوسونون مضمونلا اویغون فورمالاشماسی باشقا سؤزله شعری گؤرونتولشدیرمهسی ایله، و ان باشلیجاسی ایجاز ایله ییغجاملاشدیرماسی ایله یارانیر.
باخیشی قارلیم
او یاخشیم
بیر آخشام
اورهییمین گئجهسینه گلهجک
و
اللریم یوخوسوندان دوراجاق...
بیر آخشام
او یاخشیم
تکی منه گتیررسه
گلیمین
اوتورمارام
من یاسیندا الیمین ( #صدیقی، 1384: 1).
#یئنی_شعرده، #كلاسيك شعرين ريتم و وزنيني تکرارلاماقلا شعريميز هر نه قدر يئني ديللي، يئني اوسلوبلو اولسا دا، يئنه ده عادت ائتدييميز ريتم و وزن بللي اولان و عادت ائديلن ريتم و وزنلرله سئچيلمهیهجکدير.
« #هارمونی» دئدیکده، کلمهلرین، عبارتلرین ایچیندن قالخان #موسیقیدیر. کلمهلردن قالخان موسیقیده، #عروض اؤلچوسونون روکنلرینین تاثیری اولمور. داها دوغروسو وزن، عروض #افاعیلی ایله آردیآردینا گلمیر. عروض افاعیلی، شعرده ایشلهنن کلمهلرین ریتمینی عینی ائدیر.
#بهروزون شعرینین ایلکیندن سونوناجاق کلمهلر عینی ریتم ایله قولاقدا جینگیلدهییر. یئنی شعر، اؤزللیکله «هارمونی» اوزرینده یازیلان شعرلر، بو ریتمی الوانلاشدیریر؛ یوروجو، یکنسق و بیر هاوادا جینگیلدهین ریتمی مختلیف سسلرله جینگیلدهده بیلیر. شاعیر، کلمهلرله ریتمیک داورانیشی ریتمین ده تکرارلاییجی اولماسینین قارشیسینی آلیر.
بعضی شعرلریمیزین هارمونیسی، شعرین ایچینده #ایچ_قافیهلرله اولور. #بهروز_صدیقدن وئردییم شعر نمونهسینده اولان هارمونی، شعری #مدرن فورمتده یوخ، #کلاسیک شعر فورمتینده اولدوغونو گؤسترهجکدیر. آنجاق شعرین مدرن ائلئمئنتلری چوخدور. اؤرنک اوچون ایلک سطیرده «باخیشی قارلیم»، کلاسیک و حتتا چاغداشلانما دؤورو شعریمیزین عکسینه اولاراق هم #یئنی هم ده فرقلی بیر تصووردور.
«قار» سؤزو #حبیب_ساهیرین (چاغداشلانما دؤورو شعریمیزین نمایندهسی اولاراق) شعرینده (1358، 104) بورادا گئدن تصوورون تام عکسینهدیر. ساهیر، «قار» سؤزونو سیمبولیزه ائتدیینده، دؤورون شاختا بورانلی، استبدادی دورومون دونوقلوغونو نظره آلیر. یعنی اونو حیاتا ضید اولان آنلاییشلارا بیر #سیمبول کیمی ایشلهدیر.
#بهروز_صدیقی ایسه، بونون عکسینی نظره آلیر. بورادا «قار» آیدینلیق، دورولوق، آغایینلیق، همی ده برکت سیمبولودور. بونا گؤره ده «او یاخشیم» سسلهدییی سئوگیلینین باخیشی بینلی برکتلی، صاف و دورودور. بو قار باخیشی یئره داها دوغروسو گئجهلنمیش اورهیه قوندوقدا، بوتون آغری آجیلار، یاس قوخولو هاوالار، بهرهسیز یاشام یوخوسوندان اویاناراق بارا اوتوراجاقدیر.
بورادا شعرین سون ایکی سطرینهدک، طبیعی آخارلی بیر ایچ قافیهلی هارمونیانین شاهیدی اولوروق. آنجاق سون ایکی سطیرده شاعیر قصدن قافیهلندیریر. شاعیرین اصرارلا قافیهلنمهیه مئیلی، سطیر و مضمونون بوشبئکار اولماسینا، باشقا سؤزله مضمون آخاریندا قافیهلهنن کلمهنین رولونون اولماماسینا گتیریب چیخاریر. شعرین ایلک باشلانغیجیندا اولان سساوخشارلی کلمهلرین، و ایلک بندین سونوندا «بیر آخشام/ او یاخشیم» سؤزلرینین یئنی هارمونیاسی شعری مدرنلشمهیه طرف سوروکلهدییی آندا، شعرین سونوندا کی زورلا هارمونی یاراتماق اصراری اونو هم شابلونلاشدیریر، هم ده صنعی اؤلچو یاراتماغا دوغرو آپاریر...
اوزرینده ایشلهدییم #آذربایجان_شعرینده_مدرنیزم کیتابیمدان بیر پارچا
#همت_شهبازی
https://telegram.me/dusharge
(آبانین اونو دوستوم #بهروز_صدیقی ۵۰ یاشا دولور.
#یاریم_عصیرلیک عؤمرو، اوتوز ایللیک دوستلوغو سادهجه کیچیک یازی ایله اوزریندن سووشماغی انصافسیزلیق سانیرام. اؤزو ده اوتوز ایل یازیب یارادان بیر انسانین عؤمرونو. کئشکه سنین اللی ایللینی بؤیوک مقیاسدا قئید ائتمک اولوردو!).
...#هارمونیک وزن، #شعر یاراندیقجا کلمهلرین ایچ #ریتمی ایله یارانیر. یعنی بو آرادا «ریتم» اؤنجهدن حاضیر دئییل. شعر یازیلاراق ریتم ده یارانیر. بو ریتم: کلمهلرین یئرلرینی دَییشمکله، حرفلرین تکرارلانماسی ایله، سؤز بیرلشمهلرینین قراماتیکاسینی دَییشمکله، یئنی کلمهلر یاراتماقلا و یا خود کلمهلره یئنی واریانت و معنا باغیشلاماقلا حتتا آرکائیک کلمهلری ریتمیکلشدیرمکله، مصراع بؤلگوسونون مضمونلا اویغون فورمالاشماسی باشقا سؤزله شعری گؤرونتولشدیرمهسی ایله، و ان باشلیجاسی ایجاز ایله ییغجاملاشدیرماسی ایله یارانیر.
باخیشی قارلیم
او یاخشیم
بیر آخشام
اورهییمین گئجهسینه گلهجک
و
اللریم یوخوسوندان دوراجاق...
بیر آخشام
او یاخشیم
تکی منه گتیررسه
گلیمین
اوتورمارام
من یاسیندا الیمین ( #صدیقی، 1384: 1).
#یئنی_شعرده، #كلاسيك شعرين ريتم و وزنيني تکرارلاماقلا شعريميز هر نه قدر يئني ديللي، يئني اوسلوبلو اولسا دا، يئنه ده عادت ائتدييميز ريتم و وزن بللي اولان و عادت ائديلن ريتم و وزنلرله سئچيلمهیهجکدير.
« #هارمونی» دئدیکده، کلمهلرین، عبارتلرین ایچیندن قالخان #موسیقیدیر. کلمهلردن قالخان موسیقیده، #عروض اؤلچوسونون روکنلرینین تاثیری اولمور. داها دوغروسو وزن، عروض #افاعیلی ایله آردیآردینا گلمیر. عروض افاعیلی، شعرده ایشلهنن کلمهلرین ریتمینی عینی ائدیر.
#بهروزون شعرینین ایلکیندن سونوناجاق کلمهلر عینی ریتم ایله قولاقدا جینگیلدهییر. یئنی شعر، اؤزللیکله «هارمونی» اوزرینده یازیلان شعرلر، بو ریتمی الوانلاشدیریر؛ یوروجو، یکنسق و بیر هاوادا جینگیلدهین ریتمی مختلیف سسلرله جینگیلدهده بیلیر. شاعیر، کلمهلرله ریتمیک داورانیشی ریتمین ده تکرارلاییجی اولماسینین قارشیسینی آلیر.
بعضی شعرلریمیزین هارمونیسی، شعرین ایچینده #ایچ_قافیهلرله اولور. #بهروز_صدیقدن وئردییم شعر نمونهسینده اولان هارمونی، شعری #مدرن فورمتده یوخ، #کلاسیک شعر فورمتینده اولدوغونو گؤسترهجکدیر. آنجاق شعرین مدرن ائلئمئنتلری چوخدور. اؤرنک اوچون ایلک سطیرده «باخیشی قارلیم»، کلاسیک و حتتا چاغداشلانما دؤورو شعریمیزین عکسینه اولاراق هم #یئنی هم ده فرقلی بیر تصووردور.
«قار» سؤزو #حبیب_ساهیرین (چاغداشلانما دؤورو شعریمیزین نمایندهسی اولاراق) شعرینده (1358، 104) بورادا گئدن تصوورون تام عکسینهدیر. ساهیر، «قار» سؤزونو سیمبولیزه ائتدیینده، دؤورون شاختا بورانلی، استبدادی دورومون دونوقلوغونو نظره آلیر. یعنی اونو حیاتا ضید اولان آنلاییشلارا بیر #سیمبول کیمی ایشلهدیر.
#بهروز_صدیقی ایسه، بونون عکسینی نظره آلیر. بورادا «قار» آیدینلیق، دورولوق، آغایینلیق، همی ده برکت سیمبولودور. بونا گؤره ده «او یاخشیم» سسلهدییی سئوگیلینین باخیشی بینلی برکتلی، صاف و دورودور. بو قار باخیشی یئره داها دوغروسو گئجهلنمیش اورهیه قوندوقدا، بوتون آغری آجیلار، یاس قوخولو هاوالار، بهرهسیز یاشام یوخوسوندان اویاناراق بارا اوتوراجاقدیر.
بورادا شعرین سون ایکی سطرینهدک، طبیعی آخارلی بیر ایچ قافیهلی هارمونیانین شاهیدی اولوروق. آنجاق سون ایکی سطیرده شاعیر قصدن قافیهلندیریر. شاعیرین اصرارلا قافیهلنمهیه مئیلی، سطیر و مضمونون بوشبئکار اولماسینا، باشقا سؤزله مضمون آخاریندا قافیهلهنن کلمهنین رولونون اولماماسینا گتیریب چیخاریر. شعرین ایلک باشلانغیجیندا اولان سساوخشارلی کلمهلرین، و ایلک بندین سونوندا «بیر آخشام/ او یاخشیم» سؤزلرینین یئنی هارمونیاسی شعری مدرنلشمهیه طرف سوروکلهدییی آندا، شعرین سونوندا کی زورلا هارمونی یاراتماق اصراری اونو هم شابلونلاشدیریر، هم ده صنعی اؤلچو یاراتماغا دوغرو آپاریر...
اوزرینده ایشلهدییم #آذربایجان_شعرینده_مدرنیزم کیتابیمدان بیر پارچا
#همت_شهبازی
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.