سیدحسین‌حسینی؛فلسفه/روش/نقدپژوهی
502 subscribers
1.31K photos
22 videos
398 files
355 links
کانال دکتر سیّد حسین حسینی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
Dr.Sayyed Hossein Hosseini, lecturer and university professor
Twitter.com/HJHOSSEINI2
instagram.com/dr.hossein.hosseini
📌استفاده از مطالب، با ذکر منبع.

جهت ارتباط:
@drshhs44
Download Telegram
سیدحسین‌حسینی؛فلسفه/روش/نقدپژوهی
Photo
📌@drshhs


بحثی مفهومی دربارۀ نقد در قلمرو علوم انسانی
#سید_حسین_حسینی

حضور در جمع #استادان دانشگاه کرمان و طرح بحث در خصوص مسالۀ #نقد در قلمرو #علوم انسانی فرصت بسیار مغتنم و ارزشمندی بود.
پس از خیر مقدم دوستان، مطالبی طرح کردم که همراه با #گفتگوی علمی متقابل اعضاء هیأت علمی بود و در پایان جلسه نیز ضمن خواندن متن #منتقدانه ای که دربارۀ #کتاب "دربارۀ نقد" #نوئل_کارول نوشته بودم، از شرکت کنندگان خواستم در چند خط کوتاه برداشت خود را بنویسند که منتهی به اظهار نظرهای خوبی از ناحیۀ دوستان شد.
این #نشست علمی در نهایت با قرار برگزاری #کارگاههای نقد به پایان رسید.

از جملۀ نکاتی که در این جلسه یادآوری کردم، عبارت بودند از:
1 – اهمیت مسألۀ نقد در فضای جامعۀ علمی کنونی و ضرورت نقد پژوهی علمی.
2 – آسیب نگاه درجۀ دو و فرعی دیدن مسألۀ نقد.
3 – نقد، آمیزه ای از سلب و ایجاب و حرکت بین کاری فرمالیستی و کاری عمقی است.
4 – نقد علوم انسانی معاصر، مقدمۀ #تحول در علوم انسانی است.
5 – نقد غیر روشمند و غیر نظام مند، نقد علمی محسوب نمیشود.
6 – نگاه منفی و سلبی صِرف به پدیده ای، نقد علمی آن پدیده نیست.
7 – به سطوح مختلفی از نقد نیازمندیم مانند: نقد #مقالات علمی، نقد کتب علمی، نقد #نظریه های علمی، نقد دیدگاههای علمی، و نقد #پارادایمهای علمی.
8 – مباحث نقد ادبی و نقد هنری در منابع موجود، برای ترسیم مفهوم نقد علمی در حوزۀ علوم انسانی کفایت نمیکنند.
9 – به چارچوبهای مفهوم نقد علمی در قلمرو علوم انسانی، کمتر توجه شده است.
10 – در خصوص مفهوم نقد علمی، به ملاکها و معیارهای تمایز ویژه ای نیاز داریم.
11 – موضوع ذهن جان #دیویی در کتاب #هنر به منزلۀ تجربه، نقد آثار هنری از زاویۀ امری شخصی و تجربی است و به مشخصه های نقد علمی نپرداخته است.
12 – مرز نقد حقوقی و نقد امپرسیونیستی نزد دیویی، مرز بین نقد به معنای تحلیل و نقد به معنای بیان یک تأثر از یک اثر هنری است.
13 – از تقسیم بندی #رولان_بارت به نقد دانشگاهی و نقد مرامی نیز نمیتوان به مولفه های مشخصی در خصوص نقد علمی دست یافت.
14 – نقد علمی در برابر نقدهای ذوقی و سلیقه ای و عامیانه و جانبدارانه است.
15 – در #مقالۀ نقد و پژوهشگری در نشریۀ کرسی اندیشه، نقد را از سنخ ارزیابی و داوری همراه با تفکیک نقاط اشتراک و تمایزات یک پدیده و نیز تحلیل نقاط قوت و ضعف پیرامون آن دانسته ام.
16 – اما نقد علمی را در سلسله کارگاههای متد نقد چنین معنا کرده ام: تحلیل و ارزیابی امتیازات و کاستی های یک اثر علمی در ابعاد شکلی و محتوایی با توجه به معیارهای خاص علمی. (اثر علمی یعنی: مقاله، کتاب، یادداشت، نظریه، یا دیدگاهی علمی).
17 – بجای ارائۀ تعاریف بسیط و بسته از مفهوم نقد علمی، بهتر آن است به تعیین مولفه های این مفهوم بپردازیم.
18 – مولفه های نقد علمی میتواند شامل: نظام مندی، الگومندی، جامع نگری، نگاه انتقادی، اِبتنای فلسفی، تخصص مداری، خلاقیت، و اخلاق مداری باشد.
https://t.me/joinchat/AAAAAEApA-u_0LOwiizh8g
سیدحسین‌حسینی؛فلسفه/روش/نقدپژوهی
روش تحلیل مولفه‌های مفهومی تمدن نویسنده: #سید_حسین_حسینی #مجله علمی #پژوهشی #حکمت معاصر، دوره 5، تابستان 1393، شماره 2 #چکیده_مقاله ویژگی میان رشته‌ای بودن #مطالعات «تمدن پژوهی»، دایره نگاه به مسایل این حوزه را از حصر در یک یا چند دسته تخصصی خاص بیرون…
@drshhs
اقتضائات مطالعات #تمدن_پژوهی

در اسفند ماه 1396 در #جلسه دفاع دکتری با عنوان بنیانهای #ارزشی #تمدن_اسلامی و نسبت آن با #تمدن_نوین_اسلامی به عنوان داور شرکت داشتم. نویسندۀ تحقیق در چندین جای کار خود از #مقالۀ #روش_تحلیل_مولفه_های_مفهومی_تمدن و مقالۀ مرحوم #ابوی با عنوان مفهوم فلسفی ارزش و #ارزش_شناسی در مجلۀ #نامۀ_فرهنگ استفاده کرده بود.
در جلسه نکاتی را یادآوری شدم:
1 – هر تحقیقی در مورد تمدن اسلامی و تمدن نوین اسلامی، بایستی از جهت مفهومی مرزهای این دو واژه را بصورت شفاف روشن سازد.
2 – در خصوص #تعریف مفهوم تمدن، استفاده از #مدل نقطه #اشتراک گیری مناسب نیست. دربارۀ این مدل و کاستیهای آن در مقالۀ تحلیل مفهوم #دین در نشریۀ علمی پژوهشی جستارهای #فلسفه_دین، آورده ام؛ هنگامی که مفاد تعاریف مختلف، با یکدیگر در تضاد و گاه #تناقض اند، نمیتوان برای ارائۀ یک تعریف، به #اشتراکات تعاریف غیرقابل جمع با هم اقدام کرد چرا که مولفه های این چنین تعاریفی، با یکدیگر یکسان و همراه نیستند که بتوان آنها را به سادگی کنار هم قرار داد.
3 – وقتی سخن از بنیانهای ارزشی است، بایستی دقیقاً مشخص کرد مفهوم #ارزش در برابر چیست؟، از این گذشته، اطلاق بنیانهای ارزشی به اصولی مانند #توحید و #ایمان و #تقوا نارساست چرا که این موارد از #اصول کلی و بنیانهای اسلامی محسوب میشوند به نحوی که همۀ بنیانها را دربرمیگیرند.
4 – در مباحث این چنینی که درصدد #ترکیب و تلفیق موضوع ارزش با #مطالعات تمدن پژوهی هستیم، بایستی مسألۀ تحقیق را به نحوی دقیق شکل داد تا مشخص شود آیا پژوهش در ذیل مطالعات تمدن پژوهی قرار دارد یا در زاویۀ مطالعات ارزش شناسی و فلسفۀ ارزشی؟؛ تا در انتخاب روش تحقیق، دچار تناقض و پَرِش روشی نشویم.
5 – وقتی سخن از "نسبت" بنیانهای ارزشی تمدن اسلامی با تمدن نوین اسلامی داریم، باید به #نسبت_سنجی طرفین نسبت و تحلیل نوع و چگونگی نسبت پرداخت و از این رو در چنین مطالعاتی، بحثهای مفهومی، مقدمه ای برای تحلیل نسبت قرار میگیرند و به تنهایی اصالت ندارند.
6 – تأکید این تحقیق بر نکته ای که درخصوص #دسته_بندی #نظریه های تمدن پژوهی در مقالۀ مولفه های مفهومی تمدن آورده ام، مهم بود و آن اینکه، #تعاریف تمدن را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
اول، تعاریف #انسان محور
دوم، تعاریف #فرهنگ محور
سوم، تعاریف #جامعه محور
و چهارم، تعاریف #تاریخ محور.
این دسته بندی نشان میدهد که چهار #مولفۀ مفهومی: انسان، جامعه، فرهنگ، و تاریخ در اکثر تعاریف تمدن نقش دارند اما مفهوم تمدن با هیچیک از این مفاهیم برابری ندارد.
7 – دربارۀ تعاریف منقول از مفهوم تمدن،در کارهای پژوهشی، باید توجه کنیم از آنجا که دامنۀ اظهار نظر در این خصوص بسیار وسیع است، تعاریفی را در دایرۀ کار #پژوهشی قرار دهیم و نقل کنیم که یا متعلّق به #شخصیتهای علمی تمدن پژوه باشد و یا تعریف منقول حاوی نکته یا توجه جدیدی به مسأله باشد که دیگران به آن نپرداختند و لذا تعاریف تکراری که فاقد #نوآوری و #کارآمدی لازم هستند، در گردونۀ کار علمی قرار نمیگیرند.
8 – بین دو بحث نظریه های تمدنی و تعاریف تمدن باید فرق گذاشت.
9 – استناد هر مطلبی به اسلام، یا باید بر اساس #اجتهاد گوینده باشد یا #مستند به قول یک #اسلام_شناس معتبر.
#دکتر_سید_حسین_حسینی
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
Drshhs44@gmail.com
http://t.me/drshhs
https://t.me/joinchat/AAAAAEApA-u_0LOwiizh8g
📌📌@drshhs
"#نقد_روش_شناختی"

در اسفند ماه 1396 در جلسۀ #دفاع #دکتری یکی از دانشجویان #پژوهشگاه به عنوان داور دعوت داشتم؛ رساله‌ای در خصوص رسالۀ عملیۀ سیاسیه و نسبت آن با عرفی شدن بود.
تاکید کردم که، موضوع #رساله، جدید و از مسایل لازمی بود که کمتر به آن پرداخته شده، به ویژه از جهت ضرورت توجه #فقه به مسایل سیاسی و اجتماعی جدید جامعه که یکی از نشانه‌های فقه پویا، همین است. اشاره کردم اخیراً بصورت تصادفی عناوین دروس خارج فقه و اصول را که در سطح حوزه‌های علمیۀ کشور برگزار می‌شود، دنبال می‌کردم و از حدود 700 عنوان درس خارج، اکثراً موضوعاتی تکراری بودند، نه جدید و نه مسایل سیاسی اجتماعی مورد نیاز جامعه، به غیر از چند مورد بسیار نادر و انگشت شمار!

از جمله مسایلی که اشاره کردم؛ تطویل و خروج موضوعی، پَرِش روشی، و نقص در ترسیم #مفاهیم_بنیادی تحقیق.
با این وجود تأکید من بیشتر بر نکات #روش_شناختی و چند مسألۀ محتوایی بود؛
۱- در نتیجه‌گیری یک کار پژوهشی، بایستی دستاوردهای پژوهش را به صورت روشن و واضح ارائه داد؛ یعنی داوری‌ها و قضاوت‌های نهایی پیرامون مسألۀ #تحقیق و اینکه چه چیزی اثبات و یا ردّ شده است.
۲- عنوان پژوهش بایستی هم‌راستا با هدف و مسألۀ اصلی تنظیم شود.
۳- سؤال تحقیق مبهم و کلّی نباشد.
۴- اگر موضوعی را به عنوان پیش‌فرض تلّقی میکنیم، در متن تحقیق نیازی به بحث و اثبات آن نیست.
۵- پیشینۀ تحقیق، پیشینۀ مرتبط با پرسش تحقیق است؛ یعنی بایستی بر محور سؤال تحقیق، به بررسی و نقد منابع مرتبط اقدام کرد تا مشخص شود دراین خصوص چه دستاوردهایی در دست داریم و به چه دستاوردهای جدیدی باید دست یافت.
۶- در خصوص #ساماندهی پژوهش و ساختار فصول آن، بهترین راه برای جلوگیری از تطویل، آن است که اگر فصل یا فصولی را حذف کنیم و سپس، خللی به کلیّت کار وارد نشود، نشان آن است که حضور چنین فصلی ضروری نیست و می‌تواند حذف شود.
۷- یک اصل روش تحقیقی به ما می‌گوید چنانچه محقّق لازم است مطالبی را به عنوان پیشینۀ ذهنی‌اش بداند، الزاماً ضرورتی ندارد همۀ آن اطلاعات را در گزارش کار تحقیقی خود منعکس کند.
۸- بایستی از ذکر مطالب فاقد #منبع و تکراری و نیز ارجاع به منابع غیر مستقیم، در صورتی که امکان دسترسی به منابع مستقیم وجود دارد، پرهیز کرد.

اما چند نکتۀ محتوایی:
۱- برای اثبات دلایل کُند بودن فرآیند #عرفی شدن در جوامع شیعی و ایران، محتاج دلایل محکمی هستیم.
۲- وابسته کردن علت تأخیر #سکولار شدن جامعه به تحریر چند رساله عملیه سیاسیه، محل تأمّل است؛ بویژه که در مصداق رساله عملیه بودن، سیاسیه بودن رساله‌ها، و تأثیرگذاری بر کلّ فرآیند جامعه نیز تردیدهایی وجود دارد.
۳- نمیتوان به سادگی حیات #سیاسی با حیات #اجتماعی جامعه را یکی دانست؛ علاوه بر اینکه دایرۀ حیات سیاسی و اجتماعی جامعه بسیار وسیع و فراخ است و اگر سخن از نسبت رساله‌های عملیه سیاسیه با فرآیند عرفی شدن در حیات سیاسی و اجتماعی داریم، بایستی کاملاً دایره و مصادیق چنین عرصۀ وسیعی از حیات سیاسی و اجتماعی را مشخص کنیم.
۴- این تحقیق مدعی بود کار خود را بر مبنای #نظریۀ ماهیت‌گرایی استوار کرده در حالی که این نظریه مستلزم نوعی دور مضمر است.
طبق این مدل، برای تبیین چیستی رسالۀ عملیۀ سیاسیه، به کتاب مرحوم نائینی مراجعه کرده تا از این کتاب به کشف ملاک بپردازد و سپس این ملاک را بر سایرین بار کند تا مصداق‌ها را تشخیص دهد؛ در حالی که به چه دلیل مثلاً کتاب نائینی را میتوان مصداق رسالۀ عملیه سیاسیه دانست؟! در حقیقت این مدل، کار را به نوعی تناقض روشی می‌کشاند و به همین دلیل در ادامۀ تحقیق و در تبیین ویژگی‌های رسالۀ عملیۀ سیاسیه نیز این تناقض، خود را نشان داده است.
بنظر می‌آید در چنین مباحثی شیوۀ منطقی آن است که نخست، تعریف خود را از مفهوم مورد نظر ارائه دهیم و سپس بر اساس آن مفهوم بنیادین، به دنبال مصادیق باشیم.
۵- دربارۀ مفهوم #دین باید دقت کرد که:
اولاً، بخش ارزش‌های اخلاقی دین را از یاد نبریم. یعنی در هر تعریفی از دین، توجه داشته باشیم ادیان و بویژه اسلام، جدای از قوانین و مقررات اعتقادی و احکام اسلامی؛ دارای بخش سومی با عنوان ارزشهای اخلاقی هم هستند. تفکیک بین بینش و کُنش و ارزش یا فکر و فعل و خُلق ضروری است. در این باره #مقالۀ #تحلیل مؤلفه‌های مفهومی دین در نشریۀ پژوهشی #حکمت_معاصر کارگشاست.
ثانیاً، دین صرفاً مجموع اعتقاد در حقیقت انسان و جهان نیست، بلکه شامل بخش احکام و دستورات فردی و اجتماعی و نیز بخش قوانین و مقررات ارزشی نیز میشود.
ثالثاً، اعتقادات اسلامی نه تنها ریشه در قرآن، که از آبشخور سنّت و روایات معصومین(ع) نیز بهره میبرد.
رابعاً، حوزه‌های اثرگذاری دین شامل ابعاد فردی، اجتماعی، و سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و نیز دنیوی و اخروی میشود.