تشرف #مرحوم ميرزاى #نايينى به حضور مولى الموالى #امير المومنين ع🔹
پس از شروع #جنگ جهانی اول واشغال شمال وجنوب #ایران توسط #روس و_انگلیس وحوادث ناگواری که بر اثر آن بر مملکت وملت وارد شد همچون #قحطی و#گرسنگی و#شیوع امراض ومرگ ومیر،بویژه آنکه این اشغال پس ازسالها کشمکش ودرگیریهای داخلی در نهضت #مشروطه میان مشروطه خواهان واستبداد طلبان واقع شده بود وآخرین شاه نوجوان قاجار وحکومتیان وی هم عاجز وناتوان از تسلط بر اوضاع واداره امور بودند همه اینها سبب شد تا کلیه قوای داخلی مملکت به ضعف وانحطاط کشانده شده ناامنی وآشوب وهرج ومرج واز هم پاشیدگی در حکومت وملت حاکم گردد ومیرفت که کشور وشالوده آن بکلی مضمحل ونابود شود ،
در این شرائط واوضاع تاریک #میرزای _نائینی (قدس الله سره ) #شکوه ها وشکایتهای زیادی به ساحت مقدس امیر المؤمنين وأئمه طاهرين عليهم السلام مي کرده است وبا توسلات وناله ها وتضرع فراوان از آن ذوات مقدسه تقاضای نجات کشور را از این ورطه ها واخطار می نمایند که در نتیجه مورد لطف وعنایت خاص آن ابواب نجات امت قرار گرفته سعادت تشرف به محضر مبارک مولی الموحدین علیه وآله الصلاة و السلام نصيب ايشان گشته واز زبان مبارک آن حضرت بشارت محفوظ ماندن تنها کشور شیعه را از خطرها دریافت نموده اند، واینک تفصیل این تشرف مبارک : ((ایشان نیمه شبی وارد #حرم مطهر مولی الموحدین علیه الصلاة والسلام مي شوند مي بينند تمام حرم مطهر روشن ومنور است متوجه مي شوند كه مركز #نور وسط ضريح مطهر است و حضرت در وسط اين نو ر قرار دارند ولي شدت نور چشم را خیره کرده وخود حضرت با آن نور شدید قابل رؤيت نبودند ، لذا #سلام عرض می کنند و جواب سلام را از در ودیوار حرم مطهر ونه از یک نقطه معینی می شنوند :(علیکم السلام ) ، سپس خطاب به حضرت عرض می کنند :(در فتنه #افغان مرحوم سید هاشم حطاب به خدمت رسید حضرت ، #نادرقلی را فرستادند ایران را پاک کرد ایران شیعه خانه شماست نظری بفرمائید) حضرت در جواب می فرمایند: (آخر نه مگر توسل آنها غیر از توسل شماها بود) سپس بلا فاصله فرمودند :( لیکن -ولی- این جمله را مزاحا گفتم )، که میرزای نائینی از این کلام حضرت بسیار مبتهج وخوشحال بودند ومی فرمودند :حضرت با من ناچیز مزاح نمودند، پس از آن حضرت سه جمله فرمودند: ((نظری را که باید داشته باشم خواهم داشت کسی را که باید بگمارم خواهم گماشت کاری را که باید بکنم خواهم کرد). مدتی نگذشت که سید #ضیاء الدين #طباطبائي و#رضا _خان با كودتاي خود وانقراض قاجاريه بر كشور مسلط شده و اوضاع ايران آرام گرفت)). به نقل از مرحوم آیة الله ميرزا علي أقا #غروي _نائيني فرزند ارشد ميرزاي نائيني (قدس الله سرهما)).
--------------------
@drhadiansarii
پس از شروع #جنگ جهانی اول واشغال شمال وجنوب #ایران توسط #روس و_انگلیس وحوادث ناگواری که بر اثر آن بر مملکت وملت وارد شد همچون #قحطی و#گرسنگی و#شیوع امراض ومرگ ومیر،بویژه آنکه این اشغال پس ازسالها کشمکش ودرگیریهای داخلی در نهضت #مشروطه میان مشروطه خواهان واستبداد طلبان واقع شده بود وآخرین شاه نوجوان قاجار وحکومتیان وی هم عاجز وناتوان از تسلط بر اوضاع واداره امور بودند همه اینها سبب شد تا کلیه قوای داخلی مملکت به ضعف وانحطاط کشانده شده ناامنی وآشوب وهرج ومرج واز هم پاشیدگی در حکومت وملت حاکم گردد ومیرفت که کشور وشالوده آن بکلی مضمحل ونابود شود ،
در این شرائط واوضاع تاریک #میرزای _نائینی (قدس الله سره ) #شکوه ها وشکایتهای زیادی به ساحت مقدس امیر المؤمنين وأئمه طاهرين عليهم السلام مي کرده است وبا توسلات وناله ها وتضرع فراوان از آن ذوات مقدسه تقاضای نجات کشور را از این ورطه ها واخطار می نمایند که در نتیجه مورد لطف وعنایت خاص آن ابواب نجات امت قرار گرفته سعادت تشرف به محضر مبارک مولی الموحدین علیه وآله الصلاة و السلام نصيب ايشان گشته واز زبان مبارک آن حضرت بشارت محفوظ ماندن تنها کشور شیعه را از خطرها دریافت نموده اند، واینک تفصیل این تشرف مبارک : ((ایشان نیمه شبی وارد #حرم مطهر مولی الموحدین علیه الصلاة والسلام مي شوند مي بينند تمام حرم مطهر روشن ومنور است متوجه مي شوند كه مركز #نور وسط ضريح مطهر است و حضرت در وسط اين نو ر قرار دارند ولي شدت نور چشم را خیره کرده وخود حضرت با آن نور شدید قابل رؤيت نبودند ، لذا #سلام عرض می کنند و جواب سلام را از در ودیوار حرم مطهر ونه از یک نقطه معینی می شنوند :(علیکم السلام ) ، سپس خطاب به حضرت عرض می کنند :(در فتنه #افغان مرحوم سید هاشم حطاب به خدمت رسید حضرت ، #نادرقلی را فرستادند ایران را پاک کرد ایران شیعه خانه شماست نظری بفرمائید) حضرت در جواب می فرمایند: (آخر نه مگر توسل آنها غیر از توسل شماها بود) سپس بلا فاصله فرمودند :( لیکن -ولی- این جمله را مزاحا گفتم )، که میرزای نائینی از این کلام حضرت بسیار مبتهج وخوشحال بودند ومی فرمودند :حضرت با من ناچیز مزاح نمودند، پس از آن حضرت سه جمله فرمودند: ((نظری را که باید داشته باشم خواهم داشت کسی را که باید بگمارم خواهم گماشت کاری را که باید بکنم خواهم کرد). مدتی نگذشت که سید #ضیاء الدين #طباطبائي و#رضا _خان با كودتاي خود وانقراض قاجاريه بر كشور مسلط شده و اوضاع ايران آرام گرفت)). به نقل از مرحوم آیة الله ميرزا علي أقا #غروي _نائيني فرزند ارشد ميرزاي نائيني (قدس الله سرهما)).
--------------------
@drhadiansarii
داستان #زنجير _نادر شاه
علماى #اصفهان پس از حمله اشرف #افغان به اصفهان ، وسختى هايي كه مردم تحمل نمودند ، نامه اى به مرحوم سيد #هاشم حطًاب كه از زاهدان وعلماى وقت #نجف بود ، نگاشته واز ظلم اشرف افغان نوشته و از او خواستند كه شكايتشان را به حضرت برساند. سيد هاشم به حرم مشرف شده وگريه وناله فراوان نمود! همان شب در خواب ديد كه در مجلس #امير المومنين وحسنين ع قرار دارد ، در اين هنگام حضرت #عباس ع وارد شد و زنجيرى به دست داشت كه سر ديگر زنجير به گردن #حيوان درًنده اى بسته شده است! حضرت امير ع رو به سيد هاشم كرده وفرمودند به زودى اين #حيوان شما را راحت مى كند!
تا اينكه نادر شاه در سال ١١٥٥ هجرى به نجف آمد وهنگامى كه سيد هاشم را به ديدن نادر شاه بردند ، سه بار فرياد زد #الله اكبر!
نادر علت را جويا شد وسيد هاشم خواب را نقل كرد وگفت امروز با ديدن چشمانت ديدم همان حيوانى هستى كه به دست حضرت عباس ع بودى!
نادر شاه دستور داد كه زنجيرى بر #گردن او ببندند واو را به حرم با اين شكل ببرند! هيچكس از بيم حاضر نشد! ناگهان مردى #عرب، قد بلند با دشداشه سفيد كه هيچكس تا آن هنگام او را نديده بود جلو آمد و زنجير را گرفته ونادر شاه را به حرم آورد. وسپس آن مرد را ديگر كسى نديد! اين زنجير #طلا كه در حدود پنج متر است از آن هنگام در بارگاه حضرت باقى مانده است. سالها در خزانه بود وسپس زنجير را درون ضريح و بر روى صندوق قرار دادند. از آنجا كه اين زنجير از ديده ها پنهان بود، شايع گرديده بود كه زنجير به يغما رفته است تا اينكه حدود ٩ سال پيش با پيشنهاد بنده و در دوران #توليت حجة الاسلام والمسلمين شيخ ضياء #زين الدين ، زنجير را بر پيرامون صندوقى كه جامى گرانبها درون آن بوده وهمواره در درون #ضريح در كنار درب آن قرار داشت ، بستم كه #زائران مرد و زن حرم بتوانند آن را با ديدگان خود شاهد باشند كه از آن هنگام همچنان زنجير نادرشاه كه از طلا مى باشد به همين وضع #درون ضريح قرار دارد.
#نادر ، #ضريح ، #زنجير، #حرم، #امير المومنين،
#توليت
____________
@drhadiansarii
علماى #اصفهان پس از حمله اشرف #افغان به اصفهان ، وسختى هايي كه مردم تحمل نمودند ، نامه اى به مرحوم سيد #هاشم حطًاب كه از زاهدان وعلماى وقت #نجف بود ، نگاشته واز ظلم اشرف افغان نوشته و از او خواستند كه شكايتشان را به حضرت برساند. سيد هاشم به حرم مشرف شده وگريه وناله فراوان نمود! همان شب در خواب ديد كه در مجلس #امير المومنين وحسنين ع قرار دارد ، در اين هنگام حضرت #عباس ع وارد شد و زنجيرى به دست داشت كه سر ديگر زنجير به گردن #حيوان درًنده اى بسته شده است! حضرت امير ع رو به سيد هاشم كرده وفرمودند به زودى اين #حيوان شما را راحت مى كند!
تا اينكه نادر شاه در سال ١١٥٥ هجرى به نجف آمد وهنگامى كه سيد هاشم را به ديدن نادر شاه بردند ، سه بار فرياد زد #الله اكبر!
نادر علت را جويا شد وسيد هاشم خواب را نقل كرد وگفت امروز با ديدن چشمانت ديدم همان حيوانى هستى كه به دست حضرت عباس ع بودى!
نادر شاه دستور داد كه زنجيرى بر #گردن او ببندند واو را به حرم با اين شكل ببرند! هيچكس از بيم حاضر نشد! ناگهان مردى #عرب، قد بلند با دشداشه سفيد كه هيچكس تا آن هنگام او را نديده بود جلو آمد و زنجير را گرفته ونادر شاه را به حرم آورد. وسپس آن مرد را ديگر كسى نديد! اين زنجير #طلا كه در حدود پنج متر است از آن هنگام در بارگاه حضرت باقى مانده است. سالها در خزانه بود وسپس زنجير را درون ضريح و بر روى صندوق قرار دادند. از آنجا كه اين زنجير از ديده ها پنهان بود، شايع گرديده بود كه زنجير به يغما رفته است تا اينكه حدود ٩ سال پيش با پيشنهاد بنده و در دوران #توليت حجة الاسلام والمسلمين شيخ ضياء #زين الدين ، زنجير را بر پيرامون صندوقى كه جامى گرانبها درون آن بوده وهمواره در درون #ضريح در كنار درب آن قرار داشت ، بستم كه #زائران مرد و زن حرم بتوانند آن را با ديدگان خود شاهد باشند كه از آن هنگام همچنان زنجير نادرشاه كه از طلا مى باشد به همين وضع #درون ضريح قرار دارد.
#نادر ، #ضريح ، #زنجير، #حرم، #امير المومنين،
#توليت
____________
@drhadiansarii
پروردگارا !
گريه معصومانه اين #دخترك خردسال #افغان ، آتش به جان مى زند😭
دختر آغوشته بخون: #کاکا توره خدا #آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد. چون پدرم پول نداره دو باره برایم کتاب بخرد.
روایت یک شاهد از انتحار امروز
بعد از انفجار در پیش لیسه سید الشهدا، دیدم که عده ای زیاد از دختران مثل گل پرپر شده است.
آنچه که سخت تکانم داد این بود که دختری را دیدم که زخمی است و ساک کتاب هایش در آتش می سوزد، از من در خواست کمک کرد، من به این خیال بودم که شاید بگوید من را در #شفا خانه ببر یا زخم هایم را ببند.
نه هرگز چنین نگفت.
گفت: کاکا کاکا تو را خدا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد
در حال که آغوشته در خون خود بود، خود را فراموش کرده بود و می گفت کاکا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد، سخت تکانم داد.
گفتم جان کاکا کتاب تان را خیر است خودت مهم هستی، تو را باید به #شفا خانه ببرم.
گفت: کاکا اول آتش کتاب هایم را خاموش کن، چون پدرم #پول ندارد که دو باره برایم کتاب بخرد و من از درس هایم باز می مانم.
( اگر جانم را گرفتی، کتابم را نگیر)
😭😭😭
_____________
@drhadiansarii
گريه معصومانه اين #دخترك خردسال #افغان ، آتش به جان مى زند😭
دختر آغوشته بخون: #کاکا توره خدا #آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد. چون پدرم پول نداره دو باره برایم کتاب بخرد.
روایت یک شاهد از انتحار امروز
بعد از انفجار در پیش لیسه سید الشهدا، دیدم که عده ای زیاد از دختران مثل گل پرپر شده است.
آنچه که سخت تکانم داد این بود که دختری را دیدم که زخمی است و ساک کتاب هایش در آتش می سوزد، از من در خواست کمک کرد، من به این خیال بودم که شاید بگوید من را در #شفا خانه ببر یا زخم هایم را ببند.
نه هرگز چنین نگفت.
گفت: کاکا کاکا تو را خدا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد
در حال که آغوشته در خون خود بود، خود را فراموش کرده بود و می گفت کاکا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد، سخت تکانم داد.
گفتم جان کاکا کتاب تان را خیر است خودت مهم هستی، تو را باید به #شفا خانه ببرم.
گفت: کاکا اول آتش کتاب هایم را خاموش کن، چون پدرم #پول ندارد که دو باره برایم کتاب بخرد و من از درس هایم باز می مانم.
( اگر جانم را گرفتی، کتابم را نگیر)
😭😭😭
_____________
@drhadiansarii