Doostdaran_freudianassociation
41 subscribers
706 photos
116 videos
33 links
کارگروه دوستداران انجمن فرویدی

تماس با دفتر انجمن فرویدی به ریاست دکتر میترا کدیور
تنها روانکاو ایرانی عضو انجمن جهانی روانکاوی
☎️021_22025937

@freudianassociation
Download Telegram
Doostdaran_freudianassociation
Video
معمای ژوئی سانس ویژگی یک زوج را به صورت یک سمپتوم دو نفره به نمایش می گذارد.
فروید خاطر نشان می‌کند که بررسی زیر و بم های عشق عمدتاََ توسط نویسندگان و شاعران انجام گرفته و علم با ناشیگری تمام فقط به گوشه های بسیار محدود از آن و آن هم به صورت بسیار جزئی پرداخته است. عشق فقط یک رابطه اجتماعی بین دو موجود انسانی نیست، بلکه رابطه ای بین اشتیاق و ژوئی سانس است و آن دو را به هم گره می زند. عشق اجازه می دهد که شخص از ژوئی سانس خود شهوانی دست بکشد و در جستجوی ابژه ای در خارج خود برآید.
به محض اینکه در صدد مطالعه عشق بر می آئیم متوجه می شویم که شرایط عشق همان شرایط ژوئی سانس است. ژوئی سانس آن پارادوکسی است که هم بوجود آورنده عشق است و هم نابودکننده رابطه. انتخاب معشوق یا ابژه بر مبنای دال انجام می گیرد اما پابرجایی یک زوج بر اساس ژوئی سانس است.

منبع: کتاب #مکتب_لکان

عنوان: (عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژوئی سانس تا دیالکتیک اشتیاق)
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#میثاق #بعد_واقع #اصل_لذت #غریزه #مرگ #عشق #اشتیاق #ژوئی_سانس #خود_شهوانی #ابژه #پارادوکس #دال

ویدئو : سریال در چشم باد (قسمت۲۳)

انتخاب متن و ویدئو: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation فرزند آدم نه به عنوان سوژه بلکه به عنوان ابژه است که وارد دنیا می شود. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
در مقاله قبل راجع به پسیکوز (جنون ) صحبت کردیم و راجع به عدم کارآیی"متافور پدری" و"دلالت فالوس" در آن. گفتیم که کار متافور پدری این است که جایگاه ذهنی سوژه و رابطه با بزرگ دیگری را تنظیم می کند و وجود این متافور از این جهت ضروری است که می دانیم بشر هیچوقت بسادگی حاضر به تغییر جایگاه خود نیست و این همان چیزی است که فروید غریزه مرگ نامید و لکان به آن نام ژوئی سانس داد‌. گفتیم که فرزند آدم نه به عنوان سوژه بلکه به عنوان ابژه است که وارد دنیا می شود: ابژه عشق یا ابژه نفرت، ابژه اشتیاق یا ابژه ناخواسته،اما در هرصورت به صورت ابژه، و در این وضعیت این بزرگ دیگری است که حکم می راند،اولین دیگری یعنی مادر.گفتیم که در ابتدا وضعیتی است که در آن ژوئی سانس غالب است و کودک ابژه دیگری است و فقط از طریق این دال خاص که نام پدر است اختگی سمبولیک بر روی ژوئی سانس اعمال می شود و کودک می پذیرد که جایگاه اولیه خود را به عنوان ابژه دیگری ترک کند.گفتیم که عملکرد موثر متافور پدری وابسته به مقوله باور است که این خود وابسته به حقیقت است.نه تنها کودک می بایست شخصی را که تجلی این دال است قابل اعتبار بداند، و نه تنها برای مادر نیز این دال باید درست کار کند، بلکه پدر نیز بایستی بین عملکرد خود در سطح تصویری و عملکرد خود در سطح سمبولیک تفاوت قائل شود.

منبع: کتاب #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم.

#دکتر_میترا_کدیور
#فروید
#لکان
#ابژه
#ژوئی_سانس
#غریزه
#بزرگ_دیگری
#پسیکوز

انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامه های دکتر #میترا_کدیور
از کلاس‌های عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
جلسه ششم دوره اول (۵ تیر ۱۳۸۰)

فرهنگ و تمدن از نظر روانکاوی چیست؟

اگر بخواهیم برای فرهنگ و تمدن سرآغازی را در نظر بگیریم این سرآغاز مصادف با انسان شدن انسان است و انسان شدن انسان، مصادف با چیره شدن بعد سمبولیک بر اوست، مصادف با حدوث کلمه بر او و این همان چیزی است که در کتاب مقدس می گوید: «در آغاز کلمه بود».

حدوث کلمه، حدوث بعد سمبولیک، آن چیزی است که برای همیشه دنیای انسان شکل می گیرد. تاریخ بسط فرهنگ و تمدن، تاریخ بسط بعد سمبولیک است و آثار اجتناب ناپذیر این بسط، این گسترش بعد سمبولیک بر روی بُعد واقع و بُعد تصویری است، بُعد Real و بُعد Imaginary.

خوب گوش کنید: فروید معتقد است که انسان با چشم پوشی کردن از غرایزش بخصوص با چشم پوشی از غریزه جنسی و غریزه خشونت طلبی اش توانست فرهنگ و تمدن را بنا نهاده و به پیش ببرد. در آن جوامعی که تمدن پیشرفته تر است این چشم پوشی، این از خودگذشتگی بشر واضح تر و کامل تر است. پس تعریفی که فروید از تمدن می دهد بر اساس یک چشم پوشی مداوم است و پایدار.

می بینیم که معیارهای فروید برای تعریف تمدن، معیارهای رایج نیست. معیارهای رایج، تمدن را بر اساس پیشرفت و تکنولوژی و افزایش رفاه مادی، افزایش دارایی ها در سطح اجتماع و در سطح افراد یا همان”Living standard” در نظر می گیرند. فروید را با این استانداردها کاری نیست. اگر چه که او در کتاب «ناخشنودی در تمدن» که در سال ۱۹۲۹ منتشر شد از این معیارها هم صحبت کرده و اذعان کرده که نمی شود آنها را نادیده گرفت، اما او معیارهای دیگری را هم در اختیار دارد. فروید تمدن را به این گونه تعریف می کند: «تمدن مجموعه تمام دستاوردهایی است که زندگی ما را از زندگی اجداد حیوانی ما مجزا می کند و مقصود از آنها اولاً حفاظت انسان در مقابل قدرت بی حد و حصر طبیعت است و ثانیاً نظم دادن به روابط انسان ها با یکدیگر».

توجه کنید که روابط انسان ها با یکدیگر یکی از معیارهای اصلی فروید در تعریف تمدن است.

برگرفته از: #سایت_انجمن_فرویدی

عکس: تخت جمشید
منبع عکس: INTODAY.IR

انتخاب متن و تصویر: مریم دم ثنا

#فرهنگ
#تمدن
#روانکاوی
#انسان
#غریزه
#کلمه
ُعد_سمبولیک
ُعد_واقع
ُعد_تصویری
#رفاه
#تکنولوژی
#اجداد
#ایران
#تخت_جمشید
#Real
#Imaginary

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
کتاب مکتب لکان (روانکاوی در قرن بیست و یکم)
دکتر میترا کدیور
عنوان: تمدن و پسیکانالیز

...باز همه به مقوله انقلاب رسیدیم. جالب است که گفتار کاپیتالیسم با استناد به این مساله افسار‌گسیختگی ژوئی‌سانس در جریان انقلابات، آنها را مذموم دانسته و انقلابیون را تقبیح می‌کند. باید پرسید چه کسی مسئول انقلابات است؛ انقلابیون یا آنهایی که آنچنان در روند گسترش تمدن مانع می‌آفرینند که انقلابات را اجتناب‌ناپذیر می‌سازند؟ آنهایی که فراموش می‌کننداگر آدمی این همه از خود مایه می‌گذارد و این همه از خودگذشتگی به خرج می‌دهد فقط به خاطر این است که بتواند به عدالت دست یابد و در عین حال انسان باقی بماند و بتواند کماکان خواسته‌های فردی خود را نیز تا حدودی برآورده کند، آیا می‌توان از انسان‌ها همه چیزشان را گرفت و هیچ چیز هم در مقابل نپرداخت؟
بازگشت غرایز واپس‌زده و بازگشت ژوئی‌سانس می‌تواند به صورت بی سر و صداتر و در عین حال عمیق‌تر و فراگیرتر باشد و آن شکل‌گیری سمپتوم است، ژوئی‌سانس نهفته در سمپتوم. از لحاظ معیار‌های روانکاوی هر چه جامعه‌ای نوروززاتر باشد در تلاش خود برای گسترش فرهنگ و تمدن ناموفق‌تر است. زیرا که فرهنگ و تمدنی که ظاهراً بدست آمده قادر به مهارکردن ژوئی‌سانس نبوده و نتوانسته از بازگشت "واپس‌زده" جلوگیری کند، این بدان معناست که این تمدن بیشتر از آنچه که داده گرفته است.
گفتیم که فروید معتقد است بشر با چشم‌پوشی از غرایزش توانست فرهنگ و تمدن را بنا نهد و با این کار دست به یک از خودگذشتگی عظیم زده است. این از خودگذشتگی آنچنان عظیم است و آنچنان انسان را از قسمت مهمی از رضایت‌مندی روانی‌اش محروم کرده است که نتیجه آن این شده که تعادل روانی آدمی یک تعادل شکننده است. فقط در صورتی که فرهنگ و تمدنی که با چنین بهای گزافی بدست آمده قادر باشد محرومیت‌های روانی منتج از این از خودگذشتگی را جبران کند می‌توان از به هم خوردن این تعادل شکننده جلوگیری کرد.

برگرفته از: کتاب مکتب لکان (روانکاوی در قرن بیست و یکم)
دکتر میترا کدیور

ویدئو اثری از: Simulation lab

انتخاب متن و ویدئو: مریم دم‌ثنا

#میترا_کدیور #سخنرانی #مکتب_لکان #درسنامه #روانکاوی #روانکاو #فرهنگ #تمدن #پسیکانالیز #انقلاب #انقلابیون #گفتار #کاپیتالیسم #افسارگسیختگی #ژوئی‌_سانس #عدالت #غریزه #واپس_زده #چشم_پوشی #رضایت_مندی #از_خود_گذشتگی #شکننده #محرومیت #محرومیت_روانی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامه های دکتر کدیور

جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاس‌های عرصه فرویدی ـ مکتب لکان

لکان می‌گوید: «انتقال عشقی است که معطوف به دانش است». اثربخشی برق‌آسا محصول برقرار شدن یک ارتباط میان سوژه و دانش است. دانشی که علت مخفی سمپتوم را در بر می‌گیرد. پس اثربخشی درمانی در نتیجه چیزی نیست جز اثربخشی برقرار شدن انتقال، همین. و باید تأکید کنم که این اثربخشی الزاماً منجر به یک پسیکانالیز به معنای واقعی نمی‌شود. این اثربخشی فقط در نتیجه استقرار سوژه‌ای است که فرض می‌شود می‌داند و علت العلل ثمربخشی درمانی در پراتیک‌های مختلف اعم از شمنیسم [۵] تا انواع روان درمانی‌ها. این آن اثربخشی است که تلقین هم از آن بهره می‌گیرد. بدیهی است که در تمام این پراتیک‌ها با دقت تمام از نزدیک شدن به آن قضیه اساسی حذر می‌شود. قضیه اساسی نادیده گرفته شده و از آن پرهیز می‌شود و همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار خاتمه یافته تلقی می‌شود. این کاری است که نه تنها از طرف درمانگران و شفاگران صورت می‌گیرد بلکه بسیاری از بیماران یا متقاضیان هم به آن مبادرت می‌کنند یعنی همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار را خاتمه یافته تلقی می‌کنند، چون‌که بیماران به نوعی، می‌توان گفت «غریزی»، در می‌یابند که از مرزی به بعد قدم در راه بی‌بازگشت می‌گذارند و از گذاشتن قدم در این مرز اجتناب می‌کنند. آیا می‌توان به خاطر این امتناع از آن‌ها خرده گرفت؟ آیا از این‌که آن‌ها به این خوشبختی ناچیز دل خوش می‌دارند به آن‌ها ایرادی است؟ آیا همه باید ببینند که آسمان در هرکجا آیا همین رنگ است؟ فقط اشکال کار این است که «هرچه زود برآید دیر نپاید» و این تنها دلیلی است که آنالیزان را مجبور می‌کند از حیطه ثمربخشی تراپوتیک گذشته و به سوی ثمربخشی اتیک گام بردارد و درد و رنج او که در اوان کار کاملاً تخفیف یافته بود به صورت مضاعف برگردد.

❊پایان درسنامه اول دوره اول❊

منبع: وب سایت انجمن فرویدی

...

گردآورنده: فاطمه حُسنی ابراهیمی

#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#انتقال #عشق #سوژه #اثربخشی #محصول #بازگشت
#تراپوتیک #اتیک #غریزه #غریزی #اجتناب
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_ها_ی_دکتر_کدیور
#کلاس_ها_ی_عرصه_فرویدی
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا

#Internet_For_Mitra_Now

@doostdaran_freudianassociation